خیمه عفاف 8 فرزندان و حق تربیت

نویسنده


 

خیمه عفاف (8)
فرزندان و حق تربیت
جـواد محدثـى

 

 

فرزند, گوهرى است نفیس که در ((صدف خانواده)) رشد مى کند و در سایه تربیت و تإدیب پدر و مادر, قیمتى مى شود.
والدین, هر چه بیشتر در ((تربیت فرزند)) بکوشند و سرمایه گذارى مادى و معنوى کنند و بیش از پول, ((وقت)) صرف کنند و ((حوصله)) به خرج دهند, ثمره آن به خودشان برمى گردد و از محصول شیرین این بوستان بهره مند مى شوند.

وظیفه اى به نام ((تربیت))
نیازهاى روحى و عاطفى از یک سو, نیاز به ((ادب)) و ((تربیت)) از سوى دیگر, والدین را در قبال کودکان مسوول مى سازد و حقى و تکلیفى بر دوش آنان مى گذارد. طبعا اداى این حق, واجب است و کوتاهى در آن, مستوجب عقوبت از سوى خدا و ملامت از سوى مردم است.
در روایات متعددى از وظایف والدین نسبت به فرزندان, ((حسن الادب)) به شمار آمده است, یعنى تربیت نیکو و ادب شایسته. رسول خدا(ص) از جمله این وظایف را, تعیین نام نیکو و تربیت نیکو دانسته است (ان یحسن اسمه و یحسن ادبه).
میراث ادب و تربیت, گرانمایه ترین چیزى است که اولیإ, براى فرزندان خود بر جاى مى گذارند. به تعبیر حضرت على(ع):
((ما نحل والد ولدا نحلا افضل من ادب حسن));(1)
هیچ پدرى به فرزند خویش, عطا و بخششى برتر از ادب نیکو, نبخشیده است.
و این کلام حضرت امیر(ع) جاودانه مى درخشد که: ((لا میراث کالادب)).
البته این وقتى است که پدر و مادر نسبت به ارزشهاى دینى و اخلاقى و تربیتى حساسیت داشته باشند و در نظرشان مهم جلوه کند. گاهى مادر وقتى مى بیند فرزندش میوه اى نشسته را مى خورد, یا دیوار را خط مى کشد, یا ظرفى را مى شکند, یا لباسهاى تازه اش را خراب و کثیف مى کند, ناراحت مى شود و نسبت به این ((ناهنجارى رفتارى)) از خود واکنش نشان مى دهد.
ولى ... وقتى مى بیند فرزندش دروغ مى گوید, یا دورویى نشان مى دهد, یا نسبت به امور اخلاقى و معنوى بى اعتنایى مى کند, یا از وسایل همکلاسى خود برداشته به خانه مىآورد, یا نسبت به کودکان دیگر حسادت و دشمنى مى ورزد, آیا اینجا هم عکس العمل نشان مى دهد؟
اگر پدر و مادر, نسبت به ناهنجاریهاى اخلاقى و معنوى هم واکنش نشان دهند و از بروز گناه, حسد, نیرنگ, دزدى, ترک نماز, ارتباط نادرست, ولخرجى هاى زشت, در زندگى فرزندانشان نگران بشوند, نشانه ((درک صحیح)) مسایل و خوبیها و بدیهاى زندگى است.
بعضیها به زحمت حاضرند بپذیرند که ((تربیت)) هم یکى از وظایف آنان در مقابل فرزندان است و اگر کوتاهى و سهل انگارى و اشتباه کنند, مسوولند.

