سرمقاله


سرمقاله

 

 

آنک عالم بنده گفتش بدى
((کلمینى یا حمیرا)) مى زدى

یکى از گویاترین مظاهر شخصیت آدمى, چگونگى سلوک او با دیگران است. و سلوک خانوادگى و نحوه تنظیم روابط خانوادگى, بى تردید بارزترین و عینى ترین وجوه شخصیت فرد را نشان مى دهد.
خانه با همه کوچکى خود, به همان نسبت که در تشخص و شکل گیرى شخصیت فرد و تربیت او نقش دارد, جایگاه بروز کمالات و یا کاستى هاى شخصیتى وى مى باشد. روابط میان خانوادگى آن قدر گسترده, نزدیک و طولانى است که به دشوارى مى توان و یا هیچ گاه نمى توان به مناسبات و سلوک متقابل اعضاى آن حالت تصنعى و ساختگى داد. این است که مى توان گفت شخص, زن یا مرد, واقعى ترین و طبیعى ترین رفتارهاى شخصیتى خود را نوعا در خانه و در روابط خانوادگى بروز مى دهد. بسیارى از موانعى که در بیرون و در حضور اجتماعى فرد, مانع بروز شخصیت واقعى فرد مى گردد در خانه, حداقل در درازمدت وجود ندارد. این امر اگر کلیت نداشته باشد حداقل این است که رفتار درون خانوادگى شخص, شاهدى گویا بر نوع تربیت و شخصیت وى مى باشد.
شخصیتهاى اجتماعى به هر مناسبتى که داراى تشخص اجتماعى شده باشند و در جایگاهى ممتاز و مورد توجه عامه مردم قرار گرفته باشند, به تناسب نقش و شخصیت اجتماعى یا تاریخى خویش, همواره در دیگر جنبه هاى شخصیتى خود نیز مورد توجه و اهتمام جامعه قرار مى گیرند و نوعا نمى توانند از نقش الگویى خود در دیگر ابعاد جدا شوند. دامنه و تإثیر این نقش در جوامع دینى و نسبت به شخصیتهاى دینى, بسى بیشتر و ملموس تر است.
این امر به نسبت ارزش شخصیتى فرد در نگاه جامعه محدود یا گسترده مى شود و درست از همین نقطه است که شخصیت بى نظیرى چون حضرت امام خمینى, که جهانى را متوجه خویش ساخت و آنهمه نقش رقم زد و هنوز بسیارى از مردمان مبهوت اندیشه و عمل و شخصیت وى مى باشند و میلیونها نفر مفتخر به علاقه مندى به او و پیروى از روش و منش وى هستند, تنها در رهبرى و مرجعیت و شخصیت اجتماعى و جهانى خویش مورد توجه قرار نمى گیرد بلکه از دید شیفتگان وى همه حرکات و سکناتش نگاهها را به سوى خویش جلب مى کند و بدین گونه, سلوک خانوادگى و رفتار فردى ایشان الگویى تمام عیار براى علاقه مندان مى گردد. و اینچنین است که نقل جزئى ترین خاطرات زندگى ایشان توسط همه کسانى که به نحوى با ایشان معاشرت داشتند هر چند جزئى و کوتاه همواره شنیدنى و خواندنى و نیز تإثیرگذار و سازنده است. و بر همین اساس انبوهى از وقایع نگاریهاى زندگى و فرازهاى بازگوکننده شخصیت ایشان, شامل خاطرات سلوک فردى و زندگى شخصى حضرت امام مى باشد. خاطرات و فرازهایى که صدها نکته درسآموز و راهگشا پیش پاى دوستداران روش و شخصیت امام و علاقه مندان به آشنایى با شخصیت ایشان مى نهد. و اینچنین است که چگونگى معاشرت ایشان با خانواده و فرزندان و خویشان, و چگونگى خوراک و پوشاک و اداره زندگى و نظم رفتارى و صدها از این نمونه مورد توجه خاص جامعه قرار مى گیرد و به عنوان الگویى سازنده مورد استناد مى باشد.
