نویسنده

 


بینشهاى ناب در نگاه دخت آفتاب (2)
دعاشناسى

احمد لقمانى


 گنجینه گشایش
اى هد هد صبا به سبا مى فرستمت
بنگر که از کجا به کجا مى فرستمت
در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست
مى بینمت عیان و دعا مى فرستمت
هر صبح و شام قافله اى از دعاى خیر
در صحبت شمال و صبا مى فرستمت
اى غایب از نظر که شدى همنشین دل
مى گویمت دعا و ثنا مى فرستمت(1)
دعا, خواستن و خواندن موجودى محدود و پرنیاز از نیرویى بى کران و بى نیاز است تا خزانه ملک و ملکوت به روى او گشوده شود و جلوه اى جاودان یابد.
دعا, ارتباط عاشقانه انسان با محبوب حقیقى و پیوند باطنى با معشوق ابدى است که حیات روحى, نشاط قلبى, صفاى باطنى و سلامت روانى رهآورد آن به شمار مى رود.
دعا, سلاح انبیإ, کار و پیکار اولیإ, سیره عارفان و شیوه همیشه فرشتگان است و نیازى فطرى و خواسته اى درونى قلمداد شده است به گونه اى که پروردگار مهربان خود فرمان دعاگویى به بندگان داده است که:
((ادعونى استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتى سیدخلون جهنم داخرین;(2)
مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم, در حقیقت, کسانى که از پرستش من کبر مى ورزند به زودى خوار در دوزخ در مىآیند.))
افزون بر این, شیوه پیدا و پنهان بودن دعا (ادعوا الله تضرعا و خفیه)(3) و بیان گوناگون آن را (قل ادعوا الله او ادعو الرحمن ایا ماتدعوا فله الاسمإ الحسنى)(4) گوشزد مى کند; دعا را گنجینه گشایش مشکلات و راه رهایى از اندوه و غم معرفى کرده (قل الله ینجیکم منها و من کل کرب ثم انتم تشکرون)(5) و نشان روشنگر بندگان صالح خدا نامیده است (انهم کانوا یسارعون فى الخیرات و یدعوننا رغبا و رهبا و کانوا لنا خاشعین).(6)
او خود را جوابگوى خواسته بندگان خویش و نزدیک به آنان مى نامد و دعاى آنها را مایه رشد و سعادت و کمال و تکامل آنان مى داند (و اذا سإلک عبادى عنى فانى قریب ...)(7) و علاوه بر آن, توجه, لطف و عنایت خویش را به سوى بندگان با این حقیقت فطرى و واقعیت معنوى هم سو مى شمرد. (قل ما یعبوا بکم ربى لو لا دعاوکم).(8)
چنین سخنان سبحانى و کلمات رحمانى موجب گردیده که پیشوایان پاک نهاد و روشن اندیش نیز نگاه و نگرشى عرشى نسبت به دعا, شرایط و لوازم اجابت آن از خود نشان دهند و پیروان خویش را به نوسازى معنوى و بازنگرى درونى دعوت کنند.
