قصه هاى شما 46

نویسنده


قصه هاى شمـا (46)

مریم بصیرى

 

 

این شماره:
همسایه جاده ـ ماهى ـ مریم زاهدى نسب ـ شوش دانیال
روزى غمناک و فردایى زیبا ـ محسن والایى صمد ـ قم
در سوگ شقایق ـ فرشته سیفى ـ خلخال

دوستان گرامى!
طیبه جلالى پور از نایین, مجتبى ثابتى مقدم از بایگ تربت حیدریه, کورش افتخارى از اندیمشک, زهرا عرب, فاطمه عرب, صدیقه شاهسون از شهرکرد, فرشته سیفى از خلخال و مریم زاهدىنسب از شوش دانیال.
آثار جدیدتان به دستمان رسید. امیدواریم که همچنان پرتوان باشید و داستانهاى زیباترى بنگارید.
در شماره هاى آتى قصه هاى شما, آثارتان را بررسى خواهیم کرد.
موفقیت همواره پیش رویتان باد.

مریم زاهدى نسب ـ شوش دانیال
دوست بسیار پرکار ما, خسته نباشید. واقعا خواندن داستانهاى شما خستگى را از تن ما هم بیرون مى برد. هر بار سوژه اى جدید و پرداختى نو را چاشنى آثار ارسالى تان مى کنید.
این بار هم ((همسایه جاده)) شامل چنین ویژگیهایى است و با وجود موضوعى نه چندان تازه, با استفاده از اعجاز کلمات, فقر را در میان صفحات داستان شما مکتوب کرده است. ((پیاده رو هنوز شلوغ بود که مردم متوجه مردى ژنده پوش شدند که اندام نحیفش بر سنگفرش پیاده رو افتاده بود. نسیم ملایمى که مى وزید موهاى بلند و ژولیده مرد را تکان مى داد, چیزى که بسیار جلب توجه مى کرد کاسه رنگ و رورفته و خالى بود که در دستان لاغر مرد, زیر نور چراغ برق مى زد. نور چراغها, سایه هاى ترسناکى را بر چهره آرام مرد مى انداخت, پرنده اى از روى سیم برق خیابان پر کشید و رفت. هجوم سایه ها بر اندام مرد, بوى غربت را در فضاى شلوغ پیاده رو پراکند.)) هر کسى که مى خواهد قدم در راه نویسندگى بگذارد باید خودش و استعدادهایش را محک بزند تا ببیند آیا توانایى این کار را دارد یا نه؟ مى خواهیم همین جا به شما بگوییم که با نوشتن چنین کارهایى توانایى و استعداد لازم را دارید و اگر قدرى بیشتر همت کنید مى توانید در آینده اى کاملا نزدیک آثارى تقریبا بدون عیب و ایراد بنویسید.
برخى از نویسندگان در مکان و زمان مشخصى شروع به نوشتن مى کنند, در واقع آن وقت و آن جاى بخصوص, حکم محراب را برایشان پیدا مى کند; چرا که در آنجا از خیال دنیا فارغ مى شوند و به عالم تخیل خود فرو مى روند. این زمان باید آنقدر براى نویسنده مهم و ضرورى باشد که اگر چیزى مانع انجام این ضرورت شد, فکر و روحش به تلاطم بیفتد و آسایش از وجودش رخت بر بندد. شما هم مى توانید چنین روشهایى را به کار گیرید. در واقع مانند کارفرمایى سختگیر خودتان را ملزم کنید تا به خاطر هدف والایى که دارید, مثلا در فلان زمان مشخص شروع به نوشتن بنمایید. شما تمامى مراحل آغازین داستانسرایى را پشت سر گذاشته اید و اشکالتان فقط در پرداخت نهایى اثر است.
به عنوان مثال همین کار جدیدتان فوق العاده زیباست ولى عنصر صحنه پردازى در آن بسیار مهم جلوه داده شده است و بقیه عناصر چون دیالوگ نویسى, کشمکش و شخصیت پردازى کم رنگ شده اند. گاه برخى از نویسندگان با بزرگ نمایى یک عنصر سعى مى کنند حال و هوایى ویژه به کارشان بدهند و لى بهتر است شما با توجه به سوژه اى که دارید از تمامى عناصر به میزان مساوى بهره بگیرید و به ما نشان دهید که این ژنده پوش کیست و از کجا پیدایش شده است. این کار موجب مى شود تا این ژنده پوش با تمامى همنوعان خود تفاوتهایى پیدا کند, و همان ویژگیها ما را به سرنوشت وى علاقه مند کند. شخصیت اصلى شما شاید در جامعه هویت خاصى داشته باشد ولى در داستانتان گمنام و بى هویت است و اینها همه باعث مى شود تا خواننده با وى و دردهایش احساس نزدیکى نکند.
داستان ((ماهى)) را هم دوباره بازنویسى کرده اید, باید گفت که نسبت به گذشته کار بهتر شده است و امیدواریم با توجه به توصیه هاى مکتوبى که براى شما فرستاده ایم, دوباره آن را بنویسید و برایمان ارسال کنید تا در نوبت چاپ بگذاریم. باز هم توصیه مى کنیم که برنامه اى خاص براى نوشتن داستان داشته باشید و با جدیت کامل به این کار ادامه دهید.
پاینده و پیروز باشید

