در لغت نامه دهخدا در تعریف رفاه آمده است:
((فراخ و آسان شدن زندگانى کسى, زندگانى فراخ و به عیش زیستن, آسودگى, رفاهیت, استراحت, ناز و نعمت.))
اما دیدگاهها در مورد رفاه بسیار متنوع و مختلف مى باشد. به عنوان مثال از یک منظر, رفاه عبارت از مجموعه شرایطى است که سبب کاهش فعالیتهاى جسمانى فرد مى شود, و از منظرى دیگر, رفاه عبارت از مجموعه شرایطى است که باعث مى شود فرد براى رسیدن به اهداف عالیه خویش در زندگى مانند: ادامه تحصیل, افزایش تولید, بهبود وضع زندگى فرزندان و غیره با مشکلات جسمى و روحى کمترى روبه رو شود و آن مقاصد را در زمان مناسب و با بهترین شرایط تحقق بخشد.
در هر حال و هر تعریفى که براى رفاه بپذیریم, از دیدگاه سازمانهاى توسعه اى, وضعیت رفاهى زنان در کشورهاى مختلف و در جهان با معیارهاى مختلفى از جمله تغذیه, خدمات بهداشتى و غیره سنجیده مى شود. بر اساس گزارش ((یونیسف)) در اکثر کشورها, دختربچه ها موقعیت نازلترى در مقایسه با پسران دارند و از حقوق, فرصتها و امتیازات کمترى در دوران کودکى بهره مند مى باشند. در این جوامع, خانواده و اجتماع نیز براى پسران اولویت قایل شده و دختران از اوان خردسالى نابرابرى را تجربه مى کنند.
این گزارش مى افزاید: دختربچه امروز زن فردا است. چنانچه قرار باشد زن در تحولات و توسعه اجتماعى, شریک, همدوش و برابر مرد باشد, اینک زمان آن فرا رسیده تا در توزیع حیثیت و فرصتهاى انسانى, دختربچه ها سهمى را که استحقاق آن را دارند دریافت کنند. در کشورهاى در حال توسعه, دختربچه ها در مقایسه با پسران خردسال, از خوراک, مراقبتهاى بهداشتى و امکانات آموزشى کمترى برخوردارند.
یکى از مشکلات زنان, وجود کارهاى متعدد و متنوعى مى باشد که آنها باید به طور روزانه انجام دهند که این امر ضمن فرسایش جسمانى شدید هر گونه فرصت آموزشى را از آنها سلب مى نماید. بر اساس گزارش سازمان خوار و بار جهانى, زنان روستایى کشورهاى در حال توسعه به طور معمول بین 16 ـ 15 ساعت در روز کار مى کنند که این مدت در اوج فصل کار افزایش مى یابد.
عوامل متعددى بر شرایط رفاهى زنان تإثیرگذار بوده که یکى از مهمترین آنها عناصر نامطلوب فرهنگى در بسیارى از جوامع مى باشد. در این ارتباط, مدیران یکى از مدارس بیروت گفته است: ((وقتى در کشور من, پسرى به دنیا مىآید هلهله مى کنند و وقتى دخترى به دنیا مىآید ماتم مى گیرند.))
فاى چانگ, وزیر آموزش و پرورش زیمبابوه در این مورد هشدار داده است: زنان نیمى از جمعیت ما را تشکیل مى دهند. هر گاه زنان ملتى مورد بى توجهى قرار گیرند و پیشرفت نکنند, آن ملت دایما سیرى قهقرایى را طى مى کند. وضعیت اقتصادى بسیارى از کشورهاى عقب مانده جهان سوم به طور تنگاتنگى مربوط به محدودیتهاى تحصیلى و کمبود افراد متخصص است. یک ملت بیسواد که قابلیتهاى انسانیش توسعه نیافته است, همیشه توسعه نیافته باقى خواهد ماند و امکان مذاکره و توافق بر اساس برابرى با مللى غنى تر و پیشرفته تر را از دست مى دهد.