رسول گرامى اسلام(ص) در گفتارى گرانبار دعا را ((مغز عبادت)) نامیده و ((دورى از هلاکت, فنا و نیستى))(9) را نزدیکى با این ارمغان آسمانى معرفى مى کند و برکات و درجات دعا را ((برترى بسیار و برجسته در بهشت برین))(10) الهى بیان مى نماید. ((هیچ نعمتى را گرامى تر از دعا))(11) نزد خداوند ندانسته, عاجزترین مردم را ناتوانان(12) از این ((عبادت افضل))(13) بیان مى کند به گونه اى که ((اعمال شایسته را نیمى از عبادات)) و ((دعا را نیمى دیگر))(14) مى داند! و رو کردن این توفیق والا را مایه گشوده شدن درهاى رحمت پروردگار به روى انسان تلقى مى نماید. (15)
امیر مومنان على(ع) نیز با بینش علوى خویش دعاى بندگان در پیشگاه پروردگار را ((کلید رحمت و چراغى در ظلمت))(16) تفسیر مى کند که ((محبوب ترین)) اعمال شایسته نزد خداوند(17) محسوب مى شود. افزون بر آن, داناترین مردم در نگاه امام, بیشترین دعاکنندگان(18) دانسته شده است که این نعمت چشمگیر براى دین باوران, سپرى شایسته است.(19)
دخت آفتاب, فاطمه زهرا(ع) ـ که آغوش این نوشتار بینشهاى ناب او را در بر دارد ـ در فرازهاى هفت گانه گفتار گهربار خویش, دایره المعارفى درسآموز از دعا براى شیعیان و شیفتگان مى گشاید تا ره توشه اى شایسته براى امروز و فرداى آنان به حساب آید.

 ارزش و اهمیت دعا در نگاه فاطمه زهرا(س)
شناخت, معرفت و عشق پرگستره زهراى مرضیه(س) نسبت به ارتباط انسان با خداى خویش و ارزش بى کران راز و نیاز با معبود بى نیاز در وجود آن پاک بانو چنان عظمتى داشت که پدیده هاى ناپایدار زندگى ـ که دل و دین از بسیارى مى رباید و آنان را به سوى خود مشغول و مجذوب مى سازد ـ بى ارزش دانسته مى شود و یک دعا در هنگامه نیاز بسیار به کمکهاى مادى زندگى در بینش روشنگر آن حضرت, ((محبوب تر از دنیا و آنچه در دنیاست)) محسوب مى شود!!
روزى که رسول اکرم(ص) رو به دخت دلبند خویش کرد و با توجه به مشکلات مادى و نیازهاى ضرورى زندگى او فرمود: دخترم! آیا دوست دارى دعایى به تو بیاموزم که هیچ کس آن را نمى خواند مگر آنکه خواسته هاى او تحقق مى یابد؟
زهراى عزیز(س) بى درنگ پاسخ داد:
((یا ابه! لهذا احب الى من الدنیا و ما فیها;(20)
پدرجان! چنین دعایى از دنیا و آنچه که در آن است, نزد من محبوب تر است.))
آرى:
طفیل هستى عشقند آدمى و پرى
ارادتى بنما تا سعادتى ببرى
مى صبوح و شکر خواب صبح دم تا چند
به عذر نیمه شبى کوش و گریه سحرى
دعاى گوشه نشینان بلا بگرداند
چرا به گوشه چشمى به ما نمى نگرى
بکوش خواجه و از عشق بى نصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بى هنرى(21)
روزى دیگر پس از رحلت دردآلود سرسلسله رسولان هستى حضرت محمد(ص), که زنان بنى هاشم در منزل آن حضرت اجتماع کرده بودند تا به عزادارى بپردازند, چون ارزشهاى جاهلیت در سخنان آنان به عنوان افتخار مطرح گردید, فاطمه(س) رو به آنها کرد و با سخنى کوتاه, بلنداى بصیرت خویش را نسبت به دعا در پیشگاه پروردگار نمایان ساخت و فرمود:
((اترکن التعداد و علیکن بالدعا;(22)
[ اى زنان عزادار]! دست از شمارش افتخارات و صفات بردارید و به دعا و راز و نیاز بپردازید.))

