نویسنده

مشاور شما

مشاور این شماره:
دکتر زهرا آکوچکیان

 

 

این شماره
خواهر ف ـ مازندران
خواهر م ـ استان کرمان
خواهر ز. ش ـ خراسان
برادر ح.س ـ خراسان

یادآورى:
1 ـ خواهران و برادرانى که مایل به دریافت کتبى پاسخهاى خود در اولین فرصت مى باشند لازم است نشانى کامل خود یا یکى از دوستانشان را همراه طرح مشکلات خویش درج نمایند.
2 ـ آن دسته از نامه هایى که به خاطر فقدان یا نقص نشانى, امکان ارسال پاسخ براى آنها نیست, پس از آماده شدن پاسخ در اولین شماره مجله منتشر خواهد شد.
3 ـ بخش مشاوره مجله خود را امانت دار نامه ها و مطالب آن مى داند و حداکثر دقت را در حفظ اسرار و مسایل خصوصى صاحبان نامه ها خواهد نمود و با رعایت این مهم, طرح مشکلات و پاسخها را براى عموم خوانندگان مفید و حتى راهگشا مى داند.
4 ـ در صورتى که مایل به درج نام کامل خویش در مجله نیستید مى توانید از حروف فارسى اختصارى استفاده کنید و تقاضاى ما این است که از درج حروف لاتین اجتناب شود.
5 ـ لطفا در نامه هاى خود از یک طرف کاغذ استفاده کنید.

تحقیر مکرر خانواده و مشکل برقرارى رابطه با دیگران.
خواهر ف ـ مازندران
دخترى نوزده ساله و دیپلمه هستم. از کودکى منزوى, خجالتى و کم حرف و در بین فامیل, به دخترى ساکت و مظلوم و بى زبان معروف بودم. علت این عادت را نمى دانم. شاید به دلیل نارضایتى پدر و مادرم از زندگى مشترکشان باشد و اینکه آنها, چه وقتى بین خانواده خود بودند, و چه وقتى ازدواج کردند, هیچ گاه احساس خوشبختى نکرده و همیشه از یکدیگر گله مند بودند, و به خاطر همین نتوانستند بچه هایشان را خوب تربیت کنند.
هیچ وقت کسى مرا باور نکرده و به خاطر کارهایم تشویق ننموده است. در مقابل دیگران همیشه احساس حقارت مى کردم, چون در کودکى زیاد کتک مى خوردم و در نوجوانى تحقیر و سرزنش مى شدم. احساس حقارت و بى ارزشى موجب مى شد خود را با دیگران متفاوت ببینم و نتوانم با کسى ارتباط برقرار کنم. در کودکى به خاطر خجالتى بودن حرف نمى زدم و از شروع نوجوانیم در مقابل دیگران دچار اضطراب مى شدم و قادر نبودم متناسب با صحبتهاى طرف مقابل, عکس العمل نشان دهم. با گذشت زمان روز به روز وضعم بدتر مى شود و هر روز فاصله بیشترى بین خود و دیگران احساس مى کنم. مدتهاست به مطالعات دینى گرایش پیدا کرده ام و دیگران مرا دخترى باوقار و مومن مى دانند. حس مى کنم این مسإله هم عاملى براى دورى بیشتر دیگران از من شده است, به جاى آنکه عامل مثبتى براى ارتباط دیگران با من باشد.
قبلا وقتى غصه اى داشتم, با ارتباط با خدا و نیایش با او آرام مى شدم, اما الان احساس مى کنم او نیز از من بیزار است. دیگر آرزوهاى قشنگ نوجوانى مثل رسیدن به حقیقت کمال و نزدیکى به خدا را دنبال نمى کنم. فکر مى کنم اراده خدا بر گمراه شدن من است و نمى توانم براى نجات خودم کارى بکنم. هر وقت از زندگى خسته مى شوم, به او پناه مى برم, اما با خدا هم نمى توانم ارتباط برقرار کنم. اصلا آرامش پیدا نمى کنم. ناامید و مإیوسم. نمى دانم دردم چیست. روز به روز ضعیف تر مى شوم. خیلى بى حوصله هستم. به کارهایم نمى رسم. هیچ چیز مرا خوشحال نمى کند و از زندگى لذت نمى برم. زیاد گریه مى کنم, ولى به جاى آرام شدن, افسرده و غمگین تر مى شوم. اضطرابم زیادتر و بدنم خیلى ضعیف شده و قدرت جسمى ام کاهش پیدا کرده است. احساس لرزشى در دستهایم مى کنم. حافظه ام ضعیف شده است. کمى هم وسواس پیدا کرده ام. جوشهاى صورتم را زیاد مى کنم و دستهایم را زیاد مى شویم. گاهى افکار مزاحم آزارم مى دهد. از تاریکى مخصوصا شبها مى ترسم. دردهاى پراکنده مثل سردرد و درد ناحیه قلب دارم. به رفتار دیگران نیز حساسم و اگر خطاى کوچکى از دیگرى ببینم, بشدت از او بیزار مى شوم و اعتمادم سلب مى شود. به دیگران بدبینم. وقتى خطایى از دیگران سر بزند, افسردگیم بیشتر مى شود و فکر مى کنم همه انسانها گناهکار و بد و غیر قابل اعتمادند. احساس پوچى در زندگى مى کنم. فکر مى کنم حقیقت را هیچ کجا نمى توان یافت و اصلا حقیقتى وجود ندارد. مخصوصا وقتى با افرادى برخورد مى کنم که انتظار دارم سالم و شایسته اى باشند, اما رفتارهاى دوگانه آنها و تضاد بین ادعاها و رفتارشان,تردیدم را بیشتر مى کند. اگر ادعاى دیانت دارند, سرد و بى روحند و در کنار آنها بودن, به رشد و پرورش روحى ام کمکى نمى کند, اگرچه قبلا غیر از این فکر مى کردم. هیچ چیز مرا ارضا نمى کند و هیچ کس به نیازهاى درونى و به سوالاتم پاسخ نمى دهد.
