چشم اندازى از نظریه پردازیها براى نقش زنان در توسعه
رفیع افتخار
در طول تاریخ تمدن بشرى, زنان نیز همپاى مردان در امور مختلف زندگى مشارکت فعال داشته و نقشهاى متعددى را ایفا داشته اند. در این ارتباط ((ویل دورانت)) مى گوید:
((در دوره شکارورزى, جز تعقیب شکار, تقریبا تمام کارهاى دیگر خانواده بر عهده زن بود. مرد براى رفع خستگى ناشى از شکار, قسمت اعظم سال را با خیال راحت به آسایش و تن پرورى مى پرداخت. زن زیاد مى زایید و نوزادان را خود بزرگ مى کرد و کلبه یا خانه را خوب نگاه مى داشت و از جنگلها و مزارع خوراکى به دست مىآورد و پختن و پاک کردن و تهیه لباس و کفش بر عهده او بود. هنگام حرکت قبیله, مردان که مى بایست منتظر دفع هر حمله اى باشند, تنها کارشان حمل اسلحه بود و زنان, باقى ساز و برگ خانواده را حمل مى کردند ... .))(1)
زنان ایرانى نیز به مانند سایر ملل از این امر مستثنى نبوده و از ابتداى تاریخ حیات بشرى, نقش بسیار ارزنده اى را در پیشبرد جامعه ایفا نموده اند. در یکى از منابع آمده است:
((در نقوش مهرهاى مربوط به هزاره چهارم قبل از میلاد که از نقاط مختلف ایران مانند سیلک (کاشان) و شوش به دست آمده, مشاهده مى شود که زن به کار کوزه گرى مشغول است. در هزاره پنجم قبل از میلاد, زن که حافظ و نگهبان خانواده بود, به جمعآورى حبوبات و دانه ها و میوه ها پرداخت و سعى در شناسایى گیاهان و ریشه هاى گیاهان نمود. بدست آمدن تعداد زیادى حلقه هاى دوک نخ ریسى که از گل پخته است و مهرهاى با نقوش زنانى که به ریسندگى و بافندگى مشغول مى باشند, نشانه آن است که زنان به کار نساجى نیز اشتغال داشته اند.))(2)
با گذشت زمان و توسعه جوامع بشرى, زنان فعالیتهاى متنوع و جدیدترى را عهده دار شده اند. لیکن از آنجایى که تنها کار تولیدى و درآمدزا عنوان کار مى گیرد, لذا سایر نقشهاى زنان مطمح نظر قرار ندارد. اما به طور کلى مى توان عمده ترین نقش زنان در توسعه جوامع را به ترتیب زیر شناخت:
1ـ هماوردى (تولید مثل)
2ـ نگهدارى و پرورش نیروى انسانى
3ـ تولید و مدیریت محل زندگى خود(3)
از دهه 50 میلادى, به دنبال تشکیل سازمانهاى بین المللى که عهده دار امور برنامه ریزى توسعه بودند, به منظور بهبود شرایط زندگى زنان, برنامه هاى متنوعى طراحى و اجرا شد. به طورى که سیاستهاى متخذه پیرامون مشارکت زنان در امر برنامه هاى توسعه اى, بسیار گوناگون بوده و به همین دلیل تا همین اواخر طبقه بندى سیستماتیکى از آن به عمل نیامده بود.
((بووینیکBuvinic)) (()) در سالهاى 1986 ـ 1983 میلادى یکى از بهترین تقسیم بندیها را ارائه داد که در ادامه به آن اشاره مى شود. شایان ذکر است که سازمانهاى مجرى این سیاستها از روش و منطق خاصى پیروى نکرده اند. طبقه بندى بووینیک از نظریه هاى سیاستگذارى براى زنان کم درآمد جهان سوم, به شرح ذیل است:
الف ـ نظریه رفاه
این نظریه از قدیمى ترین و متداولترین سیاستهاى توسعه اجتماعى در جهان سوم, به ویژه براى زنان مى باشد. به اعتقاد بووینیک, برنامه هاى رفاهى بعد از جنگ جهانى دوم و به صورت اضطرارى براى بهبود وضعیت زندگى گروههاى آسیب پذیر به اجرا در آمد. در این برنامه ها یک سرى کمکهاى مالى توسط سازمانهاى خصوصى بین المللى, براى کمک به زنان کم درآمد در نظر گرفته مى شد. کشورهاى جهان سوم در آن زمان علاوه بر ارائه کمکهاى رفاهى به گروههاى آسیب پذیر, یک سرى کمکهاى مالى نیز در جهت رشد اقتصادى به این گروه مى کردند که متإسفانه اغلب در اختیار مردان قرار مى گرفت و زنان از آن محروم بودند. در این برنامه ها زنان در کنار سایر اقشار آسیب پذیر همانند بیماران, کودکان, معلولان و بزهکاران قرار داشتند. نظریه رفاه به طور کلى, بر مبناى سه فرضیه استوار بود; اول اینکه زنان به عنوان عوامل فاقد جنبش که شرکت فعالانه اى در فرایند توسعه نداشتند, به حساب مىآمدند. دوم اینکه نقش مادرانه زنان به عنوان مهمترین نقش اجتماعى آنها تلقى مى شد. سوم اینکه بچه دار شدن و تربیت بچه را موثرترین نقش زنان در همه اشکال توسعه اقتصادى مى دانستند.
