رابطه ها ((5))
گیرنده هاى فکرى فرستنده هاى زبانىجواد محدثى
((اثرپذیرى)) و ((اثرگذارى)) دو ویژگى مهم انسان است.
چون در رابطه با یکدیگریم, تثیر و تثر نیز از خصوصیات حیات اجتماعى و زندگى جمعى ماست, به خصوص در عصر حاضر که ((عصر ارتباطات)) است و جهان به صورت یک ((دهکده بزرگ)) در آمده است.
شاید خود ما نیز متوجه نباشیم, ولى از محیط اطراف و دیده ها و شنیده ها و حرفها و عملها نقش بپذیریم و تحت تثیر قرار بگیریم.
در دنیاى بزرگ و پیچیده, هر کس که حرفى مى زند, کتابى مى نویسد, فیلمى مى سازد, سخنرانى و تدریس مى کند, روزنامه و مجله منتشر مى کند, طراحى و نقاشى مى کند, قصه و رمان مى نگارد, کار هنرى و نمایشى انجام مى دهد و ... هر کدام به نوعى ((پیام)) دارد و در پى ((مخاطب)) است و اثرگذارى.
پس میلیونها فرستنده پیام, هر لحظه در اندیشه شکل دهى به افکار, احساسات, پسند و سلیقه, تمایل و انتخاب, اخلاق و رفتار دیگرانند.
افکار ما در معرض این القائات و جهت دهى ها و اثرگذارىهاست.
آنچه در برابر چشم ما قرار مى گیرد, گزارشهایى که به اطلاع ما مى رسد, حرفهایى که از افراد, رادیوها, سخنرانیها, استادان, دوستان, معاشرین و مرتبطین مى شنویم, فیلمها و سریالهایى که تماشا مى کنیم, تابلوهایى که در خیابانها و میدانها و معابر نصب مى شود, آگهى هاى تجارى و پیامهاى بازرگانى و نمایشگاههاى کتاب و صنایع و عکس و نقاشى که مورد بازدید ما قرار مى گیرد, تابلوها و دیوارنوشته ها, صفحات اول جراید و تیتر روزنامه ها, بوتیکها و مغازه ها و ویترینها, نوارهایى که برایمان پخش مى کنند, سایتهاى اینترنتى که به اطلاع رسانى مشغولند, بازیهاى رایانه اى و آتاریهاى سرگرمى و ... دهها و صدها از این گونه وسایل و مسایل و ابزار و ادوات, هر کدام به نحوى مى توانند بر فکر و عقیده و پسند و سلیقه و دیدگاه و انتخاب ما اثر بگذارند و گاهى ما را آن طور که مى خواهند, بسازند و بار آورند.
عجب دنیاى شلوغى! و عجب وضعیت حساس و خطیرى!
ماییم و این همه فرستنده! آنهایند و این همه گیرنده!
حال, گیرنده فکرى خود را با چه فرستنده اى و روى چه طول موجى باید تنظیم کرد؟ به هر حال, ما نوعى بمباران تبلیغاتى و فرهنگى مى شویم. وظیفه دفاع و سنگر گرفتن و به پناهگاه رفتن و خود را از آسیبها مصون دانستن داریم و بى تفاوتى و بى خیالى, عقلایى نیست.
ما مسوول پیامد ((نوع انتخاب)) خویش نسبت به این فرستنده هاییم.
همان گونه که با عوض کردن کانال تلویزیون, به راحتى مى شود شاهد سخنرانى, فیلم, آموزش, مطالب علمى, صحنه مسابقات ورزشى, تلاوت قرآن, اجراى نمایش بود و با چرخاندن پیچ رادیو مى توان شنونده موسیقى, قرائت قرآن, گزارش اجتماعى, طنز و لطیفه, تحلیل سیاسى, اخبار اجتماعى, آموزش آشپزى, آگهى هاى بازرگانى, القائات سوء دشمنان, اخبار دروغ و شایعات و ... بود, در تنظیم گیرنده هاى فکرى خودمان روى فرستنده هاى بى شمار نیز, ((انتخاب)) ما است که نقش اول را ایفا مى کند.
((گزینش)), شرط عقل در چنین جهان آشفته و خط اندر خط است.
هم خودمان باید چنین کنیم, هم فرزندانمان را با این فرهنگ, یعنى ((فرهنگ گزینش بهترین ها)) بار آوریم.
کسى که نخواهد یا نتواند نسبت به آنچه بر ذهن و فکر و قلبش وارد مى شود کنترلى داشته باشد, باید پاسخگوى پشیمانیهاى بعدى و زیانهاى متعاقب این گونه ((بى مرزى)) هم باشد.
هر کدام از ما اگر به نوعى ((مرزبان)) قلمرو دل و نگهبان مرزهاى کشور جان و روانمان نباشیم, در دنیایى که همه در پى گسترش مستعمرات خویشند و دنبال یافتن پایگاههاى جدید در اندیشه هاى جهانیان, شگفت نخواهد بود اگر شاهد حضور ((سربازان بیگانه)) در داخل مرزهاى کنترل نشده ((وجود خویش)) باشیم.