وقتى خود را با دیگران مقایسه مى کنم و آنها را مى بینم که دنبال حقیقتى نیستند و نمى توانند درکم کنند, از آنها دورتر مى شوم و برقرارى رابطه با آنها مشکل تر مى شود. وقتى به دور و بر خود نگاه مى کنم, مى بینم ارزشها تغییر کرده, حتى در فضاهاى علمى و معنوى, ملاک, نمره و مدرک است و در انسانها خلوص نیت و ایمان وجود ندارد. تشخیص حق و باطل برایم مشکل است و فکر مى کنم علتش ضعف ایمان من است. هیچ نکته مثبتى را در خود نمى بینم. اگر خوبى داشته باشم, فقط ضعفها و کاستى هایم را مى بینم. از طرف دیگر در مورد ارزش گذارى زن و مرد از دیدگاه اسلام, ذهنم دچار تناضاتى شده است. برخى نوشته ها که: هرچه زنان بگویند, باید عکس آن عمل کرد یا از مشورت با زنان بایستى پرهیز کرد یا: زن از مرد حقیرتر است, احساس بى کفایتى و بى ارزشى مرا تشدید کرده است.
خواهر گرامى!
شما درگیر چند مسإله اید که هر کدام مربوط و اثرگذار بر دیگرى است و هر یک توجه خاص خود را مى طلبد.
از یک سو شما با تفاوتى که بین ایدهآلها و ارزشهاى خود با محیط بیرون و اطرافیان مى بینید, از همه سرخورده و خسته اید. از سوى دیگر, در هویت خویش مانده اید; که هستید, چه مى خواهید, چکار مى خواهید بکنید و چگونه مى خواهید زندگى و رفتار کنید.
مسایل خانوادگى و تربیتى, اثر عمیقى بر روان و شخصیت شما گذاشته است. بدرفتارىها و سرزنشها و تحقیرها از شما موجودى ساخته است که هیچ گاه خود را باور نداشته باشد و همیشه دیگران را بهتر و برتر از خود بدانید. هیچ وقت به خاطر حرکت مثبت و باارزش خود, پاداشى دریافت نکرده, بلکه با کوچکترین خطا و کوتاهى, بشدت تنبیه و تحقیر شده اید. هر بار که خواسته اید از زیر این همه بار و فشار سر بلند کنید, مظلومیت و کم زبانى, یا مومن بودنتان ـ که شاید منظورشان امل بودن باشد ـ شما را وادار به سکوت و کنار کشیدن کرده است. همه این عوامل, وضع روحى و عاطفى را برایتان فراهم ساخته و شما را تبدیل به موجودى افسرده و ناامید کرده است. افسردگى عاملى براى تشدید احساس حقارت و بى ارزشى و بى کفایتى و ناتوانى برقرارى ارتباط با دیگران شده, حساسیت بیشتر نسبت به رفتار دیگران را به وجود آورده است. قضاوت منفى نسبت به آدمها و حادثه ها و باور نداشتن توانایى هاى خود و قضاوت منفى در مورد آینده, مثلثى است که در ذهن فرد افسرده, نسبت به خود و آینده و محیط پیرامونش شکل مى گیرد. به خاطر این مثلث منفى ذهنى, رابطه فرد با دیگران یا تحلیل او از وقایع پیرامونش, منطقى و معقول نخواهد بود.
