شرح و کشف رفیع افتخار
اگر حسابش را بکنیم در این دنیاى وانفسا انواع و اقسام منقولات و معقولات مشمول رده و ردیف و طبقه اى قرار گرفته و جمع و جور و شسته رفته جایشان معلوم و مشخص شده است. به طورى که اگر کسى سر و کارش با آنها باشد و یا کارش گیر کند; راحت و آسوده و با چشم بسته هم مى تواند هر چه را خواست زود و آنى پیدا کند و اصلا به خودش زحمت ندهد به چهار طرفش چشم بدواند تا جواب سوالش را پیدا کند.
اما, چیزهایى هم هستند که یا طبقه بندى نشده اند و یا بالکل به چشم کسى نمىآیند تا زحمت جمع و جور شدنشان را به خود داده و با این دلیل که اینها کوچکتر از آن هستند تا آدمیزاد زحمت طبقه بندیشان را بکشد, خودشان را راحت مى کنند و از کنارشان چشم بسته مى گذرند. اما, آمدیم و از ما پرسیدند شما جزو کدام گروه از ننه باباها هستید؟ آن وقت, لابد با چشمهایى گرد شده پاسخ مى دهیم: ((اینم شد سوال, ما ننه باباى بچه هامون هستیم و ننه باباى هستیم که دلمان مى خواهد!)) و اگر سماجت کنند و پاپیچمان شوند و پشت بندش بپرسند: ((بالاخره, جواب ما چه شد؟ مگه ننه باباها همه مثل همند؟ ننه باباى خوب داریم, ننه باباى بد داریم, ننه باباى متوسط داریم ...)) جوابشان مى دهیم که: ((آهان, کجاى کارید, کدام بقالیست که بگوید ماست من ترش است!
اگه دنبال بهترین و عالى ترین ننه باباى دنیا هستید جاى دورى نروید, همینجا حى و حاضر است ...)) بگذریم, به هر حال همان طور که انواع و اقسام جاندار و غیر جاندار در طبقات مختلف رده بندى شده اند, باید دانست ننه باباها هم را مى توان در گروه و طبقه اى خاص جاى داد. که بزرگترین فایده این کار در این است چنانچه بخواهیم ننه باباى خودمان را بشناسیم دیگر زحمت نمى کشیم به افراد دیگر مراجعه کنیم و یا پى ننه باباى آدمیزادهاى دیگر بگردیم و پیدایشان بکنیم و به رخ بابا ننه خودمان بکشیم و به آنها بگوییم که: ((بیا! ببینید دیگران براى بچه هایشان چه کردند و شما چه کرده اید و ...)) بلکه راست و بى دردسر طبقه بندى را جلوى چشمشان مى گیریم و مى گوییم که ((این جدول ننه باباها! خودت نگاه کن.)) و خودمان کنارى مى ایستیم و نگاهشان مى کنیم. حالا اگر ننه باباى ما در گروه ننه باباهاى دلسوز و ((در زندگى سوز)) قرار داشتند; تا از جایشان و کم و کیف کارشان باخبر مى شوند نیششان تا بناگوش باز مى شود و دستى بر پشت ما زده و خوشحال مى گویند: ((عجب طبقه بندى عالى و قشنگى است. خدا پدر و مادر کسى را بیامرزد که این طبقه بندى را درست کرد و ...)) اما اگر ننه باباى ما از گروه ننه باباهاى ((زندگى سوز)) و ((زندگى بربادده)) بودند با اخم و تخم مى گویند: ((این نوشته هاى نامربوط را از کجا پیدا کرده اى؟ زودباش پاره شون کن و بریزشون توى سطل زباله. مگه بابا ننه دیگران واسه بچه هاشون چه کردند که ما از تو دریغ کرده باشیم؟)) و مشتى بد و بیراه نثار سازندگان و کاشفان جدول طبقه بندى ننه باباها مى کنند و ممکن است حسابى خونشان بجوش بیاید به طورى که اگر ولشان کنیم کاغذ جدول طبقه بندى را با دندان قروچه, جرواجر بدهند!
مخلص کلام, ما که علم غیب نداریم بدانیم کدام ننه بابا در کجاى طبقه بندى قرار مى گیرد و راستش به ما دخلى هم ندارد یعنى, در واقع, اصلا کار ما نیست که در کار دیگران دخالت بکنیم. اما جدول طبقه بندى:
طبقه ننه باباهاى بى خیال:
در این طبقه ننه باباهایى جاى دارند که اصلا کارى به کار بچه هایشان نداشته به طورى که نتیجه اش, سر برآوردن بچه هاى ((سرخود)) مى باشد. این بچه هاى ((سرخود)) یا سرشان به سنگ و آجر و در و دیوار مى خورد و بعد از شکستن و کلى زخم و زیلى شدن, به جایگاه اصلى یعنى روى تنه قرار مى گیرد و از ((سر)) شانس مىآورد و سرى بین سرها درمىآورد. با این آینده که سینه را جلو داده و باد مى کند که ((سر)) من از ((خود)) است و در نهایت مى شود ((خودساخته)).
