امین هم باشیم


 

امین هم باشیم

 

 

دخترم,
دیشب که به خانه ما آمده بودى, وقتى دو نفرى تنها بودیم, یکى از رازهاى مگوى شوهرت را به من گفتى و از من خواستى هرگز آن راز را نزد دیگرى فاش نسازم. گفتى شوهرت از تو خواسته رازش را با کسى در میان نگذارى و در این باره لب فرو بندى!
دخترم,
گفته بودم زمانى که زن و مردى با هم پیمان زناشویى مى بندند, در حقیقت به این نتیجه رسیده اند که نام و نان خود را با یکدیگر تقسیم کنند.
دخترم,
تو باید بدانى که بد و خوب و تلخ و شیرینى هاى زندگى زن و شوهر مربوط و وابسته به یکدیگر است. آنان باید رازدار هم و نسبت به مسایل زندگى زناشویى خود امین باشند و اسرار زندگى خانوادگى خود را حتى با نزدیک ترین افراد و آشنایان خود در میان نگذارند.
دخترم,
تو باید بدانى اگر به من اعتماد کرده اى و راز مگوى شوهرت را با من در میان گذاشته اى من نیز ممکن است به یکى دیگر اعتماد داشته باشم و آنچه را که به عنوان راز است به یکى دیگر منتقل نمایم و آن راز شوهرت بر سر زبان همگان بیفتد.
بنابراین, دخترم, هرگز موضوعى را که عنوان راز دارد با یکى دیگر در میان مگذار به خصوص که آن راز شوهرت باشد و از تو خواسته باشد جایى بازگو نشود.
دخترم,
زن و شوهر باید رازدار هم و امین اسرار هم باشند.