زن و دانش, روایات و سیره معصومان(ع)
((قسمت اول))
زهرا آیت اللهى
زمانه, زمانه جهل بود و حاکمیت اوهام. لذا جاهلیتش نامیدند.
بشر دست ناپرورده بود و رها از تعلیم معلمى سزاوار, پس امى لقب گرفت. مردم آن روزگار چنان بودند که گویند در میان قریش تنها 17 نفر و در مدینه بین دو گروه اوس و خزرج فقط یازده نفر سواد خواندن و نوشتن داشتند.(1)
آنان که توان نوشتن داشتند آن چنان اندک بودند که نام تمامى آنان در کتب تاریخ با عنوان کاتبین ضبط شد.
ثبت است که پیامبر(ص) نامه اى براى قبیله بکربن وائل فرستادند و در میان آن قبیله بزرگ کسى که قادر بر خواندن باشد وجود نداشت.(2)
کلام کوتاه. اساسا در بین بسیارى از اعراب آن روزگار, سواد ننگ و عار به حساب مىآمد.
در چنین روزگارى, پیامبرى مبعوث شد که معجزه جاویدش کتاب است و زیباتر از همه آنکه اولین آیات این کتاب که بر رسول نازل مى شود چنین است:
((اقرء باسم ربک الذى خلق. خلق الانسان من علق. اقرء و ربک الاکرم. الذى علم بالقلم. علم الانسان ما لم یعلم.))(3)
نبى بزرگ, مذکر این پیام مى گردد که آن رب که جانهاتان همه با او آشناست, خداوند تعلیم دهنده به قلم است و آموزنده انسان, آنچه را که نمى داند.(4)
هنوز جان تشنگان وحى, مست شمیم آیات سابق است که خداوند قسم به قلم و نگاشته مى خورد. ((ن و القلم و ما یسطرون))(5)
و اساسا هدف از این همه رحمت بیکران در بعث انبیإ را تزکیه نفوس, تعلیم کتاب و حکمت و آموزش نادانسته ها, بیان مى دارد. ((یزکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمه و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون.))(6)
رسول او نیز در اولین جنگ بین امت اسلام و جماعت کفر, شرط آزادى مشرکین اسیر را در صورت نداشتن مالى با عنوان فدیه (حداقل هزار درهم) آموزش خواندن و نوشتن ده نفر از انصار, توسط هر اسیر باسواد قرار داد.(7)
ایشان مکررا در جمع مسلمین با بیان اهمیت دانش و ارزش طالب علم, مشوق آنان در فراگیرى علم شد.
علم را سرچشمه همه خیرات نامید, عالمان را وارث انبیإ, قلم عالم را برتر از خون شهید و نگاه به چهره دانشمندان را عبادت خواند. بیان داشت که چگونه ملک بالهاى خویش را سرشار از رضا, زیر پاى طالب علم مى گستراند و هر آنچه در جهان است حتى, ماهى در دریا, براى او طلب آمرزش از خدا مى نماید.(8)
در کلام تا بدانجا مى رود که به همه آنان که سخت در تکاپوى یافتن اثرى از بهشتند مى گوید:
((من کان فى طلب العلم کانت الجنه فى طلبه;(9)
کسى که در طلب دانش باشد بهشت در طلب او است.))
تإکید بر دانش آموختن چنان است که فرستاده الهى همه افراد را به آن دعوت مى کند, در هر نقطه دورى و از هر نوع مفیدى که باشد:
اطلبوا العلم و لو بالصین.(10)
العلم اکثر من ان یحصى فخذ من کل شیئى احسنه.(11)
طلب العلم فریضه على کل مسلم و مسلمه.(12)
زنان در جاهلیت
نمود جهل عصر جاهلیت آنکه نیمى از پیکره اجتماع ارجى نداشته و چه بسا عدمش را بر وجود ترجیح مى دادند. چه تعداد نوزادان دخترى که یا زنده در گور مدفون گشتند و یا از بلندى به دره پرتاب شده جان باختند. چه بسا پدرانى که از دنیا رفته, در زمره لباس و ظرف و مسکن, همسر خود را براى پسرانشان به ارث گذاردند و پسران با همسر پدر خود هر چه خواستند کردند یا به همسرى برگزیدند و یا چون کالایى به مردان دیگر عطا کرده مهریه او را خود دریافت نمودند. و چه دخترانى که بدون رضایت و در معاوضه اى ناپسند به کابین مردان درآمدند. در چنین زمانه اى آن عادل حکیم, جهت احقاق حقوق زنان آیات فراوان نازل کرده و رسول گرامى او نیز زمینه را جهت رشد و اعتلاى معنوى و مادى آنان فراهم نمود. خلیفه دوم بیان مى کند:
((و الله ان کنا فى الجاهلیه ما نعد للنسإ امرا حتى انزل الله تعالى فیهن ما انزل و قسم لهن ما قسم;(13)
به خدا ما در جاهلیت براى زنان شإنى قایل نبودیم تا آنکه خداوند در باره زنانى آیاتى نازل کرد و حقوق و بهره هایى براى آنان قایل شد.))