اما بعضى از ثمره هاى ننه باباهاى این طبقه بى بخت و اقبالند و علاوه بر اینکه سرشان از خودشان نخواهد شد بلکه فلک زده و ((خودسر)) مى شوند. آدمهایى که نخواسته و آرزو ناکرده در این طبقه متولد شده اند به عوض ((خودسر)) مى شوند کله شق یا شقى و یا دیگر القاب نظیر. از فرداى این بچه ها کسى جز خداوند ارحم الراحمین خبر ندارد چرا که اگر خیلى از ((خودسرى)) خوششان بیاید و عاشق و شیداى خودسریشان بشوند سر و کارشان با زندان و برباد رفتن آبرو خواهد بود و در آن صورت است که مگر خود خدا رحمش به آنها برسد و از گرفتارى و دربه درى و حبس نجاتشان بدهد. ناگفته نماند ننه باباهاى بى خیال داراى انواع و اقسامى بوده و به شاخه هایى چند تقسیم مى گردند:
الف ـ ننه باباهاى بى خیال بى حال: و آن ننه باباهایى را گویند که حال رسیدگى و ضبط و ربط اوضاع و احوال ثمر و نتیجه هایشان را نداشته و از بى حالى, بچه ها را به امان خدا رها مى کنند و براى آنان ((تحویل بچه به جامعه)) بس است و کفایت مى کند و به بقیه اش کارى ندارند. شعار اصلى و پایه اى این قشر این است که: ((کى حال سر و کله زدن با بچه ها را دارد. خودشان بزرگ مى شوند و راهشان را مى کشند مى روند پى کار و بارشان.))
ب ـ ننه باباهاى بى خیال باحال: پس آن ننه باباهایى را شامل شود که عیش و حال خود را بر همه چیز مقدم شمرده و چشم و چارشان کاملا باز است یکدفعه بچه هایشان نزنند توى عیش و عشرتشان و تزاحمى در کارشان به وجود آورند و حالشان را ضایع بگردانند. شعار این قشر بدین گونه است که: ((زندگى یعنى لذت و کیف کردن! گور باباى هرچى بچه نق نقو است! واله اگه اجازه بدیم بچه ها بزنند توى کاسه کوزه عیش مان!))
طبقه ننه باباهاى باخیال:
و آن در بیان ننه باباهایى گفته شده که در فکر و خیال بچه ها بوده و حال و روزگارشان با طبقه قبلى کلى توفیر نشان مى دهد و اگر خوب دقت کنیم روى پیشانى بچه هایشان نوشته شده, شما از طبقه دومى ها هستید! البته ناگفته نماند در میان بچه هاى این طبقه, تعدادى نیز پخمه و بى بو و خاصیت به چشم خواهد خورد که آبروى پدر و مادر خود را از بى استعدادى و بى لیاقتى خواهند برد و شرح آن خواهد گذشت. مشخصات کلى و عمومى این گونه ننه باباها (همان طور که از اسمش پیداست) بدین صورت است که: ((ما خیال نمى کنیم بچه اى هم داریم بلکه واقعا و حقیقتا صاحب بچه هستیم.)) بنابراین تا آنجایى که وسع و زورشان مى رسد در فکر و خیال آنها هستند. پرواضح است ننه باباهاى باخیال خود داراى شعبات و شاخه هایى مى باشد:
الف ـ ننه باباهاى باخیال باخیال:
و آن ننه باباهایى را گویند که از باخیالى شورش را در آورده اند و دل آدم را از هر چه باخیالى است مى زند. این دسته که در اصطلاح طب و اطبا, وسواسى خوانده مى شوند; خورد و خوراک و شب و روز نداشته مبادا که سنگریزه اى بر ناخن انگشت کوچیکه نازنینشان فرو افتد و یا عطسه اى بى موقع بکنند. پس, با دستهایى لرزنده غذا را لقمه کرده و با صدقه و قربان در حلقوم بچه شان مى نشانند. چه جاى شکى است محصول رفتار این شاخه از بابا ننه ها, نازنینهاى لوس و ننر و دست پاچلفتى است. نازنینهاى مورد اشاره با شعار ((ما بیدى هستیم که از کمترین بادى مى لرزیم)) پاى به اجتماع مى گذارند.
