بهداشت روانى
دکتر حسین برهانى
با توجه به نوع مشاوره هاى پزشکى خوانندگان محترم مجله با بخش پزشکى که اکثرا از اضطراب و افسردگى و سایر بیماریهاى روان تنى هم شکایت دارند و رنج مى برند بر آن شدیم که در ادامه مباحث گذشته در ارتباط با بهداشت خانواده به طور اعم و حفظ بهداشت روانى به طور خاص مطالبى را با شما عزیزان در میان بگذاریم. به امید آنکه ان شالله ارتباط و مکاتبه شما خوبان با بخش پزشکى و مشاوره پزشکى و همچنین پاسخگویى ما تثیرگذار باشد. بعد از گذشت چندین سال احساس کرده ایم که این ارتباط صمیمانه و مشارکت متقابل در بیان مشکلات و ناراحتى هاى فردى و خانوادگى, جسمى و روانى از طرف شما عزیزان و ارائه راه حل و پاسخگویى دقیق از طرف کارشناسان بخش پزشکى و مشاوره پزشکى موید اعتماد شما و موفقیت مجله شما است. با این مقدمه مقدارى در مورد بهداشت روانى که در برگیرنده مباحث گسترده اى است توضیح مى دهیم.
بهداشت روانى به مجموعه اى از عوامل گفته مى شود که در پیشگیرى از ایجاد با پیشرفت و وخامت اختلالات شناختى ـ احساسى و رفتارى در انسان نقش موثر دارند. مهمترین نوع پیشگیرى در بهداشت روانى, پیشگیرى اولیه است. در پیشگیرى اولیه هدف اصلى کاهش در بروز موارد اختلال روانى در یک جامعه است. براى رسیدن به این سطح از پیشگیرى باید با شرایط آسیب زا قبل از اینکه منجر به آسیب روانى شود مقابله شود. این نوع پیشگیرى در بهداشت روانى تقریبا مشابه واکسیناسیون در بیماریهاى میکروبى و ویروسى است. در اینجا هدف, جلوگیرى از بیمار شدن و اختلال است اما هدف از پیشگیرى مربوط به یک فرد خاص نیست بلکه کوشش مى شود که خطر ابتلا به اختلالات روانى را در کل جامعه کاهش دهیم. براى پیشگیرى اولیه در بهداشت روانى باید از روشهایى استفاده کنیم که در جلوگیرى از بروز و ظهور بیمارى موثر هستند و رفتارهاى مثبت را تقویت کنند. هدف ما نیز از طرح این مفاهیم شناخت بیشتر نسبت به مشکلاتى است که بهداشت روانى را به مخاطره مى اندازد.
اضطراب بارها خوانندگان بخش پزشکى مجله ضمن طرح اضطراب خود سوال کرده اند آیا ترس همان اضطراب است؟ سوال بسیار خوبى است.
پاسخ این سوال در یک جمله این است که ترس معادل یا مترادف با اضطراب نیست! اگرچه ترس و اضطراب را تقریبا همه مردم بالاخره در مرحله اى از زندگى تجربه مى کنند, اما اضطراب با ترس فرق مى کند. اضطراب یک احساس بسیار ناخوشایند و نگران کننده است که به طور منتشر سراسر وجود فرد را در بر مى گیرد. اضطراب در واقع مى تواند یک علامت هشدار دهنده باشد که از خطرى قریب الوقوع خبر مى دهد. اضطراب واکنشى است که فرد در برابر خطرى مبهم و نامعلوم از خود نشان مى دهد. اضطراب یک احساس درونى, مبهم و آزاردهنده است ولى ترس واکنش و عکس العملى است که فرد نسبت به یک خطر یا تهدید خارجى از خود بروز مى دهد بنابراین ترس ناشى از یک عامل خارجى شناخته شده و ترسناک یا خطرناک است.
مشخصات یک فرد مضطرب بسیارى از کسانى که با بخش پزشکى و مشاوره پزشکى مکاتبه دارند در نامه هاى خود اکثرا در یک ناراحتى شکایت مشترک دارند و آن هم در مورد اضطراب است. آنها مى گویند در همه امور و اغلب اوقات احساس اضطراب و دلهره دارند. اگر بخواهیم یک فرد مضطرب را توصیف کنیم مى توان چنین گفت که ابتدا و قبل از هر چیز اضطراب مى تواند از یک سرى ذهنیات منفى ایجاد شود و در نتیجه احساس شوم تشدید شود درست با تلقین و تکرار این جمله که ((دیگران حرکات مرا زیر ذره بین مى برند; دیگران مى فهمند که من ترسیده ام!؟)) و این ذهنیت باعث تشدید اضطراب آنها خواهد شد. شخصى که اضطراب دارد تغییراتى در چهره اش ظاهر مى شود, چشمها کمى از حدقه بیرون زده, ابروها را بالا کشیده, نفس نفس مى زند, حرکات سر و گردن و دست و پا زیاد است, دستها را به هم فشار داده و حالت ترس و وحشت در چهره اش نمایان است. گاهى قامت خود را خم کرده مثل اینکه مى خواهد خودش را از دید دیگران پنهان کند, در عین حال که طپش قلب دارد, ممکن است عرق سردى بر بدن خود احساس کند, رنگ پریده و حالت ضعف و سستى در سراسر وجود خود پیدا مى کند که ممکن است با انقباض شریانها و مویرگهاى کوچک پوست مرتبط باشد.
