مشاور شما

نویسنده


مشاور شما

مشاور این شماره:

دکتر زهرا آکوچکیان

 

 

این شماره
خواهر ف ـ قزوین
خواهر ع.ر ـ شهرستان خ
خواهر ت.ف.ر ـ ؟
خواهر م ـ ...

یادآورى:
1 ـ خواهران و برادرانى که مایل به دریافت کتبى پاسخهاى خود در اولین فرصت مى باشند لازم است نشانى کامل خود یا یکى از دوستانشان را همراه طرح مشکلات خویش درج نمایند.
2 ـ آن دسته از نامه هایى که به خاطر فقدان یا نقص نشانى, امکان ارسال پاسخ براى آنها نیست, پس از آماده شدن پاسخ در اولین شماره مجله منتشر خواهد شد.
3 ـ بخش مشاوره مجله خود را امانت دار نامه ها و مطالب آن مى داند و حداکثر دقت را در حفظ اسرار و مسایل خصوصى صاحبان نامه ها خواهد نمود و با رعایت این مهم, طرح مشکلات و پاسخها را براى عموم خوانندگان مفید و حتى راهگشا مى داند.
4 ـ در صورتى که مایل به درج نام کامل خویش در مجله نیستید مى توانید از حروف فارسى اختصارى استفاده کنید و تقاضاى ما این است که از درج حروف لاتین اجتناب شود.
5 ـ لطفا در نامه هاى خود از یک طرف کاغذ استفاده کنید.