سخن در زمینه چگونگى ارتقاى و جایگاه فردى و اجتماعى زنان در کلام وحى و اهل بیت و سیره عملى آن بزرگواران فراوان است به همین جهت براى احتراز از پراکندگى مطلب, در این نوشتار تنها به تلاش گسترده جهت رشد علمى بانوان اشاره مى شود.
علمآموزى زنان
هدف از نزول انبیا و ارسال کتب آسمانى آن بوده که انسانها از ظلمات جهل به در آمده و به نور علم دست یابند لذا در شریعت مقدس اسلام علمآموزى بر همگان فرض است. تإکید بر آموختن علم توسط پیامبر(ص) با لفظ ((طلب العلم فریضه; طلب علم واجب است.(14)))
و یا با عنوان ((طلب العلم فریضه على کل مسلم; طلب علم بر هر مسلمانى واجب است)) بیان شده است.(15)
براى تإکید بر آنکه در این علمآموزى همگانى, کسى مستثنى نمى باشد و زنان نیز چون مردان موظفند در طلب علم باشند پیامبر(ص) در کلامى دیگر بیان داشته اند:
((طلب العلم فریضه على کل مسلم و مسلمه)) طلب علم بر هر مرد و زن مسلمانى واجب است.(16)
ذکر لفظ ((مسلمه)) على رغم آنکه روایات سابق, با لفظ عام, زنان را نیز شامل مى شد ممکن است به چند دلیل باشد از جمله آنکه گاه زنان به دلیل مشغله فراوان زندگى شخصى و خانوادگى, خود, نسبت به این امر مهم توجه کافى مبذول نمى نمایند. با تإکید خاص بر لزوم تلاش علمى بانوان, هشدار لازم به آنها داده مى شود.
گاه نیز برخى مردان با سوء استفاده از قدرت خویش جهت استفاده ابزارى از زن مانع از تحصیل علم زنان مى گردند چرا که ابزار, نیاز به اندیشه و دانش ندارد.
حال این سوال مطرح مى گردد که تإکید خاص بر دانش زنان به چه جهت است؟ با اندک تإملى در مى یابیم:
1ـ نیمى از افراد جامعه داراى رشد فکرى مى گردند. رهبر فرزانه انقلاب در اجتماع بزرگ زنان آذربایجان غربى فرمود:
((امروز متدین ترین, انقلابى ترین, پاکترین, باایمان ترین زنان جهان ما در میان قشرهاى تحصیلکرده هستند. کسانى که اهل تجمل و چسبیدن به زر و زیورآلات هستند یا به طور کورکورانه و چشم بسته مى خواهند در لباس و پوشاک و وضع زندگى از الگوهاى غربى تقلید کنند غالبا آدمهایى هستند که سواد و معرفت و معلومات کافى ندارند. کسى که معلومات داشته باشد مى تواند رفتار خود را کنترل کند و با آنچه که حق و حقیقت و خوب است تطبیق بدهد.))
2ـ هر چه سطح دانش و معرفت زنان اجتماعى بالاتر رود نسل آینده که در دامان آنان تربیت مى یابد رشد بیشترى خواهد یافت. ارتقاى فکر و عمل جامعه تا حد بسیارى مرهون تربیت مادرانى است که در حساس ترین ایام زندگى فرد, ایام حک شدن عمیق آموزه ها در ذهن, معارف و آداب را در ذهن و وجود فرزندان خود تثبیت نموده اند. بیهوده نیست که آن روح الهى فرمود: ((از دامن زن است که مرد به معراج مى رود.))
