مشاور شما

نویسنده


مشاور شما

دکتر زهرا آکوچکیان

 

 

این شماره
خواهر ب ـ میانه
خواهر ا.م ـ اصفهان
خواهر م.م ـ گیلان
خواهر ج.ح ـ اصفهان
خواهر م.خ ـ لاجین
خواهر ل.م ـ سراب
برادر س.آ ـ اهواز
یادآورى:
1 ـ خواهران و برادرانى که مایل به دریافت کتبى پاسخهاى خود در اولین فرصت مى باشند لازم است نشانى کامل خود یا یکى از دوستانشان را همراه طرح مشکلات خویش درج نمایند.
2 ـ آن دسته از نامه هایى که به خاطر فقدان یا نقص نشانى, امکان ارسال پاسخ براى آنها نیست, پس از آماده شدن پاسخ در اولین شماره مجله منتشر خواهد شد.
3 ـ بخش مشاوره مجله خود را امانت دار نامه ها و مطالب آن مى داند و حداکثر دقت را در حفظ اسرار و مسایل خصوصى صاحبان نامه ها خواهد نمود و با رعایت این مهم, طرح مشکلات و پاسخها را براى عموم خوانندگان مفید و حتى راهگشا مى داند.
4 ـ در صورتى که مایل به درج نام کامل خویش در مجله نیستید مى توانید از حروف فارسى اختصارى استفاده کنید و تقاضاى ما این است که از درج حروف لاتین اجتناب شود.
5 ـ لطفا در نامه هاى خود از یک طرف کاغذ استفاده کنید.
با این همسر تندخو چه کنم؟
خواهر ب ـ میانه

زنى بیست و چهار ساله با مدرک لیسانس ادبیات هستم. دو سال پیش در دانشگاه با جوانى متین و موقر آشنا شدم. این آشنایى با علاقه عجیبى همراه بود و نهایتا على رغم مخالفتهاى خانواده ام منجر به ازدواج گردید. علت مخالفت خانواده وضع پایین اقتصادى و عصبى بودن او بود, ولى با اصرار من خانواده موافقت کردند. حالا جنینى سه ماهه دارم و پشیمان از آنچه کرده ام.
من زندگیم را با هیچ تشریفات و توقعى با او شروع کردم, ولى بتدریج دیدم عصبى بودن او بیش از حد است. با کوچکترین ناراحتى, عصبانى شده و حتى مرا کتک مى زند, گرچه بعد بشدت پشیمان مى شود و مى گوید: واقعا تو را دوست دارم, ولى دست خودم نیست. او بشدت تعصبات نابجا دارد و محدودیتهاى بى مورد برایم ایجاد مى کند. با آنکه مى داند من نسبت به حجاب و عفاف تعصب دارم, ولى حتى در میهمانى زنانه جرإت پوشیدن جوراب نازک را ندارم یا حتى مقابل یک پسر ده ساله فامیل, انتظار دارد علاوه بر روسرى, چادر بپوشم. اگر این طور نباشد, الم شنگه اى راه مى اندازد که بیا و ببین. گرچه بعد دلجویى مى کند, ولى تکرار این عصبانیتها و حساسیتها مرا عاصى کرده است. موضوع دیگر که باعث رنجش من شده, آن است که اخیرا به کتابهاى او در دوران دبیرستان دسترسى پیدا کرده ام که نشان دهنده آشنایى او با فردى است که براى او نامه هایى نوشته است. او اول انکار کرد, ولى بعد گفت در حد خیلى ساده بود و علاقه اى زیاد به وى نداشته و گفت: من تو را دوست داشتم که دو سال منتظرت ماندم. اما من بعد از این دیگر به او اعتماد ندارم. هر شب کابوسهاى وحشتناک آزارم مى دهد. این مسإله و رفتار او آرام و قرار را از من گرفته است. گاهى آرزوى مرگ مى کنم و دلم مى خواهد از او جدا شوم, ولى نمى دانم به دیگران چه بگویم, زیرا هیچ وقت از او نزد کسى حتى خانواده بدگویى نکرده ام. همیشه از او خوب گفته و تعریفش کرده ام, به طورى که همه فکر مى کنند بسیار خوشبخت و راضى ام. البته از حق نگذرم او خصوصیات بسیار خوبى دارد. او مردى است قانع, زحمتکش و باوقار. لحظات بسیار خوب و شیرینى هم با همدیگر داشته ایم, ولى این رفتارش غیر قابل تحمل است.