خواهر ف ـ قزوین
دخترى بیست و چهار ساله هستم که در بن بست دیوارهاى بلند بى عدالتى فریاد عدالت خواهى سرداده ام. دیپلم تجربى با معدل دوازده دارم و در خانواده اى ضعیف از نظر اقتصادى با هفت فرزند زندگى مى کنم. پدر و مادرم دخترعمو و پسرعمو هستند و میراث من ناراحتى پوستى است که از نوجوانى همراه من و درمان ناپذیر است و همه سالها کارم غصه خوردن و حسرت بردن به دیگران بخصوص همکلاسى هایم است. تمرکزى روى درسهایم نداشتم و حالا پشت کنکور هستم و قبولى در آن امروز رویایى غیر ممکن است. به دنبال کارى براى کسب درآمدى رفتم اما میسر نشد و گفتند مدرک بالاتر لازم است یا پارتى داشتن! خانواده ام با اصرار مى گویند بهتر است ازدواج کنى. وقتى دخترهاى تیپ کرده اى را مى بینم که قهقه هایشان در حیاط کتابخانه محلمان پیچ مى خورد و به قول خودشان حال بازى درمىآورند, اشکهایم سرازیر مى شود. با خود مى گویم آیا پدر و مادرم مقصرند که ازدواج کرده یا فقیر بوده اند؟ آیا مسوولان مقصرند که من در دانشگاه دولتى قبول نمى شوم یا بیکارم؟! آیا مردم مقصرند یا خدا؟! آیا او عدالت را به سبب خواسته خود بین بنده هایش رعایت نکرده آست؟! آن وقت چطور از بندگان رعایت عدالت را بخواهیم؟! خدایا! قصدم نسبت دروغ دادن به تو نیست, ولى روابط من و تو در حال سقوط است و من به وضوح سقوط خود را مى بینم. نمى توانم بپذیرم هدف از خلقتم تحقیر شدن است و هدف از خلقت بعضى بزرگ شدن! این فکر تلاشم را از من گرفته است. چرا حضرت زینب با تمام مصائبى که کشید جزء زنان بزرگ شد؟ چرا در آیه 73 هود مى خوانیم رحمت و برکات خدا مخصوص اهل بیت رسالت است؟ نمى دانم مسوول این همه محرومیتها, اعتیاد و مفاسد کیست. من نمى توانم از روزنه کوچک مشکلات خود همه دنیا را ببینم, اما مى دانم طبقه کم درآمد اجتماع و آنان که مى خواهند مسلمان باشند و با آبرو زندگى کنند, چه مى کشند. از تجمل و لوکس بازى و ژست گرفتن بیزارم و به شرقى بودن خود افتخار مى کنم و دلم مى خواهد همیشه شاد باشم, اما به نظرم در اسلام شاد بودن گناه است, ولى وقتى ناراحت مى شوم, چیزى یاد نمى گیرم.
مقتدایم مولا على(ع) است. او را دوست مى دارم و حالا که احساس بى پناهى مى کنم, دلم مى خواهد کسى مرا با خدا آشتى دهد, چرا که دورى از خدا همان و زود به گناه افتادن همان.
خواهر گرامى!
با تشکر و سپاس فراوان از کلمات زیبا و ابراز محبت به مجله و همکاران که متإسفانه به دلیل اختصارگویى, امکان ذکر همه آنها نیست. به شما به خاطر قلم لطیف و پرنغزتان تبریک مى گوییم. چه زیبا احساسات خویش را به تصویر مى کشید! به نظر مى رسد در زمینه ادبیات و نگارش استعداد خوبى داشته باشید. شما که این قدر به ادامه تحصیل علاقه مند هستید, چرا معدل دیپلمتان چندان بالا نیست؟ آیا روى تغییر رشته و شرکت در رشته ایى که بتواند این استعداد را شکوفا سازد و به آن غنا ببخشد, فکر کرده اید؟ شاید اگر تاکنون در ادامه تحصیل موفق نبوده اید, انتخاب مسیرتان درست نبوده است. این نکته جاى تإمل دارد و شاید بتواند به سردرگمى شما در این زمینه پاسخگو باشد.
هم اکنون کشور ما دچار معضلات گوناگونى مى باشد. رشد سریع و کنترل نشده جمعیت و عدم تناسب نیروهاى موجود مصرف کننده (کودکان و نوجوانان) با امکانات کشور و تا حدى سوء مدیریت در بخشهاى تولیدى و درگیریها و فشارهاى خارجى که به گونه هاى مختلف کشور را دچار مشکل ساخته, مثل جنگ, تحریم اقتصادى, رکود اقتصادى, رقابتهاى جهانى, تهاجم تبلیغاتى و فرهنگى غرب و آماده نبودن نظام مدیریت کشور براى پاسخگویى به نسلى که به سرعت از راه رسیده و امکانات مناسبى برایش فراهم نیامده و صدها عامل دیگر, از جمله ارتشا, سوء استفاده عوامل مطلع از منابع اقتصادى و ... همه از عواملى هستند که محیط رشد و کار و کسب درآمد یا تحصیلات عالیه را براى شما و امثال شما دشوار ساخته است. حجم کار آنقدر عظیم است که با وجود دلسوزى مسوولان درجه اول کشور و صرف هم و غم آنها براى رفع این معضلات, گاه حرکتهاى مثبت و تحولات رو به رشد اقتصاد, از چشم پنهان مى ماند. امیدواریم با مدیریت مناسب مسوولان و همت مردم بخصوص جوانان, این دوران سخت سپرى شود, که چنین نخواهد شد مگر با تلاش و کوشش همه مردم, زیرا خداوند فرمود وضع هیچ ملتى را تغییر ندادم مگر آنکه خود متحول شدند. خداوند وعده داده که با هر سختى آسانى است و با هر درشتى نرمى. مهم تلاش و ناامید نشدن ماست. حتى بعد از رسیدن به آسانى نباید نشست, که باید کار و تلاشى نو را پى بگیریم (فاذا فرغت فانصب) و رنجى دیگر را براى رسیدن به فراخى بیشتر تحمل نماییم. آینده کشور و این سرزمین از آن شماست, نه از آن خوشگذران بى درد, اگرچه مدتى خوش باشند و نعمتهاى خدا را به انحصار خود درآورند. این وعده خداست که حتما محقق خواهد شد و شکى در آن نیست. منتها براى این گونه شدن باید پایدارى و استقامت کرد و با مشکلات به هر نحو شده, با چنگ و دندان, با قلم و قدم مبارزه نمود و این از شما جوانان ساخته است. جوانانى که در بستر سختیها رشد کرده و در مقابل مشکلات مقاوم شده اند و به راحتى و با کوچکترین مانعى میدان را خالى نمى کنند. استقامت ورزیدن از بچه هاى غرق در ناز و نعمت و بى درد و فارغ از رنج همسایگان برنمىآید.
چه کسى گفته است اسلام دین غم و افسردگى است؟ کجا آمده که مومن همیشه غمگین و گریان است و شادى و نشاط در اسلام حرام است؟! آنکه چنین گفته, به دین خدا دروغ بسته است. اسلام دین نشاط و سرور است. در قرآن هر جا از مومن و عاقبتش سخن مى گوید, از الفاظى مثل سرور و نشاط و آرامش و رضایت سخن مى گوید و مى فرماید: چهره هایشان متبسم و خندان است. وقتى از مجرمان و ظالمان حرف مى زند, مى گوید اگر آنها به آنچه داشتند دلخوش بودند و مى بالیدند و سرمست باده غرور شده بودند, نهایتا چهره هایى پوشیده از اندوه و غم دارند. مومنان هستند که مسرورند. روایاتى داریم که هر کسى مومنى را مسرور و شاد کند, خدا و رسول(ص) را مسرور ساخته است. احادیث سرور را میوه و ثمره عقل مى داند.
اما در مورد شادى و سرور بایستى اول تعریفمان را مشخص کنیم و سپس به ارزیابى جایگاه آن در اسلام بپردازیم. قهقه هایى که از سر بى خیالى و بى خردى بلند مى شود, شادى نیست. در توصیه هاى دینى نکته ظریفى در این باره هست که شادى یا غم را دو دسته مى کند; یکى شادى و اندوه شایسته و دیگرى حزن و شادى ناپسند و مذموم. هر نشاطى مطلوب نیست. شادى و نشاطى که همراه عقل و درایت و شعور باشد, آن طور که گفتیم ثمره عقل است و آنچه ناشى از اطاعت خداوند مى باشد, مطلوب و پسندیده است. غمى که در اثر پشیمانى از اقدام به خطا و گناه ایجاد مى شود, حزن مطلوب است.
خنده ها و شادیهایى که در اثر اقدام به گناه یا لغو و بیهوده گویى ایجاد مى شود یا از سر کبر و نخوت و به رخ کشیدن داراییها سر مى زند و حالت خوشى ناشى از به دست آوردن امکانات باشد, همه زودگذر و ناپایدار است و قلب انسان را انبساط خاطر نمى بخشد. نشئه بعد از مصرف مواد یا اقدام به هر عمل لغو و حرام, نشاط نیست, بلکه بعد از گذشت زمانى دل انسان را به شدت مکدر مى کند و قدرت خلاقیت و تفکر را سلب مى کند. آن شادى مطلوب و باارزش است که موجب انبساط خاطر, افزایش توانایى ذهنى و روحى در پرداختن به امور خود گردد. به خاطر همین حضرت رسول اکرم(ص) در اوضاع دشوار, با شوخى کردن و به کار بردن بعضى کلمات اطرافیان را مسرور مى کرد تا بتوانند اوضاع را بهتر تحمل کنند. در روانشناسى شوخى کردن را یکى از روشهاى دفاعى روانى مى دانند که به انسان در کنار آمدن با استرسهاى روانى ـ اجتماعى کمک مى کند.
انسانها در شإن خود مراتبى دارند و اگر یکى از این شوون مطرح شود, دلیل بر بى ارزشى شوون و موقعیتهاى دیگر نمى شود.
اگر چند زن به عنوان زنان بزرگ مطرح مى شوند, هر کدام به دلیل وضع خاص اجتماعى مطرح گردیده اند, چون از نظر رفتارى الگوى زمان خود و بعد بوده اند. حضرت مریم(س) زمانى که رهبانیت ارزش بود و او به عنوان یک زن مومن و پاک در وضع آلوده آن زمان مطرح بود, انتخاب شد تا بدون شوهر صاحب فرزندى شود و به دستور خداوند با آن فرزند باید در کوچه و بازار مى گشت تا همگان آیه و نشانه خدا را ببینند. آسیه(س) همسر فرعون در بارگاه او, که خود را خدا مى دانست و نزدیکترین کس و به شدت مورد علاقه فرعون بود, با شناخت حقیقت دین موسى و جلوى چشم همه مردم به او گروید و از ایمان خود دست برنداشت و زیر شکنجه جان سپرد. این یک اتفاق عظیم است. یک زن و یک همسر, یک تنه به خاطر ایمان و به خاطر حقیقت در برابر شوهرى که دوستش دارد, مى ایستد و عشق به خدا را بر عشق به همسر ترجیح مى دهد و به خاطر آن حاضر به تحمل دردناکترین آزارها مى شود! او به عنوان اسطوره و الگو در برابر انسانهایى است که به صرف وابستگیهاى فردى از حقیقت چشم مى پوشند تا بیاموزند چگونه باید باشند.
او نشان دهنده عظمت روح انسان است که حتى اگر در بارگاه فرعون, با او مصاحب و همسر و غرق در نعمت باشى, باز فطرت او این گونه است که مى تواند به خاطر سرچشمه نور و به خاطر حقیقت, از همه بهره ها دل بکند و خود را رها کند و به ارزشهاى انسانى دست یابد و هیچ بهانه اى مثل ثروت, قدرت و حتى عشق دیگران و یا ترس از مجازات نتواند عظمت انسانى اش را به قربانگاه برد و قادر باشد در پاى جهل و خرافات و غرور این خدایگان جان خویش را ذبح کند. پس او باید نمونه و برترین باشد.
خدیجه زنى که در زیبایى و عفاف و وقار و فهم یگانه حجاز بود و در کنار همه اینها ثروت بى حدش, چشم همه بزرگان و برگزیدگان عرب را به دنبال خود داشت و به دلیل درایت در تجارت, از بسیارى مردان گوى سبقت را ربوده بود; زنى با چنین شإنى به خاطر ((عشق)) به خدا و حقیقت, رو به جوانى بیست سال از خود کوچکتر مىآورد و خود به او پیشنهاد ازدواج مى دهد, بدون اینکه واهمه اى از سرزنش و ملامت عام و خاص داشته باشد. نور خورشید وجود محمد(ص) چشم او را به همه ستاره هاى دیگر بسته است. خدیجه با تواضع و خشوع بسیار همه آنچه را دارد, به همسرش مى بخشد تا در راه ایمان و دعوتش به کار گیرد. خود نیز همه توانش را براى به ثمر رسیدن رسالت به کار مى گیرد. نیمى از رسالت رسول(ص) بر دوش خدیجه استوار بود. زنى با آن همه جلال و عظمت, با جوانى تهیدست ولى پاک و شفاف تر از همه چشمه هاى دنیا ازدواج مى کند و بعد چهل روز که او در غار ((حرا)) به عبادت مشغول است, در روز با پاى پیاده براى همسر آب و غذا به بالاى کوه مى برد. اگر کسى به آنجا رفته باشد کوچکترین جلوه رنج خدیجه را به چشم خواهد دید. کوهى صعب العبور و راهى باریک که در همان قدمهاى اول نفس انسان به شماره مى افتد. این زن آرام و صبور بدون آنکه بداند چه چیز در شرف وقوع است, همه را با عشق مى پذیرد و هیچ گاه گلایه و شکایتى ندارد و تا پایان عمر همه ایمان و تسلیم است.
فاطمه نیز ((ام ابیها)) بود; زمانى که دختران در گور به خاک سپرده مى شدند. او در دعوت پدر همیشه همراه و یاور و مورد اکرام بود. زمانى که داشتن دختر ننگ بود و داشتن پسر فضل, تنها همین دختر براى پیامبر ماند و هنگامى که پدران از داشتن دختر روى خود را مى پوشاندند, پیامبر بر دستان و پیشانى دخترش بوسه مى زد و او را در کنار خود مى نشاند و مقابلش مى ایستاد و جاى خود را به او مى داد. فاطمه مادر امامت و همسر ولایت است. او نه تنها الگوى زنان که الگوى همه انسانهاست. منجى آخرزمان که همه چشم به راه اویند و هر قومى نامى بر او گذاشته, فرزند اوست. از طریق فاطمه است که رسالت به امامت منتقل مى گردد. در حدیث است اگر فاطمه نبود هستى نبود.
زینب دختر این مادر است. او نیز الگوست و براى الگو بودن لازم نیست به طور اخص مطرح باشد. زینب خود فاطمه است. فاطمه در وجود زینب تجلى مى کند.
اگر شیعه خود را علوى مى شمارد, به معناى این است که امام موسى کاظم یا امام رضا و دیگر ائمه را انکار کرده که خود را منسوب به على(ع) مى کند؟! نه چنین نیست, همه یک وجودند که هر کدام به صورتى تجلى کرده اند.
زینب همان فاطمه(ع) است که در عاشورا تجلى مى کند و امام حسن(ع) على(ع) است که این بار شمشیر على بنا بر مقتضیات زمان در نیام شده و صلح نامه امضا مى کند و حسین(ع) نیز تجلى على(ع) است که در عاشورا قد برمى افرازد و امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) نیز تجلى على(ع) هستند که این بار, به سبب اوضاع, با شمشیر حکمت و علم در برابر جهل عباسى مى ایستند. اینها هیچ کدام تناقض و تضادى ندارد. من علوى هستم, ولى امام جواد هم امام و مقتداى من است. این ظرافت کلام خدا و رسول و امام است که گاه در زبان قرآن یا روایت و حدیث سمبلهایى مطرح مى شود و این سمبلها و نشانه ها براى هدایت ماست و اینکه بسته به وضع خویش چگونه الگوهایى را برگزینیم. خداوند از اینها تعبیر اسوه دارد. اینها اسوه هایى براى هدایت مومنان هستند, ولى آنها که گمراهند, در این اسوه ها تردید مى کنند که چرا این مثالها زده شده و چرا مثالى دیگر نیامده است. آوردن مثالها و طرح اسوه ها منافاتى با عدالت خداوند ندارد. اگر بعضى را بر بعضى برترى داده, براى این است که ما را به اندیشه وادارد. اهل بیت عین رحمت هستند و هر که به آنها نزدیک شود, وارد وادى رحمت مى شود و این عین عدالت خداست.
در جامعه کنونى شکى نیست که در تقسیم ثروتهاى عمومى آن گونه که باید, عدالت حاکم نیست. اما امید است ما و مسوولان شرمنده خدا و خلق نباشیم که چگونه مملکتى که داعیه دار تحت رهبرى امام زمان و ولایت على است, تا برقرارى عدالت اجتماعى, اقتصادى و ... فاصله زیادى دارد. شما خواهر ظریف اندیش و باریک بین و نکته سنج, على رغم سختیها, به خداوند ایمان داشته باشید. دین را از دیندار نجویید; از متن دین و قرآن و قرآنان ناطق (اهل بیت) بجویید. اگر طالب حقیقت باشید مى یابید; گرچه بسیارى مواقع کالبد ما از تحمل حقیقت ناتوان است و براى فرار دلیل تراشیها مى کنیم, اما خداوند به قدر وسع و قدرتمان از ما مى خواهد. ان شإالله همچون گذشته با ایمان و اخلاص مسیر زندگى را دنبال کنید و خداوند شفاى عاجل نصیبتان کند. به هوش باشید که بیمارى مى تواند راهى براى سنجش شما باشد. خداوند انسانها را گاه به داشتن و گاه به نداشتن امتحان مى کند, تا نشان دهد چه کسى بهتر عمل مى کند و چه کسى اهل هدایت است. پس از نداشتنها غمگین و مإیوس نشوید و در هر حال او را بخوانید که خدا وعده داده, اجابت خواهد کرد.
خواهر گرامى, ذوق خویش را دنبال کنید و اگر نوشته اى یا شعر و داستانى دارید برایمان بفرستید, در صورت مناسب بودن از آن استفاده خواهیم کرد.
با دعاى خیر, موفق باشید.