3ـ اینها همه, جز نقشى است که زنان یک جامعه به عنوان همسران دارند. آن چنان که گاه در پیوستگى عاطفى یک مرد به همسرش, هم و غم او تإمین دنیاطلبى و زیورپرستیهاى زن مى گردد و گاهى هم با تشویق همسر محبوبش, تشویش را از وجود مى زداید و در پناه آرامش حاصل از وجود همسر, توان خویش در رشد معنوى را چند برابر مى یابد. بدین گونه است که پیامبر(ص) برخى زنان را کارگزاران خدا مى نامد. مصداق این زنان, همسر آن مردى است که به پیامبر(ص) گوید آن گاه که زن من, مرا مغموم مى یابد گوید اگر نگران رزق خود هستى بدان که روزى تو را خداوند متکفل گردیده ولى اگر نگرانى تو به جهت امرى اخروى است خداوند اهتمام تو را بیشتر نماید.
نکته مهم آنکه, پیامبر(ص) به دلیل نقش این زن در حیات معنوى همسرش, او را سزاوار نیمى از اجر شهید مى داند.(17)
در این افق دید است که مقام معظم رهبرى مى فرماید:
((توصیه اى که مى کنم این است که خواهران و دختران عزیز من, این آگاهیها را بیشتر کنید. کتاب, مطالعه, دقت, تحقیق, درس, ورود در مسایل مورد ابتلاى روز و اهتمام به کارهاى دینى جزو وظایف حتمى و مسلمى است که امروز زنان کشور باید خودشان را مثل مردان موظف بدانند. شما هستید که فرزندان صالحى را تربیت مى کنید, شما هستید که همسران خودتان را براى ورود در میدانهاى خوب تشجیع مى کنید, بسیارى از زنان, شوهران خودشان را بهشتى مى کنند و آنها را از مشکلات دنیا و آخرت نجات مى دهند, چنین ارزشى را کار و تلاش و آگاهى و موضع گیرى زن دارد.))
با توجه به تإثیر ارتقاى فکر زنان در رشد خانواده, توصیه هایى چند در روایات مى یابیم:
1ـ امام کاظم(ع) بهترین همسر را آن محبوبه اى مى دانند که:
((کان لها عقل و ادب;(18)
صاحب اندیشه و قدرت تعقل و نیز داراى ادب باشد.))
2ـ در روایات تإکید فراوان بر آن است که از ازدواج با زنان احمق و نادان پرهیز شود. از جمله کلام حضرت على(ع) که فرمود:
((ایاکم و تزویج الحمقإ;(19) از ازدواج با زنان احمق بپرهیزید.))
و یا امام صادق(ع) فرمود:
((لا تزوجوا الحمقإ ...(20) با زنان احمق ازدواج نکنید.))
3ـ حساسیت نقش عقل و علم زنان به میزانى است که حتى در مورد زنانى که مسوولیت شیردهى کودکان را بر عهده مى گیرند نیز توصیه شده زنان و کم خرد نادان را جهت این امر استخدام ننمایند. امام باقر(ع) مى فرماید:
((لا تسترضعوا الحمقإ فان اللبن یعدى;(21) دایگى فرزندانتان را به زنان احمق نسپارید زیرا حماقت او به واسطه شیر دادنش به فرزند سرایت مى کند.))
4ـ دانش زن از چنان ارزشى برخوردار است که گاه شرط ورود در زندگى مشترک زوجین, دانش آموختن زن توسط مرد تعیین شده است. زیبا آنکه از هنگامه خلقت اولین زن در جهان هستى عنایت خداوند را بر این امر شاهدیم.
آن گاه که حضرت آدم(س) قصد ازدواج با حوا(س) را کرد خداوند رضایت خود را براى وقوع این ازدواج, منوط به آن دانست که آدم(س) معالم دین الهى را به همسر خویش بیاموزد. و چه علمى برتر از دانش معالم دین الهى.