خواهر گرامى!
همیشه قبل از آنکه بخواهید به تصمیمى که گرفته اید عمل کنید, جوانب آن را در نظر بگیرید. موقعى که مى خواهید راجع به کسى قضاوتى بکنید, همه خصوصیات او را منفى یا مثبت در مقابل هم بگذارید. گرچه شما به انصاف نوشته اید, ولى در قلب و فکر خود به انصاف نرفته اید. دوباره مرورى بر زندگى, رفتارتان, رفتار همسر, خصوصیات خود و همسرتان داشته باشید. آنها را در مقابل هم بنویسید. گرچه همسرتان مردى عصبى و کم تحمل است و رفتارى ناشایست و بسیار مذموم (کتک زدن) را انجام مى دهد, ولى به نظر مى رسد تلاش کرده است زندگى خوبى برایتان مهیا کند و حتى لحظات خوشى با یکدیگر داشته اید. از طرف دیگر, حالت روحى شوهرتان است که لازم است به آن توجه شود. گویا او به طور غیر مترقبه و با حالتى انفجارى خشمگین شده و اقدام به پرخاشگرى مى کند و بعد غمگین و افسرده پشیمان شده, در صدد دلجویى برمىآید. این حالت مى تواند نوعى اختلال و ناراحتى روحى باشد که قابل درمان است. توصیه مى کنیم حتما با یک روانپزشک تماس گرفته و حالات شوهرتان را ـ با حضور خودش ـ به طور کامل براى پزشک تشریح کنید. با کمکهاى دارویى و مشاوره مى توان این حالات را تا حد مطلوبى کنترل کرد. آسیبى را که رفتار او به زندگى مشترکتان وارد مى سازد, در وضعى مملو از احترام و آرامش به او گوشزد کنید. از طرف دیگر شما مادر باردارى هستید که به خاطر آرامش بعدى خود و کودکتان, محیط آرام و بدون استرسى را بایستى فراهم سازید. با توجه به علاقه اى که او به شما و حتما به فرزند دارد, این نکته را خواهد پذیرفت و پى گیرى درمانى خواهد کرد.
نکته دیگرى که موجب نگرانى شما شده پیدا کردن چند نامه از اوست. گرچه تجسس از نظر اسلام و قرآن کار ناپسندى است, ولى حتى اگر تصادفا آنها را پیدا کرده باشید, نباید خیلى روى آن حساسیت نشان دهید. حتى بهتر بود به روى او نمىآوردید. زمانى او نوجوانى نادان بوده و اشتباهى را مرتکب شده, ولى حالا مردى است متإهل که منتظر است پدر شود. رفتار او هم که کاملا موقر و متین است, دیگر جاى نگرانى, بیهوده است. خاطرات پریشان و همه نوشته ها و کتابها را دور بریزید و به طور جدىتر به آینده خود, همسر و کودکتان بیندیشید و خودتان را براى فردایى بهتر و با مسوولیتهایى بیشتر آماده کنید. اگر وضعیت شوهرتان را به طور جدى پى گیرى کنید, خیلى بهتر خواهد شد. درست است حساسیتهایى که نشان مى دهد, افراطى است, اما تلاش کنید حسن اطمینان او را به خود بیشتر کنید, چنان که تاکنون کرده اید. بى دلیل دست روى نقاط حساس او نگذارید. بسیارى از رفتارهایش به خاطر علاقه وافر او به شماست. ان شإالله با گذشت زمان و حضور کودکتان هر دو حس جدیدى را تجربه مى کنید و به جاى آنکه دأما همدیگر را بکاوید, متوجه کودکتان خواهید شد. پس زندگیتان را بیهوده به هم نریزید. از دیگران (روانپزشک و مشاور خانواده) کمک بگیرید و محیطى امن و مملو از عشق و احترام را براى فرزند خود فراهم سازید. آنچه را در این نامه نوشته شده است, با سادگى و مهربانى براى همسرتان واگو کنید, بى تإثیر نخواهد بود.
حق یارتان