در این میان سازمانهاى بین المللى فعالیتهاى خویش را در برنامه هاى رفاهى براى زنان کم درآمد جهان سوم بر اعطاى کمکهاى خوراکى (توشه هاى غذایى خام یا پخته) و آموزشهاى تغذیه اى متمرکز نموده بودند. اما على رغم تإثیر بسیار اندک و محدود این سیاست بر شرایط و زندگى زنان, به دلیل کم بودن مخاطرات سیاسى آن, از محبوبیت خاصى برخوردار بود. تا اینکه در سالهاى 70 میلادى, گروهى از زنان باسواد و متخصص, به این سیاست انتقاد کردند و همین امر باعث شد تا نظریه هاى دیگرى جایگزین نظریه رفاه گردد.
ب ـ نظریه برابرى (عدالت)
مطالعات سالهاى 70 میلادى نشان داد که على رغم مشارکت زنان در فعالیتهاى اقتصادى, نقش آنان در آمارهاى ملى, امور برنامه ریزى و اجراى پروژه هاى توسعه, بسیار ناچیز تلقى مى شود و یا اصولا به حساب نمىآید. بنابراین فعالیتهاى آنان اغلب به صورت ناشناخته باقى مانده است. این نظریه با این فرض که راهبردهاى اقتصادى اکثرا اثرات منفى بر امور زنان دارند, کار خود را شروع کرد و تصدیق داشت که زنان را باید از طریق استخدام و معرفى به بازار کار, وارد فرایند توسعه نمود.
طرفداران این نظریه براى استقلال مالى زنان اهمیت زیادى قایل هستند و ریشه زیر دست بودن زنان را نه تنها در چارچوب خانواده, بلکه در روابط میان زن و مرد جستجو مى کنند.
کمبود اطلاعات پایه اى پیرامون وضعیت پیشرفت زنان و احساس خطر تقسیم قدرت (به طور برابر) از سوى سازمانهاى توسعه اى, موجب شد تا برنامه هاى برابرى با مشکلاتى مواجه شود. با شدت یافتن مخالفت با سیاست برابرى, این نظریه از دستور کار اکثر سازمانهاى توسعه اى کنار گذاشته شد. این نکته قابل ذکر است که با توجه به اینکه در نظریه برابرى سعى بر این بود که احتیاجات استراتژیک زنان (برابرى و ...) از طریق بالا به پایین و تنها از طریق قانونى برآورده شود, در برخى مناطق سنتهاى محلى به صورت مانع عمل کرده و از موفقیت برنامه ها کاستند.
ج ـ نظریه فقرزدایى یا خودکفایى اقتصادى
این نظریه, نابرابرى اقتصادى بین زنان و مردان را به فرمانبرى و پایین تر بودن زنان مربوط ندانسته, بلکه آن را نتیجه فقر مى داند. در این نظریه از بین بردن عدم تساوى میان زن و مرد, به از بین بردن نابرابریهاى اقتصادى تغییر جهت پیدا مى کند. بووینیک معتقد است که در واقع این همان نظریه برابرى است که به صورت محافظه کارانه ترى مطرح شده است, چرا که سازمانهاى توسعه اى رغبتى به دخالت کردن در روابط زن و مرد ندارند و صرفا تمرکز اصلى خود را بر روى نقش تولیدگر زن مى گذارند. اساس این نظریه بر این فرضیه استوار است که فقر زن و عدم برابرى او با مرد, حاصل عدم دسترسى و تملک زمین, سرمایه و تبعیض موجود در بازار کار است و در نتیجه, اهداف آن ارتقاى سطح اشتغال و درآمد و دسترسى بهتر زنان کم درآمد به منابع تولید است.
