چرا ما را نمى فهمید؟


چرا ما را نمى فهمید؟

 

 

اولین کسانى که شالوده و زیربناى شخصیت یک نوجوان را پى ریزى مى کند, پدر و مادر هستند. به همین ترتیب بدیهى است عدم درک یک نوجوان به کشمکش و درگیرى میان آنان و والدین مى انجامد. نوجوانان به خود حق مى دهند که در مسایل مختلف و از جمله مسایل مربوط به خانه اظهار نظر کرده و اعمال و رفتار تک تک اعضا خانواده خود را به زیر سوال ببرند. در واقع نوجوان دیگر آن کودک سر به راه پیشین نیست و به راحتى در مقابل تحکم و دستورات والدین خود مقاومت مى کند.
از جمله خصوصیات دوره نوجوانى مخالفت است. نوجوانان معمولا با افراد صاحب نفوذى که در پیرامون او هستند مخالفت مى کنند, والدین نیز در دایره مخالفت وى قرار دارند. این مخالفت به منظور استقلال یا جداسازى خود از دیگران مى باشد. مخالفت در پسران شدیدتر و حادتر از دختران مى باشد. معمولا دختران مخالفت خود را به صورت قابل قبول ترى ابراز مى دارند.
یک نوجوان بر اساس تغییرات بلوغ و بحران هویت رفتار ناسازگارانه اى را در پیش مى گیرد. و والدین او با اتخاذ رفتارهاى صحیح و معقولانه مى توانند به او کمک نمایند تا از این سن پرآشوب بگذرد. در واقع یک نوجوان به تفاهم و همدلى نیازمند است و باید به او یارى رسانید تا به استقلال برسد. در خانواده هایى که روابط صمیمى توإم با احترام و تفاهم وجود دارد رفتارهاى طغیانگرانه نوجوانان بخشى از دوره رشد آنان محسوب شده و والدین مى دانند نوجوانشان کوشش مى کند راه مستقلى را براى خود انتخاب و داشته باشد, به همین دلیل کاملا مواظبند تا الگوى بزرگسالانه خود و یا دیگران را بر او تحمیل ننمایند. والدین آگاه مى دانند در ارتباط با نوجوانان اجبار و تحمیل ره به جایى نخواهد برد چرا که در این صورت هر چند ممکن است نوجوان ظاهرا تسلیم آنها باشد اما در واقع به زودى روش دیگرى را براى ابراز مخالفت اتخاذ نموده و آنها را در مقابل مشکل جدید و تازه اى قرار خواهد داد.
در دنیاى امروز و در روابط درون خانوادگى به دلیل پیچیدگیهاى فراوان مناسبات اجتماعى حضور پدر در خانه به حداقل رسیده است و به همین دلیل معمولا تفاهم لازم و ضرور میان والدین و فرزندان وجود ندارد; به گونه اى که غالبا نوجوانان به حساب نیامده و درگیر مسایل خانواده نمى شوند و یا اینکه انتظارات والدین از نوجوانان خود بیش از اندازه مى باشد.
در شرایط زندگى نامناسب و نامساعدى که روابطى ناسازگارانه در یک خانواده حکفرماست, با توجه به وضعیت روحى نوجوانان امکان انحراف و انحطاط و کشانیده شدن نوجوانان به طرف دسته هاى بزهکار و منحرف بسیار مى باشد.
براى مقابله با مشکل روابط خانوادگى ضرورى است به تصحیح ارتباطات و مناسبات خانواده پرداخت. از جمله مشکلات موجود در روابط خانوادگى جامعه, یکى هم یک طرفه بودن ارتباطات و تحکم و تسلط یکى از اعضا خانواده بر دیگران مى باشد. حال آنکه ضرورى است یک نوجوان آزاد باشد تا به صورتى منطقى و درخور با مسایل و مشکلات مواجه شود و این کار مستلزم برخورد منطقى و اصولى و معقولانه والدین با نوجوانان خود مى باشد. لازم به توضیح نخواهد بود که در صورت فقدان یک رابطه منطقى میان رفتار والدین با نوجوانان, زندگى براى هر دو طرف بسیار سخت و تلخ خواهد گذشت.