پدرم عصبانى مزاج و مادرم لجوج است
با دلبستگى خود چه کنم؟
خواهر ع.ر ـ شهرستان خ
مشاور: زهرا آکوچکیان
من فرزند سوم خانواده اى پرجمعیت با هشت فرزند هستم. دخترى 24 ساله ام که در دانشگاه تحصیل مى کنم. پدرى دارم که عصبانى مزاج است و احساس مسوولیتى در مقابل فرزندانش ندارد. او یک پسر از همسر اول خود (برادر بزرگترمان) داشت که برایش همه کار مى کرد, ولى حالا که او ازدواج کرده و ما هنوز از زیر بار قرضهاى او بیرون نرفته ایم, انتظار دارد پسر ده ساله اش خرج خودش را در بیاورد! مى گوید: من دیگر باید بازنشسته شوم! مدام با مادرم درگیرى دارد. پدرم گرچه بدزبان است, ولى محبت طلب است و اگر از در سازش با او وارد شویم, نرم مى شود و هر کارى از او بخواهیم مى کند. متإسفانه مادرم زنى یکدنده, لجوج, خشن و مغرور است. هیچ وقت حاضر نیست غرور بى مورد را کنار بگذارد. هر حرفى بزند روى آن اصرار و پافشارى دارد. او گرچه بسیار مهمان نواز و کدبانو است, ولى در مقابل پدر خشن ترین رفتارها همراه با بى اعتنایى زیاد را دارد. چندین بار این نکته را به مادرم گفته ام ولى او به هیچ وجه زیر بار نمى رود.