واریز به حساب والدین!
از جمله عواملى که احساس وظیفه در قبال تربیت فرزندان را مى افزاید, توجه به این نکته است که مردم, خوب و بد و تربیت و بى تربیتى فرزندان را به حساب والدین مى گذارند و از چشم آنان مى بینند. در حسابرسى آخرت هم پدر و مادر از این مسإله بازخواست مى شوند.
در ((رساله حقوق)) امام سجاد(ع) به روشنى بر این نکته تإکید شده است. حضرت مى فرماید:
((و اما حق ولدک, فتعلم انه منک و مضاف الیک فى عاجل الدنیا بخیره و شره و انک مسوول عما ولیته من حسن الادب و الدلاله على ربه و المعونه على طاعته فیک و فى نفسه, فمثاب على ذلک و معاقب, فاعمل فى امره عمل المتزین بحسن اثره علیه فى عاجل الدنیا, المعذر الى ربه فیما بینک و بینه بحسن القیام و الاخذ له منه));(2)
و اما حق فرزندت آن است که بدانى او از توست و خیر و شر او در همین دنیا به تو نسبت داده مى شود و تو نسبت به تربیت شایسته او و راهنمایى اش به سمت و سوى خدا و کمک به خداپرستى اش, مسوولى و در این مورد, پاداش یا کیفر داده خواهى شد. پس در کار تربیت فرزند, چنان رفتار کن که اگر در این دنیا آثار خوب داشت, مایه آراستگى و زینت تو باشد و با رسیدگى شایسته اى که نسبت به او داشته اى, نزد پروردگارت عذر و حجت داشته باشى!
دامنه این تربیت, باورهاى دینى و اعتقادات و اخلاقیات را هم شامل مى شود و صرفا در ((آداب اجتماعى)) خلاصه نمى شود.
((تربیت مکتبى)) فرزندان, رسالت سنگین والدین است و در سایه چنین تربیتى, نسلى خداشناس, متعهد, پاکدامن و مودب به جامعه اسلامى تحویل مى شود.
در حدیث یادشده, آثار چنان تربیت را ((خدایى زیستن)), ((اهل اطاعت)) بودن, ((مایه آراستگى و آبروى والدین بودن)) و ((در پیشگاه خداوند عذر داشتن)) به شمار آورده است. آنچه این آثار را فراهم مى سازد, تربیت بر اساس مبانى دین و رهنمودهاى اهل بیت پیامبر است. ((اصول)) و ((روشها))ى چنین تربیتى باید از فرهنگ اسلام و باورهاى دینى گرفته شود, تا این ((حق)) به شایستگى ادا گردد.
در احادیث متعددى بر ((نام نیک)), ((آموزش سواد و نوشتن)) و ((فراهم ساختن زمینه ازدواج)) تإکید فراوان شده است. در سایه این حقوق, فرزندان هم از نظر شخصیت اجتماعى تإمین مى شوند, هم از نظر دانش و معلومات, هم از نظر نیازهاى غریزى و جنسى تا به حرام و گناه نیفتند.
از این گونه رهنمودها برمىآید که دامنه تربیت فرزندان و اداى حقوق آنان به سالهاى کودکى منحصر نمى شود. وقتى به سن بلوغ رسیدند و نیاز به همسرگزینى داشتند, والدین باید بسترى مناسب براى تإمین این نیاز فراهم سازند و عفاف فرزندان خویش را تضمین کنند.
تعبیر ((و ان یعف فرجه اذا ادرک)) که در بعضى احادیث است, ناظر به همین مسإله است.

تربیت دینى
در یک جامعه اسلامى, انتظار از خانواده هاى مسلمان آن است که فرزندان را ((مسلمان)) و ((مومن)) بار آورند.
البته ((کلى گویى)) در تربیت کودکان دردى را دوا نمى کند. در مسإله ((چه باید کرد؟)) هر چه بیشتر سراغ مصداقهاى عینى و نمونه هاى جزیى برویم, موفق تریم. تقید والدین به مراعات مسایل مذهبى مى تواند برنامه هاى اسلام را در چشم انداز فرزندان زیبا و جذاب جلوه دهد, و عملکرد نسنجیده و رفتار سوء آنان, ارزشهاى مکتبى را از رونق و اعتبار مى اندازد.
مثلا ((آموزش نماز)) یکى از این برنامه هاست که اولیإ دین به آن سفارش کرده اند. یاد دادن قرآن یا زمینه سازى براى فراگیرى این کتاب آسمانى, وظیفه و حق دیگرى به شمار آمده است. وقتى مادرى پز مى دهد که کودکش انگلیسى یاد گرفته است, یا به کلاس کامپیوتر مى رود, اگر به ((قرآنآموزى)) و ((نمازخوانى)) او هم افتخار کند, گرایش به معنویات را در جان فرزند و در نهاد خانواده ریشه دارتر مى کند. ولى اگر خجالت بکشد چه؟ ... این است که مى گوییم کیفیت عملى و برخورد والدین با مقوله هاى تربیت مکتبى, در جذب یا دفع فرزندان موثر است.
در حدیثى, امام صادق(ع) مى فرماید:
((ما کودکانمان را از هفت سالگى به روزه گرفتن دستور مى دهیم, در حدى که بتوانند, تا نصف روز یا کمتر و بیشتر. هر گاه تشنه و گرسنه شدند, مى گوییم تا افطار کنند. این کار را براى این انجام مى دهیم که به ((روزه)) عادت کنند و طاقت بیاورند. شما فرزندانتان را وقتى به نه سالگى رسیدند, در حد ظرفیت و توانشان به روزه تشویق کنید و چون تشنه شوند, بخورند ...))(3)
این همان شیوه بسترسازى و آماده سازى براى مسلمان زیستن است که با تمهیدات و برخورد تربیتى والدین انجام مى گیرد, یعنى ایجاد شوق براى برنامه هاى دینى و کسب آمادگى براى انجام تکالیف واجب در زمان و شرایط خاص خودش. این گامى در جهت رشد معنوى فرزندان است و چه کسى بهتر از پدر و مادر مى تواند این نقش را ایفا کند؟