لازم است قبل از پرداختن به پاسخ و ارأه راهکار, صحبتى با والدین گرامى داشته باشیم, چرا که اغلب مسایلى که نوجوانان و جوانان ما با آن درگیر هستند, تحت تإثیر عوامل نشإت گرفته از خانواده و محیطى است که نوجوان در آن رشد و نمو کرده است. خصوصیات شخصیتى یک فرد عمدتا تحت تإثیر عوامل محیطى و تا حدى مزاجى است. مسایل تربیتى و محیطى روى مزاج فرد بسیار موثر است. آنچه نوجوان لازم است در مورد اجتماع بداند و نیز مهارتهاى لازم براى حضور موفق در جامعه را بایستى در محیط خانه فرا گیرد. هر گونه کاستى در این زمینه مى تواند آثار نامطلوبى در زندگى آینده فرد بگذارد, به گونه اى که این افراد مجبورند براى انطباق با اجتماع تلاش بیشترى کنند, که برخى مواقع تلاشهایشان بى ثمر مى ماند و در مهارتهاى اجتماعى یا توانایى ابراز وجود در مقابل دیگران, کاستى هایى خواهند داشت و قادر به برقرارى ارتباط مناسب یا دفاع از حقوق خود نخواهند بود, و یا بالعکس, به طور جبرانى افرادى ستیزه جو, مرافعه طلب و متعدى مى شوند و نتیجه اولى افسردگى و دومى شخصیتى بى ثبات و پرخاشگرخواهد بود. والدین بایستى وضعى را که براى تربیت کودکان در نظر مى گیرند و ابزارى را که استفاده مى کنند, با آنچه در دوران کودکى و نوجوانى خویش داشتند, مقایسه نکنند. کلام حضرت امیر ـ که در مطالعات روانشناسى آمده است ـ این است: ((کودکان خود را براى زمانى, غیر از زمان خود تربیت کنید)). نیازهاى تربیتى و رشدى نوجوانان امروز, با نوجوانان دیروز متفاوت است, زیرا اوضاع اجتماعى و توانایى ها و نیازهاى نوجوان امروز تغییر کرده است. شیوه روابط و ساختارهاى اجتماعى با دیروز فرق دارد. نوجوان چه دختر و چه پسر نیازمند آموختن روشهایى پیچیده تر از قبل براى برقرارى ارتباط با دیگران و اظهار وجود است. نوجوانى که دایما مورد تحقیر و سرزنش باشد, هیچ گاه پى به ارزشهاى خود نخواهد برد, زیرا کودک و نوجوان, خود را آن گونه مى بیند که دیگران ـ مخصوصا والدین و مربیان ـ آنها را مى بینند. چنین نوجوانى همیشه با احساس بى کفایتى و حقارت و خودکم بینى زندگى خواهد کرد و چون نکته مثبت و باارزشى در خود نمى بیند, از دیگران خود را کنار مى کشد و در پى بارور کردن استعدادهایش نخواهد بود و در مقابل دیگران همیشه موضع منفعل و ضعیف را برخواهد گزید و هیچ گاه به تصمیم گیرىهاى جدى و مهم تن نخواهد داد و امور مهم خود را به دیگران واگذار مى کند. در نهایت او, فردى منزوى و گوشه گیر خواهد شد یا تبدیل به فردى مى شود که از حضور در جامعه مى ترسد و از حضور در جمع اجتناب مى کند. او شخصیتى وابسته و منفعل و پرخاشگر مى گردد, که قادر به پذیرش مسوولیتهاى فردى و اجتماعى نخواهد بود و یا اگر پذیرا باشد, توانایى انجام مسوولیت را نخواهد داشت.
نکته مهم دیگر در مسیر رشد شخصیت نوجوان, انتخاب الگو و نمونه هایى براى همانندسازى است. اگر الگوهایى که نوجوان براى همانندسازى خود برمى گزیند, در ظاهر و عمل, با هم تناقض داشته باشند, نوجوان را دچار سردرگمى و سرخوردگى مى کند; مشکلى که براى این دختر نوجوان پیش آمده است. او محیطى را که مإمن صداقت و اخلاص و ایمان دانسته و با آنها مإنوس شده است, حالا مى بیند بین گفته ها و نمودها و کرده هاى آنان تفاوت بسیار است و ایدهآلى که او در ذهن داشته, با واقعیت هماهنگ نیست. گرچه بین یک عقیده و آرمان و افرادى که مدعى معتقد بودن به آن هستند, تفاوت بسیار است, اما نوجوان پرشور و آرمان گرا, تفاوت را بزودى نمى بیند و وقتى از آدمهاى مدعى, سرخورده مى شود, اعتقادش به آن عقیده و آرمان به سستى مى گراید. صداقت و خلوص حکم مى کند بزرگترها وقتى ایده اى را براى نوجوان و جوان تبلیغ مى کنند, خود را تبلیغ نکنند. خود را از آن آرمان جدا کنند و به نوجوان یا جوان تفهیم نمایند مسلمانى را از قرآن و نهج البلاغه و صحیفه و اهل بیت بیاموزد, نه از مسلمان, که عیب و کاستى از مسلمانى ماست, نه از اسلام و قرآن و دیانت جعفرى.اگر نوجوان از مبلغ دیانت و متظاهر به حقیقت, سرخورده و مإیوس شود, از دیانت و حقیقت رو مى گرداند. نهایت سرخوردگى, یإس و ناامیدى و پوچ گرایى و بى هدفى و بى اعتناى است که شاهد آن هستیم. اغلب نوجوانان مإیوس و به پوچى رسیده, همچون نویسنده این نامه, در کشاکش حفظ آرمانهاى خود, به تردید در درستى آن مى افتند و اگر به موقع به این غریق کمک نشود و تفاوت بین آرمان و آرمان گرا تبیین نشود, آنچه وا نهاده مى شود, آرمان و اعتقاد نوجوان نسبت به هرچه حقیقت مى باشد, است و بى اعتمادى به آن که ادعاى حق جویى و حق گرایى دارد. وااسفا بر ما که در آشفته بازار دنیا, نوجوانانمان با تردید و بى اعتمادى به حقیقت دین و دیندارى رها شوند و طعمه اى آماده و بى پناه در برابر ربایندگان انسانیت گردند. متإسفانه این طعمه هاى مظلوم را کم نمى بینیم و گوشه و کنار شهر و خانه هامان از این مظلومان بى پناه و بى یاور پر شده است.