من علاوه بر تحصیل براى اینکه خیلى کارى به مسایل خانواده و درگیریها نداشته باشم خیاطى مى کنم و به خاطر نداشتن امکانات لازم و انجام بسیارى از کارهاى مربوط به آن بایستى مرتب از خانه خارج شوم. احساس مى کنم دیگران روى رفت و آمدهاى من فکرهاى ناجور مى کنند.
از طرف دیگر من با فردى درگیرى احساسى پیدا کرده ام. این فرد کارمند اداره اى است که مدتى قبل براى انجام کارى به آنجا رفته بودم. او نگاههاى عمیق و معنى دارى به من مى کند. من فکر مى کنم او هم نسبت به من علاقه مند شده است, ولى با وجودى که چندین بار براى کار به آن اداره رفته ام, او واکنشى جدى نشان نداده و حرفى نزده است. شاید به خاطر اینکه حدود 13 ـ 14 سال از من بزرگتر است. نمى دانم ولى گاهى فکر مى کنم آنها که در برخوردهایشان گستاخند و خود به سراغ دیگران مى روند, شانس بیشترى براى انتخاب همسرى مناسب دارند, تا امثال من. البته وضع این فرد خیلى از وضع خانوادگى ما بهتر است و یازده سال خارج از کشور بوده است. متإسفانه مدام فکرم روى این مسإله است و نمى توانم تکلیفم را با خودم روشن کنم.
خواهر گرامى!
یکى از راههایى که مى توان با بزرگترها ارتباط برقرار کرد احترام گذاشتن و محبت کردن به آنهاست; هم در مورد مادر و هم پدر. افراد بالغ اغلب وقتى احساس کنند مورد قضاوت و انتقاد قرار گرفته اند, سریعا موضع دفاعى مى گیرند و از رفتار خود حتى اگر اشتباه باشد دفاع مى کنند. از طرفى انتقاد مستقیم و نفى یک رفتار, به طور صریح و رو در رو, روش درستى نیست. در این مورد مى توان از توصیه هاى غیر مستقیم کمک گرفت. براى آنکه در درجه اول بتوانید با مادر خود کنار بیایید, بدون ایراد گرفتن و قضاوت کردن در مورد رفتارهاى او با پدر, اول با او همدلى کنید. به او نشان دهید اگر شما به جاى او بودید و فکر مى کردید همسرتان اعتنایى به فرزندانتان ندارد و با آنها کج رفتارى و سختگیرى مى کند, آزرده خاطر مى شدید. اما بعد مى توان به او القا کرد اگر طرف مقابل نقطه ضعف یا اتکایى داشت که بتوان از آن براى تغییر رفتار و اخلاقش استفاده کرد, من چنین مى کردم. مثلا اگر پدر با کمى نرمخویى و توجه و محبت نرم مى شود و آمادگى پذیرش خواسته هاى مرا دارد, چرا براى رسیدن به خواسته ام چنین نکنم؟! اگرچه مادرتان نخواهد پذیراى کلامتان باشد, شما عملا به او نزدیک شوید. احترامش بگذارید و از فرصتها براى نشان دادن محبت خود به او استفاده کنید. مثلا هنگام ورود به اتاق در مقابلش بایستید, به او سلام کنید, چادر او را بگیرید, چایى یا چیز دیگر برایش آورده و پذیرایى کنید. مقابل او صدایتان را بلند نکنید و هنگام صدا زدن ایشان با خضوع صحبت کنید. فکر مى کنیم شما با توجه به شناختى که از پدر دارید و راه ورود به قلب او را مى دانید و دختر هستید و دختران ذاتا استعداد خوبى در مدیریت عاطفى دارند, مى توانید به آسانى با پدر ارتباط برقرار کنید و در زمانى مناسب و وضعى که پدر از نظر روانى آرام و خشنود است, خواسته هاى خود یا خواهران و برادران را مطرح نمایید. این شیوه برخورد را به دیگر خواهران و برادران تذکر دهید. در این صورت تصور مى کنیم حتى اگر در مقابل درخواستهاى مادر مقاومت کند, با شما کنار خواهد آمد.
نکته مهم دیگرى که بایستى فراموش نکنید این است که هیچ گاه موقع درگیرى والدین, از یکى در مقابل دیگرى دفاع نکرده و میان آنها قضاوت نکنید. پدر احتمالا به دلیل علاقه زیاد به همسر اول و از دست دادنش, به یادگار او توجه بیش از حد داشته است. احتمالا بدخلقى هایش به دلیل سن بالا, بى حوصلگى و بى توجهى از طرف همسر یا بى اعتنایى فرزندان و یا بیمارى مى باشد.
در زمینه ایاب و ذهاب خود و نگرانى از نظر دیگران باید عرض کنیم این نگرانى بى مورد است. البته در صورتى که شما وقار و متانت خود را در محیط بیرون از خانه کاملا حفظ کرده و جدى باشید, مشکلى پیش نخواهد آمد. مى توانید با یادداشت کردن مایحتاج خود و برنامه ریزى مناسب و انجام کارها به طور منظم, رفت و آمد را به حداقل ممکن برسانید.

