در آینه رمضان بتول جعفرى
در آستانه زمان, صداى موذن است که بار دیگر نوید سحر مى دهد و جهانى را سحر مى کند. بوى لحظه هاى قشنگ نیاز, تمام گلهاى ناز را درمى نوردد.
صداى پرنجواى خاکیان, عشق به معبود را تا حضور افلاکیان پرواز مى دهد.
و ما که منت دار پروردگاریم;
باید به شکرانه حضور این فرصت ناب, دست به استغاثه بریم و سر بر سجده نهیم.
بار دیگر فرصتى دست مى دهد تا از شمیم پاک وحى, بهره بریم.
و دعایمان همراه با دعاهاى خالص و پاک, تا محضر رب, اوج گیرد.
هیچ اندیشیده ایم
براى من یا تو شاید ماه رمضانى دیگر نباشد و این آخرین شامهاى افطار و سحرهاى ضیافت باشد.
و دیگر زمانى نباشد تا در آن شب قدرى را قدر بنهیم و على(ع) را در محراب خون یاد کنیم.
در این دنیا که چشمان جمعى, نه با قناعت پر مى شود نه خاک گور!
جاى بسى افسوس است, اگر از کنار ماه منور خدا, بهترین ارمغان بهشت, شبهاى بى همتاى قدر, ندانسته بگذریم و دل به این دنیا و سوداى عبث عشق به آن خوش داریم.
بیایید;
غبارهاى مکدرى که بر دلمان چون زنگار, انباشته شده, برچینیم.
با یک دنیا صافى و سبکى, در برابر حضرتش سر تعظیم فرود آریم.
در فصل برگریزان گناه, بهارى جاودان را دربرگیریم.
به یاد آنان که در سکوت فقر, فریاد توانمندى مى زنند, سرى به کلبه هاى تنها بزنیم;
و بوى نسیم غربت نورد عشق را, با گوش جان بشنویم و بر دل بنشانیم.
آنگاه که
سر از سجده برگیریم, بدانیم در پناه نگاه همو که برایش تضرع کردیم, روزگار سپرى مى کنیم.
وجدان یگانه را, در پستوهاى تاریک جا نگذاریم.
عشقهاى مجازى را بفهمانیم که در نگارستان دل, با کلک گل, حدیثى بس عظیم آویخته ایم. ((حدیث عشق به حق.))
زیر باران, از هرچه تکلف است رها شویم;
که گفته اند: زیر باران, دعا معراج مى یابد و مستجاب مى شود.
بار الها,
تو خود, پناهمان ده و از شر شیطان امان.
تویى که خود را به رحمت وصف کرده اى, بر ما رحمت آور.
تویى که خود را بخشنده نامیده اى, گناهان ما را بر ما ببخشاى و آنان را که جز تو بخشنده اى نمى یابند, نومید مکن.
و آنان را که جز تو از دیگرى بى نیازى نجویند فرو مگذار و قدرت و توان طاعت و بندگى و توفیق عبادت عطا فرما که تو بزرگترین بخشنده اى, بدون منت آوردن بر بنده ات.