نویسنده

خیمه عفاف (10)
خانواده و حقوق فرهنگى

آخرین قسمت

جـواد محدثـى

 

 

نیازهاى برتر
ساده نگرى است اگر تإمین نیاز و اداى حق خانواده را صرفا به مسایل معیشتى منحصر کنیم. به دلیلى پیچیدگى وجود انسان, نیازهاى او هم پیچیده و متنوع و فراتر از جنبه هاى ظاهرى و مادى و جنسى است.
همچنان که در تربیت فرزند, تنها تإمین نیازهاى مادى و رفاهى کافى نیست, در مسایل خانوادگى هم تنها فراهم کردن معاش و مسکن و لباس و خوراک, ((اداى حق)) به شمار نمىآید, چرا که نیازها فراتر از مإکولات و ملبوسات است و ((وظیفه)) هم تنها به تإمین اینها منحصر نیست.
در یک خانواده اسلامى, مسایل اعتقادى, فکرى, احکام و آشنایى با حلال و حرام و سنن دینى و مراسم مذهبى جایگاه خاص دارد. مسوول نهاد خانواده که مرد است, در برابر این نیاز هم تکلیف دارد و در صورت قصور, هم مستحق ملامت است, هم درخور تنبیه و کیفر الهى, چرا که از این رهگذر, اخلاق و فرهنگ خانواده و در نتیجه جامعه است که وضعیت مطلوب مى یابد, یا به نابسامانى کشیده مى شود.
نور چشم
گرچه نور و سوى دیدگان, سبب بینایى و در نتیجه زیبایى و سربلندى است, ولى گاهى هم برخى عوامل معنوى موجب فروغ دیدگان و روشناى چشم و اعتلاى اجتماعى است. داشتن فرزند صالح و همسر شایسته و خانواده خوب و مطلوب, مایه چشم روشنى و فروغ بصر است و فراهم ساختن این ((قره العین)) بر عهده مرد خانه است.
در قرآن کریم, از دعاهاى بلندى که در زمره خواسته هاى ((عبادالرحمان)) آمده, یکى هم این است:
((و الذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین ...));(1)
پروردگارا, از همسران و ذریه و نسل ما براى ما ((مایه نور چشم)) قرار بده.
اینکه انسان از طریق افراد خانواده, سربلند باشد و آنان نور چشم وى به شمار آیند, در صورتى فراهم مى شود که با تربیت شایسته و اخلاق خوب و رسیدگى و تربیت, آنان را مهذب, پاک و با دین و ایمان بارآورده باشد. رسیدن به این مهم, از کسانى برمىآید که نسبت به مسایل فرهنگى و اخلاقى خانواده و فرزندان اهتمام ورزند و وقت بگذارند و به عنوان ((مسإله مهم)) در نظرشان, شإن و جایگاهى داشته باشد.
اگر همسر و فرزندان, مطلوب و متدین و متعهد نباشند, انسان از داشتن چنین خانواده اى احساس شرم و حقارت مى کند و دنیا در نظرش تیره و تار گشته, روزگارش به تلخى مى گذرد.

حق فرهنگى
هدایت, مراقبت, رسیدگى, رشددهندگى, آموزش و ... از حقوقى است که خانواده بر عهده سرپرست خویش دارد. غفلت و کم کارى و بى اعتنایى به این امور, به هر دلیل و بهانه اى که باشد, پذیرفتنى نیست و شخص مقصر را در برابر ملامت وجدان و نکوهش دیگران بى دفاع و محکوم مى سازد.
یکى از وظایف مرد در خانه, تعلیم و ارتقاى فرهنگ افراد و مواظبت بر سلامت روحى و اخلاقى و ارشاد در زمینه مسایل فکرى و فرهنگى و حتى سیاسى اجتماعى است. البته تإمین نیازهاى عاطفى و تربیتى هم که شامل همه و همه مراحل مى شود, تکلیفى دیگر است.
متإسفانه حتى در میان انسانهاى فرهیخته و فرهنگى, مربیان و مبلغان نیز کسانى یافت مى شوند که با همه فعالیتهاى برون خانه اى و اشتغالات تربیتى و فرهنگى در جامعه و در سطحى گسترده, نسبت به وضع داخل خانه و همسر و فرزندان خویش یا بى خبرند, یا بى خیال, یا گاهى هم ناتوان. اگر ارشاد و هدایت جامعه و دیگران لازم و مفید است, روشنگرى و راهنمایى در درون خانواده و نسبت به افراد داخل, ضرورىتر و سودمندتر است. از دیرباز گفته اند: ((چراغى که به خانه رواست, بر امامزاده حرام است.))
گاهى به گناه افتادن زن و فرزندان کسى معلول غفلتهاى خود او از اوضاع داخل و نزدیک است. باید ریشه هاى آن را شناخت و خشکاند. رسالت حفظ و صیانت خانواده از آتش گناه و فساد, بر عهده قیم خانواده و سرپرست آن است.
خداوند در قرآن کریم, به مومنان چنین توصیه مى فرماید:

((یا ایها الذین امنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس و الحجاره ... ));(2)
اى کسانى که ایمان آورده اید! خود و خانواده خویش را از آتشى که هیزم و آتشگیره آن مردم و سنگ است, حفظ کنید.
پس, ((حفظ خانواده)), به موازات ((حفظ خویش)) از آتش دوزخ, یک تکلیف است. مقدمات آن دوزخ فروزان و ملتهب نیز در همین دنیا و با عملکردهاى خلاف, فراهم مى شود.
اگر امر به معروف و نهى از منکر, در درجات و مراتبى که دارد, به عنوان یک ((کار فرهنگى)) تلقى شود, باید آن را به درون خانواده هم نسبت به آحادى که با آنان در ارتباط و تإثیرگذارى هستیم, سرایت دهیم و این گونه آنان را از فرو افتادن در شعله دوزخ, نگاه داریم. اگر صد در صد هم نتوانیم تإثیرگذار و اصلاح گر باشیم, در حد میسور و توان. حتى اگر اثرى هم نبخشد, ما به تکلیف خویش عمل کرده ایم و مواخذه نخواهیم شد.
از امام صادق(ع) پرسیدند: ((اینکه خداوند فرموده است خود و خانواده خود را از دوزخ حفظ کنید)), چگونه آنان را از آتش نگهداریم؟ حضرت فرمود: ((تإمرونهن و تنهونهن)), آنان را امر و نهى کنید (کنایه از نظارت بر کارها و هدایت نسبت به رفتارها). پرسیدند: ما آنان را امر و نهى مى کنیم, ولى پذیرا نیستند. فرمود: ((اذا امرتموهن و نهیتموهن فقد قضیتم ما علیکم));(3) هرگاه آنان را امر و نهى کردید, تکلیفى را که بر عهده داشتید, انجام داده اید.
انجام تکلیف امر به معروف و نهى از منکر در قلمرو خانه و خانواده و نسبت به بستگان و نزدیکان, موجب حفاظت آنان از آتش دوزخ و شقاوت ابدى مى گردد و بدون آن, جاى مواخذه باقى است! بى تفاوتى و بى تعهدى در این مسإله مهم, اگر به فساد اخلاقى و گناه و انحراف خانواده کشیده شود, در این سرانجام و سرنوشت شوم و تلخ, شریکند و مقصر. هرچند امروز, کسى را به دلیل قصور در تعلیم و تربیت و آموزشهاى فرهنگى و اخلاقى فرزندان و همسرانشان مورد پیگیرى قرار نمى دهند و جرم تلقى نمى شود, ولى از نظر دین و خدا, مسوولیت جدى است و تقصیر, عامل تعقیب!