خواهر گرامى! در مرحله اول بایستى براى بهبود وضعیت روحى خود, به طور جدى و پیگیر اقدام کنید. حالتى که از نظر روحى و عاطفى و فکرى و رفتارى پیدا کرده اید, نشانه هاى بیمارى افسردگى است که همراه با آن وسواس فکرى و تا حدى وسواس عملى پیدا کرده اید. وجود این دو حالت با همدیگر درمان جدى را مى طلبد. گرچه ابراز کرده اید در شهرتان روانپزشک وجود ندارد, ولى در شهرهاى مجاور حتما هست. بایستى به پزشک مراجعه کنید و بیمارى افسردگى و وسواس را ـ که هر دو بیمارىهاى شایع قابل درمان هستند ـ درمان کنید. افسردگى موجب احساس حقارت و پوچى و بى علاقگى و کاهش قدرت تصمیم گیرى و تمرکز و ناامیدى و احساس درماندگى و بى پناهى و کاهش خواب و اشتها و یا تردید زیاد و مى شود. چنین فردى در روابط اجتماعى و ارزیابى توانایى ها و استعدادها و موقعیتهاى مطلوب زندگى خود دچار مشکل مى شود و اوضاع را خیلى بدتر از آنچه هست, مى بیند و این منجر به اختلال در فعالیتهاى شغلى, تحصیلى و اجتماعى او مى گردد.
از سوى دیگر بحران هویت و انتخاب اینکه چگونه باشید, چطور عمل کنید و که باشید, مى تواند تردیدها و شکهایى را نسبت به آنچه تاکنون اعتقاد داشته اید, ایجاد کند. این را تردید یا شک بد و شیطانى ندانید, بلکه به عنوان شک مقدس نگاه کنید و با مراجعه به منابع دینى, شک را از ذهن پاک کنید. حقیقت را از ((حقیقت)) بجویید و تنها به حرف و عمل مدعیان حقیقت طلبى بسنده نکنید. اینها دو مقوله از هم جدا هستند. تنها یک حقیقت و یک حقیقت طلب هستند که کاملا منطبق برهم و حتى عین هم هستند و هیچ گاه از هم جدا نخواهند شد و آن کتاب است و عترت. تنها نگاه مسلمان شیعه به این حقیقت (قرآن) و تبعیت از آن حقیقت طلب (عترت) است که هیچ گاه به تعارض بین این دو نخواهد رسید. یک نمونه ساده آن تعابیرى است که از معصومان در ارتباط با زن نقل شده است. اگر تفاوتى میان گفتار منسوب به معصوم و قرآن هست, سفارش خود معصوم است که آن را نپذیرید. آنچه اسلام مى گوید برابرى زن و مرد در انسانیت است, نه در وظایف و این, موجب تفاوت در حقوق خدایى و انسانیت نمى شود. اگر قولهاى آن چنانى در مورد زن مطرح است, قولهاى دیگرى مبنى بر ارزش گذارى به زن چه مى شود؟! یعنى آنجا که قرآن مخاطبش انسان است, همه را به کرامت دعوت مى کند و آنجا که بحث از جنسیت زن و مرد است, مثلا در ازدواج, مى گوید که هر دو لباس یکدیگرید, بى کم و کاست. براى هر دو حقوق اقتصادى را قبول دارد و بر آن تإکید مى ورزد. از طرف دیگر رسول اکرم(ص) مى فرماید: من از دنیایتان سه چیز را برگزیدم: نماز و عطر و زن. و زن را مایه آرامش دانسته اند و ... بسیارى از روایات و آیات که خداوند را رحیم تر به زنان معرفى کرده است و بیان خشم خدا از مردى که زن را بیازارد, و یا اینکه پدر موظف است با فرزند دختر مهربانتر باشد و او را بر برادرانش مقدم بدارد. اگر شما در قولى, تضادى با این آموزه ها مشاهده کردید, از آن معصوم نیست و یا در اوضاع خاصى و به زن خاصى گفته شده است و قابل تعمیم نیست.