از سوى دیگر, این پرسش یا پرسشها مطرح است که شخصیتى چون حضرت امام خمینى, آیا در معاشرت خانوادگى و سلوک با نزدیکان خود نیز به عنوان یک استاد عالى مقام حوزه, یا مرجع تقلید, یا رهبرى انقلاب و نظام رفتار مى کردند؟ آیا ایشان در خانه نیز یک مرجع تقلید و یک رهبر بى نظیر بودند و یا پیش از هر چیز یک شوهر شایسته براى همسر خود و یک پدر شایسته براى فرزندان خود و یک خویشاوند شایسته براى بستگان دور و نزدیک خود بودند؟ آیا اگر در مثال, پیش از حضور همسر محترمشان دست به غذا نمى بردند ناشى از مقام رهبرى, اجتهاد, فلسفه و هر عنوان اجتماعى دیگر بود و یا برخاسته از احترام ویژه اى بود که به عنوان یک شوهر براى همسر خویش قایل بودند. و صد البته که این همه را از اسلام داشتند.
پیام زن تا کنون در شماره هاى مختلف خود مقالات و مطالب بسیارى را در تبیین شخصیت و زندگى حضرت امام منتشر ساخته است که نمونه آن, ویژه نامه بزرگداشت یکصدمین سال ولادت آن حضرت در سال گذشته در بیش از چهارصد صفحه بود. و به توفیق الهى در ادامه نیز داشتن این توفیق را مایه افتخار خود مى شمارد. در شماره گذشته مجله نامه اى را که جدیدا در مجموعه بسیار ارزشمند ((صحیفه امام)) انتشار یافته بازگو نمودیم, نامه اى که امام در سن 31 سالگى براى همسر مکرم خویش نگاشته اند و حاکى از صمیمیت خانوادگى ایشان مى باشد و نکته هاى آموزنده اى را در بر دارد. انتشار این نامه على رغم استقبال خوب خوانندگان, مورد اشکال برخى خرده گیران محترم واقع شد که آن را و یا انتشار آن را با قداست و شخصیت آن بزرگوار ناسازگار یافته اند. اینک جاى پرداختن تفصیلى به این خرده گیرى یا پرسش نیست. اجمال قضیه آن است که ما هنوز شناخت جامع و درستى از شخصیت کم نظیر و یا بى نظیر حضرت امام خمینى نداریم و یک وجه عمده آن, این است که شناخت ما از دین و شریعت, شناختى همه جانبه نیست, گوشه هایى از دین را یافته و گرفته ایم و بسیارى از آن را فرو گذاشته ایم.
شناخت ما از شخصیتهایى که برخى از آنان تجسم عینى اسلام و دیانت هستند چون اولیاى بزرگوار اسلام(ع) و یا چون امام خمینى در ردیف بزرگترین شخصیتهاى دینى به شمار مى روند, شناختى فراگیر و عمیق نیست. و این چنین است که بسیارى از ظرایف زندگى و کرامتهاى روحى و دقایق شخصیتى آنان به چشم ما نمىآید و حتى گاه مایه خرده گیرى مى شود. تنها شناخت درست و جامع از دین و دیندارى است که زمینه آشنایى صحیح با شخصیتها و الگوهاى دینى را فراهم مى سازد. آن وقت جاى شگفتى نخواهد بود که سید شهیدان عالم(ع) در وصف همسرش رباب آن اشعار نغز و زیبا را بسراید و آشکارا بر زبان آرد(1) و یا پیامبر اکرم(ص) که همه قداستها از اوست با جمله ((حمیرا! با من سخن بگو)) در عمل نیز نشان دهد که ((حبب الى من دنیاکم الثلاث, و النسإ و الطیب و جعل قره عینى فى الصلاه.))(2) و چه خوش گفت جلال الدین محمد مولوى بلخى در مثنوى معنوى:
((زین للناس)) حق آراستست
ز آنچ حق آراست چون دانند جست
چون پى ((یسکن الیها))ش آفرید
کى تواند آدم از حوا برید
رستم زال ار بود وز حمزه بیش
هست در فرمان اسیر زال خویش
آنک عالم بنده گفتش بدى
((کلمینى یا حمیرا)) مى زدى(3)
((سردبیر))


 

1ـ نک: پیام زن, سال اول, شماره چهارم, ص6, مقاله ((امام حسین(ع) و رابطه اش با رباب)).
2ـ از دنیاى شما سه چیز پیش من دوست داشتنى شد: زنان, بوى خوش و نماز که نور چشم من است, بحارالانوار, ج76, ص141.
3ـ مثنوى معنوى, دفتر اول, بیت 2425, ص120, نشر امیرکبیر و نیز نک: ص97, بیت 1972.