صداى زن پژوهشى فقهى درباره صداى زن و احکام آن قسمت سوم

نویسنده


صداى زن
پژوهشى فقهى در باره صداى زن و احکام آن
قسمت سوم

سیدجواد ورعى

 

 

در بخش اول این مقالات در باره ((رساندن صداى عادى و معمولى زن به مرد نامحرم)) و ((گوش دادن به آن)) بحث نمودیم و دلایل جواز آن را نقل کردیم و دلایلى را که براى حرمت مورد استناد قرار گرفته است, نقد و بررسى نمودیم.
در بخش دوم در باره ((گوش دادن به صداى محرک زن)) (استماع) سخن گفتیم و دلایل حرمت آن را نقل نمودیم. اینک در آخرین بخش, وظیفه زن را در این زمینه یعنى ((رساندن صداى محرک خود به مرد نامحرم)) (اسماع) بررسى مى کنیم و به چند پرسش از مسایلى جدید و مورد ابتلاى جامعه, از زبان فقها پاسخ مى دهیم.

ب) رساندن صداى محرک زن به مرد نامحرم (اسماع)
چنان که گذشت صاحب جواهر در عین حال که گوش دادن مرد به صداى محرک زن نامحرم را حرام شمرده و حرمت آن را قطعى دانسته, در مورد وظیفه زن ((ترک اسماع)) را شایسته و بهتر توصیف کرده است. وى پس از تجویز گوش دادن به صداى عادى و معمولى زن نامحرم, اجتناب از رساندن صدایى که شنونده را تحریک مى کند و از نوعى زیبایى و نازکى برخوردار است, براى زنان متدین را نیکو توصیف مى کند و دلیل آن را آیه ((لا تخضعن بالقول)) مى شمارد.(1)
گویا از نظر فقها در این مسإله دلیل دیگرى غیر از آیه وجود ندارد. برخى از شارحان(2) ((العروه الوثقى)) در مستند ساختن فتواى سیدمحمدکاظم یزدى, به پیروى از او, آیه شریفه را مستند ((حرمت اسماع صداى محرک زن)) قرار داده و به دلیل دیگرى تمسک نکرده اند. در عروه آمده است:
((و یحرم علیها اسماع الصوت الذى فیه تهییج للسامع بتحسینه و ترقیقه, قال تعالى ((فلا تخضعن بالقول فیطمع الذى فى قلبه مرض.))(3)
معناى این سخن پیشتر گذشت.
اکثر فقهاى متإخر بدون حاشیه زدن بر این مسإله, آن را پذیرفته اند. مرحوم سیدمحسن حکیم چون آیه را مربوط به همسران پیامبر مى داند, استفاده حرمت را جایز ندانسته و همچون صاحب جواهر ترک ((اسماع)) و ((استماع)) را شایسته توصیف کرده و حتى مستند کلام صاحب جواهر را قصور آیه از اثبات ((حرمت اسماع)) در براى همه زنان دانسته و ((ارتکاز متشرعه)) (ذهنیت متدینان) را مقتضى حرمت شمرده است.(4)
با توجه به بحث مفصلى که در باره آیه انجام گرفت, حکم این مسإله روشن است:
اولا: آیه را شامل همه زنان ندانستیم, مگر به ضمیمه قاعده ((اشتراک در تکلیف)) یا فراگیر بودن تعلیل در آیه (طمع ورزى بیماردلان); یعنى چون طمع ورزى اختصاص به شنیدن صداى همسران پیامبر ندارد و هر مرد بیماردلى از صداى مهیج و نازک زن نامحرم دچار طمع مى شود و هوس شهوترانى مى کند, ((خضوع در قول)) بر هر زنى حرام است.
ثانیا: خضوع در قول را, شامل ((لحن و آهنگ صدا)) و ((محتوا)) دانستیم; لذا هر سخنى که به لحاظ آهنگ و محتوا داراى ناز و کرشمه در برابر مخاطب نامحرم باشد, ممنوع است.
ثالثا: گستره ((طمع ورزى بیماردلان)) را هر چند محدودتر از هر لذت بردن و تحریک شدن دانستیم, اما آنقدر محدود نیست که فقط شامل موردى شود که براى شنونده بیماردل, زمینه کامجویى فراهم باشد, بلکه هر صدایى که شنونده را دچار وسوسه کند و امیدوار به بهره جویى از صاحب صدا گردد, شامل مى شود.
بنابراین زن نامحرم نمى تواند به صورت مهیج و محرک با مرد نامحرم سخن بگوید و صداى خود را به گوش او برساند, به طورى که اگر شنونده شخص بیماردلى باشد, هوس کند و در او طمع ورزد و امیدوار به سوء استفاده شود.
به نظر مى رسد نهى در آیه, آن هم خطاب به همسران پیامبر, به سخن گفتنى مربوط است که در بین برخى زنان لاابالى و هوسران براى جلب توجه مردان نامحرم رایج است, نه سخن گفتن عادى و معمولى, هر چند ممکن است برخى از سخن گفتنهاى عادى براى بعضى شنوندگان مهیج و محرک باشد, اما ((تهییج و تحریک شخصى)) کافى نیست, بلکه ((تحریک و تهییج نوعى و همگانى)) ملاک است.
البته اگر زنى داراى صداى زیبایى باشد و بداند از سخن گفتن عادى و معمولى او ـ بدون آنکه خضوع در قول مطرح باشد ـ شنونده تحریک شده و احیانا هوس مى کند, باز به حکم تعلیل آیه, نباید صداى خود را به گوش چنین مرد نامحرمى برساند. به علاوه در چنین مواردى که زن از تهییج شنونده او طمع ورزى او آگاه است, ((اسماع)) مى تواند با عنوان ((اعانه بر اثم)) حرام باشد, البته به شرطى که زن قصد تحریک داشته باشد. در غیر این صورت فقها هر چند در این مسإله در باره این فرض بحث نکرده اند, اما در موارد مشابه, کار شخص را حرام نمى دانند,(5)چرا که زن به سخن گفتن معمولى مبادرت کرده که کار حلالى است, منتهى شنونده خوشش آمده و چون بیماردل است, در او طمع کرده است. در این فرض بعید است زن کار حرامى مرتکب شده باشد, هر چند بداند شنونده لذت مى برد و در او طمع مى کند, ولى چون چنین قصدى ندارد و به نظر بعضى فقها صدق مفهوم ((اعانه)) بسته به قصد و نیت است, کار او اعانه و کمک بر گناه نیست.