در ارتباط با وضعیتى که پیدا کرده اید و حتى نیایش تسکینتان نمى دهد و فکر مى کنید از ضعف ایمان است, باید بدانید این گونه که تصور مى کنید نیست. وقتى انسانى بیمار مى شود و دیگر توانایى انجام عبادات را ندارد, قرآن به او نمى گوید ایمانش ضعیف شده یا از رده مومنان خارج شده است, بلکه به او تخفیف مى دهد و مى گوید: بر او حرجى نیست.
شما در وضع روحى بدى به سر مى برید که ان شإالله با اقدام مناسب و درمان مطلوب اصلاح خواهد شد. خداوند هیچ گاه از بنده رو برنمى گرداند بلکه طبق دعاى شعبانیه, رفتارهاى عمدى و از سر اراده و خطاى ماست که حجابى بین ما و خدا مى کشد. شما شامل این وضعیت نیستید و همچون بیمارى که به دلیل درد جسمى, قادر به انجام عبادات نیست یا به دلیل ضعف جسمانى, فقط عبادات واجب را انجام مى دهد هستید. معصومان گفته اند سعى کنید عبادات واجب را در حالت نشاط و سرحالى بجا آورید, نه وقتى کسل و خسته هستید. ان شإالله با قدم اول یعنى درمان افسردگى, مجال ذهنى و روانى و جسمى براى پرداختن به دیگر مسایل خود پیدا خواهید کرد و این مرحله را که بسیارى از نوجوانان درگیر آن هستند, با موفقیت سپرى خواهید کرد. بعد از انجام مرحله اول اگر مشکلى داشتید و نیازمند راهنمایى و کمک بودید, با ما مکاتبه کنید.
دعاى خیر ما همراهتان

صداقت به بازگو کردن همه مسایل گذشته نیست
خواهر م ـ استان کرمان
خواهر گرامى!
بسیار متإسف شدیم که به دلیل سهل انگارى بزرگترها و سادگى خودتان چنین مشکلى رخ داد. بدتر از آن عادتى است که تا کنون گریبانگیر آن هستید. در صورتى که دستکارىها شدید باشد, مشکلتان شدیدتر و گناه آن, دست و پا پیچتان خواهد شد. در شماره هاى قبلى مجله در این مورد با کسانى که مشکل مشابه داشته اند, مطالبى درج شده است که مى توانید استفاده کنید.
در مورد شما که به متخصص مراجعه نموده اید و گویا پارگى قدیمى را مطرح کرده اند, و درگیرى ذهنى شما در انتخاب همسر و اینکه آیا به او بگویید چه بر سر شما آمده است, باید بگوییم در درجه اول بایستى از گناهى که به آن گرفتارید, خود را نجات دهید و توبه اى ـ حقیقى که بازگشتى دوباره به گناه نداشته باشد ـ بکنید. اگر از آن دست برندارید, گره کارتان بیشتر و وضع سخت تر مى شود. خداوند در قرآن مى فرماید: ((هر کس از یاد من رو بگرداند, زندگیش سخت خواهد شد)). ذکر و یاد خدا تنها آن نیست که زبان در دهان بگردانى و تسبیح و تکبیر و یا تهلیل بگویى. ذکر باید در دست و پا و چشم و قلب و ذهن شما نیز جارى باشد. ادامه گناه و مشغول بودن به آن, پشت کردن به ذکر خداست. وقتى شما برگردید توبه و همه جوارح شما به یاد خداوند باشد, یعنى به ذکر او روى کنید, او که شما را دوست مى دارد, با باران رحمتش آلودگى را از شما خواهد شست و تنگى و مضیقه را از زندگیتان برخواهد داشت.
در صورت انتخاب و قبول همسر, لزومى ندارد به گذشته خود اشاره کنید. صحبت کردن در مورد گناه, گناه است. افزون بر آنکه خاطر فرد دیگر را مشوش و نسبت به خود بدگمان خواهید ساخت.
اگر با طهارت پا به زندگى جدید بگذارید, خداوند حمایتتان خواهد کرد. اگر پسردایى تان فرد سالم و شایسته اى است, گرچه فعلا شغل ثابتى ندارد, ولى غیرت و حمیت کار کردن و تإمین معاش حلال را دارد, در پذیرش او تردید نکنید. مجددا تإکید مى کنیم صادق یا رو راست بودن با همسر, معنى اش این نیست که هرچه در گذشته کرده اید, براى همسر خود بگویید. صداقت این است که اگر شما را به چشم یک دختر مومن و عفیف مى بیند و بر این اساس شما را انتخاب کرده است, تا پایان عمر چنین باشید و همچون یک مومن عفیف, پاک فکر و رفتار نمایید.
