پژوهشى نو در باره: خانواده, بلاها, سختیها
((قسمت سوم))
احمد لقمانى
طلیعه
بخش نخست این نوشتار را با پاسخ به پرسشهایى اینچنین آغاز کردیم که:
ـ بلا یعنى چه؟
ـ فلسفه وجود بلاها, گرفتاریها و غصه ها چیست؟
و در بخش دوم, به پاسخ این پرسش که انواع بلاها و راههاى رهایى از سختیها چیست; پرداختیم و دانستیم که بلا به معناى آزمایش, نعمت, فتنه و کهنه شدن است و عرصه آن تمامى خوبیها و تلخیهاى زندگى است. به این حقیقت نیز اشاره اى داشتیم که دنیا نه منزلگاه بلکه گذرگاهى است که در لابه لاى لحظه هاى آن بلاها موج مى زند و انتظار زندگانى آرام و بدون هر گونه درد و رنج, آرزویى بیهوده و پوچ است. با تشریح شداید و غصه ها به این سخن پرداختیم که ماهیت مصایب را با یک نگاه کلى نمى توان تحلیل کرد و همه را بد و بدى دانست زیرا تنبه و بیدارى, آزمون و امتحان و کسب مقامات الهى و درجات پایدار ابدى نیز آثار زرین بلاهاست. از آن سو پذیرفتیم که در بازنگرى حوادث, از ((خودمحورى)) باید پرهیز کرد زیرا ترسیم پدیده هاى زندگى بر اساس مصلحت و منفعت یک فرد و یا اقلیت جامعه, کارى ناروا خواهد بود که هیچ یک از ما نیز آن را نمى پذیریم, بدین خاطر در نگاه درست به ماجراها آثار زودگذر دنیوى را نیز نباید به تنهایى مورد نظر قرار داد زیرا در پاره اى مصایب هیچ نفعى در امروز زندگى ما حاصل نمى شود اما در فرداى حضور نزد خداوند و به ابدیت رساندن اعمالمان یکایک نامرادیهاى دنیوى به سان کیمیاى سعادت در صحیفه صفات و اعمالمان محسوب مى شوند.
فراز بعدى مباحث گذشته را با تشریح فلسفه پدید آمدن بلاها ـ که دستاورد رفتار, گفتار و پندار انسانهاست, آزمون ایمان و سنجش استقامت و زمینه ساز درجات برتر و نشان محبوبیت و عشق والاست ـ پى گرفتیم و ضمن اشاره به شش ویژگى مثبت از وجود بلاها در زندگى, به انواع آنها اشاره کردیم و در پایان دعا, استغفار و صدقه را سپرهاى دفع بلاها معرفى نمودیم.
اینک پرسشهاى بعدى را پى مى گیریم:
فلسفه تفاوت میزان بلاها و مصایب چیست؟ چگونه است که دین باوران و خداجویان بیش از دیگران هدف تیرهاى بلا قرار مى گیرند؟
جوهره مصایب و دشواریها, لطف و رحمت الهى است و از آن رو که جهان آفرینش بر خیر استوار است, آنچه آفریده الهى است نیز در خمیرمایه خود, خیر او نهفته است. رنجها, بلاها و غصه ها جلوه اى از خیر بى کران پروردگار مهربان است و آثار پسندیده اى براى بندگان خداوند به همراه دارد. آنان که از هر تلخى و ناکامى در زندگى به دورند, بى شک از سرچشمه خیر فاصله گرفته اند, هستى شان رنگ نیستى یافته, مهر و سپاس ایزدى در جان آنها نمى نشیند و لطف خداوندگار آنان را نمى نوازد و این همان معناى لعن پروردگار بوده که دورى از رحمت الهى نام گرفته است.(1) از این رو امام سجاد علیه السلام فرمود:
((در آن کس که هرگز بلا نمى بیند, گرفتار نمى شود و غصه اى ندارد, خیرى نهفته نیست.))(2)
و در سخنانى از دیگر معصومان ـ علیهم السلام ـ است که:
((خداوند پیوند مى گسلد از بنده اى که نه در مالش براى خدا بهره اى است و نه در پیکرش.))(3)
((دوستدار ما همواره دچار آوارگى است و آزارکش و تنها و کتک خورده و رانده شده و دروغ گفته شده و اندوهگین و گریان و دردمند تا آنگاه که بمیرد و در راه خدا, این نیز ناچیز است.))(4)
((هر که ما خاندان پیامبر را دوست دارد, باید آمادگى رویارویى با بلا را در خویش فراهم آورد)); ((آیا بلا جز براى مومن نگاشته شده است؟))(5)
آنچه معیار تفاوت بلاهاست و از رهنمودهاى معصومان ـ علیهم السلام ـ به خوبى مى توان دریافت ((مقدار ایمان, دلدادگى و باورهاى قلبى افراد)) است, همان گونه که امام صادق(ع) فرموده است:
((المصأب منح من الله));(6)
مصایب, هدیه هاى خداوند هستند
به یقین هر آنچه عبودیت بندگان بیشتر باشد, الطاف و هدایاى الهى نیز فراوانتر بر آنان ریزان مى شود. حقیقتى که امام باقر(ع) بدان اشاره کرده, فرمود:
((خداوند بلندپایه, عنایت خویش به انسان مومن را چنین نشان مى دهد که بلایى بر او فرود آورد; همچنان که یک مرد عنایت خود به خانواده اش را چنین بروز مى دهد که از پس نبود خویش, براى آنان هدیه اى مىآورد,(7) خداوند دنیا را از دسترس انسان مومن دور مى سازد, همچنان که پزشک, انسان بیمار را به پرهیز وامى دارد.))(8)
و رسول خدا ـ درود الهى بر او و خاندان پاکش باد ـ با تعبیرى بسیار زیبا و روح نواز ـ بلاهاى خداوند را براى بندگان دین باور و عقیده مند خویش ((نوبرانه))(9) دانسته که بزرگ یک خانه براى نشان دادن دوستى خود به اهل خانه تقدیم مى کند.
آرى, هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش مى دهند
مومنان همانند کفه ترازویند; هرچه بر ایمانشان افزوده شود بر بلایشان اضافه مى شود(10) و هرچه محبوبیتشان نزد خداوند افزون شود, باران بلا و آوار سختیها بر آنان بیشتر مى گردد.(11)
با این فراز, پاسخ پرسش بعدى نیز روشن مى شود که:
فلسفه فرود بلاها و مصایب بر معصومان(ع) چیست؟ با آنکه انبیاى الهى و امامان ـ علیهم السلام ـ نه تنها اهل گناه نبوده, بلکه دچار غفلت نیز نمى شده اند, پس راز تلخیها و سختیهاى زندگى آنان چه نکاتى است؟
با نگاهى به زندگاى رسولانى چون ایوب پیامبر که در بین انبیاى الهى چهره اى شاخص در رنج و بلا بوده است, به خوبى درمى یابیم که افزون بر ایمان چشمگیر ـ که خود نشان محبوبیت نزد خداوند و راه ریزش بلاهاى الهى است ـ مقام عبودیت, صبر و شکیبایى و استقامت و بازگشت پى در پى به سوى خداوند ـ که نمودهاى انسان کامل است ـ زمینه ساز پدید آمدن درجات برترى در بین بندگان خوب خدا مى گردید و افزون بر این دلایل, مى فهمیم که:
الف ـ آزمون الهى آن قدر وسیع و گسترده است که حتى انبیاى بزرگ و معصومان و پاکان نیز با شدیدترین و سخت ترین آزمایشها آزموده مى شوند, زیرا طبیعت زندگى در این جهان بر این مبنا نهاده شده و بدون آزمایشهاى سخت و طاقت فرسا, استعدادهاى نهفته انسان شکوفا نمى شود.