شما هم اکنون دختر جوانى هستید که در ابتداى سالهاى جوانى به سر مى برید و احساسات و هیجانات شما به راحتى برانگیخته مى شود. تجربه شما در برخورد با مسایل عاطفى, بخصوص با وضع زندگى خانوادگى شما کم است, زیرا افرادى که از نظر هیجانى و عاطفى و روانى غنى نشده باشند, خیلى آسان با کوچکترین اشاره و یا حتى توجه از سر کنجکاوى دیگران به خود, آن را حمل بر علاقه یا عشق و محبت مى کنند و بر اساس این دریافت بسیارى از مواقع دست به اقدامات یا رفتارهایى مى زنند که ناصواب بوده و عواقب خوشایندى ندارد. ساده ترین عارضه آن خرد شدن و تخریب شخصیت و وضعیت روحى و روانى دختر است. حال اگر این وضعیت را مبنى بر وجود حقیقتى بگذاریم, اولا ایشان سیزده, چهارده سال از شما بزرگتر است. شما که تحصیلکرده و دانشجو هستید آیا فکر نمى کنید این همه تفاوت سن بین زن و شوهر در آینده مشکلات زیادى را برایتان فراهم مى سازد؟ چرا که وقتى شما در سى, چهل سالگى که پختگى جنسى و روانى شماست, قرار بگیرید, همسرتان چهل و پنج یا پنجاه و پنج سال خواهد داشت. در این زمان او بیش از آنکه پاسخگوى شور و حال شما باشد, نیاز به آرامش و سکون دارد. یا تفاوت نگاهها و نگرشها نسبت به مسایل زندگى, درک نیازهاى روانى طرف مقابل و بسیارى از مسایل وجود دارد که بعدا مى تواند منشإ تعارض در زندگى زناشویى باشد.
البته این قانون کلى نیست که بگوییم چنین تفاوت سنى حتما منجر به تعارضات زناشویى خواهد شد, بلکه بیشترین علت سازگارى یا ناسازگارى, با چنین تفاوتى بین زوجین, بسته به میزان پختگى و کارآمدى فرد از نظر روانى, اخلاقى و شعور اجتماعى و انسانى اوست. ما تفاوتى خیلى بیش از این را بین یک زوج مى بینیم و تاریخ آن را ثبت کرده و تفاوت سنى هیچ گونه مشکلى براى آنان فراهم نکرده است; آن هم در وضعى معکوس که زن بیست سال از شوهر بزرگتر است. صد البته اگر دو انسان مثل حضرت خدیجه(س) و حضرت محمد(ص) داشته باشیم, حرفى براى گفتن نداریم, ولى در دنیاى پر از تکلف و خودمحورى, پیرامون ما چنین چیزى به وفور یافت نمى شود. آیا زنى پیدا مى شود که در عین سلامت و جمال و ثروتى کلان که زبانزد عام و خاص باشد و هر فرد برگزیده شهر آرزوى همسرى او را دارد, مشتاقانه به جوانى یتیم و فقیر رو کند و او را به خاطر ایمان و عقیده و پاکى اش بخواهد و تا پاى مرگ, خاضع و متواضع و یار همسر باشد و همه ثروت خود را به پاى عقیده شوهرش بریزد و نهایتا در شکنجه و سختى و گرسنگى در حالى فوت کند که حتى پارچه اى براى پوشاندن جسدش, باقى نمانده باشد؟! اگر چنین زنى با این همه کمالات, درک و فهم و ایمان یافتید, یا مردى که چنان قدردان همسرش باشد که با وجود عادى بودن تعدد همسر در آن زمان, تا هنگام حیات او همسرى دیگر اختیار نکند و همیشه او را نیمى از عوامل موفقیت رسالت بداند و تا پایان زندگى هر روز از این زن و فداکارىهایش یاد و قدردانى نماید, ما این تفاوتها را با این همه وسعت و بدون نگرانى مى پذیریم.
ثانیا به صرف نگاههاى پرمعنا آیا مى توان از آن به محبتى پاک تعبیر نمود؟! اگر بگویید او خجالتى است که چیزى بیان نمى کند, بى ربط است. خودتان نوشته اید مدتها خارج از کشور زندگى کرده است و سن او چندان کم نیست که در مقابل شما دست و پایش را گم کند و نتواند حرفى بزند.تازه او را فردى آرام و خونسرد و بلندپرواز معرفى کرده اید. اگر با تمام این تفاصیل باز فکر مى کنید علاقه اى واقعى در کار است و قصد سوء استفاده از شما مطرح نیست یا تنها خیالپردازى شما نیست, اکیدا توصیه مى کنیم رفت و آمد خود را به محیط کار ایشان محدود کنید و بیهوده خود را به دست هیجانات نسپارید. اگر واقعا به شما دلبسته باشد, آنقدر زیرک و زرنگ است که به دنبال نشانى شما بگردد و اقدامى جدى انجام دهد. به هر صورت هیچ گونه رابطه اى حتى کلامى, بدون اطلاع والدین, از جانب ایشان نپذیرید. نگران آینده خود نباشید. خداوند مى فرماید اگر عفاف پیشه کنید, او خوب وکیلى است و کار شما را سامان خواهد داد. شاید تا وقتى این پاسخ را دریافت کنید, تحولات جدیدى در زندگى تان رخ داده باشد. صبور باشید.
آنها که به دنبال علاقه هاى خیابانى یا خیالى همسرى پیدا کرده اند, علاقه اشان پایدار نخواهد ماند و به زودى وقتى در زندگى واقعى و نیازهاى آن درگیر شوند خیلى از حرفها و ادعاهایى را که قبلا داشتند, به فراموشى مى سپارند.
آنهایى هم که با نیرنگ براى خود زندگى فراهم کرده اند, به تعبیر قرآن این نیرنگها و فریبها همچون کفى روى آب به زودى نابود خواهد شد و آرامش زندگیشان را بر هم خواهد زد و چه بسا این زندگیها دوامى نخواهد داشت.
خواهر محترم, عفاف پیشه کنید, چنان که تاکنون بوده اید و از فضل خدا مإیوس نشوید. او خود پاداش خویشتنداریتان را خواهد داد. مطمئن باشید.خدا یار و یاورتان.

خواهر ت.ف.ر ـ ؟
مشاور: آمنه ملاباشى
خواهر گرامى!
اشتغال ذهنى مداوم با برخى مسایل گاه به حدى مى رسد که وسواس فکرى ایجاد مى کند و حتى على رغم ناراحتى ما, مدام در ذهنمان یا به صورت تصاویر خیالى, تکرار مى شود. تا آنجا که گاه در عملکرد و زندگى ما مداخله کرده, با اشتغال مدت زیادى از وقتمان و به هدر رفتن انرژیمان براى ما مضر بوده و مانع این مى شود که عملکرد مفیدى از لحاظ جوانب مختلف مثل اجتماعى, تحصیلى و خانوادگى داشته باشیم. البته گاهى این افکار یا تصاویر خیالى براى شخص, به ظاهر خوشایند است ولى در واقع به ضرر است. از آن جمله مسایلى است که شما به آن اشاره کرده اید, ذهن نوجوانان را شبانه روز مشغول به خود مى کند. چه بهتر که با پر کردن اوقات خود, بخصوص اوقات فراغت, با کارهاى مفید و انجام کارهاى هنرى و پرداختن به ورزشهاى مناسب و نرمش بدنى و دورى از زمینه هاى تحریک غذاهاى پرکالرى و چربى و سرخ کرده و نیز نپوشیدن لباسهاى تنگ و ناراحت کننده و خواندن کتب و مجلات مفید و اجتناب از دیدن تصاویر و فیلمهاى مهیج و یا شرکت در جمع افراد و همسالانى که بیشترین گفتگویشان در این موضوعات است, از تفکر در این موارد بپرهیزید. این توصیه ما به اکثر نوجوانان عزیز است. در باره پرسش شرعى مربوط به این موضوع لازم است به رساله عملیه مراجعه کنید و یا مجددا با ذکر نشانى, سوالتان را براى ما ارسال کنید تا مستقیما به شما پاسخ دهیم. مجله برخى پاسخها را نمى تواند به صورت عمومى مطرح کند.
در مورد خروج مایع از سینه, مهم است که در قاعدگى رخ داده و کیفیت آن چگونه است. آیا زخم یا دردى در این ناحیه وجود دارد؟ با توجه به چرکى بودن آن بهتر است زیر نظر متخصص زنان و زایمان و یا جراح, به بررسى بیشتر آن پرداخته شود و معاینات لازم, صورت گیرد.
در مورد جوشهاى صورتتان, اولا اکثر این جوشها در زمان بلوغ افزایش یافته و علت آن اکثرا تغییرات هورمونى است. پیشگیرى یا کم کردن جوشها با کارهایى از این قبیل ممکن است:
1ـ نخوردن زیاد شیرینى, شکلات و غذاهاى سرخ کرده و پر ادویه.
2ـ شستشوى مناسب صورت با آب و صابون, طبق تجویز پزشک متخصص پوست و استفاده از داروهاى ساختنى.
3ـ ورزش سبک.
4ـ دورى از عوامل ایجاد کننده فشارهاى عصبى.
در پاسخ آخرین و شاید مهمترین مطلبى که بیان نموده اید, باید گفت در سنین نوجوانى که هویت فردى تا حدودى شکل مى گیرد, و شخص در پى یافتن پاسخ سوالاتى است از قبیل اینکه من که هستم؟ به کجا مى روم؟ چرا آفریده شده ام؟ و ... و به دودلیهاى فراوانى دچار مى شود که گاه حتى مسایل کلى زندگى مثل آفرینش و مذهب, توسط او مورد سوال قرار مى گیرد. در این مواقع احتیاج به الگوها و راهنماییهاى مناسبى است که خداى ناکرده او از راه راست منحرف نگردد و به سوالات او پاسخ داده شود. خواهر محترم, فطرت بشر, خدایى است و او به طور فطرى توجه به آفریدگار دارد (فطره الله التى فطر الناس علیها, لا تبدیل لخلق الله. سوره روم, آیه 30).
ما مطمئن هستیم شما فطرتى پاک و خدایى دارید. البته انسان در طول زندگى دستخوش تغییر و تحولات زیادى مى شود و مسایل محیطى بر او تإثیرگذار است. انسان از مقاطع مختلف سنى و رشدى مى گذرد و مقطع فعلى شما, مالامال از غلیان عواطف و هیجانات است. چه بسا نوجوانانى که در این دوران گرفتار انواع گناهان و مفاسد از کبر و غرور گرفته تا اعتیاد و انحراف مى شوند.
پس چه بهتر که با عنایت به درگاه الهى, با مناجات خالصانه با او و مددجویى از حضرتش و هم صحبتى و همدمى با انسانهاى صالح و مطالعه کتب مفید و بجا و آوردن عبادات از سر صدق و صفا, نه از روى اجبار, و یارى رساندن به مستمندان و نیازمندان و با مساعدت از خداوند متعال و اولیا, به سلامت از عهده رسالت خود که خداوند بر عهده انسانها گذارده و از روح خود در آنها دمیده است برآیید. خدا را با وضویى خالص, به رکوع و سجود بایستید و با دلى مملو از عشق او, و بدانید در سخت ترین شداید همراه شماست.
نور حق روشنگر راهتان.