اگر بناى شما بر اصلاح و پرهیز از گناه باشد, خداوند توفیقات خود را شامل حالتان خواهد کرد. و اگر بخواهید آنچه در پرونده اعمالتان ثبت شده است, پاک شود, با انجام کارهاى خوب و مفید, این کار شدنى است. از کلام حق درمى یابیم ((اعمال حسنه و شایسته, گناهان و خطاها را پاک مى کند)). این توصیه را سرلوحه زندگى خود قرار دهید. این کلام به شما نشان مى دهد چگونه باید باشید و چه بکنید.
خدا یار و یاورتان.

خواهر ز. ش ـ خراسان
خواهر گرامى!
اگر فرزندانى که نزد پدرشان هستند تمایل داشته باشند با مادر زندگى کنند و مادر نیز خواستار این مسإله باشد و امکان نگهدارى از فرزندانش را داشته باشد, مى تواند دادخواستى مبنى بر تقاضاى حضانت فرزندانش تنظیم بنماید و با اثبات کودکآزارى و عدم صلاحیت پدر براى نگهدارى فرزندان, حضانت بچه ها را بر عهده بگیرد. راه دیگر این است که درخواست حضانت دخترش را که اکنون نه سال دارد و به سن تکلیف رسیده است, بکند. طبق قانون, دختر مى تواند اختیار کند نزد پدر باشد یا مادر. نوع درخواست و جزییات کار را مى توانید از یک حقوقدان سوال کنید. اگر در مورد فرزند پسر که یازده سال دارد, عدم صلاحیت پدر اثبات نشود او بایستى تا سن تکلیف صبر کند و بعد درخواستى مبنى بر تغییر حضانت از پدر به مادر عنوان گردد.
اگر بخواهید به هر صورت با فردى که برایتان مسإلهآفرینى مى کند, ارتباط برقرار کنید تصور نمى کنیم راهگشا باشد, بلکه احتمال پیچیده تر شدن مسإله وجود دارد. شما خطایى کرده اید و خود را به دست ناجوانمردى سپرده اید و حال نتیجه آن, حسرت و حرمان است. حسابتان با خداوند, امر دیگرى است که باید با توبه آن را صاف کرد. از نظر جسمى ممکن است آن گونه که فکر مى کنید مسإله اى پیش نیامده باشد و تنها تماسى بوده و جاى نگرانى نباشد. بهترین کارى که مى توانید بکنید بیان ماجرا و آزار, در موقعیتى مناسب است, هر چند ممکن است بسیار مشکل باشد. با مادر خود به متخصص زنان مراجعه نمایید تا وضعیتتان را روشن کند و از بلاتکلیفى در آیید. ان شإالله با توبه اى راستین, گذشته را پاک کنید و زندگى پاکى را شروع کنید.
موفق باشید.

نگران احتمال ترک تحصیل هستم
برادر ح.س ـ خراسان
جوانى هیجده ساله هستم و در سال دوم نظام جدید تحصیل مى کنم. با وجودى که در سال سوم راهنمایى, شاگرد سوم شدم, به دلیل آنکه چهار ترم متوالى مشروط شده ام, بایستى به دبیرستان شبانه بروم. علت افت تحصیلى, مشکلات مالى خانواده بوده و حالا نگران وضعیت بد شبانه هستم و ممکن است مجبور به ترک تحصیل شوم. در انتخاب راه درست مانده ام.
برادر گرامى!
افت تحصیلى در شروع هر مقطع, تا حدى طبیعى است و به دلیل تغییر محیط و افراد و نوع آموزش و شیوه تدریس و تغییر توقع مسوولان مدرسه, که همراه با تغییرات دوران بلوغ مى باشد, فرد مى باید خود را با تغییرات سازگار نماید. بسته به میزان توانایى فرد در انطباق با تغییرات درونى و محیطى, امکان کنار آمدن و مسلط شدن بر اوضاع, در افراد متفاوت است.