بیانى از علامه مجلسى
استشهاد به آیه ((قوا انفسکم و اهلیکم نارا)) در روایات متعددى آمده است و قلمرو آن حتى به مسایل فکرى, مرامى و سیاسى هم کشیده مى شود. سلیمان بن خالد مى گوید: به حضرت صادق(ع) عرض کردم: خانواده اى دارم که از من حرف شنوى دارند, آیا آنان را به این ((امر)) دعوت کنم؟ (اشاره به فراخوانى به اهل بیت و دعوت به مرام تشیع و ولایت) امام در پاسخ فرمودند: آرى. آنگاه آیه شریفه را تلاوت فرموده و به آن استدلال کردند.
علامه مجلسى در ذیل این حدیث, تحت عنوان ((بیان)) توضیحى دارد که سودمند است. حفظ خویشتن از آتش را به این مى داند که انسان با صبر و شکیبایى در راه اطاعت خدا ترک معصیت و با پرهیز از پیروى شهوات و تمنیات نفسانى, خود را از عذاب نگه دارد و خانواده را نیز با چهار برنامه, مصونیت از آتش ببخشد: اول, دعوت آنان به طاعت پروردگار. دوم, آموختن فرایض و واجبات دینى به آنان. سوم, نهى و بازداشتن آنان از زشتیها و قبایح. چهارم, تشویق و واداشتن ایشان به کارهاى خوب. سپس مى افزاید: آیه دلالت مى کند که امر به معروف و نهى از منکر نسبت به نزدیکان, مثل همسر و خدمتکاران و پدر و مادر و فرزندان و سایر بستگان بر انسان واجب است و اینان در این مسإله, مقدم بر دیگران اند.(4)
مجموعه این توصیه ها, تکلیف یک مسلمان را در باره ((تربیت مکتبى)) خانواده و فضاسازى براى رشد باورهاى دینى و بهره گیرى از شیوه هاى جاذبه دار و مشوق و خوشبین کننده در دعوت به امور دینى و پرهیز از آنچه مایه گریز, نفرت و بدبینى است, روشن مى سازد. قطعا شیوه تشویقى و ترغیبى, نسبت به روش تنبیهى و توبیخى موثرتر و کارسازتر است. پدر یک خانه, نباید نسبت به ناهنجاریهاى اخلاقى و رواج گناه و فساد در اعضاى خانواده, بى توجه و بى تعهد باشد. زمینه سازى براى فراگیرى دین نیز رسالتى دیگر است. یا خودش به همسر و فرزندان بیاموزد, یا کسى را به خانه آورد تا حلال و حرام و احکام الهى را به آنان بیاموزد, یا به مجالس و کلاسها و دوره هایى بفرستد که در آنجا آموزش ببیند.