ب ـ هنگامى که هجوم حوادث و مصایب از هر سو به انسان فشار آورد, نه تنها نباید مإیوس و نومید گشت, بلکه آن را مقدمه اى براى گشوده شدن درهاى رحمت الهى دانست. همان گونه که امام على(ع) فرمود:
((زمانى که سختیها به اوج خود مى رسد, فرج نزدیک است و هنگامى که حلقه هاى بلا تنگ تر مى شود, راحتى و آسودگى فرا مى رسد.))(12)
ج ـ بلاها زمینه ساز تکامل و تقرب انسان است چنان که امام صادق(ع) فرمود:
((بیش از همه مردم, پیامبران الهى گرفتار حوادث سخت و بلاهاى طاقت سوز مى شوند, سپس کسانى که پشت سر آنها قرار دارند, به تناسب شخصیت و مقامشان و درجات ایمانشان;(13) در بهشت مقامى است که هیچ کس بدان دست نمى یابد مگر در پرتو گرفتاریها و ابتلاآتى که در دنیا پیدا کرده است.))(14)
که این مقام والا; ((مقام محمود)) و ((منزلت برتر)) است که محبوبان الهى بدان دست مى یابند.
د ـ آزمون انسانهاى بلادیده, روزنه اى براى آزمایش اطرافیان نیز خواهد بود زیرا در این عرصه, دوستان و دشمنان در لابه لاى ایام نمایان مى شوند و در حقیقت سنگ بلا, سنگ محک اقوام, دوستان و آشنایان است تا ((سیه روى شود هر که در او غش باشد.))
ه$ ـ روزهاى سخت غوطه ور بودن در بلاها, لحظات شیرین, مناجات خالصانه با خداوند است که در آن قطع امید از تمامى وسایل و ابزارها شده و پس از آن انسانهاى دانا و هوشمند, در شادیها و شیونها, یاد خدا را از دل و دیده دور نمى کنند و توجه قلبى شان به پروردگار مهربان در بیمارى و عافیت; فقر و غنا و سرإ و ضرإ یکسان خواهد بود.))(15) صفتى آسمانى که امیر مومنان على(ع), متقین را بدان ستود و فرمود:
((روح پرهیزگاران به هنگام بلا همانند حالت آسایش و آرامش است[ و تحولات, زندگى آنان را دگرگون نمى کند].))(16)
بیماریهاى روحى روانى و جسمانى که از پدر و مادر به فرزند منتقل مى شود و سالیان بسیار او را به بلایى سخت و ناتواناییهایى رنجآور محکوم مى کند, چگونه قابل توجیه است؟ آیا صحیح است خطاى عده اى, گریبان دیگران را گرفته و آنها را محروم از سلامتى سازد؟ این پدیده جبر در آفرینش نخواهد بود؟
در پاسخ به فلسفه بلاها و مصایب, به نکاتى بنیادین و کلیدى ـ در تمامى بحثها ـ اشاره کردیم و دانستیم که بسیارى از مصایب زندگى دستآورد اعمال ماست و نباید دیگران را نکوهش کرد; همان گونه که خداوند حکیم مى فرماید:
((و ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر))(17)
اگر بر شما محنتى و بلاست
ز دست عملهاى زشت شماست
اگرچه که بسیار اعمال بد
خدا عفو مى سازد و بگذرد(18)
از آن سو پذیرفتیم که مبناى نظام آفرینش بر اساس اصل ((علت و معلول)) و ((عمل و عکس العمل)) است و مجموعه اعمال ما داراى سه اثر خواهد بود: اثر شرعى; اثر قانونى و اثر تکوینى. و انتظار محو ساختن آثار اعمال یا جدایى بین علت و معلول توسط خداوند ـ بنا بر این باور که او خدایى است قادر و توانمند ـ انتظارى نادرست و بیهوده است زیرا چنین پروردگارى حکیم نیز هست و آفریدگارى اینچنین گردونه هستى را از مسیر طبیعى و شایسته خود خارج نمى سازد, که این تصمیم گرچه در برخى موارد, شاید پسندیده جلوه کند اما در اکثر حوادث آثارى چون هرج و مرج و بى نظمى غیر قابل قبولى پدیدار مى سازد.
اینک در باره این پرسش به تحلیل مى نشینیم و با تإملى اندک درمى یابیم:
اول اینکه, تمامى ناتوانیهاى روحى و جسمى در فرزندان به خاطر علتى بوده که این علت را باید به درستى جستجو کرد و دریافت.
