گزارش تفصیلى کتاب روزهاى خاطره نوشته: زینب الغزالى الجبیلى
ترجمه: سید ضیإ مرتضوى
ناشر: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى
تهیه: مجله پیام زن
چاپ: اول
تعداد صفحات: 420
قیمت: 1650 تومان
تاریخ نشر: آبان 1379
انقلاب اسلامى ایران و رهبرى بى نظیر آن, گواهى گویا بر توان عظیم و عمیق اسلام و اندیشه ها و ارزشهاى تابناک آن در سازماندهى توده هاى مردم و بسیج امکانات و توانایى هاى یک امت در یک حرکت گسترده و عمیق اصلاحى و انقلابى است.
تجلى اراده ملتى بزرگ در اراده رهبرى سترگ, که جز به اسلام و مصالح مسلمانان نمى اندیشید, توانست میلیونها زن شجاع و فداکار و آزاده و در عین حال پاى بند به چارچوب شریعت و ارزشهاى دینى را به صحنه مبارزه و جهاد و تلاش براى حفظ پیروزى بکشاند و در مقابل دشواریها و در بوته آزمایشهاى بسیار سخت, آنان را به ایستادگى آگاهانه وا دارد.
اراده اى خلل ناپذیر که چون کیمیایى سحرانگیز, مس وجود آنان را به طلایى تمام عیار مبدل ساخت که تاریخ, ظهور و حضور آنان را همواره مایه مباهات خویش خواهد شمرد و براى همیشه دستمایه افتخار مسلمانان به ویژه ملت انقلابى ایران خواهند بود.
بانوانى که قلم از وصف فداکارى و رشادتهاى آنان ناتوان است و بالاتر این که هیچ انسانى نمى تواند انگیزه هاى معنوى و الهى آنان در این همه ایثار و شجاعت را به تصویر کشد. و اینها همه به برکت ارزشهاى اصیل و متعالى اسلام به ویژه ارزشهاى حماسى و معنوى است که در تشیع وجود دارد. معارف و ارزشهاى والایى که از پیامبر اکرم(ص) و امامان پاک و برحق علیهم السلام بر جاى مانده و دستمایه ((حیات طیب)) و زندگى سراسر امید و نشاط و عزت و معنویت همه کسانى است که به فضیلتهاى انسانى و زندگى برتر در این دنیا و حیات جاودانه در آخرت مى اندیشند.
دامن پاک و مقدس زهراى مرضیه(س), کوثر پاک و بى کرانى است که این همه هدایت و نیکى و آن همه انسانهاى پاک نهاد و پیشوایان حق ـ صلوات الله علیهم ـ به بشر عرضه کرده است; فرزند والامقام و بهشتى سرشتى چون زینب کبرا(س) را یار راه همه بانوانى ساخته است که به عزت و تعالى معنوى خود و جامعه مى اندیشند و خوشبختى را تنها در کسب خشنودى خداوند و عمل به مسوولیتهاى دینى در هر شرایطى مى دانند و همه را بدان فرا مى خوانند.
زنان ما تجربه هاى ارزشمندى را در میدانهاى خون و شهادت گذرانده اند; هم خود به صحنه مبارزه و جهاد شتافته اند و هم شوهران و برادران و فرزندانشان را راهى میدان نموده اند.
بانوان ما فرزانگانى اند که ارزش و قداست و اصالت جهاد و مبارزه شان فرسنگها از مبارزه دیگر ملتها و از آن جمله ملت مسلمان مصر پیشى دارد. بانوان ما تا آن جا پیش رفتند که حضرت امام خمینى آنان را به صراحت تمام راهنمایان نهضت اسلامى و رهبران آن خواندند: ((شما رهبران نهضت هستید. بانوان, رهبر نهضت ما هستند, ما دنباله آنها هستیم. من شما را به رهبرى قبول دارم و خدمت گزار شمایم)).
رهبرى نهضت, بانوان را پیشروان انقلاب و حرکتى مى داند که جهان را به شگفتى واداشت و توانست در مدت زمانى کوتاه بزرگ ترین تحول را در جهان اسلام در دوره غیبت کبرا ایجاد کند. در نگاه رهبرى این نهضت ((ملتى که بانوانش در صف مقدم براى پیشبرد مقاصد اسلامى هست آسیب نخواهد دید)). و این چنین است که اینک انقلاب اسلامى پس از دو دهه از پیروزى آن و على رغم آن همه بیدادگرىها و توطئه ها و مزاحمتهایى که از سوى جهان استکبار شاهد بوده, استوار و سرافراز بر پاى ایستاده است و شاهد پیروزى را در صحنه هاى مختلف فکرى, سیاسى, اجتماعى, فرهنگى, اقتصادى و علمى یکى پس از دیگرى در آغوش مى گیرد.