 چرا باید دعا بخوانیم؟
اجازه دعا کردن از سوى پروردگار به انسان, خود بزرگترین نعمت الهى است که نشان از لطف و رحمت او به بندگان خویش دارد. این عنایت گاه با دعوت خداوند به طور مستقیم انجام مى شود و بسیارى از سر شور و عشق لب به دعا با خداى خویش مى گشایند که او خود فرمود: ((ادعونى استجب لکم;(23) بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.)) و گاهى دل مشغولى هاى فریبنده زندگى چنین زمان زرینى را از افرادى مى رباید و خداوند مهربان براى هدایت و سعادت, او را به مشکلات و بلاها گرفتار مى کند تا شبى یا دمى رو به سوى خالق خویش نماید و از فرو رفتن در دنیاى مادى باز ماند. حقیقتى که در قرآن کریم بدین گونه ترسیم شده است:
((فاخذناهم بالبإسإ و الضرإ لعلهم یتضرعون;(24)
پس آنان را با مشکلات و سختیها گرفتار کردیم تا شاید به درگاه حق تضرع کنند. ))
اما برخى افراد که در آنها آن جوشش درونى و این کوشش بیرونى احساس نمى شود, به گونه اى دیگر مورد عذاب قرار مى گیرند. اینان با فرو باریدن نعمتهاى رنگارنگ و خیره کننده ـ که رهآوردى جز غرور قدرت و نسیان و عصیان نخواهد داشت ـ دچار عذابى دردناک و غیر قابل بازگشت مى شوند تا لحظه اى در غوغاى فراوان داراییها و خودپرستیها فرصت بازگشت به درگاه خداوند نیابند و عمرى را در اسارت هواها و هوسها به خیال دستیابى به سراب سعادت و جاودانگى سپرى کنند.
قرآن کریم سرگذشت اینان را چنین بازگو مى کند:
((فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم ابواب کل شىء;(25)
پس هنگامى که آنچه را به آن تذکر داده شده بودند فراموش کردند, درهاى هر چیزى را به روى آنها باز کردیم.))
بى شک چنین افرادى به خاطر غفلت و معصیت خود هرگز مورد توجه پروردگار خویش قرار نمى گیرند که او خود فرمود:
((قل ما یعبوإ بکم ربى لو لا دعاوکم;(26)
[ اى رسول ما] بگو اگر دعاى شما نباشد, پروردگارم به شما توجهى نمى کند.))
و سرانجام نیز به خاطر آنکه دنیا مزرعه آخرت است, انعکاس غفلت خویش را در آخرت مى یابند و به آنان گفته مى شود:
((الیوم ننساکم کما نسیتم لقإ یومکم هذا;(27)
امروز فراموشتان کردیم, همان گونه که شما ملاقات این روز را فراموش کردید.))
این فرهنگ معرفتى و قرآنى در سخن و سیره بزرگ بانوى هستى, حضرت زهرا(س) به خوبى نمایان است, زیرا آن عزیز عرشى براى قرب و نزدیکى به خداوند و دورى از غفلت روزمره در زندگى داراى دعایى خاص براى مناجات با پروردگار بود و هماره صحن و سراى دل و دیده را با چنین دعایى نورباران مى کرد. ماجرا را از زبان صحابى صمیمى اهل بیت علیهم السلام, سلمان فارسى مى شنویم که چنین بازگو مى کرد:
دخت رسول خدا(ص), پس از ملاقات با حوریان بهشتى, از خرماى خوش بویى که به آن حضرت تقدیم کردند, به من عطا فرمود. آن تعداد خرما را در دست داشتم و در مدینه با هر گروهى از اصحاب که ملاقات مى کردم مى گفت: چه عطر دلنشینى؟ آیا مشک ناب با خود دارى؟ هنگام افطار از آنها خوردم, بدون هسته بود.
چون داستان خود را براى فاطمه(س) بیان کردم, با تبسم به من فرمود:
این خرماى معطر بهشتى از درختى است که براى یکى از دعاهاى من آفریده شده است. من آن را از رسول خدا(ص) آموختم. آن دعا این است:
((بسم الله النور, بسم الله الذى یقول للشىء کن فیکون, بسم الله الذى یعلم خائنه الاعین و ما تخفى الصدور, بسم الله الذى خلق النور من النور, بسم الله الذى هو بالمعروف مذکور, بسم الله الذى انزل النور على الطور بقدر مقدور فى کتاب مسطور على نبى محبور;(28)
به نام خداى نور, به نام خدایى که به هر چیز مى گوید باش, پس مى باشد. به نام خدایى که چشمها و نگاههاى پنهان و راز سینه ها را مى داند. به نام خدایى که نور را از نور آفرید, به نام خدایى که به نیکى یاد مى شود, آنکه نور را بر کوه طور نازل کرد, به اندازه اى معین, در نوشته اى بر پیامبرى عظیم.))