دوم اینکه, بسیارى از آثار اعمال ما متوجه دیگران است, چرا که حضور در جامعه و ارتباطات ظاهرى و باطنى چنین تإثیر و تإثرى را ایجاد مى کند. همان گونه که یک جراح ماهر با ساعتى تلاش, سالهاى بسیارى سلامت و تندرستى فردى را به او هدیه مى کند و یا انسانى نابکار با فرو بردن میخى در چشم, شخصى را تا پایان عمر نابینا مى سازد.
دیگر اینکه, پروردگار قادر و حکیم, هیچ کوتاهى و یا ستمى در حق چنین افرادى انجام نداده است زیرا پدر یا مادرى که با عمل ناپسند یا مضرى ـ همچون خوردن شراب, کشیدن سیگار, بى احتیاطى در دوران باردارى و یا ... ـ موجب آسیب روحى یا جسمى فرزند خود شده اند, آنان مقصر بوده اند نه آنکه خداوند مهربان فرزندشان را بنا به دلخواه خود(!) اینچنین آفریده باشد. همانند شخصى که پارچه اى مندرس به خیاط داده تا براى او لباس بدوزد و یا خمیرى آلوده به خاکستر به نانوایى داده تا در تنور به نانى تبدیل کند, حال حق اعتراض براى این دو خواهد بود؟!
چهارم آنکه, گریبانگیر شدن خطاى پدر و مادر یا دیگران, نسبت به فرزند, افزون بر عذاب اخروى براى ستمگران و نعمتهاى ابدى براى مظلومان, آثارى مثبت در دنیا نیز به همراه خواهد داشت, همانند ایجاد عرصه امتحان و آزمون براى یکایک اطرافیان و تشخیص بندگان خوب و بد;
سیاه و سیم و زراندود چون به کوره برند
خلاف آن به درآید که خلق پندارند
و یا صبر و شکیبایى بلادیده; توجه به خداوند در تمامى حالات; عبرت دیگران از حوادث و ایجاد مانعى در طغیان و سرکشى براى جاهلان و غافلان و کاستن غفلتها و افزایش ارتباط با پروردگار.(19)
و پنجم اینکه سختى تلاش در راه خودسازى و اصلاح روحى روانى, دلیلى بر محال بودن تهذیب نفس نخواهد بود, بلکه از آن سو زمینه ساز پاداشهاى چشمگیر اخروى گشته و تفاوتى بسیار با افرادى که چنین مشکلاتى را در این مسیر نداشته اند, خواهند داشت. همانند فردى که پدر یا مادر او عصبانى بوده و این عصبانیت به وى نیز منتقل شده است.(20)
در جامعه خود و دیگر کشورها, افرادى را مى یابیم که لحظه اى به سوى خداوند رو نکرده و تمامى زندگى خویش را با سرکشى و نافرمانى گذرانده اند, در حالى که سلامتى, رفاه, توانایى مالى, دورى از بلاها و غصه ها در تمامى لحظاتشان به چشم مى خورد, به راستى چه رمز و رازى در این ماجراها نهفته است؟
نعمتهاى خداوند دو گونه اند:
الف ـ نعمتهاى امتحانى: داده هایى که در سخن خداوند به ((خیر)) از آن یاد شده است:
((و نبلوکم بالشر و الخیر فتنه));(21)
شما را از راه آزمایش به بد و نیک مىآزماییم.
و امیر مومنان على(ع) آن خیر را سلامتى و بى نیازى تفسیر نمود.
ب ـ نعمتهاى استدراجى: الطافى که مقدمه اى براى عذاب دردناک الهى است و افراد عصیانگر آنچنان غرق در ناز و نعمت خداوند مى شوند که از آفریدگار غافل و نسبت به ارزشهاى واقعى بى توجه و در برابر دیگران متکبر گشته و با حالتى اینچنین خود را برتر و خوشبخت مى شمرند تا آنکه ناگاه چنگال مرگ گریبان آنان را گرفته, رابطه رویایى آنها را با تمامى داراییها و دلبستگیها قطع کرده و در حالى که همه درهاى امید به روى آنان بسته شده به مجازاتشان مى رساند. حقیقت اسفبارى که خداوند این گونه بدان اشاره مى فرماید:
((فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم ابواب کل شىء حتى اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغته فاذا هم مبلسون)).(22)
هنگامى که[ اندرزها سودى نبخشید و] آنچه به آنها یادآورى شده بود فراموش کردند, درهاى همه چیز[ از نعمتها] را به روى آنها گشودیم تا[ کاملا] خوشحال شدند [و دل به آنها بستند] ناگهان آنها را گرفتیم[ و سخت مجازات کردیم] در این هنگام همه مإیوس شدند[ و درهاى امید به روى آنها بسته شد]!