محسن والایى صمد ـ قم
برادر گرامى, اولین کارى که نوشته و براى ما ارسال کرده اید و واقعا حجم یک رمان بلند و بالا را دارد که نشانه ذوق و علاقه شما به داستان نویسى است. اما همان طور که همیشه به تمامى دوستان تازه کار توصیه مى کنیم, به اطلاع شما هم مى رسانیم که براى شروع کار و آموزش اصولى داستان نویسى باید بعد از پشت سر گذاشتن مراحل آغازین, شروع به نوشتن کنید. در ابتدا خوب است با قطعات ادبى, گزارش نویسى و داستان کوتاه, توانایى هاى خود را بروز دهید تا در آینده بتوانید با آشنایى کامل با رمان و انواع مختلف آن, سوژه هایتان را در قالب رمان سازمان دهید.
به فرض در کار شما به زندگى چندین ساله شخصیت اصلى پرداخته مى شود, در حالى که شخصیت به شکل کاملا ظاهرى و ساده به ما معرفى مى شود. در رمان باید حتما ژرفاى شخصیتها آشکار شود و تمام پیچیدگیهاى ذهنى و درونى شخص توسط حوادث اصلى و فرعى کار نمایان شود. رمان براى تفنن و سرگرمى نوشته نمى شود که با یک سرى ماجراهاى عجیب و غریب وقت خواننده را پر کند.
باز مثال دیگرى در مورد شخصیت پردازى براى شما عنوان مى کنیم. فرض کنید که شما یک عکاس هستید و در اثر گشت و گذار در جامعه یک سرى آدمها را مى بینید و عکس آنها را مى گیرید. ما با دیدن این عکسها مى فهمیم که فلان شخصیت چشمهایش چه رنگى بوده و یا فرم موهاى سرش چطور بوده و چه لباسى به تن داشته است. اما اگر شما دوربینى داشته باشید که مجهز به اشعه ایکس باشد و از درون آدمها عکس بگیرد, آن وقت خودتان خواهید دید که ظاهر شخصیت فقط پوسته اى است که باطن او را در بر گرفته است و تمامى ماجراهاى داستان از همین درون شخصیت نشإت مى گیرد. هنگام نوشتن پرداخت به ظاهر و رنگ مو و لباس نباید آنقدر مهم باشد که شما را از عنوان کردن ذهنیات و درونیات شخص و اصل ماجرا غافل کند.
مسإله دیگر آشکار کردن بسیارى از اطلاعات رمان است که بدون پروا و در همان آغاز کار براى خواننده آشکار مى شود و وى هیچ لذتى از کشف آنها در خلال خطوط داستان نمى برد. به فرض لزومى ندارد که به روشنى عنوان نمایید فلان شخصیت چندین ساله است. خود مخاطب باید با خواندن مثلا پنجاه صفحه از رمان پى ببرد که شخص چند سال دارد و چکار مى خواهد بکند. رمان باید در ذهنیت شخصیتها نفوذ کند و ژرفاى وجودى آنان را آشکار سازد.
علاوه بر شیوه پرداخت, موضوع خود رمان هم مهم است. به فرض بسیارى از رمانهاى خارجى با نگاهى به ادبیات کهن کشورشان نگاشته شده است و یا اسطوره اى, شالوده رمان را پى ریزى کرده است. حتى برخى رمانها برگرفته از تورات و انجیل هستند و براساس جملاتى از این کتابها نگاشته شده اند. نویسنده به سراغ یک داستان و یا روایت اسطوره اى رفته و آن را به شکل نمادین مطرح کرده است و با استفاده از ساختار محکم رمان و تصویرسازیهاى لازم و کاربرد صنایع ادبى, اثرى ماندگار در تاریخ کشور خود و حتى جهان به یادگار گذاشته است. شما هم مى توانید با بهره گیرى از قصص قرآن و یا منبع غنى ادبیات کهن کشور, سوژه هاى جاندارترى را براى پرداخت داستانى پیدا کنید. بسیارى از رمانهاى نوقلمان فقط گزارش زندگى است و هیچ کدام از ویژگیهاى رمان را ندارد, در این حالت باید گفت براى انعکاس چنین سوژه هایى لازم نیست رمان بنویسیم مى توانیم مقاله و یا گزارش تهیه کنیم. رمان شرایط خاص خودش را دارد که اگر بخواهیم وارد آن شویم باید با اطلاعات کافى در پیچ و خمهاى آن قدم بگذاریم و با مهارت کامل دست به قلم ببریم. بطور مثال رمان شما در ابتدا, رمان شخصیت است ولى رفته رفته تبدیل به رمان پلیسى مى شود و این نشان از ناآگاهى شما در پرداخت رمان دارد. در حال حاضر بهتر است فقط داستان کوتاه بنویسید.منتظر آثارتان هستیم.