زینب غزالى (از زنان معاصر و مبارز مصرى با بنیان گذارى و رهبرى ((جمعیت بانوان مسلمان)) در مصر و تلاش چشمگیر در جنبش اخوان المسلمین) را نیز مى توان شاهدى گرفت بر این که زن مسلمان در هر شرایطى مى تواند و باید به رسالت انسانى, اسلامى خویش بیندیشد و بهاى ایستادگى و پایدارى در انجام این رسالت را نیز بپردازد.
او از معدود زنانى است که در جنبش اخوان المسلمین موقعیت ویژه اى یافت و در گسترش اندیشه هاى دینى به ویژه اندیشه دست یابى به حکومتى دینى و مبارزات اصلاح طلبانه مسلمانان مصر جهادى خستگى ناپذیر و تلاشى قابل تحسین کرد. همه مى دانیم و چنان که به تفصیل در این کتاب نیز آمده, اخوان المسلمین فشارهاى بسیار دشوارى را به ویژه در دوره جمال عبدالناصر متحمل شد و ضربات سختى خورد; برخى رهبران آن مثل سید قطب محاکمه و اعدام شدند, بسیارى از اعضاى آن, سالها در زندان و تحت شکنجه سپرى کردند و زینب غزالى ـ که نام کامل او ((زینب الغزالى الجبیلى)) است ـ یکى از کسانى است که سالها دچار قهر و خشم عبدالناصر شد و در زندان زیر شکنجه نیز نشان داد که در تلاش براى دعوت اسلامى و گسترش و تعمیق اندیشه هاى اصلاحى خود استوار و نستوه است.
زینب غزالى متولد دوم ژانویه 1917 / دوازدهم دى ماه 1295 است و اینک چندى است که درگذشته است. او پس از آزادى از زندان در مرداد ماه 1350, با پیشنهاد و تإکید برخى دوستان و همفکرانش اقدام به نوشتن خاطرات خود مى کند; خاطراتى که محور اصلى آن مبارزات سیاسى وى و رهبرى ((جمعیت بانوان مسلمان)) و عضویت در اخوان المسلمین و همکارى نزدیک با رهبران آن است. نگارش خاطرات او از جریان تصادفى که در اوایل فوریه 1964 / 1343 ش, برایش پیش مىآید و وى آن را حادثه ترور مى نامد آغاز شده, اما در ادامه, خاطرات و رویدادهاى ماههاى نخست بنیان گذارى جمعیت بانوان مسلمان و قضایاى نخستین ارتباطهاى خود با رهبر فکرى و سیاسى اخوان المسلمین, شیخ حسن البنا, را بازگو مى کند. بدین ترتیب بخش نخست خاطرات او به رویدادهاى زندگى سیاسى و فرهنگى وى در سال هاى 1964 ـ 1965 میلادى و جمعیت بانوانى که وى آن را رهبرى مى کرد اختصاص دارد. در بخش دوم به بازگویى و تحلیل روابط خویش با اخوان المسلمین و شیخ حسن البنا از سال 1316 ش / 1937 م به بعد و نخستین ملاقات خود با حسن البنا مى پردازد. روابطى که در نهایت به تعبیر خود وى به بیعت با حسن البنا مى انجامد.
ارتباط و همکارى زینب غزالى با رهبرى اخوان المسلمین در این سالها از جمله عبدالفتاح اسماعیل, عبدالقادر عوده به ویژه ارتباط فکرى با سید قطب و طبعا روابط نزدیک با شیخ حسن هضیبى که به عنوان ((مرشد کل)), رهبرى اخوان المسلمین را پس از حسن البنا رسما بر عهده داشت, او را در کانون قضایا و جریانات درونى و بیرونى اخوان المسلمین قرار مى داد. به ویژه که غزالى ارتباط و همکارى خود با هضیبى را بر اساس بیعتى که با حسن البنا کرده بود رابطه اى اعتقادى و از نظر دینى, خود را متعهد به آن مى دانست. او حتى در آغاز زندگى مشترک خود به صراحت, اندیشه ها و آرمانهاى سیاسى و وظایف مبارزاتى خود را براى همسرش به صورت پیش شرط بازگو مى کند و تصریح مى کند على رغم رابطه دوستانه اى که با شخصیت معروف مصر مصطفى نحاس دارد, یعنى کسى که در رهبرى حزب قدرتمند ((وفد)) پنج بار به نخست وزیرى مصر دست یافت, و در بیرون نیز به اشتباه جزء وابستگان و طرفداران سیاسى این حزب به شمار رفته, اما با حسن البنا بیعت بر مرگ بسته است.
این همکارى و فعالیت نزدیک در اخوان المسلمین او را از نظر فکرى از طریق حمیده قطب به سید قطب که در زندان بود متصل مى کند و به گونه اى سازمان یافته به مطالعه آثار سید و تحلیل مسائل و جریانات جوامع اسلامى مى پردازد.