و در جاى دیگر با واژه ((استدراج)) از آن یاد کرده که: خداوند تکذیب کنندگان آیات خود را دچار راهى که نمى دانند نموده و تدریجا مجازات مى کند و هرگاه مهلتى داده مى شود براى عذاب بیشتر خواهد بود: ((و الذین کذبوا بایاتنا سنستدرجهم من حیث لا یعلمون و املى لهم ان کیدى متین)).(23)
امام صادق ـ علیه السلام ـ منظور سخن خداوند در این آیه را, کسانى مى شمرد که پس از ارتکاب گناه, خداوند آنان را مشمول نعمتى قرار مى دهد ولى آنان نعمت را به حساب خوبى خود گذارده,(24) قارون وار بد مستى و طغیان مى کنند. هشدارى که امام على(ع) در این باره فرموده, بهترین جواب براى پرسش این فراز نوشتار است:
((اى فرزند آدم! هنگامى که دیدى خداوند نعمتهاى پى در پى خود را به تو مى بخشد, در حالى که تو گناه مى کنى, از مجازات او بترس که این مقدمه عذاب الهى است.))(25)
با توجه به این سخنان به خوبى مى توان دریافت که بلاها و مصایب, هماره زنگ خطرى در گوش جان افراد است و نگاهى لطیف, سفیر خداوند و دست نوازش الهى است(26) تا تردامنان خوابآلوده را که معرفتى خطاآمیز و غرورى بحث برانگیز دارند, بیدار سازد و غبار خودیت و منیت را از مقابل دیدگانشان بزداید.
سحر با باد مى گفتم حدیث آرزومندى
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندى
دعاى صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش مى رو که بر دلدار پیوندى(27)
بهترین شیوه برخورد با مصایب چیست؟ پاکان و صالحان چه روشى داشته اند؟
بنیان باورها و نوع نگاه انسانها به هستى, زاویه دید آنان را به حوادث هستى ترسیم مى کند و تمامى یافته هاى درونى شان را بر زبانشان جارى مى سازد. بلاها و مصایب نیز حوادثى است که تحلیل و تفسیر هر یک, نخست به نوع نگرش ما از آفرینش و آفریدگار آن دارد. بى گمان آنان که دنیاى اطراف خود را تالار خوش گذرانى دانسته که خوش پوشى و شیرین نوشى برترین افتخار دانسته مى شود, هر گونه کمبودى در داده ها یا تلخى در نداده ها ((رنج و زحمت)) تلقى مى شود اما آنان که هماره به عقبه حوادث مى نگرند و بى اعتنا به ظواهر زندگى, حقایق هستى را مى بینند, تمامى تلخیها و مصایب را ((گنج و رحمت)) مى دانند; رحمتى که خداوند از سر لطف و مهربانى به بندگان شایسته اش عطا مى کند:
روزى یکى از انبیاى الهى بر بلادیده اى گذر کرد که از سختى مصیبت به تنگ آمده بود. آن پیامبر پرمهر رو به خداوند کرده گفت:
((پروردگارا! آیا به این بنده خود رحم نمى کنى؟))
پاسخ شنید: ((این بلا, خود, رحمت من است براى این بنده, پس چگونه به او رحم کنم؟))(28) ((صبر)) یا خویشتن دارى شیوه نخست در برابر مصایب است, حالتى که پروردگار حکیم پیامبر خود, حضرت محمد(ص) را بدان دعوت کرده, فرمود: ((فاصبر کما صبر اولوالعزم من الرسل)).(29)
پس همان گونه که پیامبران نستوه, صبر کردند, صبر کن.