((... فقال: یا رب فانى اخطبها الیک فما رضاک لذلک؟ فقال عز و جل: رضاى ان تعلمها معالم دینى ...))(22)
نکته در خور توجه آنکه در عصر پیامبر(ص) نیز یکى از انواع مهریه زنان, آموزش بوده است. به عنوان نمونه مى توان به روایت امام باقر(ع) اشاره نمود که فرمود در عصر پیامبر(ص) آن گاه که مردى, فاقد بنیه مالى جهت پرداخت مهریه به همسر مورد نظرش بود, پیامبر(ص) عقد ازدواج او را واقع ساخت و مهریه آن را آموزش قرآن توسط شوهر, قرار داد:
((قد زوجتکها على ما تحسن من القرآن فعلمها ایاه))(23)
مسوولیت همسران در رشد علمى بانوان
چنانچه مشاهده شد در امر خطیر گزینش همسر, دانش زن به عنوان ملاکى ارزشمند مطرح گردید و صداق این پیمان مقدس نیز گاه آموزش علم قرار داده شد و این تازه ابتداى راه است. در تداوم این سیر همه اعضا, خانواده نسبت به یکدیگر مسوولند. زن در مقابل همسر خویش و شوهر نیز در برابر بانوى خانه اش. رفع حجاب جهل و وصول به نور علم, در زمره مسوولیتهایى است که اعضاى آشیانه با صفاى خانواده مومن, بر عهده دارند و این مسإله, عمل به امر خداست که: ((قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس و الحجاره; خود و خانواده خویش را از آتشى که آتش گیره آن سنگ و بشر است, بر حذر دارید.))(24)
به دلیل این سفارش الهى است که وقتى سلیمان بن خالد از امام صادق(ع) سوال مى کند که خانواده من سخن مرا پذیرا هستند آیا تشیع را به آنان بیاموزم؟ آن حضرت با استناد به همین آیه شریفه مى فرماید: ((آرى)):
((ان لى اهل بیت و هم یسمعون منى افادعوهم الى هذا الامر؟ فقال(ع): نعم, ان الله عز و جل یقول فى کتابه: قوا انفکسم و اهلیکم نارا)).(25)
تإکید بر یارى زن و فرزند در آموزش, بدان حد است که از پیامبر(ص) نقل شده است در قیامت, فرد خدا را ملاقات نمى کند به گناهى بالاتر از جهالت خانواده خویش:
((لا یلقى الله سبحانه احد بذنب اعظم من جهاله اهله و اولاده))(26)
ازدواج پیش از آنکه مقدمه اى باشد بر ارتباط دو جسم, پیوندى است تا زن و شوهر را به یکدیگر متصل نموده آن چنان عشقى بین دو فرد ایجاد نماید که هیچ یک تاب توقف دیگرى را نداشته باشد. زوج مى رود و با خویش مى برد. مگر آنکه همسر, از رفتن سر باز زند و ماندگارى خود طلب نماید, که در این صورت همسر از رنج زوج خویش گریزان است و لذا او را اجبار بر رفتن نمى نماید.
مردى از امام صادق(ع) در تفسیر آیه ((قوا انفسکم و اهلیکم نارا)) مى پرسد و حضرت پاسخ مى دهد که به همسران امر به خوبیها کنید و آنها را از بدیها باز دارید ولى آنان را اجبار ننمایید چرا که شما وظیفه خویش را در مقابل خانواده خود انجام داده اید:
سئل الصادق(ع) عن قول الله عز و جل ((قوا انفسکم و اهلیکم نارا)) کیف نقیهن؟ قال: تإمروهن و تنهوهن قیل له. نامرهن و نهاهن فلا یقبلن. فقال(ع): اذا امرتموهن و نهیتموهن
فقد قضیتم ما علیکم)).(27)
این نحوه از ارتباط لطیف بین زن و شوهر, هر چه افراد متعالى تر باشند, متکامل تر خواهد بود. در نگاه مرد خاکى که هنوز چشمى به افلاک نگشوده است زن ابزارى است تا رفع شهوت مادى نماید ولى در انسانهاى متعالى, رفع نیاز جنسى فقط گوشه اى از روابط زن و شوهر را در بر مى گیرد. در چنین خانواده اى از طرفى آتش هیجانات جنسى فروکش مى نماید و از طرفى دیگر انس و محبت بین زن و شوهر, آرامشى لطیف بر خانه فرو مى پاشد (لتسکنوا الیها) و از جانبى دیگر قیامى دوشادوش در راه خدا آغاز مى گردد (قوموا لله مثنى ...) و ...
زن و شوهر خانواده آرمانى, مى کوشند تا چراغ علم برافروزند و عمل صالح توشه خویش سازند. نمونه هاى مکرر این امر را در زندگى اسوه هاى حسنه خویش مى یابیم.
الف) پیامبر عظیم الشإن اسلام که روحش بستر فرود آیات منور الهى است در دریافت این انوار به خود بسنده نمى کند و از همان آغاز, به همسران خود نیز تعلیم مى دهد. لذا خداوند به همسران پیامبر(ص) متذکر مى گردد که: ((به یاد آورید آنچه از آیات خدا و حکمت که در خانه هاتان بیان شد; و اذکرن ما یتلى فى بیوتکن من آیات الله و الحکمه.))(28)
ب) پیامبر(ص) نه تنها خود معارف آموخته از جانب خدا را, بر همسرانش عرضه مى دارد بلکه مردان دیگر را نیز امر مى نماید تا چنین روشى را در زندگى با همسر اتخاذ کنند از جمله آنکه به على(ع) مى فرماید: ((فرا گیر و به خانواده ات نیز بیاموز. تعلمها انت و علمها اهل بیتک ...))(29)
محصول این محافل علمى خانوادگى, همسران اندیشمندى هستند که در جوار پیامبر(ص) یا ائمه(ع) به مقامات رفیع علمى رسیدند. در کتبى که به احوال راویان زن پرداخته, نام بسیارى از همسران آنان ثبت گردیده است.