خواهر ا.م ـ اصفهان
خواهر گرامى!
شما رفتار درستى در مقابل درخواست آن فرد انجام داده اید. البته جاى سوال است چرا دخترعمه تان نخواسته است شما با والدینتان مشورت کنید. شاید مى خواسته است قبل از فهمیدن نظر آنها نظر شما را جویا شود. به هر صورت سعى کنید این کار شکل مخفى به خود نگیرد و خانواده به طور رسمى در جریان امر قرار گیرند.
7 یا 8 سال, بیشتر بودن سن شوهر نه تنها نامطلوب نیست, بلکه به سبب بعضى از دلایل مى تواند خوب باشد. بیشتر بودن سن شوهر مى تواند همراه با تجربه بیشتر از زندگى و امور اجتماعى و شغلى و داشتن اطلاعات بیشتر در زمینه روابط فردى با دیگران باشد. این تجارب در زندگى مشترک بسیار مفید است. ازدواج فامیلى به شرطى که بیماریهاى موروثى و فامیلى در خانواده نباشد, مشکلى ندارد, ولى بهتر است در صورت تردید, مشاوره ژنتیک انجام گیرد براى این امر مى توانید به اصفهان, بیمارستان امین (خیابان ابن سینا) مراجعه کنید.
اگر همسران صاحب سجایاى اخلاقى خوب و پسندیده باشند, مثل خوش اخلاق بودن و صداقت و ایمان و واجبات را انجام دهند و از محرمات دورى کنند و اهل تلاش براى زندگى خانوادگى باشند, بسیار خوب و ایدهآل است. در مورد زندگى مشترک دهها جلد کتاب نوشته شده است. با مراجعه به کتاب فروشى ها مى توانید چندین جلد آن را بیابید. کتاب خاصى را توصیه نمى کنیم.خوشبخت باشید.

خواهر م.م ـ گیلان

روزى شاهد رفتار نامناسب دو پسربچه بودم. به آنها تذکر جدى دادم; چون از بستگان آنها هستم, چگونه مى توانم ـ به صورت درست ـ با مادرشان صحبت کنم؟
خواهر گرامى!
بسیارى از مادران با آنکه به شدت به سلامت جسم و رفتار فرزندان خود علاقه مند هستند, ولى متإسفانه وقتى در جمعى دور هم قرار مى گیرند, از بچه هاى خود غافل مى شوند و به اینکه آنها کجا و با چه کسى مشغول چه بازیهایى هستند, بى توجهى مى کنند و بیشتر مواقع رفتارهاى غلط و ناشایستى که از بچه ها سر مى زند, به سبب همین غفلتهاست.
شما مى توانید در خلوت به طورى که مادر احساس نکند خودش یا فرزندش متهم مى شود, به طور سربسته فقط بگویید که فرزند او را با پسر دیگرى دیده اید که قصد انجام رفتار ناشایستى داشته اند و لازم است به طور جدى مراقب رفتار فرزند خود باشند و در بازیها و خلوتها و رفت و آمدها بیشتر مواظب او بوده و بخصوص از رفت و آمد با پسرهاى بزرگتر از خود, او را منع کنند. بیش از این چیزى نگویید.موفق باشید.