خروج سید قطب از زندان در 1964 م 1343/ ش, یعنى چند ماه پیش از جریان تصادف زینب غزالى و دستگیرى مجدد سید به همراه ده ها نفر از رهبران و اعضاى فعال اخوان المسلمین از جمله خود زینب غزالى, در فاصله حدود یک سال از آزادى نخست سید قطب, آغاز محور اصلى خاطرات وى است; خاطراتى که بخش عمده آن به جریان دستگیرى و محاکمه وى به ویژه شکنجه هاى زیادى در ماههاى اولیه آن اختصاص دارد. از این رو بخش سوم و چهارم و پنجم کتاب به حوادث و خاطرات تلخ وى در این دوران مى پردازد.
او در اوایل ماه اوت 1965 م / 1344 ش, خبرهایى را دریافت مى کند مبنى بر اینکه حکومت عبدالناصر فهرستى از افرادى که باید دستگیر شوند, از جمله سید قطب را تهیه کرده است. در پنجم اوت خبر بازداشت سید قطب به او مى رسد و خودش دو هفته بعد در بیستم همین ماه با یورش مإموران امنیتى به خانه اش دستگیر مى شود.
فاصله ده ماهه دستگیرى تا محاکمه یعنى از 29 مرداد 1344 (20/8/1965) تا 21 فروردین 1345 (10/4/1966) که محاکمه اولیه او و بیش از چهل نفر از همفکران و اعضاى اخوان المسلمین صورت مى گیرد, دوران بسیار دشوار و ناگوارى براى زینب غزالى است که در سه بخش یاد شده و گاه به صورتى ملالآور بازگو مى کند.
محاکمه اصلى وى و تنها زن متهم دیگر, حمیده قطب خواهر سید قطب, به جلسه اى جداگانه واگذار مى شود. این جلسه در تاریخ 27 اردیبهشت 1345 (17/5/1966) تشکیل مى گردد. غزالى بخش ششم خاطرات خود را به این محاکمه و مسائل پس از آن اختصاص داده است. وى در این محاکمه به 25 سال زندان با اعمال شاقه محکوم مى گردد. در همین ایام است که براى آخرین بار ملاقات کوتاهى با سید قطب مى کند. حمیده قطب نیز پیش از اعدام برادرش با وى دیدار مى کند. چند روز بعد, خبر اعدام سید قطب, صاحب تفسیر فى ظلال القرآن و عبدالفتاح اسماعیل و محمد یوسف هواش به تعبیر خود غزالى چون صاعقه اى بر سر او فرود مىآید. کمى پس از آن نیز خبر درگذشت همسر خود را از طریق جرایدى که به زندان مىآمد دریافت مى کند.
زینب غزالى در هفتمین بخش خاطرات خود که آخرین فصل کتاب است, به اختصار حوادث دوران محکومیت, از جمله تحلیل خودش از پیروزى و عقب نشینى عبدالناصر در جنگ 1967 میلادى و مرگ وى را بیان مى کند. آزادى زینب غزالى در هفدهم مرداد 1350 دهم اوت 1971 به شش سال گذران دوران محکومیت 25 ساله وى در زندان پایان مى دهد و خاطره نگارى غزالى نیز پایان مى یابد.
خانم غزالى, کتاب خود را با نام ((ایام من حیاتى)) منتشر ساخته و همان گونه که از نام آن (روزهایى از زندگى من) پیداست تنها شامل بخشى از خاطرات زندگى سیاسى وى مى شود, اما ویژگى عمده خاطره نویسى او روش گزارشى تحلیلى است که کتاب را از چارچوب مجموعه اى از خاطرات تاریخى و شخصى غزالى به طرح دیدگاهها و تحلیلهاى وى از مسائل و جریانها و شخصیت هاى دخیل در قضایا کشانده است, از این است که ((روزهاى زندگى او)) آمیزه اى از خاطره نگارى,اندیشه ها, تحلیلهاى سیاسى, اجتماعى در باره گزاره هاى تاریخى و فعالیتهاى سیاسى اوست که در خلال آن, به خوبى مى توان به شخصیت فکرى, سیاسى و اجتماعى نویسنده و نوع نگرش او به مسائل سیاسى, اجتماعى و فرهنگى مصر پى برد, طبعا این گونه خاطره نگارى نمى تواند در طرح شخصیتها, جریانات و مسائل مورد نظر و داورى در باره آنها برکنار از دیدگاههاى شخصى نویسنده باشد و اگر در این تحلیلها و داوریها اصل انصاف و واقع بینى شرطى اساسى به شمار مى رود طبعا آن را باید از زاویه دید نویسنده تفسیر کرد. از این رو, اگر براى مثال, در نگاه زینب غزالى به عنوان مبارزى سیاسى با سالها مبارزه و تلاش براى حاکمیت اسلام, جمال عبدالناصر کافر و دشمن اسلام است و تنها حکومت پذیرفته شده دینى, البته با برخى قیود و تحفظات, حکومت سعودى مى باشد, نباید شگفت زده شد.