بصیرت و بینایى معنوى و ملکوتى فاطمه(ع) افزون بر هنگام حیات, زمینه ساز برکات بسیار پس از وفات او نیز مى گردید, از این رو با همسر عزیز خود, امام على(ع) وصیتى این گونه مطرح مى کند تا تمامى بانوان امروز و هر روز هماره از گذر لحظه ها و فرصتهاى زودگذر به فرداى جاودان و ابدیت خویش دل بسپارند و هرگز اسیر جنجالها و هیاهوهاى ظاهرى زندگى نشوند. زهراى اطهر در سفارشى اینچنین به امیر مومنان(ع) مى فرماید:
((اذا انا مت فتول انت غسلى و جهزنى و صل على و انزلنى قبرى و الحدنى و سو التراب على و اجلس عند رإسى قباله وجهى فاکثر من تلاوه القرآن و الدعا فانها ساعه یحتاج المیت فیها الى انس الاحیإ ...;(29)
[ على جان]! هنگامى که وفات کردم تو غسل و کفن مرا به عهده گیر و بر من نماز بگزار و مرا درون قبر بگذار و دفنم کن. خاک بر روى قبر من بریز و مساوى[ با زمین] کن و بر بالینم بنشین و زیاد قرآن و دعا بخوان زیرا در چنین لحظه هایى میت به انس گرفتن با زندگان محتاج است.))

تإثیر زمان و مکان در استجابت دعا
آنچه در اجابت دعاها و رسیدن به خواسته ها تإثیر بسیارى دارد و گاه در ردیف شرایط و آداب دعا قرار گرفته و تلاش انسان نیازمند را به نتیجه مى رساند, استفاده از زمان و مکان شایسته به هنگام لب گشودن به دعا است. امام سجاد(ع) در روز عرفه چون با خداى خویش سخن مى گوید, شرافت عرفات و قداست آن را مطرح مى کند و چنین بیان مى کند:
((... و کنون به سوى تو آمده ام و در این مکان که شرافتش داده اى در مقابل و درگاهت ایستاده ام به امید رسیدن به آنچه که نزد توست و تمایلم به سوى تو.))
و یا به هنگام اجازه گرفتن در کنار سرداب مقدس حضرت مهدى(ع) در سامرا و در زیارت آن حضرت در آن مکان والا چنین مى خوانیم:
((پروردگارا! به راستى که این بقعه اى است که آن را پاکیزه گردانیدى و مکانى است که شرافتش داده اى و علایم راهنمایى است که آن را پاکیزه ساخته اى و جایى است که راهنمایان توحید را در آن آشکار کرده است.)) تإثیر زمان نیز در دعاها و مناجات پیشوایان معصوم(ع) به گونه اى چشمگیر نمایان است, همان گونه که چون به ماه رمضان اشاره کرده اند آن را ماه نزول قرآن, هدایت مردمان و دلایلى از هدایت و فرقان (تشخیص حق از باطل) نام نهاده و زمان انابه و توبه و آزادى از آتش دوزخ بیان کرده اند.(30) یا در تإویل ((لیال عشر)) در سوره والفجر, دهه ذىالحجه را مصداق تام و تمام آن نامیده اند.(31) این نگرش درسآموز در آموزه هاى زندگانى دخت رسول خدا(ص), فاطمه زهرا(ع) به خوبى مشاهده مى شود. از این رو آن حضرت پس از جنگ احد, هر پنجشنبه, بر سر قبر حمزه سیدالشهدإ به دعا و مناجات مى پرداخت و یا به هنگام فشار غاصبان و ستمگران چون آنان را تهدید به نفرین کرد تا شوى عزیز خود, امام على(ع) را از چنگال ددمنشانه آنها رها سازد, مرقد مطهر رسول خدا(ص) را برگزید و فرمود:
((یا سلمان! یریدون قتل على و ما على على صبر فدعنى حتى اتى قبر ابى فانشرن شعرى و اشق جیبى و اصیح الى ربى;(32)
اى سلمان! آنان قصد جان على را دارند و من در شهادت على نمى توانم صبر کنم. صبرم تمام شده است, مرا به حال خود بگذار تا کنار قبر پدرم بروم, موهایم را پریشان سازم و گریبان چاک کنم و به درگاه خدا ناله سر دهم.))