با حالت گوش بزنگى و تحریک پذیرى چه کنم؟


خواهر ج.ح ـ اصفهان
مدتى است که شبها دیر خوابم مى برد و وقتى که مى خوابم, با کوچکترین صدایى از خواب مى پرم و به خاطر همین در منزل سر و صدا راه مى اندازم. شبها خوابهاى چرند و کابوس زیاد مى بینم. در خواب بلند بلند حرف مى زنم و جیغ مى کشم. در طول روز هم هر سر و صداى کوچکى باعث بهم ریختن اعصاب من مى شود. نسبت به هر صدایى, به هم خوردن قاشق, خوردن استکان به نعلبکى و هر کارى که دیگران بکنند, حساس شده ام! وقتى همه چیز آرام باشد, من هم تا حدى آرام مى گیرم, ولى به خاطر حساسیتم دایما با افراد خانواده درگیر مى شوم و سر و صدا مى کنم.
خواهرگرامى!
حساسیت مفرط نسبت به سر و صدا و توقع منظم بودن اطراف و زود از کوره در رفتن و تحریک پذیرى و دیر به خواب رفتن یا خوابهاى آشفته دیدن معمولا در حالت اضطراب پیش مىآید. وقتى فرد مضطرب است و نسبت به چیز مهمى احساس نگرانى دارد, دایما از وقوع حادثه اى بد نگران است. فرد مضطرب در طول روز
احساس بى قرارى و سردرگمى دارد. بسیار حساس مى شود و تحمل سر و صداهاى اضافى را ندارد و از جمع گریزان است. اگر تحمل ماندن در خانه را نداشته باشد, بیرون مى رود, ولى باز هم بى قرار به خانه بازمى گردد. احساس بودن بر لبه تیغ و بى صبرى که گاهى با تپش قلب, افزایش ضربان نبض, احساس سنگینى روى سینه و معلق بودن در هوا همراه است و یا وز وز گوش. و فرد در ابتدا به متخصص قلب یا متخصص گوش و حلق مراجعه مى کند که طبیعتا در معاینه نکته غیر عادى مشاهده نمى شود. ولى باید گفت: به احتمال زیاد شما از نوعى اضطراب و اختلال اضطرابى رنج مى برید و حتما بایستى به متخصص روانپزشک مراجعه نموده و حالات خود را بیان کرده و تحت درمان قرار بگیرید.
در کنار پى گیرى درمانى به چند نکته توجه نمایید. بعضى از مواقع برخى بیماریهاى جسمى نیز مى تواند زمینه ساز بیمارى اضطراب باشد و حتى گاه قبل از بروز علایم جسمى, علایم روحى و عاطفى مثل اضطراب یا افسردگى ظاهر مى شود. مصرف بعضى داروها نیز مى تواند حالت اضطراب ایجاد کند. سعى کنید از مصرف مواد غذایى محرک, ادویه جات, مواد کافئین دار مثل چاى, نسکافه و قهوه خوددارى نمایید.
وجود استرسهاى مختلف در ایجاد و بروز اضطراب مى تواند نقش موثرى داشته باشد که برطرف شدن این استرس, در کاهش یا کنترل بیمارى موثر است.
برخى از خانمها نیز چند روز قبل از شروع دوره عادت ماهیانه خود تا یکى دو روز بعد از آن, چنین حالاتى را تجربه مى کنند که درمان خاص خود را دارد و تحت نظارت روانپزشک اقدام به درمان این اختلال مى شود.
شاد باشید.

علاقه به ادامه تحصیل ندارم و بیکارم
خواهر م.خ ـ لاجین
دختر بیست ساله اى هستم که تا سوم دبیرستان درس خوانده ام, ولى موفق به گرفتن دیپلم نشدم. علاقه اى به ادامه تحصیل ندارم. از بیکارى خسته شده ام. خواستم خیاطى یاد بگیرم, به خاطر هزینه هاى زیاد خانواده مخالفت کردند. با وجود علاقه به پدر و مادرم خیلى بداخلاقى مى کنم و گاهى آرزوى مردن مى کنم. همه از تندخو شدن من شکایت دارند. اگر کار سرگرم کننده اى پیدا کنم, خیلى خوب است.
خواهر گرامى!
پیدا کردن کار مناسب ـ بخصوص براى شما که دختر جوانى هستید ـ نیازمند داشتن مهارت در یک کار مى باشد. از طرف دیگر محیط کار بایستى امن و مسوولان آن داراى صلاحیت اخلاقى باشند. شما هیچ گونه مهارتى ندارید و شاید تا کنون به طور جدى به آن فکر نکرده و دنبال آن نبوده اید. اگر کارى که مى خواهید انجام دهید, به گونه اى باشد که هم کمکى ـ هر چند کوچک ـ به شما باشد و هم شما را از محیط خانواده جدا نکند, خیلى بهتر است. واقعا خیاطى تا این حد پرهزینه است؟ آیا در محیط شما آموزشهاى دیگرى وجود ندارد که با پرداختن به آن و یادگیرى بتوانید از بیکارى و بطالت کسالتآور و افسردگى زا نجات پیدا کنید؟! از ما براى آنکه کاریابى کنیم, کارى برنمىآید. خودتان خیلى جدىتر با توجه به امکانات پیرامونتان یا کمک گرفتن از خواهر و افراد نزدیک فامیل و ... به دنبال آموختن مهارتى مناسب باشید, سپس امکان جستن کار را ارزیابى و جستجو کنید.
بیکارى و سردرگمى و بطالت موجبات افسردگى و دلتنگى شما را فراهم کرده و بالطبع روحیه شما گرفته و اخلاقتان تند و براى اطرافیان غیر قابل تحمل شده است. برخى مواقع و شاید اغلب مواقع انسان بایستى چشم از رفتار دیگران بپوشاند.
به همت و فکر خود تکیه کنید و با توکل به خدا, دست به زانو بگیرید و بلند شوید. با مشورت دیگران و به کار انداختن فکر خود و نگاهى دقیق به پیرامونتان ـ و اگر در روستا هستید ـ با مراجعه به بخش خوداتکایى کمیته امداد یا جهاد سازندگى ـ از کمک دیگران استفاده کنید. پس شروع کنید.
موفق باشید.