در اینجا ضمن اشاره به عوامل محورى مقوله ((رفاه)) و با ذکر برخى آمار و اطلاعات, گوشه اى از وضعیت زندگى زنان نشان داده مى شود.
الف ـ تغذیه:
در بسیارى از کشورهاى دنیا وضعیت تغذیه اى زنان مطلوب نبوده و در قیاس با مردان در شرایط نامساعدترى قرار دارد. در گزارش فأو آمده است: ((در حالى که زنان بیشترین میزان مواد غذایى را در کشورهاى در حال توسعه تولید مى کنند, بیش از مردان از سوء تغذیه رنج مى برند. زمانى که مواد غذایى کمترى در دسترس مى باشد (مانند زمان قبل از برداشت محصول) کار زنان افزایش مى یابد بدون آنکه همپاى آن, مواد غذایى بیشترى در اختیار آنان باشد. این مسإله, کاهش شدید وزن در زنان حامله و شیرده را به همراه دارد. دختران نیز کمتر از پسران به مواد غذایى دسترسى دارند. در قسمتى از کشور بنگلادش, تعداد دختران مبتلا به سوء تغذیه شدید سه برابر پسران بوده است.))
عدم دسترسى زنان به مواد غذایى کافى ضمن آنکه نیروى جسمانى مادر را تحلیل مى دهد, بر وزن کودکان نیز تإثیر مى گذارد و چه بسا به دلیل کمبود شیر مادر, کودک در معرض سوء تغذیه قرار مى گیرد. محققان و کارشناسان از دیدگاههاى مختلف به این امر پرداخته اند. سوزان جرج, در کتاب ((چگونه نیمى دیگر مى میرند)) ضمن تإسف بار خواندن وضعیت زنان در جهان سوم مى گوید: ((این حقیقتى تلخ در دنیاى گرسنه جهان سوم است که کودکان, زنان حامله و زنانى که کودک خود را شیر مى دهند, ارزش اقتصادى کمترى دارند. چون نمى توانند در مزارع کار کنند, لذا سهم کمترى از غذا به آنها مى رسد. در این سرزمین فقرزده, فقط مردان جوان یا میانسال هستند که ارزش اقتصادى دارند. هر چند ممکن است زنها در شرایطى طاقت فرسا کار زیادى داشته باشند, ولى چون کارشان مربوط به خانه دارى و تهیه غذا و نگهدارى بچه ها است, از نظر بازار اقتصادى ارزش چندانى ندارند. حتى در بعضى از این جوامع زنها مجاز نیستند که همراه با مردان خود غذا بخورند. بلکه مجبورند بعد از آنکه شوهرشان غذا خورد, اگر چیزى ماند آنها هم لقمه اى بخورند, در بعضى از نواحى آمریکاى لاتین فقیرترین مردانى که مورد بالاترین ستمهاى اقتصادى قرار مى گیرند, تلافى آن را بر سر ضعیف تر از خود یعنى زنهایشان در مىآورند و این قاعده کلى در مورد بیش از 500 میلیون زن محروم این گونه جوامع حکفرماست.))
به طور کلى گزارشات گوناگون حاکى از وضعیت نابسامان تغذیه زنان و دختران در کشورهاى مختلف جهان مى باشد. برخى از علل ایجاد سوء تغذیه عبارتند از: عدم مراقبتهاى لازم در دوران باردارى, عادت غذایى نادرست, عدم مصرف غذاى کافى, بیماریهاى انگلى و عفونى, حاملگى مکرر, روشهاى نادرست تغذیه کودک, درآمد پایین خانوار و وضع نامطلوب بهداشت محیط.
براى رفع این مشکلات روشهاى گوناگونى وجود دارد که به سه مورد آن اشاره مى گردد:
1ـ هدایت جریان مواد غذایى اضافى به سوى گروههاى خاصى که دچار سوء تغذیه مى باشند (زنان باردار, زنان شیرده و نوزادان)
2ـ آموزش در امر تغذیه (نحوه پخت و مصرف و ...)
