نویسنده

 

عطـر فطـر
بتول جعفرى

 

 

اى اهل زمین;
تقوا را پاس دارید تا در پناه آن مصون بمانید.
بکوشید تا همواره از وابستگى دنیا وا رهید و در دل, شیفته آخرت باشید.
این دنیایى که هیاهویى بیش نیست, با خنده هاى فریبنده اش, گاه تا قعر نیستى مى کشاند.
فردا که تمام هست و نیست, به صور اسرافیل سر از خاک و افلاک برمى گیرند و کوهها از هم مى گسلند, آنان که ستیزگرانى ناسپاس اند و کینه توزانى با دلهاى چروکیده و سیاه, کجا خواهند رفت؟!
از رمضان گذشته ایم; از ماه صمیمى و زیباى خدا.
اهل رمضان, همه اهل صدق اند; همه از شهر بلور.
این جا اصلا از هر چه آفت نشینى است مى گریزند و در برابر آن نور نور, نماز بندگى مى خوانند.
آن خداوندى که بهشت را در دستهاى ما قرار داده, همه کاخهاى آرزو را که ـ من اگر چنین کنم و چنان بهشتى ام ـ , در برابر ساعتى تهمت و آزار, پوچ مى کند.
آن حى سبحان که هر چه زیبایى و خوبى و منفعت است براى اهل زمین مباح کرده و هر چه بدى است مکروه و حرام, تنها در خوراک و پوشاک نبوده;
چگونه است که مردار را در هیچ فصلى نمى توان خورد;
اما, تهمت و غیبت, گاه افسارش فقط در رمضان کمى کشیده مى شود و بس.
اسب سیاه و طغیان گر نفس که مرکب راهوار ابلیس است, بر تمام زندگى و وجدان مومن مى تازد و در پشت زمانهاى قشنگ عبادت کمین مى کند و واى بر لحظه هاى صاف دعا اگر با ((ریا)) بیامیزد و قهقهه پیروزمندانه شیطان, قلب فرشتگان معطر و نورانى و مقرب پروردگار را بلرزاند.
تکالیف انسان ریشه در آن دارد که خداى حى و قادر, نعمتها را بخشیده و حال براى قرب به او تکلیف مى طلبد. وقتى سلاح عقل و ایمان داریم, چگونه است که به چپاول غارتگر دینمان نمى رویم و حال آنکه شاید به دنبال ریالى تا آن سر دنیا, هم گناه مى کنیم و هم تقلا. این دشمن دیرین, در برابر بارش باران رحمت پروردگار مى ایستد و از تمام نعمتها محروم و دورمان مى سازد.
کاش بتوانیم, رمضان را در هر ماه و هر حال و هر جا حفظ کنیم.
با آزار شیطان برانگیزیم و بتارانیمش.
در موضع حق باشیم در مقابل باطل و بدانیم حق همیشه پیروز است.
و
الحمد لله الفاشى فى الخلق حمده;
سپاس خدایى را که سپاسش زبانزد خلق است.
بیایید بر نعمتهاى همیشگى و بخششهاى بزرگش او را سپاس گوییم.
اویى که با حلمش از خطاها مى گذرد.
تا شاید در رمضانى دیگر فرصتى دیگر به ما ارزانى دارد.
و اگر مردم به قدرت بى کران و نعمت گران خداوندى مى اندیشیدند, بى گمان به راه مىآمدند و از لهیب آتش جانسوز, بیمناک مى شدند.