خواهر م ـ ...
مشاور: آمنه ملاباشى
دخترى 22 ساله هستم. در حدود 17 سالگى, متوجه شدم پسرى از همسایگان دنبال شماره تلفن من مى گردد و مدام مرا به دوستانش نشان مى دهد. احساس کردم مرا دوست دارد ولى به او بى اعتنا بودم. از سال گذشته فهمیدم من هم به او بسیار علاقه مند شده ام و دیگر نمى توانم بدون او زندگى کنم. احساس مى کنم هر چه علاقه من به او بیشتر مى شود او نسبت به من بى اعتناتر مى گردد. اضطراب وجود مرا فرا مى گیرد که نکند یک روز او را از دست بدهم. هر روز که او را مى بینم و احساس مى کنم رفتار او خوب است انگار دنیا را به من داده اند. اما روزى که احساس مى کنم او بى اعتناست, تپش قلب مى گیرم. وقتى تنهاست و مرا مى بیند خود را گم مى کند و رنگ به رویش نمى ماند. هر چند که به من چیزى نگفته و فقط از رفتار او احساس کرده ام مرا دوست دارد. با این حال تصمیم گرفته ام منتظر او باشم. من جز او با هیچ کس دیگر نمى توانم زندگى کنم.
از شما چند سوال دارم:
1ـ آیا این همه که من او را دوست دارم, او نیز به من علاقه مند است؟
2ـ آیا احساس من درست است که او به من بى اعتنا شده است؟
3ـ و چیزى که بسیار مهم است اینکه به من بگویید چه کار کنم تا او را بیشتر جذب کنم؟
خواهر گرامى!
این سخن مولانا را با گوش جان بشنویم:
عشقهایى کز پى رنگى بود
عشق نبود, عاقبت ننگى بود
عشق دو نوع است: عشق حقیقى و عشق مجازى. عشق, کشش انسان به حق و اتصال قطره به دریاست. عشق حقیقى با برخوردار شدن از صفات نیک انسانها و توجه به جهان معنى, ظهور مى یابد و عشق مجازى, عشق به مظاهر مادى و طبیعت است و در آن هواى نفس, نقش دارد. عشق مجازى با وصل به محبوب, کم سو مى شود و آن وقت است که چشم انسان به حقیقت باز مى شود.
خواهر محترم, در سنینى که شما پشت سر مى گذارید, وجودتان پر از عاطفه و مهر و هیجانات است و احساسات شیرینى را در برخى برخوردها تجربه مى کنید. دل شما مثل شیشه اى نازک است که با کوچکترین ارتعاشى, ترک برمى دارد. گاه در خانه و جمع خانواده به علت مشکلات, شخص از سوى والدین یا سایر بزرگترها, با محبت و توجه روبه رو نمى شود و احساس مى کند کسى به او اهمیت نمى دهد. بسیارى از والدین نمى دانند تشویق مى تواند دل نازک فرزندانشان را شادمان سازد. اما اگر در فرزند نقاط ضعفى وجود دارد, هرچه بزرگتر به رویش مىآورند و عزت نفس و شخصیت او را خدشه دار مى سازند! این رفتار باعث مى شود او به دنبال محبت در بیرون از محیط و کانون خانواده بگردد. چه بسا دخترى به خاطر جلب توجه و نشان دادن توانایى اش, چون سایر همسالان سعى نماید مانند برخى از آنها رفتار نموده و براى خود عشقى خیالى یا عاشقى سینه چاک بیافریند. آنگاه از یک نگاه یا لبخند ساده براى خود داستانى طولانى و مفصل بسازد. در این میان غریزه جنسى نیز بر این مسإله دامن زده, او را در جهت جلب توجه غیر همجنس رهنمون سازد. اینجاست که بسیارى نگاه هاى پلید و نیات سوء برخى جوانان هوسباز را به دنبال خود کشد و سبب آن گردد که بازیچه دست آن پسر و شاید دوستانش شود. کمترین اتفاق ممکن این است که از درس و مدرسه و فعالیت روگردان شده, مدام اشتغال ذهنى با افکار رویایى خود داشته باشد و بدتر اینکه اتفاقاتى ناخوشایند رخ دهد که دیگر راه جبرانى نداشته باشد. آن وقت است که افسرده, تکیده, بى خواب و بى خوراک شده, از درس و تحصیل باز مانده, سرکوفتهاى خانواده را به دنبال داشته باشد.
شما آنچنان در حدس و گمانهاى خود غوطه ور شده اید که براى خود دنیایى خیالى ساخته اید, بدون اینکه چیزى از آن پسر شنیده باشید. فقط احساس کرده اید او به شما توجه و دوستتان دارد. فقط با نگاهش! از کجا فهمیدید او قصد داشته شماره تلفنتان را به دست آورد؟ شما حدود پنج سال از عمر گرانبهایتان را در این اوهام سر کرده اید و فعلا آنچنان به این خیالات وابسته شده اید که زندگى بدون او برایتان امکان ندارد. این وابستگى آسیب زاست. اصولا این نوع محبتهاى خیابانى راه به جایى نمى برد. اگر حتى به ازدواج ختم گردد, مدام دختر در معرض سرکوفتهاى پسر و خانواده اش به سر مى برد. اگر به ازدواج ختم نشود باز براى دختر سابقه خوبى به جا نمى گذارد. شما نسبت به مسإله اى که حتى به وجود آن باور ندارید دچار تناقض هستید. اگر وى علاقه اى حتى کم نسبت به شما داشت, تا به حال از طریق خانواده اش پا پیش گذاشته بود و خود را خواستار شما نشان مى داد. خدا رحم نموده که فعلا شما فقط در حد خیالات به او دل بسته اید, و از او کار دیگرى سر نزده, چون او مى توانسته است شما را مثل بازیچه اى بگرداند. این موارد بر عملکرد و کارآیى شما در زندگى تإثیر گذاشته است و احتمال مى دهیم اگر خواستگاران خوبى براى شما بیایند, به خاطر آن پسر, بدون بررسى, آنها را رد کنید.
در پاسخ به سوالات شما, نه ما و نه شما خبر نداریم او به شما علاقه مند است یا نه و غیر از اینکه شما در خیال خود به چنین جوابى رسیده باشید, گفتار و رفتارى که نشان دهنده چنین علاقه اى باشد, سراغ نداریم.
بهتر است وقار و عزت خود را حفظ کرده و اصلا قدمى در راه فهمیدن چنین موضوعى برندارید که اوضاع را بدتر مى کند.
فعلا بیشترین اشتغال ذهنى را با این مسایل دارید, بدون اینکه شناخت و آگاهى نسبت به شخصیت, طرز سلوک و موقعیت خانوادگى او داشته باشید. آیا آنان که دم از شناخت قبلى دختر و پسر مى زنند, به چنین شناختى که تنها از روى نگاهى است, چه نامى مى نهند و با آن موافقند؟ علاقه اى کورکورانه و چشم بسته! آیا اصلا مى توان بر این احساس نام زیباى عشق را نهاد؟! حتى اگر بین شما صحبتى رد و بدل شده بود و او به شما اظهار علاقه مى کرد, باز صحت آن تا به پاى عمل نمى رسید و با خانواده به خواستگاریتان نمىآمد نمى توانستید پى به درستى آن ببرید.
اینکه چگونه مى توانید او را جذب کنید, پاسخى چون پاسخهاى قبلى دارد. آیا شما با رنگ و لعاب ظاهر تصمیم به جذب او دارید یا اینکه با شناخت احساسات, افکار و رفتار, شما را بپسندد؟ آیا این قدر که فکر مى کنید, پسندیدن یا عدم پسندیدن او اهمیت دارد؟ توصیه ما این است که واقع بین باشید. سعى در بهسازى خود کنید, با رو آوردن به هنر و علمآموزى و شرکت در کلاسهاى مفید و در صورت امکان, یافتن شغلى مناسب, تا در اجتماع با افراد گوناگون برخورد داشته باشید و بتوانید با شناخت بیشترى از انسانها به مقایسه آنها بپردازید. به دنبال محبتهاى دروغین و کاذب نباشید تا ان شإالله محبت و عشق واقعى از طرف انسانى که درخور و شایسته شما و متصف به صفات پسندیده است نسبت به شما نثار شود.
به امید موفقیتتان.