3ـ توسعه آموزشهاى فرهنگى مبنى بر اهمیت امر تغذیه زنان و دختران در سالم سازى جامعه و تواناسازى آنان در فرآیند توسعه
ب ـ بهداشت:
دسترسى به خدمات و آگاهیهاى بهداشتى از عوامل موثر در بهبود وضعیت رفاهى و تواناسازى زنان به منظور مشارکت بهتر و موثرتر در توسعه مى باشد. گزارشات مختلف حاکى است که زنان و دختران نسبت به مردان از خدمات بهداشتى کمترى برخوردار شده اند که این نیز مانند تغذیه در کشورهاى جهان سوم شدت مى یابد. بر اساس آمار یونیسف, احتمال مرگ مادران باردار در کشورهاى در حال توسعه, 50 برابر مادران باردار در کشورهاى صنعتى است. هر ساله قریب نیم میلیون زن که 99 درصد آنها در کشورهاى در حال توسعه زندگى مى کنند و در پى عوامل مربوط به باردارى و زایمان جان مى دهند. برخى از نمودهاى وضعیت نامساعد بهداشت زنان و دختران به این شرح مى باشد:
1ـ ازدواج زودرس و در سنین پایین
2ـ زایمان و باردارىهاى مکرر و مرگ ناشى از آن
3ـ عدم کفایت ایمن سازى دختران در مقایسه با پسران
4ـ شیوع ابتلاى دختران به بیماریهاى سرخک, اسهال, ریوى و ...
5 ـ مدت کوتاه و ناکافى استفاده از شیر مادر
6 ـ عدم توجه به بیماریهاى دختران از جانب والدین در برخى کشورها
7ـ عدم دسترسى مادران به مراقبتهاى بهداشتى
8 ـ شیوع بیماریهاى ناشى از کار سخت و طاقت فرسا (کمردرد, پادرد و ...)
ج ـ محیط زندگى:
محیط خانوادگى و اجتماعى نیز از عوامل موثر بر رفاه زنان مى باشد. میزان رضایت زنان از محیط خانوادگى و زندگى بر رفاه وى اثر گذاشته و آنان را براى پذیرش مسوولیتهاى بیشتر و بزرگتر آماده مى سازد. عدم علاقه به محیط خانوادگى و زندگى موجب تضعیف روحیه و کاهش انگیزه فرد براى پذیرش مسوولیتهاى جدید است. گزارشى در این رابطه حاکى از آن است: یکى از انگیزه هاى شایع زنان شوهردار که پذیرش شغل خارج از خانه میل شخصى آنان به گریختن از محیط به اصطلاح خسته کننده و کسالتآور خانه است. زن جوانى که در طى روز از پسران و دختران خردسال خود نگهدارى مى کند, وقتى خستگى به او روى مىآورد, به وضع به اصطلاح مطلوب شوهر یا خواهر شوهرنکرده خود رشک مى برد و فکر مى کند آنها چقدر خوشبختند که حرفه اى در خارج از خانه دارند, در عین حال از فراغتى که هر روز هنگام رفت و آمد به محل کار دارند, لذت مى برند.
د ـ وظایف چندگانه:
یکى از مشکلات زنان وظایف متعددى است که آنها باید در طول روز انجام دهند. این موضوع هر گونه فرصت آموزشى را از آنان سلب و از نظر رفاهى در موقعیت نامناسبى قرار مى دهد. گزارشات یونیسف نشان مى دهد که ساعات کار زنان, در مقایسه با مردان 25 درصد طولانى تر است که بخش بزرگى از آن شامل کار در خانه و پرورش محصولات غذایى بدون دستمزد مى باشد. به گفته یکى از کارشناسان: ((در میان محرومین روستایى, مادر تنها کسى است که از صبح زود و تا پاسى از شب کار مى کند. او وقت کمى براى مراقبت از کودکش دارد.)) البته اینک با افزایش دسترسى زنان روستایى به وسایل الکتریکى در منزل و وسایل پیشرفته کشاورزى در مزرعه تا حد زیادى از بار مشکلات آنان کاسته مى شود.