و مومنان را نیز بدان سفارش کرده است: ((یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوه ان الله مع الصابرین.))(30)
اى کسانى که ایمان آورده اید, از شکیبایى و نماز یارى جویید; زیرا خدا با شکیبایان است.
و در پایان به صابران بشارت رستگارى, رحمت, لطف و مغفرت خویش را مى دهد:
بود مژده فتح با صابران
که بردند با صبر بار گران
کسانى که چون محنت آید به پیش
شکیبایى آرند هر لحظه بیش
بگویید ماییم از کردگار
به او بازگردیم فرجام کار(31)
((و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون)). (32)
امام سجاد ـ علیه السلام ـ شیرینى بینش خود را اینچنین زیبا بیان فرموده است:
((آن کس که براى دست یابى به پاداش آخرت, در دنیا صبر ورزد, همانا کمتر را فداى برتر کرده است و والاتر از او کسى است که باختنهاى دنیایى اش را سلامت و غنیمتى بشمارد که براى همیشه از آن خود ساخته است.))(33)
آرى صبر حقیقى, صبرى است که با بصیرت و بینش همراه باشد و با هشیارى عجین گردد. اینکه آدمى بلا را حقیقتا تلخ و جان گداز دانسته اما از سر ناچارى صبر کند, هرگز همانند صبرى نیست که از پذیراى دل انسان باشد که به آن ((صبر جمیل)) گویند و پیشوایان معصوم ما با اشاره بدان فرموده اند:
((خدایا! سپاس و ستایش از آن توست, بلایى که تو مى فرستى زیباست و سرنوشتى که تو مى نگارى عین عدل است و زمین در قلمرو قدرت و اراده توست,(34) ... صبر به هنگام مصیبت زیباست, بسى زیبا ...))(35)
بهترین ویژگى این صفت, آرامش و آسایش روحى روانى انسان است که در پرتو آن زبان به گلایه گشوده نمى شود, دل به القأات شیطانى آلوده نمى گردد و ایمان و عقاید آدمى پاک و استوار باقى مى ماند و برتر از آن, نوعى عشق و علاقه خاصى به ریزش بلا و سختى مصیبت در ذأقه بینش انسان ایجاد مى شود.
امام صادق(ع) که طعم حقیقى بلا را چشیده بود به هنگام دیدن داغ مرگ فرزند, از اطرافیان خود خواست که در این مصیبت ضجه نزنند و خود هنگام به خاک سپردن فرزند با خداى خویش چنین نجوا مى کرد:
((پاک است خدایى که فرزندان ما را مى ستاند و از این رهگذر دوستى ما و او افزون مى گردد.))(36)
و مى فرمود: ((بلا مایه آرایش مومن و ارجمندى خردمندان است زیرا زیستن با بلا و صبر کردن و شکیب ورزیدن بر آن, ایمان آدمى را استوار و پاکیزه مى کند.))(37)
چنین باور تابنده و بالنده اى است که سرور شهیدان آفرینش, امام حسین(ع) در واپسین لحظات زندگى ـ پس از بارش بسیار بلاها ـ به خداى خویش مى گویند: ((صبرا على قضأک یا رب, لا اله سواک یا غیاث المستغیثین.))(38)
شکیبا هستم بر تقدیرات و بر فرمان جارى تو اى پروردگار من! معبودى جز تو نیست, اى پناه پناهآورندگان.