از همسران پیامبر(ص) ام سلمه زن بااستعدادى مى باشد که آموخته هاى خود را به دیگران انتقال داده است.
تعداد دیگرى از این همسران که نزد همسر معصوم خود آموزش دیده اند عبارتند از:
ـ میمونه, صفیه, ام حبیبه, جویریه و عایشه همسران پیامبر(ص).
گویا, با توصیه پیامبر(ص) حفصه نیز به وسیله شفإ دختر عبدالله, نوشتن آموخت. (30) و گویا نسخه اى از قرآن را نیز نوشته بود که بعدها به زید بن ثابت داد آن گاه که زید به دستور خلیفه سوم مإمور جمعآورى قرآن شد.
ـ اسمإ همسر حضرت على(ع)
ـ ام فروه همسر امام باقر(ع)
ـ حمیده همسر امام صادق(ع)
ـ نجمه یا تکتم همسر امام کاظم(ع)
ـ سمانه همسر امام جواد(ع)
ـ سلیل همسر امام هادى(ع).
نکته لطیفى که در بررسى زندگى این همسران یافت مى شود این است که اکثر آنان کنیز بوده اند و نیز مادران معصوم(ع). شهربانو, ام فروه, حمیده, نجمه, سمانه و سلیل همه زنانى هستند که در پرورش امام سجاد(ع), امام صادق(ع), امام کاظم(ع), امام رضا(ع), امام هادى(ع), و امام حسن عسکرى(ع) کوشیده اند و مهمترین ایام حیات این معصومان(ع), که دوران جنینى و شکل گرفتن ابعاد جسمى آنان باشد در جسم این بانوان بوده است. با نگاهى به زندگانى مادران ائمه(ع) مى یابیم که مادر اکثر امامان معصوم(ع) کنیز بوده اند. چرا؟ به نظر مى رسد جواب این سوال در کلام امام کاظم(ع) خطاب به اصحابشان نهفته است و آن اینکه به آنها سفارش مى کردند با کنیزان ازدواج نمایید چرا که آنان داراى فطانت و هوش و قدرت درکى هستند که بسیارى از زنان آزاد, فاقد آن مى باشند ((اتخذوا القیان فان لهن فطنا و عقولا لیست لکثیر من النسإ))(31)
چرا بسیارى از کنیزان داراى عقل و دانشى بیش از سایر زنان مى باشند؟ امام کاظم(ع) بیان مى دارند که این زنان داراى فطانت و عقلى هستند که اکثر زنان فاقد آن مى باشند و حضرت(ع) در تفسیر عقل افراد فرموده اند که: من عقل علم.(32) تاریخ بیان مى کند که بسیارى از این کنیزان متعلق به خانواده هایى برجسته بوده اند و در محیطى باسابقه مدنیت طولانى رشد یافته اند. این امر در زمانى است که فساد حکومت در کشور اسلامى به خانه مردم مسلمان رسوخ کرده و آنچه در آن میانه بهإ چندانى نداشته دانش بوده است.
این زنان که استعداد فراوان براى آموختن داشتند آن گاه که در جوار همسران خویش قرار مى گرفتند تحت تإثیر تعلیم شوهران خود به سرعت رشد یافته به مراتب بالایى از دانش مى رسیدند.
در احوال این کنیزان, همسران و مادران ائمه(ع) چنین گفته اند:
ـ علم ام فروه, همسر امام باقر(ع) به میزانى بود که در جواب مردى که به دلیل دانش اندک خود به نحوه انجام طواف ایشان اعتراض کرده بود گفت:
((انا لاغنیإ عن علمک;(33) ما داراى چنان دانشى هستیم که از علم تو بى نیاز مى باشیم.))