برنامه هاى فقرزدایى به دلیل آنکه کمکهاى مالى خود را در اختیار رییس خانوار (مردان) قرار داده و در امور تولیدى, صرفا به نقش سنتى زنان توجه داشتند از موفقیت چندانى برخوردار نبودند. تمرکزبیش از حد این نظریه بر نقش تولیدگر زن و استقلال مالى وى, موجب شد که به نقش بارورى و پرورش و نگهدارى نیروى انسانى او توجه کافى معطوف نگردد و به اعتقاد یکى از کارشناسان, پروژه هاى درآمدزا زمانى موفق خواهند بود که از بار کارهاى خانه و بچه دارى زن بکاهد, نه اینکه تنها با اضافه کردن ساعات کار او, بر مشکلات قبلى اش بیفزایند.
د ـ نظریه کارایى
در این نظریه که به زعم برخى از کارشناسان مسایل توسعه اى, مهمترین نظریه در ارتباط با زنان است, تمرکز از روى زنان برداشته شده و بر محور توسعه قرار گرفته است. با این فرض که افزایش مشارکت زنان در امور اقتصادى کشورهاى جهان سوم خود به خود منجر به افزایش برابرى خواهد شد. البته پایین بودن سطح سواد زنان و عدم وجود تکنولوژى تولیدى مناسب, از عواملى بود که مشکلات را در مسیر اجراى برنامه هاى مذکور به وجود آورد.
ه ـ نظریه تواناسازى
این نظریه که بر اساس مطالعات کارشناس توسعه, خانم ((سارا لانگوى)) اهل زیمباوه تهیه شده و توسط یونیسف هم به کار گرفته مى شود, هنوز به طور رسمى در سطح جهان شناخته نشده و به صورت مدون درنیامده است. این نظریه به طور عمده از تجربه ریشه اى ارگانها در جهان سوم سرچشمه گرفته و در آن کمتر از تحقیقات زنان در کشورهاى توسعه یافته استفاده شده است. در این نظریه نابرابرى بر مبناى طبقه اجتماعى, جنسیت و نژاد محکوم شده و به حقوق برابر زنان در مقابل مردان تإکید گردیده است. بر اساس این سیاست, هر فردى باید موقعیت آن را داشته باشد که از تمام تواناییها و خلاقیتهاى خود استفاده کند و ارزشهاى زنان پیرامون حفاظت و همبستگى, توصیف گر روابط انسانى باشد.
برنامه تواناسازى, دو دسته استراتژى را براى تحقق اهداف خویش مطرح مى سازد.
یکى استراتژیهاى کوتاه مدت (ایجاد کار در بخش رسمى و غیر رسمى و ...) که بیشتر مربوط به احتیاجات علمى جنسیتى و دیگرى استراتژیهاى بلندمدت (براى شکستن ساختارهاى نابرابرى بین جنسیت, طبقه اجتماعى و ملتها از طریق آزادى ملتها از قیود استعمار و استعمار جدید, تغییر جهت دادن از استراتژیهاى صادراتى در امر کشاورزى و کنترل فعالیتهاى شرکتهاى چند ملیتى) است.
تفاوت اساسى این نظریه با سایر سیاستها در این است که قوانین از بالا به پایین دولتى را, داراى محدودیتهایى دانسته و دستیابى زنان به نیازهاى خود را مشکل مى شمارد. بنابراین طرفداران تواناسازى معترفند که بدون تلاش مستمر و سیستماتیک سازمانهاى زنان و گروههاى مشابه که مى توانند کارهاى مهمى همچون تغییرات قوانین بسیج سیاسى, آگاه سازى و آموزش مردمى را انجام دهند; موفقیتى حاصل نمى شود. در این نظریه, افزایش برابرى در پنج معیار رفاه, دسترسى, آگاهى, مشارکت و کنترل, شرط لازم براى تواناسازى زنان است.
دیگر منابع:
1ـ ماهنامه جهاد, زنان و توسعه, شماره 169.
2ـ شعبانعلى فمى, حسین, توانایى زنان روستایى منتخب شهرستان تفرش جهت بهره گیرى از منابع توسعه بر اساس معیارهاى یونیسف در توان سنجى زنان.
پى نوشتها:
1ـ دورانت ویل, تاریخ تمدن (مشرق زمین گاهواره تمدن), احمد آرام, امیرحسین آریانپور و ع.پاشایى (مترجمان), تهران, سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى, 1367.
2ـ سازمان زنان ایران, زن ایرانى از شالیزار تا وزارت.
3ـ دفتر امور زنان ریاست جمهورى و صندوق کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف), نقش زنان در توسعه, تهران, انتشارات روشنگران, 1372.