همه خوشبختى ها به دانشگاه ختم نمى شود
خواهر ل.م ـ سراب
خواهر گرامى!
نامه شما را به دقت مطالعه کردیم. ما آن را رنجنامه دیدیم, نه چیزى که بتوان به آن خندید و بیهوده اش شمرد. هم اکنون بسیارى از جوانان ما چون شما هستند. بسیارى از امکانات ـ اعم از مالى و تواناییهاى فردى و اجتماعى ـ برایشان فراهم است, ولى باز نمى توانند خود را به جلو بکشانند. برخى هم علت ناتوانى از پیشرفت را, نداشتن بعضى از امکانات قلمداد مى کنند, ولى واقعا علت اصلى چیست؟ آیا آشفته بازار سیاست و فرهنگ مسوول آن است؟ آیا اوضاع اجتماعى به گونه اى شده است که دیگر هیچ چیز در جاى خود قرار ندارد و هیچ جوانى آن گونه که شایسته است راهى را که باید قدم در آن بگذارد, نمى شناسد یا نمى بیند و یا اهمیتى نمى دهد؟ چرا جوانان ما نمى دانند چه باید بکنند؟! گرچه شما گفته اید مى دانید چه مى خواهید بکنید, کى هستید و هدفتان چیست, اما آیا واقعا چنین است؟ آیا واقعا هویت خود را شناخته اید و آیا جواب این سوالات در واقع القاى اطرافیان و گرایشهاى فامیل و جامعه نیست که ((تو باید حتما به دانشگاه بروى))؟ آیا نهایت همه خوشبختیها و شادکامیها رفتن به دانشگاه است؟ آیا در شما توانایى و مهارت دیگرى وجود ندارد که درون شما تقاضاى آن را دارد, ولى در ظاهر مى خواهید فقط براى سپاسگزارى از والدین و شاد کردن آنها به دانشگاه راه یابید و آن فریاد درونى را سرکوب کنید؟ به نظر شما اگر سکه طلایى داشته و خواهان آن باشید, و بدانید در آتش است, به هر صورت که بتوانید آن را از آتش بیرون مىآورید, حتى اگر به قیمت سوختن دستتان باشد, حالا طلاى عمر و آینده تان کجاست؟ آن را کجا مى بینید؟ نکند هنوز بخوبى جایگاه آن را ندیده اید و دانشگاه تنها یک هدف کاذب است. شما خود را بهتر بشناسید; ذوق و سلیقه و توانایى و استعداد و گرایش حقیقى خویش را بیابید.
ما از درون شما آگاهى نداریم. به دخترهاى دیگر و اطرافیان نگاه نکنید. شما خود چه مى خواهید, حتى اگر متفاوت از دیگران باشید؟ اگر آن گمشده را یافتید, خود راه رسیدن به آن را بهتر از هر کس پیدا خواهید کرد.
کمال شما آرزوى ماست.