بیماران مى گویند تمام موهاى بدن سیخ مى شوند و عضلات سطحى بدن شروع به لرزیدن و پرش مى کنند. همزمان با این علایم کار غدد بزاقى مختل مى شود به طورى که ترشح بزاق کاهش یافته دهان خشک مى شود. در واقع ناحیه حلق و دهان و لبها خشکیده و بیمار نمى تواند زبانش را به راحتى حرکت بدهد و طبعا صحبت کردن بیمار هم با مشکل انجام مى شود. لبها مشخصا مى لرزد. همچنین لرزش صدا و توقف تکلم هم گاهى اتفاق مى افتد. بنابراین بسته به شدت وحشت و اضطراب این علایم هم تشدید مى شوند به طورى که گاهى براى بیمار مضطرب تنفس دشوار مى شود و لرزش لبها و گونه ها آنقدر شدید مى شود که حالتى شبیه تشنج اتفاق مى افتد. اشتها کاهش یافته و حرکات بلع غذا مختل مى شود. در اینجا ممکن است چشمها کاملا از حدقه بیرون آمده و خیره شوند و یا ممکن است چشمها به این سو و آن سو حرکت کرده و نمایانگر حالت بیقرارى بیمار باشند. در معاینه مردمکها فوق العاده گشاد مى شوند. تمام عضلات بدن از جمله عضلات تنفسى ممکن است کاملا سفت و منقبض شوند و حتى حرکات تشنجى کاذب پیدا کنند. بیمار مضطرب گاهى دستها را روى سر مى گذارد و تمام جمجمه را فشار مى دهد. گاهى از شدت اضطراب احساس دفع ادرار بسیار فورى به فرد دست مى دهد به طورى که احساس مى کند قادر به کنترل ادرار و نگهداشتن ادرار نیست در حالى که حجم ادرار هم زیاد نیست.
شکایات و دردهاى پراکنده جسمى بیمارى که دچار اضطراب است ممکن است در اعضاى مختلف بدن احساس ناراحتى کند. اغلب بیماران ابتدا تصور مى کنند که ناراحتى قلبى دارند و بنابراین به علت طپش قلب و احساس کوبیدن قلب به جدار داخلى قفسه سینه به متخصص قلب مراجعه مى نمایند در حالى که کاملا از نظر قلبى سالم هستند. گاهى دچار علایم پوستى و ریزش مو به شکل منطقه اى و مدور مى شوند, بنابراین به متخصص پوست مراجعه مى نمایند. همچنین بیمارانى که از اضطراب رنج مى برند به علت احساس بى اشتهایى, تهوع و استفراغ, سوزش سر دل و احساس ناخوشایند در شکم, دردهاى مبهم, حرکات زیاد روده و سر و صداى شکم و اسهال و یبوست متناوب ممکن است به متخصص داخلى و گوارش مراجعه کنند. در بعضى موارد بیماران اضطرابى به علت تکرر ادرار, کندى دفع ادرار و یا احساس فوریت یا قریب الوقوع بودن دفع ادرار به متخصص کلیه و مجارى ادرار مراجعه مى کنند و یا به علت دردهاى پراکنده در کتف و دست و حتى پادرد و کمردرد به همکاران ارتوپد مراجعه نمایند در حالى که مشکل اصلى یعنى اضطراب و گاهى توم با افسردگى مخفى مى ماند! در اینجا انصاف این است که بیماران به متخصص اعصاب و روان ارجاع شوند.