با شوهرم مشکل دارم, مى خواهم طلاق بگیرم
فرزندانم حالت عصبى دارند

خواهر س.م ـ قم
مشاور: زهرا آکوچکیان
خواهر گرامى!
شما مى توانید با مجله تماس بگیرید و مسایل خویش را مطرح نمایید.
در مورد سوالهاى شما بایستى عرض کنیم در مورد طلاق گرفتن اگر شما بدون دلیل محکمه پسند بخواهید از شوهرتان طلاق بگیرید, بایستى حقوق خود را به او ببخشید, ولى در صورت اعلام عسر و حرج از جانب شما و اثبات ادعاى خود مبنى بر آزار دیدن یا دریافت نکردن حقوق و نفقه خود از طرف شوهر, مى توانید به دادگاه مراجعه نمایید و درخواست خود را مطرح کنید. معمولا کمیسیونهاى بانوان ـ که دبیر کمیسیون مشاور استاندار مى باشد ـ یک مشاور حقوقى دارند که احتمالا با مراجعه به آن و تماس با مشاور حقوقى, از حقوق خود در این زمینه آگاهى پیدا مى کنید.
در مورد علت عصبى شدن فرزندانتان, احتمالا دلیل آن را خودتان بهتر مى دانید. هر مشکل رفتارى یا روانى که کودکان به آن مبتلا شوند, معمولا ریشه در خانواده و روابط حاکم بر آن دارد. وقتى محیط منزل ناامن, ناآرام و مملو از خشونت, تشنج و بى احترامى باشد, کودکى که در این محیط زندگى مى کند, به هیچ رو نمى تواند به طور طبیعى و سالم رشد کند.
کودکان در این محیط, همیشه از اضطراب, نگرانى, ترس و وحشت رنج مى برند. وقتى والدین با هم درگیرى دارند, دیگر زمانى براى توجه به فرزندان ندارند و حتى خیلى از مواقع خشم خود نسبت به یکدیگر را روى بچه ها خالى مى کنند, چون بى دفاع تر از آنها دور و بر خود نمى بینند. پس خیلى بدیهى است کودکانى که در چنین اوضاع ناامن و خالى از عواطف و محبت رشد مى کنند, کودکانى عصبى و خشن مى باشند. آنها روش برخورد با مشکلات را از والدین مىآموزند و آموخته اند اگر نسبت به کسى عصبانى شدند بددهانى یا با خشونت رفتار کنند. آنها صبورى, محبت, احترام, همدلى و گذشت را از پدر و مادر نیاموخته اند که حالا در برخورد با ناکامیها بخواهند آرام و متین باشند. اولین توصیه و مداخله براى اصلاح اختلالات رفتارى و عاطفى کودکان, تغییر محیط زندگى آنها و اصلاح رفتار و روابط اطرافیان است. اغلب مواقع وقتى محیط کودک و نوع رابطه اطرافیان با او تغییر کند, به طور چشمگیرى بسیارى از مسایل حل مى شود.
براى کسب آگاهى بیشتر مى توانید به مشاور خانواده مراجعه نمایید.
در مورد اصلاح روابط خود با شوهرتان, به مشاوره حضورى احتیاج دارید. گرچه گفته اید یازده سال خیلى از روشها را امتحان کرده اید, ولى شاید هیچ کدام روش مناسبى براى حل مشکل نبوده و حتما بسیارى از آنها روشهاى تجویز شده توسط اطرافیان است. قبل از اقدام به طلاق بیشتر فکر کنید و عواقب آن را در نظر بگیرید. اولین حاصل طلاق, فشار روانى بیشتر روى فرزندانتان و جدایى اجبارى آنها از شماست, زیرا طبق قانون حضانت, آنها بایستى نزد پدر باشند, مگر آنکه بتوانید عدم صلاحیت پدر را به دادگاه اثبات نمایید. اگر هم فرزندان نزد شما باشند, در مورد امرار معاش زندگى خود فکر کرده اید؟ آیا براى آن برنامه ریزى مناسبى دارید؟ گرچه طلاق در جایى که هیچ راه اصلاحى وجود ندارد, بهترین اقدام است, ولى اگر بدون توجه به تبعات و نتایج آن و برنامه ریزى براى پیامدهاى آن انجام بگیرد, تنها باعث مى شود یک مشکل از شما حل شود, اما مسایل دیگرى پیش رویتان خودنمایى کند. براى برخورد با مشکلات و پیامدهاى آن بایستى آمادگى کامل داشته باشید و احساسى برخورد نکنید. قبل از هر اقدام, راههاى جدید را با مراجعه به مشاور یا کمیسیون بانوان بیاموزید.دست حق یارتان.