یاوران معروف
والدین مى توانند (و باید) بازو و پشتیبان و پشتوانه فرزندانشان در کارهاى نیک باشند. این وظیفه در روایات مکررى با عباراتى از این قبیل (رحم الله من اعان ولده على البر) بیان شده است. آسان سازى کارهاى شایسته و پرهیز از سختگیریهاى نابجا و جلوگیرى از زمینه هاى بروز ((عقوق)) و نافرمانى از این باب است.
پیامبر اسلام(ص) فرمود: ((خداوند رحمت کند کسى را که فرزندش را در مسیر نیکى اش یارى رساند. پرسیدند: چگونه در نیکى یارىاش کند؟ فرمود: کارهاى آسان و شدنى را از او بپذیرد, و از کارهاى سخت و دشوار او در گذرد و با او به تندى و خشونت رفتار نکند, چرا که میان فرزندان و وارد شدنشان به قلمرو کفر, چیزى جز این فاصله نیست که عاق شوند یا دچار قطع رحم گردند ...)). (4)
انس و الفت داشتن با فرزندان, صمیمیت و محبت و دوستى با آنان, به خوب شدن و خوبى کردن آنان کمک مى سازد و رابطه عاطفى سبب جذب به خواسته هاى تربیتى مى شود. از رسول خدا(ص) چنین روایت شده است:
((رحم الله عبدا اعان ولده على بره, بالاحسان الیه و التإلف له و تعلیمه و تإدیبه));(5)
خداوند رحمت کند بنده اى را که به فرزندش کمک کند تا او نیکوکار شود, به وسیله نیکى کردن به او, الفت داشتن و گرم گرفتن با وى و با آموزش و تربیت او.
اگر کسى فرزندانش را دوست بدارد و محبت خود را ابراز کند و در ابراز محبت هم مراعات مساوات و عدالت کند, هم موجب رضاى الهى است, هم رشددهنده معنوى فرزندان و تإمین نیازهاى عاطفى آنان است. این گونه نگاه محبتآمیز, ((عبادت)) نیز به شمار آمده است. بوسیدن فرزندان از روى محبت نیز عبادت است و ((حسنه))محسوب مى شود.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: ((نظر الوالد الى ولده حبا له عباده)).(6) و نیز از کلمات نورانى آن حضرت است که: ((من قبل ولده کتب الله له حسنه))(7)
شاید نگاه محبتآمیز یا بوسیدن فرزند, در ابتداى نظر از مقوله هاى ((تربیت فرزند)) به شمار نیاید, ولى آیا مگر نه اینکه در تربیت, توجه به نیازها و تإمین خواسته ها و رشد دادن به ابعاد روحى و فکرى و اخلاقى مهم است؟ و مگر نه اینکه بسیارى از کودکان از ((کمبود محبت)) رنج مى برند و در سایه بى مهرى والدین و سردى محیط خانه و روابط والدین با آنان, گرفتار ((عقده)) مى شوند و گاهى دست به خودکشى و فرار از خانه مى زنند؟
در تعالیم اسلام, بر مسایلى همچون دست کشیدن بر سر کودکان از روى محبت, نکوهش از نبوسیدن اولاد, مساوات در محبت و بوسه, عدالت در توجه به فرزندان, بازى کردن با کودکان, لزوم وفا به وعده اى که به آنان مى دهیم, توجه به نظافت و تمیزى بچه ها و ... تإکید شده است. اینها جلوه هایى از رهنمودهاى ((تربیت مکتبى)) است.
خانواده مکتبى, لزوما باید شیوه تربیت فرزند را نیز از تعالیم مکتب فرا گیرد, تا فرزندانش آبروبخش خانواده و مکتب و مایه آسایش و آبروى خانواده و روشناى کانون خانه شوند. فرزندان, شیوه صحیح اخلاق و ادب را در معاشرت از کجا باید بیاموزند و در کدام مکتب؟ جز در مکتب والدین؟
برخى از رهنمودهاى تربیتى اسلام نسبت به شیوه رفتار مودبانه فرزندان نسبت به بزرگترها و والدین چنین است:
در راه رفتن, بر پدر یا استاد, نباید مقدم شد.
به احترام آنان باید از جاى برخاست.
با آنان به تندى و پرخاش نباید سخن گفت.
در کارها باید کمکشان کرد و بازوى آنان شد.
از نافرمانى, تخلف, تمرد, بى اعتنایى نسبت به آنان باید پرهیز کرد.
این گونه آداب را فرزندان به صورت غریزى و فطرى نمى دانند. باید از طریق والدین به کوچکترها آموزش داده شود, تا با بزرگترها, با معلمانشان, با خدمتگزارانشان, حتى با خواهر و برادر و دوست بزرگتر از خودشان این گونه رفتار کنند.ادامه دارد.

1ـ مستدرک وسائل الشیعه, ج2, ص625.
2ـ همان, ص626.
3ـ میزان الحکمه, ج10, ص722.
4ـ وسائل الشیعه, ج15, ص199.
5ـ مستدرک وسائل الشیعه, ج2, ص626.
6ـ همان.
7ـ وسائل الشیعه, ج15, ص194.