هرچه سازگارى بهتر انجام شود, فرد در انجام تکالیف محوله, موفق تر مى باشد. گاهى استرسها و تنگناها به صورت مشکلات خانوادگى و مسایل مالى, ناملایماتى را ایجاد مى کند که مى تواند در توانایى و درک افراد و فعالیتهاى شغلى و تحصیلى اثر سوء بگذارد, مثل وضع دشوار زندگى تان که موجب رکود شما تا این حد شده است. حالا هم با این گمان که محیط شبانه بد و نامطلوب است, با وجودى که به تحصیل ابراز علاقه مى کنید, از تحصیل چشم پوشى نکنید. اگر بخواهید ترک تحصیل کنید, چون هیجده ساله هستید, بایستى به خدمت سربازى اعزام شوید, ولى اگر مشغول تحصیل باشید, تا هنگام فراغت از تحصیل, رفتن به سربازى به تإخیر مى افتد. تا آنجا که اطلاع داریم دانشآموزان دبیرستانى مى توانند برخى از درسها را غیر حضورى بگذرانند. بهترین راه حل مراجعه به اداره آموزش و پرورش و کسب اطلاع در این زمینه است. از این طریق مى توانید واحدهاى درسى را در حد مقدور بگذرانید و هماهنگ با دیگر کارها درستان را بخوانید و حداقل دیپلم را بگیرید. عنوان اینکه محیط شبانه احتمالا بد است, دلیل عدم ادامه تحصیل نیست, چرا که مى توانید چگونه بودن را انتخاب کنید. اگر با هشیارى با اطراف خود برخورد کنید و دوستانتان را با دقت انتخاب نمایید و مراقب باشید با تحریک, کار خلافى انجام ندهید و زودباور نباشید, در هر وضعى که قرار بگیرید, مى توانید سلامت اخلاق و جسم خود را حفظ کنید.
با همه آنچه گفتید و با همه این اوصاف, شرط هر جهش و تحولى, عشق و پشتکار است, نه فقط شرایط و محیط آماده. على رغم همه سازهاى مخالف در طول تاریخ بشرى, که اغلب مواقع, جوامع و صاحبان قدرت با هر پیشرفت و تغییر و تحول مخالفت کرده اند, پشتکار و اراده انسان توانسته است او را روز به روز پیشرفته تر و قدرتمندتر سازد. اگر به تاریخ علم و تمدن بشر مراجعه کنید مى بینید اغلب بانیان پیشرفت و ترقى علم و صنعت, در زمان خود به شدت تحت فشار فقر و افکار نادانان بودند, که به راحتى تسلیم تغییرات و تحولات جدید نمى شدند.
گرچه اوضاع نامطلوب زندگى, حرکت رو به پیشرفت و رشد انسان را کند مى کند, ولى توانایى یک جوان, فوق این مشکلات است. شما که مشکلات را مى فهمید و دلتان مى خواهد خوب عمل کنید و گرفتار انحرافات اخلاقى نشوید و فرد مفید و موثرى براى جامعه باشید, اگر کمى جدىتر به مسایل و راه حلهاى آن فکر کنید و از راهنمایى افراد آگاه در زمینه هاى مختلف تحصیلى و شغلى بهره بگیرید, ان شإالله خواهید توانست بر مشکلات غلبه کنید و با تحمل رنج و مشقت, نهایتا میوه شیرین پیروزى و خوشبختى را به دست آورید.دعاى خیر ما بدرقه راهتان.

خواهر م.ف ـ تبریز
قبلا چندین بار نامه نوشته ام و از شما پاسخ دریافت کرده ام. این بار نیز دست یارى به سویتان دراز مى کنم. قبلا نوشته بودم که برادرم به جرم دزدى در سن هفده سالگى مدتى زندانى بود و بعد هم مادرم که از بیمارى روانى هم رنج مى برد دیگر او را به خانه راه نداد زیرا او بعد از آزادى مرتب وسایل خانه را پنهانى خارج کرده و مى فروخت. او مدت سه چهار سال آواره بود تا دو ماه پیش که بالاخره راضى شد و او را دوباره پذیرفت او حالا کار مى کند و دزدى هم نمى کند ولى کار بدى که مى کند این است که مى گوید من همه پولم را به خواهر و مادرم مى دهم و به اسم بیمارى مادر و درمان او از این و آن پول قرض مى کند و دیگر پس نمى دهد.
این قضیه اخیر, خود مصیبت تازه اى براى آبروریزى ما شده و اینکه از همه اهل محل کنایه و متلک بشنوم. دلم مى خواهد ازدواج کنم ولى دیگر آبرویى برایمان نمانده از طرف دیگر به دلیل بعضى اشتباهات خودم و آوارگى برادر در سالهاى قبل از مدرسه ام بیرون آمدم و ترک تحصیل کردم و حالا گرچه علاقه به تحصیل دارم ولى نمى توانم متفرقه بخوانم یا شرایط مناسب نیست گرچه استعداد خوبى در نقاشى و نوشتن دارم و داستانهایى هم نوشته و براى چند مجله فرستاده ام.
حالا تصمیم گرفته ام در یک تولیدى یا شرکت یا کارخانه کار کنم. آیا از نظر فرهنگى, اجتماعى, خانوادگى یا مذهبى این کار درست است؟
خواهر گرامى!