فرشته سیفى ـ خلخال
خواهر عزیز ما, ((در سوگ شقایق)) برعکس تصور شما بیشتر در قالب قطعه ادبى مى گنجد تا داستان کوتاه. ((زمان حرکت نمى کند. ایستاده است براى تماشاى ماتم زدگان و من سنگ شده ام. حتى توان حرف زدن هم ندارم. گویى در صحرایى وحشتناک گیر افتاده ام... حسرت به معناى واقعى در کلام آدمها احساس مى شود. غم بى پایان از این جدایى در وجود آدمها موج مى زند جانها صحرایى به آتش نشسته هستند و پشت لبهاى بسته شعله هست, شعله اى که پایان ندارد. دیده ها اگر خون نگریند, آتش مى گیرند. زبانها با هزار درد و ناله از زخم درون خبر مى دهند. چهره ها زرد و افسرده هستند . ..)). با تمامى تلاشى که مى کنید ولى ما به عنوان خواننده تحت تإثیر فضایى که خلق شده, قرار نمى گیریم. جملات نوشته شما گاه کاملا خالى از احساس هستند و هیچ تصویرى در ذهن ما زنده نمى کنند. جملات فقط در خدمت آن هستند که در نهایت به مخاطب بگویند که حادثه اى به نام مرگ, رخ داده است و باید گریست.
همان طور که قبلا هم به شما گفته بودیم, باید بیش از اینها با فوت و فن بهتر نوشتن آشنا شوید و زندگى واقعى را تجربه نمایید و گرنه رفتن به کلاسهاى مختلف آموزشى به تنهایى چاره ساز نیست. کتابهاى آموزش نویسندگى هم خیلى خوب هستند ولى با خواندن آنها بدون دست به عمل زدن, راه به جایى نخواهید برد. باید فنون جدید و ادراکات تازه نویسندگان حرفه اى را درک کنید و از تجارب آنها یارى بگیرید, و گرنه اگر بخواهید فقط به این کتابهاى آموزشى اکتفا کنید جز یاد گرفتن یک سرى تکنیکهاى قراردادى, چیز دیگرى به شما اضافه نمى شود. این خود شما هستید که باید در مرحله عمل بتوانید از این فنون یارى بگیرید و با مطالعه زندگى مردم و استفاده از خلاقیت خود, روى زندگى آدمها حساس شوید و مشکلات آنها را با شهامت خاصى که پیدا کرده اید, روى کاغذ بیاورید. این مطالعه و تجربه زندگى به اندازه مطالعه کتاب ارزشمند است و گرنه همان طور که گفته شد با آموزش فن تنها نمى توان راه به جایى برد, آن هم فنهایى که هر نویسنده اى به گونه اى آنها را براى خودشان شخصى کرده اند و با شیوه هاى خاص خود به آن تکنیکها نگاه مى کنند و قبول ندارند که داستان و رمان فرمول ثابتى براى نگارش دارند.
امیدواریم که با خواندن آثار مختلف و تفکر در مورد آنان با انواع نوشته هاى ادبى آشنا شوید و در ضمن به نثر خویش نیز غنا بخشید.موفق باشید.