فریب تیزهوشى ام را خوردم!
برادر س.آ ـ اهواز

دارم ناامید مى شوم. من همیشه در درس کوشا بوده ام. دوره راهنمایى معدلم حدود 19/75 بود, اما حالا که سال پایان دبیرستان را مى گذرانم, ضرب المثل معلمها شده ام که: مى خواهید مثل ... درس را کنار بگذارید؟! من فریب تیزهوشى را خوردم و فکر کردم اگر تیزهوش باشم, دیگر لازم نیست درس بخوانم. هدفم از درس خواندن مشخص نیست. گرچه اشتباهاتم را فهمیده ام, ولى حالا حجم زیادى از درسها ناخوانده مانده است. عادت کرده ام جواب مسإله ها را از روى حل المسأل بنویسم و تحویل بدهم. هر چه برنامه ریزى مى کنم, فایده ندارد و هنوز تحولى در من ایجاد نشده است.
برادر گرامى!
از وضع و حال خود ـ که فعلا از این درد دلها, نوجوانانى به سن و سال شما دارند ـ نوشته اید و باز همان سوال معروف که بگویید چه کنم تا متحول شوم, درسخوان شوم, به برنامه هایم برسم و دهها چه کنم دیگر.
احساس شما را درک مى کنیم. اما این یک واقعیت است که هر کس حال خود را بهتر مى فهمد و مى بیند (ان الانسان على نفسه بصیره) و خود براى خود ترازوى دقیق ترى است, تا دیگران.
شما که صادقانه ما را محرم درد دل خود دانسته اید, چه انتظارى دارید و چشم به راه کدام معجزه اید؟
وقتى شما هیاهوها را پیرامون خود مى شنوید و کاروانهاى عمر را که به سرعت مى گذرند و زمانى که سریعتر از نفسهاى شما از دستتان مى رود, ما چه بگوییم؟ وقتى شما دست در آتش دارید و خود مى سوزید و سوختنتان را به نظاره نشسته اید, ما که تنها شنونده کلامى از آنهمه سوختنیم, چه مى توانیم به شما بگوییم؟
شما مثل آن پسر یخ فروشى هستید که زیر آفتاب داغ تابستان یخ را بر سنگفرش خیابان گذاشته و از رهگذران و ناظران مى خواهد کارى براى او بکنند. یخ, سرمایه او و فرصتهایش هر لحظه بیشتر آب و کمتر مى شود. آیا رهگذر و ناظر بیش از آن پسرک صاحب یخ مى تواند کمک کند یا درد از بین رفتن سرمایه را بفهمد؟! آیا دیگران بیشتر از شما درد مى کشند یا اطرافیانتان آینده اى بهتر از آنچه خود مى توانید, مى توانند برایتان رقم بزنند و فراهم کنند؟ همچون یک کوهنورد حرکت کنید. اگر بخواهید دایم به قله نگاه کنید, از رسیدن مإیوس مى شوید, چون راه برایتان بیش از آنچه است, طولانى جلوه مى کند و هم آنکه با تکرار تصور اینکه قله چقدر عظیم و دور از دسترس است, احساس کفایت و توانایى از شما گرفته خواهد شد. خطر دیگر اینکه اگر فقط چشم به آنچه باید بکنید و برسید داشته باشید, دیگر نمى توانید جلوى پاى خود را ببینید و درست قدم بردارید. این قدمهاى نادرست, شما را از رسیدن به قله مإیوس و دورتر مى کند. برنامه ریزیهاى مکرر را دور بیاندازید. بسته به جایى که ایستاده اید و باید برسید, کار کنید:
جلسات مطالعه مشترک ـ بدون اتلاف وقت ـ با دوستانتان داشته باشید و درسها را به صورت مباحثه اى بخوانید. تمرینهاى ریاضى را نیز در صورت امکان با دوستتان حل کنید, چنان که معلم براى شاگردان مى گوید. اگر برنامه تفریحى استراحت یا هر چیز خوشایند دیگر را علاقه مند باشید انجام دهید, سعى کنید بیشتر به عنوان یک جایزه و پاداش براى انجام تکالیف یا مطالعه دروس قرار بدهید. دایم هم کیف و کتاب را هر جا مى روید, دنبال خود نکشید. موقع بازى یا تفریح بى خیال بازى کنید, اما بعد از آن با تمام قوا مطالعه و تمرین کنید. مواقعى که کارى انجام مى دهید مثل امور شخصى یا منزل, مطالب درسى را با خود مرور کنید و هر کجا را به خاطر نیاوردید, بلافاصله به کتاب مراجعه کرده و آن را یاد بگیرید. این شیوه خوبى براى یادگیرى است که میزان فراگیرى را بیشتر مى کند.
موفقیت شما آرزوى ماست.