به خاطر داریم که در پاسخ نامه قبلى شما راجع به برادرتان توصیه کرده بودیم رابطه عاطفى و فکرى خود را با او بیشتر کنید. تا از این طریق هم بتوانید نیازهاى خود در زمینه داشتن یک تکیه گاه و پشتیبان و هم یک حامى و برآورنده نیازهاى عاطفى خود روى او حساب کنید. و گویا شرایط آشفته اى که خانواده طى این سالها گرفتار آن بوده اند و کمى هم شاید بى توجهى شما, مادر یا بى تفاوتى برادر اجازه این کار را نداده است. اما از آنجا که حالا هم شما یک دختر هفده ساله اى هستید که خیلى نسبت به مسایل زندگى بى تفاوت نشده اید و دلتان مى خواهد برادرتان جایگاه خوبى در خانه یا بیرون داشته باشد. مى توانید تا حدى براى تغییر وضع موجود تلاش کنید. در شرایطى به دور از درگیرى, تنش و قیل قال شرایط فعلى خانواده و نگرش افراد روى خودتان را برایش بیان کنید. و خیلى از آن خصلتهاى مثبت و خوبى که در وجود اوست. همین حسن خوبى که دارد و حالا مشغول به کار است و نیازى که شما به حمایت او (نه تنها حمایت مالى) بلکه حمایت عاطفى و روانى او دارید را برایش بگویید. بدون آنکه در مورد رفتار او قضاوت کنید. بگویید آیا شیوه جدید عملکرد او, شیوه درستى است و تإمین کننده این نیازها هست و از طرف دیگر آیا او خود در آینده نمى خواهد سر و سامانى بگیرد و زندگى مشترکى تشکیل دهد. پس باید به گونه اى عمل کند که یک دختر و خانواده او بتوانند به عنوان یک ((مرد)) قابل اعتماد به او اطمینان کنند و پذیراى او باشند. یا حتى در آینده اگر شما بخواهید ازدواج کنید خانواده همسرتان بتوانند روى او حساب کنند و برایش ارزشى قایل باشند.
در زمینه ادامه تحصیل هم اگر واقعا مایل باشید مى توانید امکان آن را براى خود فراهم کنید. از دلیل تراشى بى مورد هم بپرهیزید. اگر این امکان فراهم باشد که براى کار کردن هفت یا هشت ساعت از منزل بیرون باشید و مادر اعتراض نکند پس براى سه, چهار ساعت بیرون بودن به خاطر تحصیل تصور نمى کنیم خیلى به شما سخت بگیرد.
شما با کمى پرس و جو در زمینه ادامه تحصیل مى توانید موفق شوید که درسهایى که بیشتر تحلیلى و توضیحى هستند را با حضور در سر کلاس و بقیه را خود مطالعه نمایید. این کمى همت مى خواهد. در زمینه کار کردن هم باید بگوییم طبق هیچ قاعده اى کار کردن زن اشکال ندارد و بخصوص در دید مذهب کارى که موجب فراهم آوردن رزق حلال باشد موجب افزایش عزت و آبروى انسان و محبوب خدا و رسولش(ص) است. اما آنچه همیشه مهم است سن فرد در فضایى است که او مجبور است در آن کار کند. شما یک دختر نوجوان هستید در سنى که آسیب پذیرى شما از نظر جسمى و روانى بالاست. و اگر در محیطى نسنجیده وارد شوید مى تواند عواقب خیلى بدى از نظر مسایل اخلاقى یا جسمى برایتان داشته باشد. لذا توصیه اول ما به شما تکمیل تحصیلاتتان حداقل در حد دیپلم است. زیرا هم اکنون با تنگ تر شدن محدوده شغلى و پیدا کردن شغلهاى خوب از ضروریات اول آن داشتن تحصیلات است هر چند تحصیلات بالاتر و مهارت و خلاقیت بالاترى داشته باشید امکان پیدا کردن شغل مناسب بیشتر است. شما مى توانید بعد از پایان تحصیلات دوره راهنمایى رشته کار و دانش یا هنرستان را انتخاب کنید که طى چند سال تحصیل هم مراتب تحصیلى خود را بالا ببرید هم مهارتهاى خوبى را فرا گیرید که زمینه رشد و پیشرفت شما را مى تواند در سالهاى بعد از دیپلم فراهم آورده و از نظر تإمین اقتصادى نیز برایتان مفید باشد.
نسبت به رفتار خود هم دقت وافر داشته باشید شما در هر کجا که باشید چه در محیط کار یا تحصیل یا در روابط روزمره و حشر و نشر با دیگران در سنى هستید که افراد خیلى با دقت بیشتر نسبت به رفتار و حرکات و سکنات شما توجه مى کنند و از روى رفتارتان نسبت به شخصیت شما قضاوت خواهند کرد. و اغلب این قضاوتها مى تواند در شکل گیرى زندگى آینده شما و سرنوشتتان موثر باشد.
پس شما خواهر گرامى, اگر قبلا از سر نادانى یا بچگى رفتارها و دوستیهاى ناپسندى داشته اید هم اکنون بیش از پیش مراقب خود باشید, آینده خود را با بازیهاى کودکانه امروز خراب نکنید.
خدا یار و یاورتان.