نویسنده هندى که نور اسلام دلش را روشنى بخشید روزنامهIndian express مارس 2000
ترجمه: محبوبه پلنگى
خانم ((کاملا داس)) نویسنده و شاعر برجسته هندى, 67 ساله, از ایالت ((کپراند)) اعلام کرد که مسلمان است و این موضوع را در جمع روزنامه نگاران و نویسندگان هندى با تمام وجود فریاد کشید و گفت که این آرزو و آرمان از سالها پیش در ذهن من پرورش یافته بود و در طى زندگى 27 ساله در شهر کلکته و ارتباط با خانواده هاى مسلمان سبب شد, تا به آرزوى دیرینه خود جامه عمل بپوشانم.
خانم ((کاملا)) پس از پذیرش و تشرف به دین اسلام نام ((ثریا)) را براى خود انتخاب نمود. اسلامآوردن او با رویداد و غوغایى بى سابقه در میان مردم بخصوص ساکنان ایالت ((کرالا)) همراه شد و وى را با فشار و عناد مخالفان مواجه گردانید. ولى تصمیم و عزم او چنان مستحکم و راسخ بود که این گونه مخالفتها, انتقادها و تهدیدها نتوانست در او تإثیر بگذارد. چرا که این اولین بار نبود که وى با چنین جدال و منازعه اى مواجه مى گردید. او قبلا ستیزه ها و مباحثات بسیارى در رابطه با شیوه نویسندگى و فعالیتهاى ادبى داشت.
او در یکى از مصاحبه هایش در باره اسلامآوردن مى گوید:
اگرچه آیین اسلام همواره دلم را به سوى خوبى و درستى مى کشید اما جرقه اصلى تقریبا 30 سال قبل هنگامى که با ((انجمن ملى نابینایان)) همکارى داشتم در دلم زده شد. دو پسر نابیناى مسلمان را به نام ((ارشاد احمد)) و ((امتیاز احمد)) نزد من فرستادند. این پسربچه ها در خانه من که در بمبئى واقع است اقامت کردند و بدین ترتیب من با آیین اسلام آشنا شدم. زیرا آموزش تعلیمات اسلامى به بچه ها ضرورى بود و من باید قرآن مقدس را مطالعه مى کردم. در میان احکام و سنن اسلامى, مخصوصا حجاب و شیوه زندگى زنان مسلمان تإثیر ژرفى بر من وارد کرد.
او در مورد حجاب مى گوید:
حجاب به مثابه زندان و وسیله اى علیه آزادى زنان نیست, من این تصور را در این مورد ندارم. بلکه نزد من آزادى افراطى براى زنان بارى گران به شمار مىآید.
من یک راهنما لازم داشتم تا زندگى ام را منظم سازد, یک رهبر و مرشد مى خواستم تا نگهدارىام کند, من تحفظ مى خواستم نه آزادى. در حقیقت از بیست و چهار سال گذشته به بعد هر جا که رفتم, حتى مسافرتهاى خارج از کشور, محجبه بودم زیرا بر این باور هستم که زن در حجاب محفوظ و مإمون است و مردم او را احترام مى کنند.
((کاملا داس)) در مورد اینکه تصمیم گیرى وى در خصوص آوردن اسلام زمان برده است, مى گوید:
در آغاز دهه هفتاد میلادى با همسرم در این باره صحبت کردم. نظر و عقیده او این بود که من باید در باره اسلام مطالعه بیشترى انجام بدهم و منتظر باشم. در سال 1363 (1984م) قبل از انتخابات پارلمانى در باره تغییر مذهب فکر کردم, اما زندگى و سرنوشت فرزندان من سر و سامانى نداشت و من نمى خواستم که تصمیم من, زندگى آنها را بر هم زند, لذا تا دسامبر 1999 صبر کردم و تصمیم خود را اعلام داشتم.
وى در باره یافتن خدا و خالق مى گوید:
اگر کسى با خلوص نیت تمام جستجو کند, از سعادت دیدار خداوند بهره مند مى گردد. ((کاملا داس)) که علاوه بر نویسندگى طبع لطیفى در شعر دارد در مورد اشعارش و سعادت دیدار خداوند حرفهاى بسیارى دارد. او همواره جوینده یک مرشد و راهنماى برحق بوده که او را در صور گوناگون جستجو مى کرده است. چنان که در یکى از معروفترین اشعار انگلیسى اش که ((گیلاس)) نام دارد چنین مى خوانیم:
... و من
هیچ باکى ندارم که بگویم
به دنبال یک آقا و سرورى هستم
و من در هر جاى نامعلوم
در هر سو و هر طرف
در آرزو و جستجوى او هستم.
و این طلب و تمناى راهنماى برحق, بالاخره او را به خدا مى رساند.
((کاملا)) یا ((ثریا)) در باره چگونگى اعلان تصمیم غیر منتظره خود مى گوید: همان روزى که اعلام مسلمان بودنم را علنى کردم, از ((مالابار)) (نام شهرى) با ماشین به ((کوچى)) (نام منطقه اى) مسافرت مى کردم. ساعت 5/45 صبح بود. یک لحظه به سوى آفتاب در حال طلوع نگاه کردم, نگاهى حیرت انگیز, آن دم آفتاب رنگى دیگر بود. رنگ قرمز و نارنجى و بعد در ساعت هفت رنگ سفید به خود گرفت. سالها بود که در انتظار اشاره اى بودم و آن روز آفتاب مرا به سوى خود کشید, و اسلام مرا به سوى خود فرا خواند. آن دم فرا رسید که من اعلام کنم مسلمانم.
در واقع زیبایى طلوع آفتاب و خالق هستى, در آن روز براى من پیامى بود براى اعلام مسلمانى ام.
((کاملا داس)) یا ((ثریا)) در باره دین سابق خود یعنى ((هندوئیزم)) مى گوید: من از چهارده سال گذشته به این طرف به هیچ عبادتگاهى نرفته ام. از نظر من خدا در دل انسان به مثابه درخشندگى نورى است که نمى توان او را در چهاردیوارى یک مکان محصور و محدود کرد. زمانى که کوچک بودم مادربزرگ من خواب دیده بود که من با ((کریشنا))(1) ازدواج کرده ام و محبت کریشنا در دل من زنده است. اما نام و عقیده اش را عوض کرده است.
((کاملا داس)) یا ((ثریا)) که در سن 67 سالگى اسلام آورده است به آموزش زبان عربى و سرودن شعر به همین زبان در مدح خداوند بزرگ پرداخته و تصمیم گرفته است که سال آینده, تنها به زبان عربى شعر بسراید. او عزم دارد تا به نوشتن کتابى بپردازد که از ارزش و اهمیت دین اسلام سخن رفته باشد, زیرا به نظر ((ثریا)) اسلام دین هزاره آینده خواهد بود و در زمانى که حتى برخى از مسلمانان هم نسبت به آینده روشن اسلام تردید دارند, مى توان گفت (به قول اقبال):
مل کئى پاسبان کعبه کو صنم خانه سى
یعنى, کعبه پاسبانان خود را از بتخانه یافت
در پایان از آرزوى او پرسیده مى شود که در جواب مى گوید:
((آرزوى من این است که در پرتو احکام خداوند تعالى زندگى کنم.))
پى نوشت :
1ـ نام خداى هندوها.