3ـ اعانه بر اثم
((اعانه بر گناه)) عنوانى است که در بعضى مباحث فقهى مورد استناد قرار گرفته است. این عنوان از آیه ((تعاونوا على البر و التقوى و لا تعاونوا على الاثم و العدوان; در راه نیکى و پرهیزگارى همکارى کنید و در راه گناه و تعدى همکارى ننمایید))(6)گرفته شده است. در این بحث محقق نراقى با اشاره به این دلیل در صدد پاسخ به معتقدان به حرمت سماع برآمده, در بحث صداى معمولى زن مى گوید:
((اگر شنیدن حرام بود, سخن گفتن با آنان حرام مى شد, زیرا سبب حرام و همکارى در گناه, حرام است.))(7)
از این عبارت برمىآید از نظر ایشان سخن گفتن زن و اسماع, سبب استماع است و اگر استماع حرام باشد ـ چنان که در بحث ما, یعنى گوش دادن به صداى محرک و مهیج زن حرام است ـ اسماع نیز به عنوان ((اعانه بر اثم)) حرام خواهد بود. آیا ((اعانه بر اثم)) مى تواند دلیلى بر ((حرمت اسماع)) باشد؟
براى رسیدن به پاسخ این سوال ذکر چند نکته لازم است:
اولا: آیه ((تعاون بر اثم)) را که همکارى در گناه باشد, نهى کرده است; یعنى مردم همان طور که حق ندارند مرتکب گناه شوند, حق ندارند براى انجام گناه همکارى کنند. از این رو معلوم نیست بتوان حرمت ((اعانه بر اثم)) را از آیه استنباط کرد. آنچه حرام است ((تعاون بر اثم)) است, نه ((اعانه بر اثم)), مگر آنکه گفته شود اگر تعاون تفکیک شود و مورد ملاحظه قرار گیرد, ((اعانه)) خواهد بود. همکارى دو نفر براى ارتکاب گناه, ارتکاب دو کار توسط دو نفر است که کار هر کدام ((اعانه بر اثم)) است و از ((حرمت تعاون بر اثم)) مى توان ((حرمت اعانه بر اثم)) را از هر دو طرف استفاده کرد.
ثانیا: در اینکه ((اعانه بر اثم)) چه زمانى تحقق مى یابد, میان فقها اختلاف نظر وجود دارد. تنها شیخ انصارى, چهار دیدگاه در این زمینه ارائه کرده و مى گوید:
ـ بعضى قصد و نیت را در تحقق اعانه لازم دانسته اند. (محقق ثانى در جامع المقاصد)
ـ بعضى (محقق نراقى در عوائد الایام) علاوه بر قصد, تحقق مورد اعانه (معان علیه) را نیز لازم دانسته اند و تا وقتى گناه تحقق پیدا نکند, عنوان ((اعانه بر اثم)) صدق نمى کند.
ـ بعضى (شیخ در مبسوط) نه تنها تحقق گناه را در صدق مفهوم اعانه معتبر نمى دانند, بلکه قصد را هم لازم نمى دانند. بعضى (محقق اردبیلى در زبده البیان) آن را بسته به قصد یا صدق عرفى دانسته اند.
در پایان شیخ انصارى دیدگاه محقق اردبیلى را تحسین کرده و پس از بحث و بررسى اظهارنظر کرده است:
((به هر حال, اگر موارد اعانه را از طریق عرف بتوان تشخیص داد, همین تشخیص ملاک است, ولى اگر در موردى از طریق عرف نتوانستیم مفهوم اعانه را تشخیص دهیم, قصد معین در تحقق آن دخیل است.))(8)
با توجه به توضیحات یادشده, چنانچه از نظر عرف سخن گفتن مهیج و محرک زن (اسماع) با توجه به اینکه مرد نامحرم مى شنود و تحریک مى شود, ((اعانه بر گناه)) تلقى شود, حرام است, ولى چنانچه عرف چنین قضاوتى نداشته باشد, بسته به قصد زن از این گونه سخن گفتن است; اگر هدفش, تحریک و تهییج شهوانى مرد نامحرم باشد, حرام است, ولى اگر چنین قصدى ندارد, بلکه طبیعتا صدا یا سخن گفتن او تحریک کننده مى باشد و مرد نامحرم از آن لذت مى برد, سخن گفتن زن حرام نخواهد بود.
به نظر مى رسد عرف, سخن گفتن عادى زن را هر چند به لحاظ آهنگ صدایش محرک باشد و به طور طبیعى شنونده را تحریک کند, ((اعانه بر گناه)) نمى شمارد, و دلایلى چون آیه ((و لا تخضعن بالقول)) مربوط به موردى است که زن با خضوع در گفتار و با نازک کردن صدا یا اظهار سخنان مهیج, قصد تحریک و تهییج شنونده را داشته باشد; از این رو حرمت و ممنوعیت اسماع, بسته به قصد و غرض زن است, مگر آنکه کسى تعلیل در آیه را مورد استناد قرار دهد و هر جا که از صدا و سخنى, بیماردلان طمع مى ورزند, سخن گفتن حرام باشد, هر چند مصداق خضوع در قول نباشد یا زن قصد نداشته باشد اعانه بر اثم کند. در این صورت زن مجاز نیست به گونه اى سخن بگوید که بیماردلان طمع کنند, چه قصد داشته و چه نداشته باشد.
آیا علاوه بر ((خضوع در قول)) و ((اعانه بر اثم)), دلیل دیگرى بر ((ممنوعیت رساندن صداى محرک به گوش مرد نامحرم)) وجود دارد؟ آیا عدم استحباب اذان گفتن با صداى بلند براى زنان, عدم وجوب جهر (قرائت با صداى بلند) در نمازهاى جهریه (صبح, مغرب و عشا) و عدم استحباب جهر در تلبیه (لبیک گفتن در حج), مى تواند دلیلى بر ممنوعیت باشد؟
همان طور که تفصیلا در مسإله قبلى بررسى شد, دلایل موجود در فروع یاد شده, دلالت بر ((حرمت صداى زن و عورت بودن آن)) ندارد به طورى که زن نتواند صدایش را به گوش مرد نامحرم برساند.
معلوم نیست علت عدم استحباب اذان و اقامه و عدم وجوب جهر در نماز و عدم استحباب آن در تلبیه, ((عورت بودن صداى زن)) باشد, چرا که در صورت عدم حضور نامحرم نیز چنین تکلیفى بر عهده زن هست.

