نویسنده

سرود فردا

نرگس گنجى

 

 

احمد باقریان ـ جهرم
برادر گرامى!
سروده هایتان واصل گردید. ضمن تشکر, امیدواریم دوستان گرامى مجله توجه داشته باشند که مجله در استفاده از آثار اهل قلم محدودیتهایى دارد. یکى از آنها رعایت استانداردهاى ادبى و لغوى و محتوایى است. محدودیت دیگر ناشى از تراکم مطالب و ضرورت انتخاب بر اساس اولویتهاست. البته این گونه محدودیتها مختص به ما نیست بلکه ملازم با هر گونه کار مطبوعاتى مى باشد.
تجربه همکارى صمیمانه و چندین ساله ما با ماهنامه ارزشمند پیام زن نشان مى دهد که این مجله به خلاف متعارف برخى مطبوعات موجود, به جز همین محدودیتهاى اجتناب ناپذیر, مانعى براى همکارى صاحب نظران اهل قلم ندارد همچنان که در پى گردآورى افراد صاحب نام در جمع هم قلمان نیز نبوده است و بلکه بسیارى از عزیزان جوان اهل قلم, انتشار نخستین نوشته ها و سروده هاى خود را در مجله پیام زن تجربه کرده و اکنون گام در طریق کمال مى زنند.
نمونه یکى از همین محدودیتهاى مطبوعاتى شعرى از جناب عالى بود که مجله در تیر ماه سال 77, ذکرى از درج آن در مجله مرداد ماه همان سال کرده و کتبا شما را مطلع ساخته بود و مبناى آن نیز نوشته اینجانب در صفحات سرود فردا بود. از سوى دیگر دوستان قسمت تایپ و صفحهآرایى بى خبر از مکاتبات و وعده هاى موجود به علت تراکم مطالب صفحه و بر اساس اختیارى که قبلا براى کم و زیاد کردن مطالب از سوى مسوول صفحه شعر به آنها داده شده بود, شعر شما را برداشته بودند و همین امر و ابهام ناشى از آن موجب نگرانى و تعجب شما شد.
در باره شعرى که در شماره 98 از آن یاد شده نیز گله کرده اید. گفته بودیم که ((سعى خواهد شد)) با برخى تصرفات, از آن در مجله استفاده شود. نتیجه کار با وجود ((برخى تصرفات)) براى خود ما راضى کننده نبود. از آنجا که شعر شاعر معرف سطح کار اوست مشکل پسندى ما ـ بویژه در کارهاى کسانى که سابقه بیشترى در سرودن دارند ـ نوعى خدمت به اهل قلم است. زیرا عمیقا معتقدیم کار اندک ولى درست با برکت تر و بهتر از کار بسیار ولى سست است.
از سروده هاى اخیرتان یک رباعى و یک دو بیتى را براى مجله انتخاب کرده ایم. چند بیت از شعر ((نهج البلاغه)) را نیز ختام سخن قرار مى دهیم.موید باشید.

باشد عقول عاقلان دهر حیران
از خطبه جانانه نهج البلاغه
شد مخزن عرفان و علم و فضل و دانش
قلبى که شد کاشانه نهج البلاغه
مستند عشاق فضیلت هر شب و روز
از باده و پیمانه نهج البلاغه ...

برادران ارجمند:
ابراهیم حقى ـ تهران
ابراهیم عبدالحسینى ـ قم
حمیدرضا باباخانى ـ قم
نامه ها و سروده هاى شما رسید. ضمن تشکر دوام و سلامت و موفقیت شما را از خدا مى طلبیم.

خواهران عزیز:
فاطمه خلیفه قلى ـ ؟
فاطمه فرمنیان ـ گرگان
خانم حکیمى ـ کیان شهر
آثار شما رسید. براى پیشرفت کار خود, لازم است ضمن تمرینات سرودن و نوشتن از مطالعه کتابها و مطالب مفید غافل نباشید. همچنان که در هر حرفه و هنرى نوآموزان به یادگیرى تجربه هاى متخصصان و اهل فن مى پردازند, در عالم سخنورى و شاعرى نیز لازم است با دستاوردهاى بزرگان شعر و ادب آشنا گردیم و بلکه با آن انس پیدا کنیم. بویژه آنکه آثار ادبى فرهنگ فارسى دریایى از عرفان و معرفت است که اصولا نه تنها دوستداران شعر و شاعرى بلکه هیچ ایرانى بافرهنگى از آن بى نیاز نیست. ولى فراموش نکنیم که روح و غناى فرهنگ ادبى و عرفانى فارسى ناشى از اتصال آن به سرچشمه همیشه جوشان قرآن است. از این رو انس با قرآن را نیزبخشى از کار ادبى و فعالیت هنرى خود بدانید.در پناه حق موید باشید.

نسترن قدرتى ـ سمنان
متقابلا آشنایى ما نیز با شما خواهر گرامى موجب خوشوقتى است. ضمن تشکر به خاطر ارسال دو قطعه از شعرهاى خوبتان براى مجله, امیدواریم در فرصت مناسب از آنها در مجله استفاده کنیم.
نکته اى که تذکر آن خالى از فایده نیست, نحوه استفاده شما از لفظ ((آینه)) در شعرتان است. مى دانید که این کلمه تداعیات شاعرانه بسیارى در ادب فارسى دارد. و لفظى است کثیرالاستعمال! شما هم سه بار آن را در قطعه ((آن روز)) به کار برده اید. آنچه مورد نظر ماست ((نحوه کاربرد کلمه)) است و این که آیا با مفاهیم دیگر بیت ((ارتباط)) دارد یا نه. و گرنه هیچ کلمه اى به خودى خود معنادارتر یا شاعرانه تر از کلمات دیگر نیست, بیتهاى آینه دار شما را با هم مى خوانیم:
از دام جهان رستى, با آینه پیوستى
آن روز که مى رفتى, تا سرخترین میعاد...
از ایل بهارانى, از نسل شقایقها
از خطه طوفانى, با آینه ها همزاد ...
اى کاش مرا با خود تا آینه مى بردى
زین وادى دلتنگى, زین وادى بى بنیاد ...
در این بیتها به نظر مى رسد که ((آینه)) مظهر نوعى رهایى و آزادى از قیود زندگى خاکى است. ولى آیا اصولا آینه چنین معنایى دارد یا آنکه شما قصد دادن چنین معنایى به آن را داشته اید یا نه؟ و اگر جواب مثبت است آیا توانسته اید چنین مفهومى را با ذکر آینه ـ بدون چیدن دستگاه استعارى و تصویرى لازم ـ به آن ببخشید.
شما را به کاربردهاى آینه در شعر شاعران بزرگ پیشین بویژه غزلهاى شاعران سبک ((هندى ـ اصفهانى)) ارجاع مى دهیم; با ذکر یکى دو بیت از ((صأب)):
هر چند هست مشرق دیدار, آینه
باشد ـ نظر به سینه من ـ تار آینه
تا از عرق شده است گهربار روى او
لب باز کرده است, صدف دار آینه ...