نظارت بر آموخته ها
آنچه انسان مى شنود یا مى خواند یا فرا مى گیرد, در شکل دهى به اندیشه و روان موثر است. پس به عنوان ((غذاى روح و فکر)) باید به مسایل و فراورده هاى فکرى و فرهنگى که مورد استفاده همسر و فرزندان قرار مى گیرد, حساس بود. همه خواندنیها و همه دیدنیها خوب و سالم نیست, گاهى کتابها, مجلات و فیلمها ... بدآموز و محرک و فسادآور است و نظارت لازم است.
با آن همه تإکید که اسلام و قرآن بر علم و دانش و فریضه بودن ((طلب علم)) دارد, در برخى روایات مى خوانیم که به همسرانتان سوره یوسف نیاموزید و بر آنان نخوانید, چون که در آن ((فتنه ها))ست و سوره نور به آنان یاد بدهید, چرا که در آن ((پندها))ست.(5)
با همه فضیلتى که خواندن و آموختن قرآن دارد, چرا نسبت به آن سوره حساسیت است؟ چون شرح فتنه گریها و شیدایى زلیخا به یوسف و مکر و حیله او در به دام انداختن یوسف مطرح است, که ممکن است براى برخى دختران و زنان, وسوسه انگیز و فتنه خیز باشد, اما سوره نور, دعوت به حجاب و تحفظ و متانت و خویشتن دارى و پرهیز از خودنمایى و بدحجابى و عشوه گرى است و براى این قشر, کاربردىتر و عبرتآموز و پنددهنده است. آنچه سلامت فکرى و روحى زنان را تإمین مى کند, همان صداقت و سادگى و پاکدلى است و گاهى برخى آثار و رمانها و فیلمها و آموزشها, ذهن آنان را در پیمودن راه گناه و فتنه انگیزى برانگیزد و برایشان زیانبار باشد.
مرحوم استاد دکتر سیدجواد مصطفوى در ((بهشت خانواده)) بحثى در این زمینه دارد و با اشاره به روایتى که از آموختن کتابت به زنان نهى مى کند, تحلیلى از این موضوع ارائه مى دهد و برخى سوء استفاده هایى را که بانوان در اثر سواد و آموختن برخى علمها و آشنایى با بعضى فتنه ها و شگردها داشته و دارند, یاد مى کند و در مقابل این گونه تحصیلکرده هاى نیرنگ باز, از بانوان پاکدل و باصفایى که صداقت و ساده دلى آنان, محفوظشان مى دارد و زندگیهاى آرامتر و سالمترى دارند یاد مى کند و در پایان مى افزاید:
((ما دانشگاه دیده هاى متمدن, باید چند روزى مهمان چنان خانواده ها باشیم و گلزار بى خار و بهشت برین زندگى خانوادگى آنان را ببینیم, تا ناخودآگاه, آهى سرد از دل پردرد برآوریم و باور کنیم که بدون معلومات جهان بینى و جامعه شناسى هم مى توان زندگى باصفایى داشت و به جاى بیست سال زندگى توإم با بیمارى و جنگ اعصاب, مى توان شصت سال زندگى بانشاط و محبت و کامرانى داشت و باور کنیم که بیسوادان پاکدلى که فرهنگ ساده امام صادق(ع) را پذیرفتند و حتى لغت ((همزیستى مسالمتآمیز)) را نمى توانستند ادا کنند, بهتر از کسانى زیستند که دانشگاهها و لابراتورها ساختند, ولى از مکتب امام صادق روىگردان شدند.)) و بعد به عنوان یک آرزوى مقدس یاد مى کند که ((چقدر باصفا و لذت بخش است زمانى که پانصد میلیون بانوان مسلمان, هم باسواد باشند و هم پاکدامن و باصفا ... بسیارى از معلومات عصر ما براى زن نه لازم است و نه فضیلت, بلکه اتلاف وقت است و احیانا رذیلت, در صورتى که پاکدلى و پاکدامنى براى همیشه و در حد اعلایش فضیلت است و کمال.))(6)
پس چه باید کرد که همسران بافضیلت شوند و خانواده ها برخوردار از صفا و کمال؟ جز با کار فرهنگى و تربیتى با افراد این کانون؟
رسول خدا(ص) فرمود:
((ملعون ملعون من ضیع من یعول));(7)
ملعون است, ملعون است کسى که افراد تحت تکفل خویش را تباه سازد.
و این ضایع و تباه ساختن چیست؟ فقط رسیدگى نکردن به مسایل معیشتى و رفاهى و حقوق مادى است؟ یا حقوق فرهنگى و تربیتى خانواده را نیز در بر مى گیرد؟
((تباه سازى فرهنگى)) در خانواده ها, کمتر از نادیده گرفتن ((حقوق مادى)) نیست! پس باید ((حقوق فرهنگى)) خانواده را هم شناخت و آن را ادا کرد. در این صورت است که این ((خیمه عفاف)), پابرجا و استوار مى ماند و طوفان حادثه هاى سهمگین زندگى آن را از جاى نمى کند.
پایان این نوشته را حدیثى از حضرت على(ع) قرار مى دهیم, که خطاب به فرزندش محمد حنفیه در مورد رسیدگى به زن و شیوه معاشرت خوب با همسر توصیه مى فرماید:
((فدارها على کل حال و احسن الصحبه لها لیصفو عیشک.))(8)
در همه حال با همسرت مدارا کن و با او معاشرت و همنشینى شایسته داشته باش, تا زندگى ات باصفا شود.
صفایى که همه در جستجوى آنند و اگر بر خانه ها و خانواده ها بال بگسترد و سایه افکند, زندگیها بهشتى فرخ زا و مسرت بخش مى شود و اگر هماى صفا از خانه ها و آشیانه ها پر بکشد و بکوچد, خانه و زندگى, دوزخى تحمل ناپذیر مى گردد.

1ـ فرقان, آیه 74.
2ـ تحریم, آیه 6.
3ـ وسائل الشیعه, ج14, ص127.
4ـ بحارالانوار, ج71, ص86.
5ـ وسائل الشیعه, ج14, ص127.
6ـ بهشت خانواده, ص320 (چاپ اول).
7ـ وسائل الشیعه, ج14, ص122.
8ـ همان, ص120.