ملاک حکم
آیا ((حرمت گوش دادن به صداى زن نامحرم)) و ((حرمت شنواندن صدا به مرد نامحرم)) آن چنان که در بعضى متون فقهى به چشم مى خورد, بسته به ((لذت بخش بودن صدا و لذت بردن مرد نامحرم)) است یا ملاک ((خوف فتنه)) و ((قصد ریبه)) است؟ در بحث نگاه به نامحرم نیز چنین ملاک و معیارى وجود دارد. یا حکم حرمت اسماع, فقط بسته به کرشمه و نازک خاضعانه بودن صدا و سخن زن و طمع ورزى مرد نامحرم است, چنان که از آیه استفاده مى شد؟
قبل از ارائه توضیح در این زمینه, اشاره به معناى هر یک از عناوین یاد شده, لازم است.
معناى لذت بخش بودن صدا یا نگاه, روشن است و نیازى به توضیح ندارد.
((ریبه)) را ((ترس از افتادن به حرام))(9)یا ((آنچه که انسان با شنیدن صدا یا نگاه کردن, در ذهن خود مجسم مى کند)) و یا ((تمایل انسان به ارتکاب حرام که بر اثر شنیدن صداى نامحرم یا نگاه به او پیدا مى شود))(10) معنا کرده اند.
فقها نگاه توإم با ریبه را به هر معنایى که مراد باشد, حرام شمرده اند,(11) چنان که نگاهى که به قصد لذت بردن انجام مى شود, به اتفاق نظر فقها حرام است,(12) ولى چنانچه کسى قصد لذت بردن نداشته باشد و اتفاقى از نگاه به نامحرم لذت ببرد, حرام نیست. شیخ مرتضى انصارى, فقیه برجسته شیعى در این زمینه مى گوید:
((نگاه به زیبارویان اعم از مرد و زن, غالبا عارى از لذت بردن نیست, چون طبیعت بشر از نگاه به صحنه هاى زیبا لذت مى برد و با آن همخوان و سازگار است. اگر نگاه به نامحرم در فرضى که قصد لذت بردن در کار نباشد و انسان با نگاه کردن لذت برد, حرام باشد, لازمه اش آن است که حکم نگاه به زیبارویان با حکم نگاه به افراد معمولى یا زشت رویان متفاوت باشد و فقط نگاه به چهره هاى زشت جایز باشد, در حالى که هیچ یک از فقها چنین تفاوت و تفصیلى در مسإله نگفته است.))(13)
البته این سخن در صورتى است که لذت بردن انسان از زیبارویان مثل لذت بردن از یک منظره زیبا باشد, ولى لذت بردن انسان از طبیعت با لذت بردن از یک چهره زیباى زن تفاوت دارد. در آنجا تهییج شهوانى وجود ندارد, ولى لذت بردن از چهره زیباى زن توإم با تهییج شهوانى است; از این رو حکم یکسانى ندارند.
چنانچه به قصد لذت بردن یا به قصد ریبه به صداى زن نامحرم گوش دهد, به اتفاق نظر فقها حرام است.(14)اما اگر به طور اتفاقى از صداى زن نامحرم لذت ببرد, یا در حرام بیفتد, دلیلى بر حرمت استماع نیست, گرچه در مواردى همچون صداى زن جوان که غالبا چنین پیامدى دارد, احتیاط کردن مطلوب است. برخى از فقها روایاتى را که از سلام کردن به زنان یا گفتگوى با آنان
نهى کرده است, مربوط به گفتگوى با زن جوان یا سلام کردن به او دانسته اند,(15)چرا که معمولا پیامدهاى منفى دارد.
از طرف دیگر ((نرم سخن گفتن زن)) که بیماردلان را به طمع مى اندازد, حرام شده و چه بسا نهى از این گونه سخن گفتن به خاطر آن است که غالبا مفسده به همراه دارد. پس در رساندن صدا به مرد نامحرم, یک ملاک بیشتر وجود ندارد و آن این است که زن نباید به گونه اى سخن بگوید که مرد نامحرم از صداى او لذت ببرد و در او طمع کند و احیانا به گناه آلوده شود, چنان که در گوش دادن, مرد نامحرم حق ندارد به صداى محرک زن به قصد لذت بردن یا با فرض احتمال مبتلا شدن به حرام, گوش دهد.
ملاحظه مى شود اسلام خواستار محدودیت در روابط مرد و زن نامحرم است. لذت بردن بى حد و حصر که با نگاه به زنان بیگانه یا شنیدن صداى آنان حاصل مى شود, مطلوب نیست. آثار و پیامدهاى منفى که لذت بردن و کامروایى بى حد و مرز زنان و مردان به دنبال دارد, سبب شده است چنین روابطى تحت ضابطه و قانون در آید.