طبیعى است که خواننده باید گزاره هاى تاریخى مطرح شده و تحلیلها و تفسیرهاى آمده را از نگاه نویسنده اى پاىبند به مبانى اعتقادى و گرایشهاى غیر شیعى بخواند که در مبارزه علیه حکومت ناصرى و در جهت پیروزى همه جانبه اخوان المسلمین به عنوان سازمانى که کاملا بر مبناى تفکرات و اعتقادات غیر شیعى شکل گرفته و عمل مى کند, سختیها و شکنجه هاى طاقت فرسایى را متحمل شده است.
اگر اینها همه, پرسشهایى را نیز در باره کتاب و تحلیلها و داوریهاى خانم غزالى پیش روى خواننده بگذارد اما بدون شک نمى توان ارزش نوشته را به عنوان کتابى خواندنى همراه با اطلاعات مفید در باره بخشى از تاریخ معاصر مصر و مبارزاتى که در جهت حاکمیت دین در آن سرزمین و فراتر از آن, صورت گرفته, آن هم از زبان کسى که به عنوان یک زن مبارز در متن اصلى و کانون مبارزه قرار داشته است, نادیده گرفت.
نوع کسانى که در این کتاب نامى از آنها رفته است و یا محور تحلیل و داورى نویسنده قرار گرفته اند, براى بیشتر خوانندگان ایرانى شناخته شده نیستند. برخى افراد نیز در رده هایى از موقعیت و مسوولیت بوده اند که اینک حتى براى بسیارى از مخاطبان اصلى کتاب که عمدتا مصرى هستند شناخته شده نمى باشند. از این رو مترجم تلاش کرده به فراخور منابعى که در اختیار داشته است اطلاعاتى را در باره برخى از افراد یاد شده به صورت زیرنویس در اختیار خوانندگان قرار دهد. به همین هدف و براى آشنایى بیشتر با جمعیت اخوان المسلمین, مرورى بر کارنامه این سازمان به عنوان ضمیمه ترجمه, در پایان کتاب ارائه شده است. همچنین متن آیات شریفه پس از ترجمه در متن کتاب, به صورت زیرنویس آمده است.
این ترجمه نخست طى سالهاى 1372 ـ 1373 در هجده قسمت در مجله پیام زن منتشر شد و اینک پس از بازنگرى و اصلاحات و اضافات در قالب یک کتاب تقدیم علاقه مندان شده است. ضمنا متن اصلى کتاب, خالى از هر گونه طرح و تصویر بوده است, براى تنوع بخشى و مستندسازى تصویرى کتاب, نمونه هایى از عکس هاى مناسب نیز به ترجمه افزوده شد.
تردیدى نیست که براى بانوان ما الگوهاى جامع زندگى و حضور اجتماعى و سرمشقهاى انسانى و اسلامى, شخصیتهاى پاک و مقدسى چون حضرت فاطمه زهرا(ع) و زینب کبرا(ع) هستند که در دامن وحى و رسالت تربیت شده و شخصیت انسانى ـ الهى آنان شکل گرفته است. چه اینکه بانوان سلحشور و متعهد و انقلابى ما که در چارچوب اندیشه هاى تابناک حضرت امام خمینى و حرکت اصیل و کاملا دینى انقلاب اسلامى تشخص یافته و خوشه چین اندیشه ها و آثار شخصیتهاى بزرگى چون شهید آیه الله مطهرى, علامه طباطبایى, شهید آیه الله بهشتى و متفکران و اندیشمندانى از این دست هستند, خود الگوى دیگر زنان جهان به ویژه بانوان مسلمان مى باشند و این مایه افتخار و بالندگى است, اما این حقیقت شیرین هیچ گاه مانع از آن نیست که با تجربه هاى دیگر ملتهاى مسلمان و مبارزات فکرى, سیاسى و فرهنگى مردمان دیگر به ویژه بانوانى که على رغم محدودیتها و موانع فراوان تلاشهاى درخور تقدیرى را در تحکیم ارزشهاى انسانى و اسلامى داشته یا دارند آشنا شوند و حتى از تجربه آنان بهره برند و در جهت همدلى و اتحاد بیشتر میان ملت هاى اسلامى و تقویت روابط و مناسبات امت اسلامى به کار گیرند, که ترجمه و نشر این اثر را از این زاویه نیز مى توان نگریست.
خاطرات زینب الغزالى براى خوانندگان ایرانى مى تواند چنین دستاوردهایى را داشته باشد.