استفاده از این وسایل بر رفاه زندگى زنان اثر گذاشته و وقت او را به میزان قابل توجهى آزاد مى نماید و او مى تواند مقدارى از وقت خود را به امورى همچون آموزش اختصاص دهد. در هر صورت کاستن از وظایف متعدد زنان در کشاورزى سنتى موجبات ارتقاى وضعیت رفاهى او مى شود و به تبع آن, تواناسازى او را به همراه دارد.
نویسنده اى به نام پل هریسون در این ارتباط مى گوید: ((تقسیم مسوولیت کارهاى خانه دارى و بچه دارى چیزى نیست که زنان بتوانند به این زودى به دست بیاورند, زیرا به نظر مى رسد که مردان براى انجام دادن کارهایى که زنانه به حساب مىآید, موانع روحى نیرومندى دارند, تا زنان براى عهده دار شدن کارهاى به اصطلاح مردانه. زنى که کارهایش مردانه باشد, اغلب مورد تحسین واقع مى شود و مردى که کارهاى زنان را به عهده بگیرد, بیشتر مورد تحقیر قرار مى گیرد.)) وى مى افزاید: ((بر اساس تحقیقات در کشورهاى در حال توسعه و پیشرفته جهان, مردان بیش از زنان وقت فراغت دارند تا صرف کارهاى شخصى و تفریحى خود کنند. به عنوان مثال در زئیر مردان سى درصد زنان کار مى کنند و در آفریقا و آسیا, زنان روزى شانزده ساعت کار مى کنند و سلامت خود و فرزندان را به خطر مى اندازند.))
در هر حال, باید خاطرنشان ساخت که سالهاى متمادى است تلاش سازمانهاى بین المللى, توسعه اى و محلى در بسیارى از مناطق جهان معطوف به ارأه خدمات رفاهى براى عموم و زنان به طور خاص بوده است. برخى از این سازمانها با ارأه خدمات بهداشتى و تغذیه اى تلاش داشته اند تا زنان را در بالاى خط فقر نگه دارند و رسیدگى به آنان را به عنوان یک قشر آسیب پذیر (هم ردیف ایتام, معلولین, سالمندان و بزهکاران) مطرح نمایند. و زنان که صرفا از خدمات و برنامه هاى رفاهى این سازمانها برخوردار مى شدند, به صورتى کاملا منفعل و تنها در نقش مادرى مورد توجه قرار مى گرفتند.
لازم به ذکر است در برنامه هاى رفاهى زنان در کشورهاى غیر صنعتى لازم است به دو نکته توجه شود: یکى اینکه زنان لازم است از نظر رفاهى برابر با مردان جامعه خویش باشند و دوم اینکه رفاه, گوشه اى از اهداف برنامه هاى توسعه براى زنان محسوب شده و به صورت هدف اصلى آن قلمداد نگردد. در این صورت مى توان ادعا نمود رفاه برابر زن و مرد, خشت اول از بناى تواناسازى زنان خواهد بود.
منابع:
1ـ دفتر امور زنان ریاست جمهورى و صندوق کودکان سازمان ملل (یونیسف), نقش زنان در توسعه, 1372.
2ـ شعبانعلى وفى, حسین, توانایى زنان روستایى منتخب شهرستان تفرش جهت بهره گیرى از منابع توسعه بر اساس معیارهاى یونیسف در توان سنجى زنان.
3ـ صندوق کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف), دختربچه ها سرمایه گذارى براى آینده, نیلوفر پورزند (مترجم), تهران, انتشارات دفتر یونیسف در ایران.
4ـ هریسون, پل, درون جهان سوم, شاداب و جدى (مترجم), تهران, انتشارات فاطمى.
5ـ مورلى, دیوید, لاول هرمیون, نام من امروز است, بحثى مصور پیرامون سلامت کودک, اجتماع و فقر در کشورهاى کمتر توسعه یافته, سعید پارسى نیا (مترجم).
6ـ ماهنامه جهاد, معیارهاى تواناسازى زنان در توسعه, شماره 170.