جمع بندى و نتیجه گیرى
از مجموع مباحث در باره صداى مهیج زن که شنونده را تحریک مى کند, نکات زیر به دست آمد:
1ـ گوش دادن به صداى محرک و مهیج زن نامحرم به قصد لذت بردن و ریبه حرام است, و این حکم مورد اتفاق نظر فقهاست و از احکامى که در خصوص روابط زن و مرد تشریع شده و مراعات حریم را ضرورى شمرده, و آیات و روایاتى که مورد استناد قرار گرفت و, استفاده مى شود.
2ـ گوش دادن به صداى محرک و مهیج زن بدون قصد لذت جویى و ریبه هر چند حرام نیست, اما احتیاط در ترک است, چرا که احتمال دچار شدن به گناه, به سبب تحریک قواى جنسى در چنین مواردى وجود دارد. بعید نیست علاوه بر روایاتى که در این زمینه وجود داشت و رعایت احتیاط استفاده مى شد, حکم عقل به ((لزوم دفع و ترک منکر)) دلالت بر این معنا داشته باشد.
3ـ زن نامحرم نباید به گونه اى سخن بگوید که آهنگ صدا یا محتواى سخنان او شنونده را به طمع بیندازد و براى ایجاد ارتباط وسوسه شود. اگر زن با کیفیت سخن گفتن خویش چنین قصدى داشته باشد, مرتکب معصیت شده است, ولى چنانچه چنین قصدى نداشته باشد و مانند زنان فاقد شرم و حیا سخن نگوید, ولى سخن گفتن عادى او به لحاظ جوان بودن یا صوت زیبایش, شنونده را تحریک کند و به طمع اندازد, هر چند گوش دادن حرام نیست, اما احتیاط در چنین مواردى, براى جلوگیرى از تهییج مطلوب است و چنانچه براى رضاى خدا باشد, از ارج و قرب فراوانى برخوردار است. اگر سخن گفتن عادى زن افراد خاصى را به طمع اندازد, نه اغلب شنوندگان را, معلوم نیست در چنین مواردى, سخن گفتن و شنیدن ممنوع باشد.