آیا کنترلى بر ((ورودىهاى فکر)) خودمان و فرزندانمان داریم؟
شاید نشود جلوى امواج فرستنده هاى صوتى و تصویرى و الکترونیکى را گرفت, ولى این سوى قضیه دست خود ماست, استفاده کردن یا نکردن, گوش دادن یا ندادن, دیدن یا ندیدن, خواندن یا نخواندن.
اگر امنیت اجتماعى و اقتصادى یک جامعه نیازمند کنترل مرزهاست, مرز دل و جان هم نیازمند کنترل است, و گرنه در ((بندر دل)), جز کشتیهاى بزرگ هوس پهلو نمى گیرد و غیر از بار ((گناه)), تخلیه نمى شود و کالاى قاچاق ((وسوسه)) وارد نمى شود.
دردا که دل از وسوسه ها رو نگرفت
با آب و هواى معنوى خو نگرفت
افسوس که در اسکله هاى دل ما
جز کشتى اشتباه, پهلو نگرفت
اگر گمرک اندیشه ها بدون حفاظت و مراقبت باشد, ((فرهنگ قاچاق)) وارد مى شود و اخلاق و ارزشها به غارت مى رود. این, همان ((شبیخون فرهنگى)) است و قربانیان آن مردم, به خصوص جوانانى اند که از نامردیها و نیرنگهاى دشمنان دوست نما و گرگان میش صورت بى خبرند.
پس, کنترل بر ((ورودىهاى فکر)), مصونیتآور است.
نظارت بر مرزهاى فکرى و فرهنگى و جلوگیرى از گسترش اندیشه هاى مسموم و شبهه هاى تردیدآفرین, براى پیشگیرى از مسمومیت جامعه است. وقتى نشت گازهاى سمى و مهلک در فضاى فکرى و فرهنگى جهان به یک خطر جدى و جهانى تبدیل شده است, مگر مى توان بدون ماسک, آزادانه در جو مسموم تردد کرد و بى خیال زیست؟ این ((آزادى)) نیست, جهالت و حماقت است.
روشنگران باید سر راهها و پیچها نورافکن بگذارند و آینه نصب کنند و با علایم هشداردهنده, عابران و رهگذران را مجهز به ((دید)) کنند, تا به صخره جهل نخورند و به دره غفلت سقوط نکنند. گاهى سقوط یک فرد, جمعى را هم به سقوط مى کشاند. پس, آنکه به سلامت خویش علاقه مند است, باید به فکر سلامت جامعه هم باشد, چرا که آلودگى فضاى جامعه, او را هم تهدید مى کند.
در دنیاى اثرگذارى و اثرپذیرى که دچار آنیم, باید هوشیار باشیم که دریافت کننده کدام امواج و فرستنده کدام پیامهاییم.
همان گونه که ما از دیگران اثر مى پذیریم, بر دیگران هم اثر مى گذاریم. حرفها, رفتارها, پوشش, زندگى, نوشته و هنر ما, دیگران را تحت تثیر قرار مى دهد.
ما از یک سو گیرنده ایم, از یک سو فرستنده.
اگر گیرنده فکرى خود را روى کانالهاى سالم تنظیم نکنیم, فرستنده سالم و بى زیانى هم نخواهیم بود, چون اگر ورودى ذهن ما آلوده باشد, خروجى آن هم آلاینده محیط فکرى و وضع روانى دیگران خواهد بود. فرستنده هاى خوبى هم هست, ولى گاهى ما گیرنده خوبى نیستیم و بیماردلانه در پى امواج مخرب مى رویم.
در کارهاى تربیتى و تعلیمى, در خانه و مدرسه و اداره و محل کار و بازار و اجتماع, ما به نوعى ((گیرنده)) و ((فرستنده))ایم و اساس تربیت بر همین استوار است.
حرفهاى نسنجیده اى که از زبان ما برمىآید, دل فرزندانمان را تیره مى سازد. رفتار تبعیضآلود و تناقضآمیز ما, روى مخاطبان و فرزندان و شاگردان ما تثیر سوء مى گذارد. نوع زندگى ما براى دیگران ((پیام)) دارد, همان گونه که ما از سخن و رفتار دیگران ((الگو)) مى گیریم, هر چند به صورت ناآگاهانه و غیر مستقیم.
کانون خانواده ما, هم یک فرستنده است, هم گیرنده. خود ما نیز, هم دریافت کننده پیامیم, هم ارسال کننده پیام. ((قول)) و ((فعل)) ما دستگاهى است که بر ((برج زندگى)) ما نصب شده است.
در دنیاى ((رابطه ها)), از بازتابهاى گسترده و سرنوشت ساز ((گیرنده هاى فکرى)) و ((فرستنده هاى زبانى)) غافل نباشیم.