دیدگاه قدسى آن بانوى پاک و تابناک در باره زمان دعا و راز و نیاز به گونه اى بود که هماره به روز مبارک جمعه و ساعات پایان و هنگام غروب آفتاب آن توجه داشت. روزى مى گفت پدرم در باره جمعه مى فرمود:
((ان فى الجمعه لساعه لا یوافقها رجل مسلم یسإل الله عز و جل فیها خیرا الا اعطاه ایاه. فقلت یا رسول الله: ایه ساعه هى؟ قال اذا تولى نصف عین الشمس للغروب;(33)
در روز جمعه ساعتى است که هر خواسته خیر و نیکویى در آن ساعت به اجابت مى رسد.
پرسیدم: یا رسول الله کدام ساعت است؟
فرمود: آنگاه که نصف قرص خورشید در افق پنهان شود.))

دعاى مستجاب و غیر مستجاب
آگاهى از شیوه ها و ریشه هاى استجابت دعا, موفقیت بزرگى است که همگان به دنبال دستیابى به آن هستند. برخى براى پى بردن به راز و رمز این توفیق چشمگیر, سوالات بسیارى مطرح مى کنند و گاه تإکید و تکرار بر دعاى خویش را مایه استجابت مى دانند, غافل از آنکه در معارف ناب آسمانى حقایقى دیگر در این باره به چشم مى خورد. داستانى درسآموز در این باره با هم مى خوانیم:
ابراهیم بن هاشم گفت عبدالله بن جندب را دیدم که در عرفات و در روز عرفه, حال بسیار خوشى داشت, پیوسته دستان او رو به آسمان بلند بود و اشک از دیدگانش جارى, تا بر صورتش مى غلطید و به زمین مى رسید!
چون مردم از دعا فارغ شدند به او گفتم در این پایگاه هیچ کس را بهتر از تو ندیدم. گفت: به خدا قسم دعا نکردم مگر براى برادران مومن خود زیرا از امام موسى بن جعفر(ع) شنیدم که مى فرمود:
((هر کس براى برادران مومن خویش, پشت سر آنها دعا کند از عرش ندا مى رسد که از براى تو صد هزار برابر باد; به خدا قسم دست برندارم از صد هزار برابر دعاى فرشتگان که به طور قطع قبول است براى یک دعاى خودم که معلوم نیست مستجاب شود یا نه!))(34)
این معرفت ربانى و آموزنده وحیانى در سخنان آسمانى معصومان علیهم السلام به خوبى نورافشانى مى کند. رسول گرامى اسلام(ص) دعاى پدر براى فرزند, دعاى امام عادل, دعاى مظلوم و دعاى پشت سر دیگران را سریع الاجابه و مقبول پیشگاه پروردگار مى شمرد و حتى در پاره اى سخنان تیزتر از شمشیر در اجابت بیان مى فرماید.(35) همان گونه که دعاى اطفال امت خود را ـ تا زمانى که به گناه آلوده نشده اند ـ مستجاب مى دانست.(36)
این بینش و گرایش در سلسله گفتار و رفتار دخت آن حضرت نیز به خوبى نمایان است. فاطمه(ع) در هنگامه هاى اجابت دعاها و عبادات, نخست دیگران را بر زبان مى راند و با مطرح ساختن آنان تقاضاى پذیرش دعاى خویش را براى امت مى نمود.