مشکل دیگرى که اغلب به اضطراب مى انجامد ناشى از تعارض بین فردى و درون فردى است. مثلا در نظر بگیرید کارمند یا کارگر و ... که در یک وزارتخانه یا اداره و یا کارخانه مشغول به کار است اما مدیر یا کارفرمایى عیب جو و منفى باف بر کارش نظارت دارد به طورى که شرایط محیط کار بسیار ناخوشایند و نامطلوب مى شود و در واقع امنیت روانى پرسنل سلب مى شود. قطعا در این چنین شرایطى برخى دچار ترس و اضطراب مى شوند اما به علت ترس از اخراج و توبیخ قادر به اعتراض و انتقاد نخواهند بود, بنابراین این افراد هم با کارفرما و مدیر تعارض دارند و هم در وجود خودشان با تعارض مواجه اند نتیجه این هر دو منجر به اضطراب و کاهش عملکرد مفید خواهد شد.
مهمترین علل و نظریات در مورد اضطراب در مکاتب مختلف در مورد عامل و هسته اولیه اضطراب اختلاف نظر وجود دارد مثلا در مکتب ((روانکاوى)), برخى پیدایش اضطراب را به حوادث مربوط به ((تروما)) یا ضربه بدو تولد مربوط مى دانند و برخى دیگر بر روابط نامناسب و اضطراب انگیز مادر و کودک تکید مى کنند و معتقدند یک مادر مضطرب باعث انتقال اضطراب به کودک مى شود و بعضى دیگر اضطراب را مربوط به شکل گیرى دوره خاصى از رشد و نمو کودک مى دانند. اما در مکتب ((رفتارى)), اضطراب یک عکس العمل یا واکنش شرطى در مقابل یک موقعیت خاص است که سپس توسط کودک یا بزرگسال ممکن است به موقعیت دیگر هم تعمیم پیدا کند. یک عقیده دیگر رفتارى این است که فرد ممکن است با تقلید از رفتارها و عکس العملهاى اضطرابى پدر یا مادر یا سایر اطرافیان به تدریج واکنش درونى اضطراب را یاد بگیرند. در پژوهشهایى که انجام شده مشاهده شده است که افراد اضطرابى میزان احتمال خطر و آسیب دیدن ناشى از یک موقعیت خاص را به طور افراطى بیش از حد احساس مى کنند و توانایى خودشان را براى مقابله و یا کنار آمدن با خطرات و تهدیدات احتمالى بسیار کمتر از واقع تخمین مى زنند و به همین دلیل افراد فوق العاده اضطرابى گاهى احساس مرگ قریب الوقوع و ترس از مردن و از دست دادن کنترل خود را دارند.
یک نظریه دیگر در مورد اضطراب ((نظریه وجودى)) است. بر اساس این نظریه عامل یا عوامل محرک خاص قابل شناسایى براى احساس اضطراب مزمن وجود ندارد. در این مورد شخص از احساس رنجآور پوچى در زندگى خود آگاه مى شود. این نوع نگرش در جوامع ماشینى و صنعتى که اعتقادات دینى از صحنه زندگى کنار زده شده بیشتر دیده مى شود و علاوه بر این در مواقعى که موجودیت بشر در معرض خطر نیستى و نابودى قرار گرفته این احساس پوچى عمیق تر شده است. یکى از این نگرانیها در سطح دنیا کشف و گسترش سلاحهاى هسته اى و کشتار جمعى است که اغلب به این احساس پوچى دامن مى زند و اضطراب را فراگیر مى کند.
امروزه با شناخت عوامل زیستى نظیر نوروترانسمتیرها (واسطه هاى عصبى) مباحث اعصاب و روان وارد مرحله تازه اى شده است. تغییراتى که در ارتباط با اعصاب خودکار (سمپاتیک و پاراسمپاتیک) و سطوح مختلف اضطراب رخ مى دهد قابل توجه است. واسطه هاى عصبى و شیمیایى نظیر نوراپى نفرین و سروتوئین در ایجاد اضطراب نقش دارند. به علت همین تغییر و نوسان در واسطه هاى عصبى شیمیایى است که از داروهاى خاصى براى کاهش و درمان اضطراب استفاده مى شود. همچنین مطالعات ژنتیک نشان داده که اختلالات اضطرابى به طور نسبى علت ژنتیک هم دارند.
عواملى از قبیل بعضى از بیماریهاى طبى ممکن است باعث اضطراب شوند. مهمترین بیماریهاى طبى که منجر به حالات اضطرابى مى شوند شامل هیپرتیروئیدیسم یا پرکارى تیروئید, کم کارى تیروئید, پرکارى غدد پاراتیروئید و کمبود ویتامین B12, ضربه مغزى, خونریزیهاى مغزى, میگرن, صرع, بیماریهاى قلبى و عروقى, لوپوس, کاهش قند خون, الکل و بعضى از داروها مى باشند. به طورى که شناسایى و تشخیص این عوامل مى تواند در پیشگیرى از اضطراب مفید و موثر واقع گردد.