تدبیر یک زن

 

 

زن: حس مسوولیت پذیرى و داشتن تعهد در قبال زندگى خانوادگى از مهم ترین مسایل زندگى مشترک است و همسر من فاقد این شناخت اساسى از زندگى زناشویى بود.

مرد: مردى که مى خواهد تشکیل خانواده بدهد باید این توانایى را در خود داشته باشد که زندگى خانواده خود را به نحو شایسته اى اداره کند, حسن اخلاق داشته باشد و براى تإمین رفاه و عزت و آبروى همسر و فرزندانش ساعى باشد. همه اینها را من بعدا فهمیدم.

زن: یک مرد باید بداند که عزت خانواده به منش و شخصیت او یعنى سرپرست خانواده بسته است و شوهر من این را نمى دانست.

مرد: کجروى یک مرد, یک سرپرست خانواده, باعث هتک حرمت و حیثیت خانواده اش مى شود. عملکرد نابجاى یک مرد مى تواند باعث لطمات حیثیتى فراوانى به اطرافیانش شود. و زمانى طول کشید تا من به این نکته مهم آگاه شدم.

زن: من هیچ گاه با کجروىهاى شوهرم کنار نیامدم و برعکس در قبال تمامى آنها عکس العمل نشان دادم با این امید که او بفهمد و اصلاح شود.

مرد: همسر خوبم, مرا ببخش!

زن: من به محض مشاهده اولین کجروى شوهرم با تمهیدات مختلفى سعى کردم وى را به زندگى خانوادگى و خانواده اش دلگرم سازم. من از طرق مختلف سعى در بازسازى روحیه و بازپرورى ذهنى او نمودم تا به راه صحیح هدایت شود. من هیچ گاه با کجروىهاى او کنار نیامدم.

مرد: همسر فداکارم, مرا ببخش!

زن: من سعى کردم با سیاست و تدبیر, عوامل مخل و مزاحم را از زندگیمان برهانم و براى خود و شوهرم محیطى سالم به وجود آورم. کار من سخت و طاقت فرسا بود. اما بالاخره در این کار موفق شدم. بالاخره او را به خود آوردم و نگذاشتم زندگى مشترکمان در اثر کجرویهاى او متلاشى شود. لازمه تلاش من صبر و تدبیر بود و در نهایت همان شد که مى خواستم و مى خواست اما نمى دانست.

مرد: همسر خوبم, من شرمنده بزرگواریهاى تو هستم. هرگز در کجروىهایم محق نبوده ام و این تو بودى که مرا به خود آوردى و نگذاشتى زندگى مشترکمان دستخوش تلاطم گردد. دوام و قوام زندگى ما مرهون تدبیر و تلاشهاى توست و من به خوبى به این نکته واقفم.