و قهرمان صبر کربلا, زینب کبرا نیز در برابر طعنه هاى ناجوانمردانه ابن زیاد در مرگ عزیزان خود, نگرش خویش را نسبت به تمامى مصایب عاشورا آنچنان الهى و عرشى بیان کرد که حیرت و سردرگمى در وجود تمامى دیوان و ددان ایجاد نمود. فرمود:
((هر چه ـ در کربلا و عاشورا ـ دیدم زیبا بود. آنان گروهى بودند که خداوند شهادت را برایشان مقدر ساخت و به سوى شهادتگاه خویش شتافتند و به زودى خداوند تو و آنها را کنار هم گرد آورد تو بازخواست خواهى شد, آنک بنگر که چه کسى پیروز خواهد گشت.))(39)
به هنگام دیدن بلادیدگان چه وظیفه اى داریم؟
پرسش پایانى نوشتار را با این توضیح بازگو مى کنیم که بسیارى از ما به هنگام دیدن بلادیدگان و درک عمق مصیبت, توان, تحمل و ظرفیت برخى از آن مصایب را نداریم, اما شیوه دور ماندن از آن بلا را نمى دانیم. از آن سو, نسبت به وظایف خود در باره اطرافیان و خانواده ماتم زده ناآگاهیم, در حالى که ادب اجتماعى و اخلاق الهى اقتضا مى کند که به گونه اى با آنان همدردى نماییم, به راستى در این باره چه وظیفه اى داریم؟
پاسخ این پرسش در سه جلوه نمایان مى شود, نخست وظیفه ما نسبت به خویشتن, سپس در برابر خداوند و آنگاه نسبت به داغدیدگان. باور این حقیقت که هر گونه مصیبت, در هر لحظه اى و براى هر یک از ما امکان خواهد داشت, بهترین موعظه اى است که ما را از کبر, غرور و تفاخر نسبت به دیگران و یا استهزإ و تحقیر اطرافیان دور مى سازد و هرگز ما را به خرسند شدن از بلادیدن افراد سوق نمى دهد, ارتباط بیشترى با صفات و ویژگیهاى مثبت و منفى خویش پیدا مى کنیم و هر لحظه بر آن مى شویم خود را آماده رفتن به سراى ابدى ساخته, وجود خویش را به صفات ارزنده و پسندیده بیاراییم.
در برابر خداوند, خضوع بیشترى یابیم و نسبت به فرامین و اوامر و نواهى او, کوشاتر, مصمم تر و پرتوان تر گردیم. آنگاه نسبت به داغدیدگان و مصیبت زدگان, هر گاه کدورت و کینه اى قلبى داشته ایم, همه را فراموش ساخته, با حضور به موقع ـ بویژه در نخستین ساعات و روزهاى مصیبت ـ آرامش روحى و تسلیت خاطرى براى آنان فراهم کنیم و اگر ما قصور یا تقصیرى در بلاى آنان داشته ایم, تمامى توان خود را براى برطرف ساختن بلا و ترمیم سختیها به کار بندیم.(40)
رسول گرامى اسلام(ص) در سفارشى حکیمانه فرموده است:
((هنگامى که بلادیدگان را دیدید, همان حال زبان به حمد و ستایش خداوند بگشایید که شما از این مصیبت ایمن مانده اید, اما این عمل را به دور از توجه آنان انجام دهید.))(41)
و پیشواى ششم شیعیان نیز فرمود: چون شخص مبتلایى را دیدید که او دچار بلا شده اما شما از آن نعمت بهره مندید این گونه بگویید: ((پروردگارا! همانا من مسخره نمى کنم و فخر نمى فروشم, بلکه تو را به خاطر تمامى نعمتهاى ارزشمندت ستایش مى کنم)).(42) و در سخن امام باقر(ع) است که هر گاه با دیدن بلادیدگان ـ به طور آهسته ـ سه بار بگوییم: ((الحمد لله الذى عافانى مما ابتلاک به و لو شإ فعل; (خداى را شکر مى گویم که مرا از آنچه تو بدان گرفتار شدى عافیت بخشید که اگر مى خواست انجام مى داد) هیچ گاه به آن بلا دچار نخواهیم شد.))(43)
1ـ هدیه اى از دوست; نگاهى به مصایب و دشواریها از زاویه اى دیگر, تحقیق سیدخلیل حسینى, نگارش سیدابوالقاسم حسینى, ص39 و 40.
2ـ بحارالانوار, علامه مجلسى, ج81, ص;183 ثواب الاعمال, ص427.
3ـ اصول کافى, ج2, ص;256 بحارالانوار, ج67, ص215.
4ـ تفسیر فرات کوفى, ص;258 بحارالانوار, ج27, ص198.
5ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید, ج1, ص;371 بحارالانوار, ج39, ص295.
6ـ اصول کافى, ج2, ص;260 بحارالانوار, ج72, ص7.