زمانى امام حسن(ع) مادر خود را دید که همواره لب به دعا گشوده است و تنها براى برادران و خواهران ایمانى و همسایگان طلب رحمت و مغفرت و اجابت مى کند. رو به او کرده گفت:
مادرجان! چگونه است که هرگز براى خودت دعا نمى کنى؟
حضرت پاسخ داد:
((الجار ثم الدار;(37)
نخست همسایه سپس خانه خود.))
اسمإ بنت عمیس, همسر جعفر طیار نیز مى گوید در لحظه هاى پایانى عمر حضرت زهرا(س) متوجه آن بزرگ زنان عالم بودم. او ابتدا غسل کرد, سپس لباسها را عوض نمود, آنگاه در خانه مشغول راز و نیاز با خداى خود شد. جلو رفتم, آن حضرت را دیدم که رو به قبله نشسته است و دستها را به سوى آسمان برآورده, چنین دعا مى کند:
((الهى و سیدى اسإلک بالذین اصطفیتهم و ببکإ ولدى فى مفارقتى ان تغفر لعصاه شیعتى و شیعه ذریتى;(38)
پروردگارا! مولایم! به حق کسانى که آنان را ـ به پیامبرى ـ برگزیدى و به سرشک دیدگان دو فرزندم ـ حسن و حسین ـ در فراق من, از تو مى خواهم گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان مرا ببخشایى.))
ما برآریم شبى دست و دعایى بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایى بکنیم
دل بیمار شد از دست, رفیقان مددى
تا طبیبش به سر آریم و دوایى بکنیم
مدد از خاطر رندان طلب اى دل ور نى
کار صعب است مبادا که خطایى بکنیم(39)
رسول خدا(ص) مى فرمود:
در روز قیامت از سوى پروردگار ندا مى رسد اى فاطمه! هرچه مى خواهى از من درخواست کن تا به تو عطا کنم و تو را خرسند نمایم.
دخترم زهرا عرض مى کند:
((الهى انت المنى و فوق المنى, اسإلک ان لا تعذب محبى و محبى عترتى بالنار;(40)
خدایا! تو امید من و بالاتر از امید من هستى, از تو مى خواهم که دوستان من و دوستان خاندان مرا به آتش دوزخ عذاب نکنى.))
فاطمه(ع) خود نیز در مشکلات زندگى از برخى تقاضاى دعا مى نمود تا از این طریق سریع تر و بهتر به اجابت نزدیک شود. روزى آن حضرت ضمن ((التماس دعا)) گفتن به پدر از او درخواست دعا کرد تا فرزند عزیزش امام حسن(ع) که دچار مریضى و درد و اندوه است آرام و قرار یابد, رو به رسول خدا کرد و گفت:
((یا رسول الله! ادع الله لابنک ان یشفیه;(41)
اى رسول خدا! خداوند را بخوان ـ و دعا کن ـ تا فرزندت را شفا دهد.))
با نگاهى به معارف قرآن به خوبى این شیوه را سیره همیشه انبیإ الهى مى یابیم, زیرا آنان نیز براى دستیابى به اجابت و فراهم سازى سعادت پیروان خود, لب به دعا مى گشودند; رسولانى چون حضرت آدم, موسى, عیسى, لوط, ابراهیم, نوح, یونس, زکریا, ایوب, شعیب علیهم السلام(42) و سرسلسله آنان حضرت محمد(ص) که براى امت خویش دعا مى کردند و از فرصتهاى مناسب و زمانهاى زرین نسبت به دعاى پشت سر برادران و خواهران دین باور بهره مى بردند.