برادر ک.ک ـ زنجان
مشاور: زهرا آکوچکیان
برادر محترم!
ما نیز از وضعى که بر دوست شما رفته است, متإثر شدیم.
ایشان با توجه به وضعیت حاکم بر خانواده و رفتار خشن پدر و بى توجهى یا ناتوانى مادر مشکلات پیچیده عاطفى و روانى پیدا کرده اند که حداقل آن, افسردگى و انحراف رفتارهاى جنسى است. ایشان گرچه با مشاور صحبت کرده اند و توصیه هایى جهت ایشان شده است, ولى توصیه اکید ما مراجعه به روانپزشک و دادن شرح حال کامل خویش مى باشد. اگر درمانهاى روانپزشکى با مشاوره و روان درمانى توإم باشد, مى توان به ایشان کمک کرد و در حد مطلوبى از مشکلات عاطفى و رفتارى ایشان کاست.
موفق باشید.

حرمت خانواده

دختر: پدر, مادر! خانه, کاشانه ماست. خانه محل آسایش ماست. خانه کانون مهر و محبت افراد خانواده نسبت به هم است.
پسر: پدر, مادر! شما به عنوان محورهاى اصلى و ستون خانواده الگو و سرمشق ما هستید. شما با ایجاد فضایى آمیخته به مهر و محبت شرایطى به وجود مىآورید تا ما نیز از شما تبعیت بنماییم.
دختر: پدر, مادر! شما چرا آنچنان که لازم است و در شإن و منزلت یک پدر و مادر است حرمت همدیگر را حفظ نمى کنید؟
پسر: پدر, مادر! آیا مى دانید بى حرمتى شما نسبت به هم, چه تإثیر ناگوارى بر روى ما مى گذارد؟
دختر: آیا رفتار نامناسب شما نسبت به هم, سرمشق ما قرار نخواهد گرفت؟ و آیا ما نیز بى توجه به ارزشهاى خانوادگى بزرگ نخواهیم شد؟
پسر: پدر, مادر! آیا بهتر نیست با صبر و حوصله و منطق و متانت مشکلاتتان را با همدیگر حل نمایید؟
دختر: و از بدزبانى, تحقیر و توهین بپرهیزید! پدر, مادر! همیشه به یاد داشته باشید که شما الگو و سرمشق ما هستید.

با کدام دسته؟

برادرم,
شکى نیست که زندگى مشترک هیچ دو نفرى بدون مشکل و حرف و حدیث نیست. زندگى تو نیز مثل همه. اما آدمهاى منطقى و عاقل همیشه در پى آنند راه حلهایى اصولى براى مشکلاتشان پیدا کنند.
برادرم,
افراد بى مسوولیت و ضعیف از آنجایى که قدرت رویارویى با مشکلاتشان را ندارند براى پوشاندن نقاط ضعف خود از عواملى چون قهر, غضب و برخورد فیزیکى استفاده مى کنند. تا جایى که همسرشان حاضر به تحمل و گذشت نمى شود. تو آیا جزو این دسته اى؟
برادرم,
بددهنى و پرخاشگرى صفات بسیار مذموم و ناپسندى هستند که با دین و مذهب و عرف و اخلاق سازگارى ندارند. افرادى که در زندگى به بددهنى و برخوردهاى فیزیکى نسبت به همسرشان دست مى زنند موجوداتى ضعیف و بى منطق هستند که ضعف شخصیت خود را ظاهر ساخته و عملا نشان مى دهند که بدون داشتن بلوغ عقلى و فکرى ازدواج کرده اند. براستى تو آیا جزو این دسته اى؟
برادرم,
افراد بددهن و پرخاشگر با این گونه رفتارشان, نه تنها باعث آزار و اذیت همسر خود همسر خود مى شوند بلکه خود نیز چنانکه شایسته است از زندگى و زیباییهاى زندگى مشترک بى بهره و نصیب مى مانند. به گمانم تو جزو این دسته نباشى. اشتباه نمى کنم؟

همتى براى ساختن

زن: یک زن اگر بخواهد, اگر اراده کند, اگر توکل داشته باشد و نومید نشود مى تواند همچون هاله اى زرین پیامآور خوشبختى و معمار و سازنده یک زندگى مشترک باشد.
مرد: از بیست و هفت سال عمرم, بیست و دو سال آن را در کشورهاى خارجى سپرى کرده و براى خودم پزشک متخصصى بودم.
زن: وقتى من و او نامزد شدیم, همه آنهایى که ما را مى شناختند حیرتزده خبر را نقل مى کردند. او که آشنایى چندانى با آیین و مذهب و آداب و رسوم نداشت و من که در خانواده خیلى مذهبى رشد کرده و تربیت یافته بودم. اگرچه, من هم, به همراه خانواده ام سالهاى سال در خارج از کشور روزگار گذرانیده بودم اما گویى هرگز از ایران پا نگذاشته ام.
مرد: من و او از دو خانواده با دو فرهنگ کاملا مخالف بودیم.
زن: دو خانواده بعد از جر و بحثهاى فراوان موافقت کردند ابتدا به صورت شرعى سه ماه نامزد باشیم.
مرد: تا چنانچه در طول این مدت توافق داشتیم با هم ازدواج کنیم.
زن: او همه چیزش خوب بود الا اینکه اعتقادات مذهبى قوى نداشت. فکر مى کردم وظیفه من است که او را از فرهنگ بیگانه جدا و با فرهنگ غنى اسلامى ایرانى از نو بسازم.
مرد: او مرا به بهانه میهانى به جلساتى مى برد که در آنجا در باره معارف و فرهنگ اسلامى گفت وگو مى شد.
زن: در آن جلسات برداشتهاى صاحب نظران مورد نقد و بررسى حاضرین قرار مى گرفت و هیچ وقت جلسات چند صدایى ما به میدان جنگ و جدل مبدل نمى شود بلکه آرا مختلف مطرح و سپس مورد نقد و بررسى قرار مى گرفت.
مرد: در ابتدا من با سکوت در این جلسات شرکت مى کردم اما کم کم آراى مطرح شده را نقد مى کردم و جواب مى شنیدم.
زن: او را به طور غیر مستقیم درگیر عرفان و اسلام نمودم. به این ترتیب بود که کمتر به تفریح و مسایل دیگر فکر مى کرد.
مرد: حتى در محیط کاریم نیز در پى یافتن راه درست و حقیقت بودم و از هر فرصتى براى آموختن سود مى جستم.
زن: روزى که سه ماه مهلت تمام شد عشق به خدا تمام وجود او را در بر گرفته بود و من چه شادمان بودم.
مرد: خیلى زودتر از آنى که دیگران تصور مى کردند در مورد شرایط ضمن عقد و تشریفات عقد به توافق رسیدیم و با ساده ترین شرایط طى مراسمى ساده بر سر سفره عقد نشستیم.
زن: او که به دلیل حرفه اش با محسوسات سر و کار دارد, اینک هر پدیده اى را نشان از قدرت عظیم و لایتناهى حضرت حق مى شمارد و چنان غرق عبودیت ذات باریتعالى است که گاه حتى مرا و بچه هایمان را نیز از یاد مى برد و اما من به این فراموشى افتخار مى کنم و از آنچه ساخته ام و بالا برده ام, باور کنید بسیار لذت مى برم.