چند پرسش
پس از روشن شدن حکم اسماع و استماع صداى زن نامحرم, بى مناسبت نیست به بعضى از پرسشها در این زمینه پاسخ داده شود.
آیا این حکم اختصاص به شنیدن صداى بى واسطه زن دارد یا اگر صداى زن نامحرم از ضبط صوت, بلندگو, رادیو و تلویزیون شنیده شد, باز محکوم به همین حکم است؟ آیا بین پخش مستقیم یا غیر مستقیم صداى زن تفاوت وجود دارد؟ آیا صداى محرک زن فقط در هنگام ((خضوع در گفتار)) مصداق پیدا مى کند یا چنانچه باصداى بلند به آوازه خوانى بپردازد, مشمول همین حکم است؟ اگر زن در حضور نامحرم به مرثیه و شعر و سرودخوانى بپردازد, چه حکمى دارد؟ چنانچه با صداى بلند و زیبا به قرائت قرآن بپردازد, چطور؟
سوالات یادشده و امثال آنها به لحاظ ابتلإ در جامعه, از سوى فقها بررسى شده و پاسخ داده شده است. در خاتمه بحث, پاسخ سوالات فوق ارائه مى شود.

صداى غیر مستقیم زن:
1ـ حکم مسإله, بسته به صدق عرفى است. اگر عرفا صداى زنى که از ضبط یا رادیو و یا تلویزیون پخش مى شود, با صداى او که به طور مستقیم شنیده مى شود, تفاوتى نداشته باشد, داراى حکم یکسانى خواهند بود. ظاهرا عرف تفاوتى بین آنها قایل نیست. اگر صدایى به لحاظ مهیج بودن, شنونده را تحریک نماید, تفاوت نمى کند مستقیما شنیده شود یا از ابزار صوتى و تصویرى, اگر چه معمولا در مواجهه مستقیم و رودررو شنیدن احتمال تحریک و تهییج بیشتر است, اما چون ملاک حرمت براى گوینده ((خضوع در گفتار)) یا صدایى است که ((قصد تحریک شنونده)) در آن باشد, و ملاک حرمت براى شنونده ((قصد لذت بردن)) و ((ترس از افتادن در حرام)) مى باشد, و هر دو ملاک مى تواند در صداى غیر مستقیم زن وجود داشته باشد, لذا در حکم تفاوتى نخواهد داشت.
گرچه روایاتى که مورد استناد فقها قرار گرفته, روایت ((نهى از سلام کردن به زنان جوان)) است که مربوط به صداى مستقیم و بدون واسطه زن مى شود, اما دو دلیل دیگر یعنى ((نهى از خضوع در گفتار)) و ((نهى از اعانه بر اثم)) اطلاق دارد و گسترده است و شامل سخن گفتن مستقیم و از طریق ابزارهاى صوتى و تصویرى مى شود, چرا که در هر دو صورت مفسده ((طمع ورزى بیماردلان)) را به دنبال دارد, مگر آنکه گفته شود در شنیدن صداى زن نامحرم از رادیو و تلویزیون, با پخش مستقیم یا غیر مستقیم, ((طمع ورزى بیماردلان)) به زنى که در دسترس شنونده نیست, منتفى است و چون حکم حرمت اسماع, به سبب ((طمع ورزى بیماردلان)) است, شنواندن صدا به مرد نامحرم به طور غیر مستقیم حرام نخواهد بود.
پاسخ این سخن آن است که آنچه مورد نهى قرار گرفته, ((خضوع در گفتار)) است که پیامد آن ((طمع ورزى شنونده بیماردل)) است و لزومى ندارد این پیامد تحقق یابد; همین که گفتار زن به گونه اى باشد که توان چنین پیامدى را داشته باشد, کافى است. اگر سخن گفتن زن توإم با خضوع و خشوع باشد, هر چند به صورت غیر مستقیم, و شنونده بیماردلى را ـ در صورت دسترسى به گوینده ـ به طمع اندازد, حرام خواهد بود.
اگر کسى در این دلیل مناقشه نماید, دلیل ((اعانه بر اثم)) در صداى غیر مستقیم وجود دارد, چون خضوع در قول چنانچه در مواجهه مستقیم با شنونده نباشد, چون او را تحریک مى کند, ((اعانه بر اثم)) است که محکوم به حرمت است.
دلایل دیگرى که مطلق التذاذ و کامجویى از زن نامحرم را حرام کرده, شامل گوش سپردن به صداى محرک ـ هرچند غیر مستقیم ـ زن مى شود, چنان که نگاه کردن توإم با تلذذ یا خوف دچار شدن به گناه به چهره زن نامحرم از تلویزیون حرام است.
یکى از فقهاى معاصر در پاسخ این سوال که ((گوش دادن به دکلمه زن که از رادیو یا نوار پخش مى شود, چگونه است؟)) نوشته اند:
((در صورتى که موجب تحریک مردان بر التذاذ جنسى نباشد, مانعى ندارد.))(16)