ـ حمیده همسر امام صادق(ع) داراى چنان مرتبت علمى بود که آن امام معصوم(ع) از همسر خود تقاضا کرده بودند تا به زنان مسلمان علم بیاموزد و استادى آنان را در آموزش علوم دینى بر عهده گیرد: ((قد عهد الیها (حمیده) الامام الصادق بتفقیه نسإ المسلمین و تعلمیهن الاحکام الشرعیه.))(34)
ـ در احوال نجمه, همسر امام کاظم(ع) نوشته اند: ((کانت من افضل النسإ فى عقلها و دینها;(35) از برترین زنان در اندیشه و دین بود.)) حمیده مادر امام کاظم(ع) به آن امام بزرگوار مى فرمود: نجمه (تکتم) کنیزى است که من از جهت هوش, زیرکى و خوش خلقى مانند او سراغ ندارم.
ـ سمانه مغربیه همسر امام جواد(ع), زنى است که در عصر خود همه او را بانویى باتقوا, مومن, هوشمند و خردمند مى دانستند.(36) امام هادى(ع) بخشى از دانش مادر خود را این چنین بیان مى داشت: ((امى عارفه بحقى; مادرم عارف به حق من در امامت است.))
براى تإکید بیشتر بر اینکه این زنان رشد علمى خود را مرهون تلاش شوهران خود بوده اند به آنچه در احوال سمانه بیان شده اشاره مى شود:
محمد بن فرج, سمانه مغربیه را که کنیزى بود براى امام جواد(ع) خریدارى کرد آن حضرت خود عهده دار تربیت و تهذیب اخلاق آن بانو شد و نیز او را در خانه اى مستقر نمود که زنان آل على(ع) که نمونه پاکدامنى و ایمان بودند در آن خانه حضور داشتند. وى تحت تإثیر منش و سلوک آنان نیز قرار گرفت و از جمله زنان عابد, متهجد و قارى قرآن شد.(37)
ـ راویان در احوال سلیل همسر امام هادى(ع) بیان کرده اند: وى از زنان عارفه و صالحه بوده است.(38) دانش سلیل یا جده به میزانى بود که امام حسن عسکرى(ع), شیعیان را در امر دریافت حقیقت در امر امامت, پس از شهادت خود, به مادرشان ارجاع دادند. احمد بن ابراهیم گوید: در سال 262 خدمت حکیمه دختر امام جواد(ع) رسیدم و از پشت پرده با وى صحبت نمودم. او از تولد و حیات حضرت مهدى(ع) به من خبر داد و بیان کرد که این مسإله را امام حسن عسکرى(ع) براى مادر خود نگاشته است. از حکیمه سوال کردم در این صورت شیعیان به چه کسى مراجعه نمایند؟ او گفت: به مادر امام حسن(ع), جده, و وقتى با تعجب من مواجه شد گفت: امام حسن(ع) در این وصیت به جدش حسین بن على(ع) اقتدا کرد زیرا امام حسین(ع) هم در کربلا زینب را وصى خود قرار داد تا موضوع امامت على بن الحسین(ع) مخفى بماند.(39)
نمونه هایى که ذکر شد همراه با روایات متعددى که این بانوان از همسران خود نقل نموده اند نشانگر اهتمام ائمه(ع) به ارتقاى دانش همسرانشان مى باشد. گاه این موضوع در کلام معصوم(ع) به صراحت نیز بیان مى شود از جمله کلام امام صادق(ع) که بیان مى کند امرى که در زمینه معرفت الله بوده به زنان خویش آموزش مى دادیم:
((ما فزعت قط الیه الا وجدته و کنا نعلمه النسإ و العبید)) هر گاه وجود همه تمنا شد و نیاز, او یافت. شد. این مهم را به همسران و فرزندانمان همواره تعلیم مى دادیم.))(40)
مسوولیت پدر و مادر در ارتقاى دانش دختران
پدر و مادر مظهر خالقیت الله بوده و منشإ ایجاد نسل آتى بشر مى باشند و در ظهور صفت ربوبیت رب العالمین, مسوولیت تربیت فرزندان خود را نیز بر عهده دارند.
بدین جهت, آن گاه که معصوم(ع) حقوق فرزند بر پدر و مادر را برمى شمرد یکى از آنها را حق آموزش بیان مى دارد.
