از خاک به افلاک رسیم

نویسنده


 

از خاک به افلاک رسیم
مریم بصیرى

 

 

گزارشى از نمایشگاه سفالینه هاى منیژه آرمین
هواى سرد و مه گرفته اى شهر تهران را در آغوش گرفته است که پا به حیاط موزه آبگینه مى گذاریم; حیاطى که در سکوت و رخوتى پاییزى فرو رفته است, اما با ورود به داخل ساختمان, خیلى زود با صداى گرم خانم آرمین این سردى و سکوت شکسته مى شود.
خانم آرمین سالهاست که با مجله پیام زن همکارى صمیمانه اى دارد و خوانندگان باذوق مجله, حتما با آثار ایشان آشنا هستند. بهانه این دیدار, نگاهى است به نمایشگاه سفالینه هاى منیژه آرمین, نویسنده, نقاش و مجسمه ساز معاصر. این نمایشگاه که شانزدهمین نمایشگاه آثار سفال و نقاشى این بانوى هنرمند است, ((از خاک تا افلاک)) نام دارد و این عنوان از دید هنرمند صاحب اثر چنین معنا مى شود که ((طریقى است که نتوان پیمود الا با عشق)).
نمایشگاه مذکور شامل 47 قطعه اثر سفالى است که در چهار محور اصلى ارائه شده است. ابتدا یک سرى فرمهایى که ازنمادهاى معمارى وام گرفته شده است, مانند آثار ((خاطرات کویر)) و یا ((بادگیرهاى یزد)).
همچنین فرمهایى روستایى که از قدیمى ترین کارهاى ایشان است. دسته دیگر شامل آثار عرفانى مى باشد که نگاهى دارد به منطق الطیر عطار و دسته سوم, کارهایى است با موضوعات مذهبى و وابسته به اهل بیت(ع) که تفکر شیعه را در شکلى نو و در قالب هنر ارائه مى نماید. آخرین گروه آثار هم مربوط مى شود به تعدادى نقوش قدیم که به شکل نقش برجسته و همراه با لعاب و آینه خودنمایى مى کند.
خانم آرمین لیسانس هنرهاى تجسمى و روانشناس و فوق لیسانس مشاوره است و 25 سال سابقه کار روى سفال دارد و سالهاست که دستهاى توانمند و هنرمندش خاک و گل را در برمى گیرد و با حرکات ظریف انگشتان دست, نقش عشق و خاطره مى زند بر تن این خاک به ظاهر بى مقدار.
اگر آدمى قدرى, فقط به اندازه سر سوزن ذوقى داشته باشد, روح هنر و جاودانگى را در سفال خواهد دید; خصوصا سفالهاى خانم آرمین که سرشار از اندیشه است و چون از دل برآمده, لاجرم بر دل نیز مى نشیند. نظاره این همه ذوق و هنر چنان آدمى را مبهوت مى کند که راه را بر هر پرسشى مى بندد, چرا که آثار, خود به تمامى زبان گشوده اند و مى گویند هر آنچه را که از اندیشه و اندرون خالقشان جارى شده است, ولى این دل ماست که عاقبت تاب نمىآورد و خانم آرمین را به حرف وا مى دارد.

O خانم آرمین, خیلى مشتاقیم بدانیم که چه چیزى شما را برانگیخته است تا به دنبال سفالگرى و مجسمه سازى بروید؟
من از همان اول با پشتوانه اندیشه, کارم را شروع کردم و جزو اولین نفراتى هستم که سفال را از حالت کار براى کاسه و بشقاب در آوردم و به حجم و مجسمه نزدیک کردم. در واقع این شیوه به تمامى, جوابگوى افکار من است. من دنبال هویت گمشده انسان هستم و هویت تاریخى بشر در بستر زمان. حتى اگر در کارهایم هیچ عاملى انسانى وجود نداشته باشد باز هم یک اندیشه انسانى در درون کارم نهفته است. این فرمهاى توخالى به خوبى مى توانند نشانگر اندیشه هایى والا باشند.

 

O دوست داریم کمى هم از شیوه کار و نحوه پیاده کردن افکارتان روى خاک برایمان بگویید.
براى اینکه کارى را شروع کنم, مدتها آن را در ذهنم طراحى مى کنم تا اینکه راهى براى پیاده کردن اندیشه ام بیابم. بعد دنبال نمادهایى مى گردم که بتوانم با آن, اندیشه مورد نظرم را به خوبى بیان کنم, بعد چند نماد در ذهنم جان مى گیرد و با هم ترکیب مى شود, سپس براساس آنها کار طراحى را آغاز مى کنم. البته به کتاب و همچنین طبیعت و آثار هنرى دیگران هم توجه دارم و در نهایت, اندیشه خودم را روى کار پیاده مى کنم, ذهنیتى که خاص خود من است و از هیچ کجا وام گرفته نشده است. در واقع من از عینیت به ذهنیت مى رسم و دوباره از ذهنیت به عینیت خاص خود مى رسم و ترکیب بندى کلى اثرم را خلق مى کنم. به فرض برخى از کارهایم را, بیست سال در ذهنم طراحى مى کردم تا اینکه آنها را به مرحله ساخت رساندم.

O آثار بسیارى که فرم انسانى و خصوصا فرم زن و نمادى از زنانگى را در خود دارند که با نامهاى ((مادر)), ((بانو)) و... خود را به چشم بیننده مىآورند, ما را به فکر فرو مى برد, به خصوص دیدن کارى از بانویى روستایى که نشانگر زنى است همراه با تمامى تولیدات روستا که زاییده دستهاى همان زن روستایى است. حجمى که هستى عاطفى و وجود باکفایت زن روستایى را در خود مجسم کرده است. اینها همه و همه باعث مى شود که از نگاه خانم آرمین به زن و موجودیت او بنگریم و بپرسیم چه چیزى باعث شده که ایشان چنین زیبا از فرمهایى زنانه در کارشان بهره بگیرند.