2ـ تک خوانى یا جمع خوانى زنان
آیا زن مى تواند در حضور مردان به صورت انفرادى یا جمعى آواز یا سرود بخواند؟ این مسإله مى تواند در دو بحث, یکى غنا و دیگرى صداى محرک زن مورد بحث قرار گیرد.
امام خمینى در پاسخ به سوال ((سرودهایى که به وسیله خانمها در حضور مردها اجرا مى شود, شرعا جایز هستند؟)) فرمودند: ((اشکال ندارد مگر محرز باشد که موسیقى مطرب است.))(17)
از پاسخ ایشان برمىآید اگر سرود خواندن زن در حضور مردان نامحرم, مصداق موسیقى مطرب نباشد, جایز است.
یکى از شاگردان ایشان در پاسخ به این سوال که ((آیا شنیدن صداى زن در مورد قرآن, سرود و همخوانى جایز است؟)) اظهار داشته اند:
((اگر به قصد ریبه و التذاذ باشد, جایز نیست و الا مانعى ندارد.))(18)
همچنین در پاسخ به این سوال که ((استماع صداى زنان نامحرم به هنگام تلاوت قرآن از طریق نوار جایز است؟ گفته اند: ((اگر موجب تهییج شود, اشکال دارد.))(19)

پاسخ دو سوال در فرض ((عدم قصد ریبه و التذاذ و لذت بردن اتفاقى)) متناقض و ناهمخوان به نظر مى رسد. از پاسخ اول ((جواز شنیدن صداى زن در مورد قرآن, سرود و همخوانى)) استفاده مى شود و از پاسخ دوم ((عدم جواز)) برمىآید; از این رو, یا باید پاسخ سوال اول را در مورد ((شنیدن صدا)) ـ نه گوش دادن ـ بدانیم ـ چنانکه سوال, صراحت در همین معنا دارد ـ و پاسخ دوم را در مورد ((استماع)); یا پاسخ دوم را مربوط به استماع مستقیم صداى زن بدانیم و پاسخ اول را مربوط به استماع صداى غیر مستقیم زن از طریق ضبط صوت بشماریم که بنا بر این فرض, بین شنیدن صداى مستقیم و صداى غیر مستقیم تفاوت خواهد بود, و یا تعبیر ((اشکال دارد)) در پاسخ سوال دوم را به معناى ((عدم جواز)) ندانیم, زیرا آنچه از ادله استفاده مى شود, ((حرمت استماع)) به قصد تلذذ و ریبه است, اما اگر بدون قصد, انسان با شنیدن صدا تحریک و تهییج شد, دلیل روشنى بر حرمت وجود ندارد; از این رو پاسخ سوال اول مطابق با قواعد است. البته در این فرض نیز احتیاط کردن مطلوب است; لذا در پاسخ سوال دوم به ((اشکال دارد)) تعبیر شده است. مرحوم آیت الله خوئى در پاسخ به پرسش ((آیا اجتماع مردان و زنان نامحرم در یک محل براى خواندن سرودهاى حماسى یا دینى به همراه موسیقى و نازک کردن صدا و تفخیم و کشیدن صداها و امثال آن جایز است؟)) نوشته اند:
((اگر از جهت اجتماع آنان یا از جهت اجتماع و سرودخوانى حرامى مترتب نشود, بلامانع است.))(20)
از این پاسخ برمىآید سرودخوانى زن در حضور مردان یا گوش دادن مردان به سرودخوانى زنان نامحرم که به صورت دسته جمعى خوانده مى شود, به خودى خود جایز است.
یکى از شاگردان ایشان در پاسخ به سوال ((آیا شنیدن آواز و سرود زن نامحرم و خواندن سرود همراه مردان جایز است؟)) پاسخ داده اند: ((صداى زن عورت نیست و گوش دادن به آن ـ اگر غنا نباشد ـ فى نفسه مانعى ندارد, ولى التذاذ جنسى از زن (غیر همسر) به هر نحوى که باشد, جایز نیست و اگر این نحو سرود خواندن موجب فساد در جوانان شود, جایز نیست.))(21)
در پاسخ, جهاتى مورد توجه قرار گرفته است;
اولا: صداى زن عورت نبوده و گوش دادن به آن, بدون توجه به جهات دیگر همچون غنا, جایز است.
ثانیا: اگر گوش سپارى به صداى زن براى لذت بردن باشد, جایز نیست.
ثالثا: اگر سرودخوانى زن, زمینه هاى فساد جوانان را فراهم سازد, جایز نیست.
هر یک از عناوین فوق مستقلا مى تواند داراى یکى از احکام شرعى ـ جواز یا حرمت ـ باشد.
آوازه خوانى زن, در صورتى که مصداق غنا و موسیقى لهوى نباشد و مفاسد دیگرى بر آن مترتب نشود, جایز است,(22)ولى چون غالبا آوازه خوانى زن در حضور مردان یا پخش از رادیو و تلویزیون یا ضبط صوت و گوش دادن مردان, بدون تلذذ و خوف از مبتلا شدن به گناه نیست, تفکیک آن از آثار و پیامدهاى منفى, دشوار و گاه غیر عملى است; از این رو حکم به جواز آوازه خوانى زن ـ آن گونه که در میان خوانندگان رایج است ـ به طورى که از هر عنوان حرام دیگرى عارى باشد, مشکل است.