ب ـ ننه باباهاى متوسطالخیال:
در وصف این دسته این گونه گفته اند که حد وسط و اعتدال را رعایت کرده و هر وقت لازم دانستند بسیار باخیال و هر وقت صلاح دانستند خودشان را به آن راه مى زنند. این ننه باباها ششدانگ حواسشان جمع کارشان است که چگونه با بچه شان رفتار کنند تا او سرش را بالا بگیرد و در میان خلق الله سرافکنده نشود. شعار آنان این است که: ((سرافکندگى بچه ها مایه سرشکستگى ننه بابا مى باشد.)) از آن طرف اگر بچه, بچه خلف و حرف گوش کنى باشد قدر زحمات ننه بابا را خواهد دانست و آنها را به هدر نخواهد داد.
ج ـ ننه باباهاى اندک الخیال:
و آن گروهى بوده که درست باخیالند اما زیاد هم حرص و جوش تربیت نازنینشان را نمى خورند. در بیان این شاخه گفته اند اکثریت و عامه ننه باباهاى کم سواد و بى سواد در این طبقه جاى گرفته اند. این گونه ننه باباها چوب بى سوادى خود را خورده و همان طور که بچه هایشان قد مى کشند از آنها بیشتر فاصله مى گیرند تا آنجایى که روزى چشم باز مى کنند و مى بینند با نازنینشان حرفى براى گفتن ندارند! بنابراین هر چند ته دلشان در ((خیال)) آنهاست اما چاره اى نمى بینند مگر اینکه این خیال را کمرنگ و کمرنگتر سازند.
طبقه ننه باباهاى باصدا:
پس به دسته اى اطلاق شود که شب و روزشان به جنگ و مرافعه گذشته و یا اینکه از وقتى پا به دنیا مى گذارند با جیغ و جدال و جنگولک بازى متولد مى شوند که خود داراى شعبات مختلفى مى باشد.
الف ـ ننه باباهاى با صداى نکره الاصوات:
و آن گروهى را شامل شود که صدایشان از حد گذشته و با امواج صوتى وحشتناکى روى فرکانس داد و هوار و فحش و فحاشى به تربیت بچه هایشان همت مى گمارند. پس چه جاى گفتن است اگر در کوچه خیابانى به بچه اى برمى خوریم که مثل نقل و نبات به این و آن و در و دیوار کلمات نازیبا و بى ریخت تحویل مى دهد; فى الفور شستمان خبردار مى شود که این بچه از خانه ننه باباى صدادار نکره الاصواتى بیرون آمده است.
ب ـ ننه باباهاى با صداى ترسناک و ناگوار:
و آن شعبه اى است که با کلمات ناگوار و ناخوش علاوه بر اینکه تمام روزهاى خدا را جنگ و مرافعه داشته, بعد از فراغت از جدال خودشان, به سر وقت نازنین هایشان رفته و مشتى از آن کلمات را با صدایى دو رگه و ترسناک همراه با مشت و لگد نثارشان مى کنند. پس چنانچه در اینجا و آنجا بچه هایى فریادکش دیده شد که نفس کش مى طلبیدند با ضرس قاطع و با رجوع به جدول طبقه بندى بابا ننه ها مشخص خواهد شد آنان از زیر دست بابا ننه هاى با صداى ترسناک و ناگوار گذشته اند!
طبقه ننه باباهاى بى صدا:
و آن در بیان دسته اى است که یا صدایى نداشته و یا اینکه صدایشان به جایى نمى رسد که خود داراى انواعى مى باشد:
الف ـ بابا ننه هاى بى صداى ابن الوقت:
و آن افرادى را گویند که همچون خروس بى محل گاهى ته مانده صدایشان قطع شده و تا مدتى از دهانشان جز اصوات گنگ و نامفهوم بیرون نمىآید. اینان کسانى مى باشند که با اولین ضربه آسیب دیده و از صحنه روزگار و زندگى تا مدتى خارج شده و نفسشان بند مىآید. لازم به توضیح است در صورت بروز حادثه و اتفاقى خوشایند آنان به حالت بى صدایى عادى خود برمى گردند. از زمره این دسته مى توان به کارمندانى اشاره داشت که با قطع مزایا آن ته مانده صدایشان هم قطع و در زمان دریافت پاداش صدایشان جانى مى گیرد.
ب ـ بابا ننه هاى بى صداى مطلق:
و آن دسته اى از خلق الله بوده که فریادرسى نداشته و صدایشان به جایى و کسى نمى رسد. اینان ننه باباهایى هستند که از اول بى صدا به دنیا آمده و پاک بدبخت و بیچاره هستند. اینان چون نان و پنیرى هم گیرشان نمىآید تا وصله شکمشان کنند چاره را در این دیده اند تا کاملا بى صدا به زندگى بخور و نمیر خود ادامه دهند و انرژى خود را صرفه جویى کرده و آن را صرف حرف زدن ننمایند. پس چنانچه به نازنینى برخوردیم که رخت شندره پندره در تن داشت بلافاصله حال و روز ننه باباى او دستگیرمان شده و خواهیم دانست این بچه متعلق به گروه بابا ننه هاى بى صداى مطلق مى باشد.