جواب خانم آرمین زیباست, زیباتر از آنچه در تصورمان بگنجد:
((رسد آدمى به جایى)) یکى از نمونه این کارهاست, به نظر من زنها به محور کمال نزدیکتر هستند چرا که زن به فطرت نزدیکتر است و بهتر مى تواند مفهوم انسان بودن را مطرح کند. یا مثلا در کار ((پیچک زندگى)) خانواده را به تصویر کشیده ام, زن و مردى که چون پیچک, در هم پیچیده اند و کودکانى اطرافشان را گرفته اند. حتى در کارهاى دیگرم که فرم انسانى مد نظر نبوده, باز نگاهم به جنس زن بوده است. به فرض در کار ((سیمرغ, سى مرغ)) سیمرغ اثر من بر خلاف تمام سیمرغها که حالتى خشن و مردانه دارند, بسیار مهربان است ونشانى از زن و مهر مادرى دارد.

O آیا تا به حال پیش آمده که سوژه اى در ارتباط با زنان, چنان شما را درگیر خود کند که آن را دوباره در شکلى دیگر و قالب دیگر هنرى, خلق نمایید؟
((قالیچه افشارى)) واقعا مرا چنین درگیر خود کرد. در کتابى از باستانى پاریزى خواندم که نقش زنى از داخل یک قالیچه با راهزنى حرف مى زند, طورى که وى را منقلب مى کند و او دست از راهزنى مى کشد. من چنان تحت تإثیر این ماجرا قرار گرفتم که در ابتدا رمان ((شب و قلندر)) را نوشتم که چهار دوره تاریخى را زیر پوشش خود داشته و نگاهى به صد سال اخیر تاریخ کشورمان دارد. این ((قالیچه افشارى)) تإثیر بسیارى روى من گذاشت, چیزى که به واقع در فرهنگ و تاریخ ما وجود داشت. از سوى دیگر در موسیقى و در گوشه سوژه, گوشه اى به نام افشارى داریم که صدایش بسیار شبیه به ناله یک زن است و من از این صدا الهام گرفتم. وقتى تاریخ را مى خوانیم, مى بینیم شخصیتها همه مرد هستند و من زنى را در تاریخ آورده ام که صداى پنهانش در بستر کلمات رمان نهفته است و این صدا تإثیراتى بر دیگران دارد. در واقع این زن, صداى کلیت جامعه زنان است, زنى که مرکز تمام عواطف بشرى است و چون اسطوره اى مى درخشد. اینها همه باعث شد که بعد از نوشتن رمان ((شب و قلندر)) همان سوژه را دوباره در ((قالیچه افشارى)) زنده کنم.

O تماشاى آثارى چون ((وادى طلب)), ((وادى عشق)), ((وادى معرفت)), ((وادى حیرت)), ((وادى توحید)), ((وادى استغنإ)), ((وادى فنا)) و... ما را برآن مى دارد که در مورد کارهاى عرفانى و مذهبى ایشان نیز چیزى بدانیم.
خانم آرمین هم آخرین خواسته ما را چنین اجابت مى کند:
مطالعات و علاقه ام به منطق الطیر عطار باعث شد در این مورد هم کارهایى داشته باشم مثل اثر ((گفتگوى مرغان)) که کار شلوغى است و نشان از همهمه آنها دارد که در آن رنگ و لعاب بسیارى استفاده شده است.
کارهاى مذهبى چون ((فزت)), ((محراب)), ((فرمهاى عاشورا)) و ((زیارت)) با توجه به امامزاده ها و خاطراتى که از آنها در ذهنم داشتم جان گرفته است. در این نوع کارها از آینه استفاده کرده ام و دلم مى خواهد تماشاگر از دیدن این کارها قلبش بتپد, کارهایى که در دهه محرم آنها را ساختم و نیت کردم به جاى رفتن به مجالس روضه خوانى, این آثار را بسازم و حس و حال خاصى در خودم به وجود بیاورم. واقعا وقتى این کارها را مى کردم, مى دیدم همه چیز با کمک و استعانت پروردگار درست مى شود و گرنه من به تنهایى توان انجام چنین کارهایى را نداشتم.

O به راستى نمى توان از نمایشگاه, سفالینه ها و خاکى که انسان نیز ازآن سرشته شده است, جدا شد و کوله بارى از شعر و عرفان همراه خود نبرد. آدمى مى ماند که چطور مى توان با خاک پخته, اکسید, لعاب و تکه اى آینه چیزى آفرید که مخاطب را به دنیایى شاعرانه و عارفانه ببرد و از گل و آینه به گل وجود انبیإ (ع) برساند.
قابل ذکر است خانم آرمین علاوه بر خلق آثار حجمى, رمانها و آثار متعددى را هم به چاپ رسانده اند ک ((اى کاش گل سرخ نبود)), ((کیمیاگران نقش)), ((شب و قلندر)), ((گزیده ادبیات معاصر)), ((آن روز که عمه خورشید مرد)), ((بوى خاک)), ((راز لحظه ها)), و ((سرود اروندرود)) از آن جمله هستند.
با آرزوى موفقیت در زمینه آفرینش آثار هنرى و ادبى براى این بانوى هنرمند, امیدواریم که همیشه اندیشه و قلمشان در خدمت اسلام و ایران اسلامى باشد.