ـ پیامبر(ص) با عنوان ((حق الولد على الوالد)) (حق فرزند بر پدر و مادر), از حق سوادآموزى (ان یعلمه الکتابه)(41), یا آموزش کتاب (یعلمه الکتاب)(42) و على(ع) از حق آموختن برترین معارف در جهان, (یعلمه القرآن)(43) نام مى برد. در کلام دیگرى, پیامبر(ص) آن گاه که از نعمات عظیم بهشتى بر برخى پدران و مادران سخن مى گوید ابراز مى دارد گاه این نعمات فوق تصور پدر و مادر است. آن دو گویند اعمال ما به گونه اى نبوده که لایق این همه نعمت باشیم. خطاب به آن دو گفته مى شود: ((اکرام الله عز و جل هذا لکما بتعلیمکما ولدکما القرآن; این همه نعمت به جهت تعلیمى است که به فرزند خود داده اید. تعلیم مخزن علوم, قرآن کریم.))(44) در کلامى دیگر, جانشین رسول الله(ص), على(ع) به تمامى مسلمین فرمان مى دهد ((مروا اولادکم بطلب العلم; فرزندانتان را به طلب دانش فرمان دهید.))(45)
امر فرزندان به دانش آموختن در کلام سایر حکیمان تاریخ نیز مشاهده مى گردد. همان گونه که لقمان حکیم به فرزند خود از سر سوز توصیه مى کند: پسرم در شب و روز خویش و حتى در ساعات زندگیت, اوقاتى را به طلب علم اختصاص ده چرا که بیش از هر چیزى, ترک علم, آن را ضایع مى سازد:
((یا بنى اجعل فى ایامک و لیالیک و ساعاتک نصیبا لک فى طلب العلم فانک لن تجد له تضییعا مثل ترکه.))(46)
کلام حکیمانه لقمان آن گاه که اوج مى گیرد در فراز متکامل خود توصیه نبى است که: ((از گهواره تا گور دانش بجوى.))
نکته بسیار مهم آنکه, بشر پس از قرنها تفکر و اندیشه و تضارب آرإ, نهایتا در قرن بیستم اعلام مى دارد که آموختن از جمله حقوق کودکان است و با غرور فراوان از یافته خویش آن را در قالب موادى از کنوانسیون حقوق کودک به تمامى ملل جهان دیکته مى نماید و شعار سال 2001 میلادى را نیز آموزش در طول زندگى قرار مى دهد. و البته شرمسارى از آن ما مسلمین که على رغم امر الهى مبنى بر آنکه بر مسلمانان واجب است تا تعالیم ارزشمند این دین را بر جهان عرضه نمایند, نه تنها چنین نکردیم بلکه غافل از معارف عظیم دینى خود, اکنون نیز نهایت افتخار خود را پیروى از مصوبات سازمان ملل اعلام مى داریم.
على رغم توصیه پیامبر(ص) به تعلیم فرزندان اعم از دختر و پسر, آن حضرت در کلامى جداگانه بر آموزش دختران تإکید خاص مى ورزد. به نظر مى رسد به دلیل ظلمى که از نظر فرهنگى و اجتماعى بر دختران روا مى داشتند آنان شایسته عنایت و لطف مضاعف گردیده اند لذا پیامبر اسلام خطاب به همه پدران و مادران مى فرمایند:
((من کانت له ابنه فادبها و احسن ادبها و علمها فاحسن تعلیمها فاوسع علیها من نعم الله التى اسبغ علیه کانت له منعه و سترا من النار;(47) آنکه دخترى دارد اگر او را ادب آموزد و تربیت او را نیکو سازد و نیز به او علم آموزد و بهره او را از علم و دانش بسى نیکوتر قرار دهد, نیز از هر آنچه نعمت که خدا بر آنان ارزانى داشته دختر را هم بهره مند سازد خداوند آن دختر را در آخرت مانعى از آتش براى آن پدر و مادر قرار خواهد داد و آنان از عذاب الهى در امان خواهند بود.))