طبقه ننه باباهاى پر سر و صدا:
و آن در میان ننه باباهایى است که سر و صداى پز و فیسشان گوش فلک را کر کرده و با سر و صداى زیاد مى خواهند بگویند ((هرچى در دنیاست از آن آنهاست!)). این دسته نیز داراى شاخه هایى بوده که مهمترین آنها عبارتند از:
الف ـ ننه باباهاى صد در صد پر سر و صدا:
و آن به ننه باباهایى اطلاق مى شود که فت و فراوان پول و پله داشته و همچون ریگ پول خرج مى کنند. لازم به توضیح است درست که افراد این دسته ثروت بى حساب و بى کتاب خود را بى سر و صدا به دست آورده اند, اما در خرج کردن و بریز و بپاش آن بسیار سخاوتمندانه و پر سر و صدا ظاهر مى شوند. بنابراین چه جاى تعجب دارد اگر به نازنین هایى برمى خوریم که با سر و وضعى عجیب و غریب و ((غیر خودمانى)) در کوچه خیابان دست در دست هم به بذله و پرسه مشغولند و یا اینکه نازنینى دیگر را عینک به چشم ببینیم که سوار ماشینى گران قیمت خیابان و بیابان را جولانگه خود ساخته است. در اینجا باید فورى شستمان خبردار شود که این نازنین متعلق به شاخه بابا ننه هاى صد در صد پر سر و صدا مى باشد.
ب ـ ننه باباهاى پنجاه درصد پر سر و صدا:
و آن به ننه باباهایى گفته شود که بدشانس بوده و هر چه تلاش مى کنند نمى توانند خودشان را به گروه ((الف)) برسانند و در جاى ((ب)) خود درجا مى زنند اما ناامید نشده و شب و روز را در خواب و خیال کسب ثروت و مکنت بیشتر و رسیدن به قبله آمال (یعنى ننه باباهاى صد در صد پر سر و صدا) گذرانده و بسیار آرزومند مى باشند که از آنان جلو بزنند! مى توان گفت درست که در ارتباط با افراد این دسته تصور کلى بر این است که تا رسیدن به گروه ((الف)) راه درازى در پیش دارند و اى بسا به گرد پاى آنان هم نرسند; اما به دلیل حرص و جوشهاى فراوان از براى کسب ثروت, امراضى از قبیل ضعف اعصاب و امعا, در عوض گریبانشان را فشرده به نحوى که گوى سبقت را از همگان مى ربایند. آنان وظیفه ننه بابایى خود را صرفا با بذل و بخشش و در اختیار گذاردن پول بى حساب و کتاب میان نازنینهایشان مى دانند و از آنها مى خواهند کارى به کارشان نداشته باشند تا با جدیت و مساعى جمیله بتوانند در اسرع وقت خود را به بابا ننه هاى صد در صد پر سر و صدا برسانند. بچه هاى این دسته از بابا ننه ها همانهایى هستند که در اصطلاح به آنها بچه هاى ((ول)) گفته مى شود.
ج ـ ننه باباهاى پر سر و صداى رنگى:
و آن افرادى را گویند که علاوه بر اینکه در ثروت پر سر و صدا نمى باشند اما در مقولاتى همچون حسادت و چشم و هم چشمى و تملق و هر لحظه به رنگى و لباسى در آمدن بسیار مدعى و پر سر و صدا ظاهر مى شوند. این دسته دنیا را صرفا از حدقه چشم خود دیده و به غیر از خود به کسى دیگر علاقه اى نداشته و دیگران را نپسندیده و دوست ندارند و در یک کلام مى خواهند سر به تن دیگران نباشد! نازنینهاى این گروه نیز به تبع بابا ننه هاى خود براى ارضاى حس خودپسندى, انواع و اقسام لباسهاى حسد, دروغ, تملق و امثالهم را در رنگهاى مختلف به تن کرده و واضح است با توجه به این رنگها, از دیگر گروهها و طبقات مشخص و متمایز مى شوند.
د ـ ننه باباهاى پر سر و صداى عالم:
و آن به دسته اى اطلاق شود که از علم و دانش و فن و هنر حظ وافر برده و بزرگترین و بالاترین لذت زندگى را در مطالعه و تحقیق و تتبع مى دانند. چنانچه کار این گروه به خیر و خوشى پیش برود نازنینهایى فکور, کم حرف و گاها عینکى به اطراف و اکناف صادر مى نمایند.
در اینجا شرح طبقه بندى ننه باباها تمام مى شود. حال, هر فرد مى تواند به این شرح کشاف رجوع نموده و از مزایاى آن بهره مند گردد.