صغرا آقااحمدى ـ کرج
دوست سرشار از عاطفه ما, داستان شما به تمامى نمونه اى کامل از داستان کوتاهى است که همه عناصر به میزان لازم در آن به کار رفته اند. انتظار زن به خوبى با توصیف محیط خانه, معلوم مى شود و ذهنیت خواننده به درستى در فضاى مورد نظر شما قرار مى گیرد و بعد از آن هر چیزى به او بگویید, با جان دل پذیرا مى شود. کسى که داستان را مى خواند کم کم متوجه شغل مرد مى شود و همچنین پى مى برد که زن فرزندى ندارد. همه چیز درست و بجا به مخاطب تفهیم مى شود و هیچ کم گویى و زیاده گویى خاصى به چشم نمى خورد.
حتى اگر خواننده اى نکته بین باشد مى تواند از ماهیهاى توى حوض, لیموترشهاى خشکیده, قطار, کاسه شیر بچه گربه ها و حتى خود گربه سیاه هم پى به وجود نمادهایى در داستان ببرد و بفهمد که هیچ کدام از این توصیفات و اشارات بى دلیل نیستند. اگر مخاطب باز هم کمى بیشتر دقت کند متوجه مى شود که هر جاندار و بى جانى, نشانى از ذهنیتى خاص و حرفى نگفته دارد و نویسنده به جاى اینکه بخواهد در قالب جمله بندیهایى بى حس و روح, با مستقیم گویى حرفش را به خواننده بگوید, همه چیز را در لفافه بیان مى کند. همه اینها باعث مى شود که مخاطب از کشف این تشبیهات, استعارات و اشارات لذت ببرد و به نرمى در بستر نرم داستان فرو غلتد.
تمامى این جزییات باعث جذابیت و مهمتر از همه رشد داستان به سمت اوج مى شود یعنى جایى که خواننده اصلا انتظار ندارد مرد با یک دختربچه به خانه بازگردد. پایان کار شما علاوه بر اینکه در اثر پیشرفت گام به گام شکل گرفته است, خود از ویژگى خاصى برخوردار است که به آن ((بزنگاه داستان)) مى گوییم. در واقع در این شیوه, نویسنده ذهنیت خواننده را به موضوعى مشخص معطوف مى دارد و چنان حول آن مانور مى دهد که او فکر مى کند حتما داستان به همان شکل تمام خواهد شد ولى در نهایت اثر به گونه اى کاملا متفاوت پایان مى پذیرد; طورى که خواننده اصلا فکرش را هم نمى کرد. البته بزنگاه داستان شما چنان هم قوى نیست و خواننده چنین پایانى را حدس مى زند. خوب است براى تجربه بیشتر آثار کوتاهى را که بزنگاه داستان در آنها دیده مى شود, مطالعه کنید و داستانهایى هم به این شیوه بنگارید.
در ادامه داستان زیباى شما را به تمامى خوانندگان هدیه مى کنیم.