در عمل به این توصیه, راهبران بشریت گوى سبقت از دیگران ربوده و بیش از هر کس به آموزش دختران خود همت مى گمارند. محصول این اهتمام را در دختران اندیشمند و فاضل ائمه(ع) مى یابیم. دخترانى که هر چند تاریخ تمامى تواناییهاى علمى آنان را ثبت نکرده است ولى بازمانده اوراق تاریخ نام برخى از آنها را به همراه بعضى از آموزه هایى که از پدر خویش به دست آورده اند براى ما به یادگار گذاشته است. دختران معصومین(ع) که علمى را از پدر خود آموخته و به دیگران نیز آموزش داده اند و نامشان در کتب شرح حال راویان ذکر شده است عبارتند از:
ـ سرور تمامى زنان اندیشمند فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص)
ـ سکینه و فاطمه دختران امام حسین(ع)
ـ خدیجه, و ام سلمه و فاطمه دختران امام باقر(ع)
ـ فاطمه دختر امام صادق(ع)
ـ فاطمه و حکیمه دختران امام رضا(ع)
ـ حکیمه دختر امام جواد(ع)
در توضیح رشد علمى این دختران به مواردى اشاره مى شود:
ـ در احوال حضرت زینب(س) گفته اند که در روزگار خلافت على(ع) به درخواست زنان کوفه و با موافقت پدر خود درس تفسیر براى بانوان تشکیل داده بود.(48)
ـ در احوال فاطمه دختر امام حسین(ع) نیز نقل شده که امام حسین(ع) در آخرین لحظات عمر خویش کتاب پرارزشى را حاوى مطالب وصایت و امامت و احکام و حدود اسلامى بود به دختر خویش سپرد و فاطمه نیز پس از مدتى آن کتاب را به امام زین العابدین(ع) داد. آن کتاب حاوى علوم ارزشمندى بوده و بین ائمه(ع) دست به دست مى گشته است.(49)
ـ حکیمه دختر امام جواد(ع) نیز دانشمندى گرانقدر بوده است که از پس پرده به سوالات افراد پاسخ مى داده است.(50)
در ادامه بحث شایسته است, دانشجویى و استادى حضرت فاطمه(س), الگوى تمام زنان مسلمان, مورد بررسى قرار گیرد.
ادامه دارد.
1ـ فتوح البلدان, ص457 و 459.
2ـ الشعر و الشعرا, ص334 (به نقل از تاریخ سیاسى اسلام اثر رسول جعفریان).
3ـ علق, 6 ـ 5.
4ـ اکثر مفسرین گویند اولین آیاتى از قرآن که به پیامبر(ص) در غار حرإ نازل شد 5 آیه اول سوره علق بود (مجمع البیان, ج10, در تفسیر این سوره).
5ـ سوره قلم, آیه 1.
6ـ بقره, آیه 151.
7ـ تاریخ یعقوبى, ج2, ص46.
8ـ میزان الحکمه, ج6.
9ـ کنز العمال, ح28842.
10ـ بحار, ج1, ص180.
11ـ بحار, ج1, ص219.
12ـ مستدرک الوسائل, ج17, ص249, بحار, ج1, ص177 به نقل از عوالى اللئالى, ج2, ص32 و تنبیه الخواطر, ص409.
13ـ صحیح مسلم, ج4, ص190.
14ـ کافى, ج1, ص30 و 31.
15ـ همان, بحار, ج1, ص125, 171, 172.
16ـ مستدرک, ج17, ص249, بحار, ج1, ص177.
17ـ وسائل, ج14, ص17 (چاپ اسلامیه).
18ـ همان, ص13.
19ـ همان, ص56.
20ـ همان, ص57.
21ـ همان, ج15, ص188.
22ـ من لا یحضر, ج3, ص379.
23ـ فروع کافى, ج2, ص21, وسائل, ج15, ص4 ـ 3, تهذیب, ج2, ص214.
24ـ تحریم, آیه 6.
25ـ کافى, ج2, ص211.
26ـ محجه البیضإ, ج3, ص73.
27ـ وسائل, ج14, ص127.
28ـ احزاب, 34.
29ـ بحار, ج100, ص194.
30ـ المعجم الکبیر طبرانى, ج23, ص217 و ج24, ص314.
31ـ الا تحاف بحب الاشراف, ص55.
32ـ غرر و درر, ص43.
33ـ کافى, ج4, ص428.
34ـ الانوار البهیه, ص78.
35ـ عیون الاخبار الرضا(ع), ص16 ـ 14.
36ـ اعیان الشیعه, ج2, ص36, اعلام الورى, ص339, ارشاد, ص327.
37ـ عیون المعجزات.
38ـ همان.
39ـ تنقیح المقال, ج3, ص79 و 80.
40ـ بحار, ج59, ص277.
41ـ بحار, ج74, ص;80 بحار, ج104, ص92.
42ـ مکارم الاخلاق, ج1, ص421, چه بسا مراد از الکتاب قرآن باشد.
43ـ نهج البلاغه, حکم 399.
44ـ بحار, ج89, ص268.
45ـ کنزالعمال, ح45953.
46ـ روایت از امام صادق(ع) در بیان قول لقمان, بحار, ج1, ص169.
47ـ میزان الحکمه, ج10, ص705.
48ـ سفینه البحار, ج1, ص558.
49ـ اصول کافى, ج2, ص76 به نقل از امام باقر(ع).
50ـ تنقیح المقال, ج3, ص79 و 80.