7ـ مسکن الفواد, باب 4, ص;115 اصول کافى, ج2, ص;255 بحارالانوار, ج81, ص197 و ج67, ص213.
8ـ همان.
9ـ التمحیص, ص;33 بحارالانوار, ج93, ص371 و ج67, ص;241 اصول کافى, ج3, ص352.
10ـ بحارالانوار, ج67, ص;210 اصول کافى, ج3, (چهار جلدى), ص353.
11ـ نک, اصول کافى, ج3, ص351 تا 360.
12ـ نهج البلاغه, کلمات قصار, جمله 351.
13ـ اصول کافى, ج3, ص351 و ;352 سفینه البحار, ماده بلا, ج1, ص105.
14ـ بحارالانوار, ج67, ص;212 سفینه البحار, ج1, ص105.
15ـ تفسیر نمونه, ج19, ص303 ـ 300.
16ـ نهج البلاغه, خطبه امام على(ع) در باره صفات متقین (همام).
17ـ شورى, آیه 30.
18ـ ترجمه منظوم قرآن مجید, امید مجد, ص486.
19ـ رک: مسکن الفواد, باب 4, ص;115 اصول کافى, ج3, ص351 تا ;360 میزان الحکمه, ج1, ص478 تا 490.
20ـ نک: عدل الهى, استاد شهید مطهرى; پرسشها و پاسخهاى مذهبى, آیت الله مکارم و آیت الله سبحانى.
21ـ انبیا, آیه ;35 نک: تفسیر الکاشف, ج1, ص;243 تفسیر الکبیر فخر, ج17, ص50.
22ـ انعام, آیه ;44 رک: تفسیر مجمع البیان, ج1, ص437 و ج5, ص;324 تفسیر المراغى, ج2, ص24.
23ـ اعراف, آیه 182.
24ـ تفسیر نورالثقلین, ج2, ص106.
25ـ نهج البلاغه, کلمات قصار, جمله 25.
26ـ نک: فلاح السأل, ص;82 بحارالانوار, ج82, ص131.
27ـ دیوان حافظ, برگزیده غزل 431.
28ـ بحارالانوار, ج81, ص192.
29ـ احقاف, آیه 35, نک: تفسیر المنار, ج5, ص275 و ج12, ص113 و 157.
30ـ بقره, آیه ;153 رک: بقره, آیه ;177 آل عمران, آیه ;200 سبإ, آیه ;19 بقره, آیه ;45 طور, آیه 48.
31ـ ترجمه منظوم قرآن مجید, امید مجد, ص24.
32ـ بقره, آیه 156 و ;155 رک: قاموس قرآن, سیدعلى اکبر قرشى, ج4, ص105 تا 107.
33ـ بحارالانوار, ج82, ص131, امالى شیخ طوسى, ص613.
34ـ امام صادق(ع), الدروع الواقیه, ص;63 بحارالانوار, ج97, ص141.
35ـ اصول کافى, ج2, ص90.
36ـ الدعوات, ص;286 بحارالانوار, ج82, ص133.
37ـ بحارالانوار, ج67, ص;231 مصباح الشریعه, ص408. (به نقل از هدیه اى از دوست و با استفاده از ترجمه آقاى ژرفا).
38ـ لمعات الحسین(ع), علامه تهرانى, ص74.
39ـ بحارالانوار, ج45, ص;115 اللهوف, ص69.
40ـ امام على(ع); غررالحکم و دررالکلم.
41ـ بحارالانوار, ج71, ص35.
42ـ همان, ج71, ص34.
43ـ بحارالانوار, ج71, ص34. براى آگاهى و تحقیق بیشتر نگاه کنید به:
مسکن الفواد, ص;109 ترتیب التهذیب, ج1, ص;316 مرآه العقول, ج5, ص342 و ج22, ص;374 النقض, ص;646 مستدرک الوسأل, ج2, ص355 و 356 و 417 و 420 و 430 و 464 و 127 و ج3, ص;304 ج10, ص389 و 360 و ;319 ج11, ص363 و 316 و ;338 ج12, ص132 و ;55 ج13, ص;274 ج14, ص239 و ج15, ص339.