3ـ قرائت قرآن و مرثیه خوانى
قرائت قرآن و مرثیه خوانى غالبا با تحریک شنونده همراه نیست, هرچند با صداى خوش و زیبا تلاوت شود. وقتى فقها آواز یا سرودخوانى زن را, چنانچه با مفاسد دیگرى همچون غنا و تحریک شنونده همراه نباشد, جایز شمرده اند, تلاوت قرآن و مرثیه و مولودىخوانى و دکلمه و امثال آن جایز است.
از آیت الله اراکى سوال شد که ((استماع صداى زن نامحرم به هنگام تلاوت قرآن با صوت و لحن, در امر آموزش تجوید و صوت و لحن چه حکمى دارد؟)) ایشان در پاسخ نوشتند:
((استماع صوت اجنبیه و همچنین اسماع آن با عدم تلذذ و ریبه اشکال ندارد. ))(23)
همان طور که ملاحظه مى شود هر نوع صداى زن نامحرم را, چنانچه تحت عنوان غنا قرار نگیرد, به صورت قضیه کلى تبیین کرده اند. آنچه سبب حرمت گوش دادن یا رساندن صداى خویش به گوش مرد نامحرم مى شود, شنیدن و شنواندن توإم با یکى از دو قید ((تلذذ)) یا ((ریبه)) است.

1ـ جواهر الکلام, ج29, ص97.
2ـ سیدابوالقاسم خوئى, مبانى العروه الوثقى, ج1, ص102.
3ـ العروه الوثقى, کتاب النکاح, مسإله 39.
4ـ سیدمحسن طباطبایى حکیم, مستمسک العروه الوثقى, ج14, ص49.
5ـ شیخ مرتضى انصارى, المکاسب المحرمه, ج1, ص 129 ـ 130. ایشان در بحث فروش انگور به کسى که فروشنده مى داند براى مشروب سازى انگور مى خرد, فرموده اند: آگاهى فروشنده از قصد خریدار سبب نمى شود فروش انگورها مصداق اعانه بر اثم باشد, مگر آنکه به این قصد بفروشد.
6ـ سوره مائده, آیه2.
7ـ مستند الشیعه, ج16, ص68.
8ـ شیخ مرتضى انصارى, المکاسب المحرمه, ج1, ص132 ـ 141.
9ـ شهید ثانى, مسالک الافهام, ج7, ص44.
10ـ فاضل هندى, کشف اللثام, ج2, ص8, قطع رحلى.
11ـ شیخ مرتضى انصارى, کتاب النکاح, ص55.
12ـ همان, ص53.
13ـ همان.
14ـ همان, ص66.
15ـ همان, ص68.
16ـ استفتائات جدید از آیت الله تبریزى, ص225, مسإله 1076.
17ـ استفتائات از امام خمینى, ج2, ص18.
18ـ جامع المسائل, استفتائات از آیت الله فاضل لنکرانى, ج1, ص484.
19ـ همان.
20ـ منیه السائل, استفتائات هامه, حضرت آیت الله خوئى, ص179.
21ـ استفتائات جدید, آیت الله شیخ جواد تبریزى, ص222, مسإله 1058.
22ـ همان, ص220, مسإله 1049.
23ـ استفتائات از آیت الله اراکى, ص255.