از حضرت فاطمه(س) دعاهاى متعددى به ما رسیده است که در منابع حدیثى ذکر شده است. پیشتر پیام زن قطعات بسیارى از این دعاها را با عنوان ((زمزمه هاى فاطمه(س))) طى سه سال, از شماره 37 تا شماره 72, به گونه اى زیبا ترجمه کرده و در اختیار علاقه مندان گذاشته است.

1ـ دیوان حافظ, غزل شماره 91 (با گزینش).
2ـ غافر, 60. ر.ک: تفسیر ابن کثیر, ج4, ص848.
3ـ اعراف, 55. ر.ک: تفسیر ابن کثیر, ج2, ص;354 تفسیر التبیان, ج2, ص129.
4ـ اسرإ, 110. ر.ک: تفسیر التبیان, ج2, ص130.
5ـ انعام, 63 و 64.
6ـ انبیإ, 90.
7ـ بقره, 186. ر.ک: تفسیر التحریر, ج24, ص181.
8ـ فرقان, 77. ر.ک: تفسیر پرتوى از قرآن, ج1, ص;295 تفسیر التبیان, ج7, ص275.
9ـ بحارالانوار, علامه مجلسى, ج93, ص300.
10ـ همان.
11ـ همان, ج93, ص294.
12ـ همان, ص291.
13ـ کنزالعمال, خ3134.
14ـ همان, خ3137.
15ـ همان, ج2, ص62.
16ـ بحارالانوار, ج93, ص200.
17ـ کافى, ج2, ص467 و 468.
18ـ غررالحکم و دررالکلم.
19ـ کافى, ج2, ص468.
20ـ بحارالانوار, ج92, ص404 و 405.
21ـ دیوان حافظ, غزل 443.
22ـ خصال صدوق, ج2, ص;159 فروع کافى, ج1, ص;59 وسایل الشیعه, ج2, ص892.
23ـ غافر, 60. 24ـ انعام, 42. ر.ک: زخرف, 48 (و اخذناهم بالعذاب لعلهم یرجعون).
25ـ انعام, 44.
26ـ فرقان, 77.
27ـ جاثیه, 34.
28ـ مهج الدعوات, ص7.
29ـ بحارالانوار, ج79, ص;27 بیت الاحزان, ص176.
30ـ مفاتیح الجنان, دعاهاى ماه مبارک رمضان و دعاى ابوحمزه ثمالى.
31ـ تفسیر البرهان, ذیل آیه 1 و 2 سوره والفجر.
32ـ کتاب عوالم, ج11, ص;406 الوافى, ج2, ص;187 اختصاص, ص;181 کافى, ج8, ص238.
33ـ معانى الاخبار, ص113 و 114.
34ـ منتهى الامال, ج12, ص164.
35ـ بحارالانوار, ج74, ص84 و ج77, ص47 و ج93, ص355.
36ـ همان, ج293, ص357.
37ـ علل الشرایع, ج1, ص;183 لئالى الاخبار, ج4, ص;107 کشف الغمه, ج2, ص;25 دلایل الامامه, ص56.
38ـ ذخائر العقبى, ج1, ص;196 کوکب الدرى, ج1, ص254.
39ـ دیوان حافظ, غزل شماره 370 (با گزینش).
40ـ بیت الاحزان, ص27.
41ـ بحارالانوار, ج59, ص104.
42ـ تفسیر جامع البیان, ج9, ص;189 تفسیر الجدید, ج4, ص372 و ج3, ص;363 حجه التفاسیر, ج3, ص;252 تفسیر الکاشف, ج2, ص;311 تفسیر الکبیر فخر, ج8, ص204 و ج12, ص131 و ج19, ص131 و ج21, ص181 و ج22, ص;35 تفسیر احسن الحدیث, ج9, ص490.