مشاور شما

نویسنده


 

مشاور شما

مشاورین این شماره:
دکتر زهرا آکوچکیان
دکتر آمنه ملاباشى

O خواهر ا.م.ى ـ گیلان
O خواهر آ.ش ـ شیراز
O خواهر ک.ج ـ کردستان
O خواهر ز.م ـ شهرکرد
O خواهر م.ع.ر ـ برازجان
O خواهر س.م ـ تهران
O خواهر ز.ک ـ خمین

یادآورى:

1 ـ خواهران و برادرانى که مایل به دریافت کتبى پاسخ هاى خود در اولین فرصت مى باشند لازم است نشانى کامل خود یا یکى از دوستانشان را همراه طرح مشکلات خویش درج نمایند.
2 ـ آن دسته از نامه هایى که به خاطر فقدان یا نقص نشانى, امکان ارسال پاسخ براى آنها نیست, پس از آماده شدن پاسخ در اولین شماره مجله منتشر خواهد شد.
3 ـ بخش مشاوره مجله خود را امانت دار نامه ها و مطالب آن مى داند و حداکثر دقت را در حفظ اسرار و مسائل خصوصى صاحبان نامه ها خواهد نمود و با رعایت این مهم, طرح مشکلات و پاسخ ها را براى عموم خوانندگان مفید و حتى راهگشا مى داند.
4 ـ در صورتى که مایل به درج نام کامل خویش در مجله نیستید مى توانید از حروف فارسى اختصارى استفاده کنید و تقاضاى ما این است که از درج حروف لاتین اجتناب شود.
5 ـ لطفا در نامه هاى خود از یک طرف کاغذ استفاده کنید.

عشق هاى مجازى و پیامدها
خواهر ا.م.ى ـ گیلان
مشاور: آمنه ملاباشى

خواهر گرامى!
مشکلى را که مطرح کرده اید, بارها به بسیارى از دختران و پسران جوان گوشزد کرده ایم و براى آنها راجع به عشق مجازى و حقیقى و فلسفه و حقیقت پیوند و ازدواج سخن گفته ایم. مسئله اى که متإسفانه برخى از جوانان در جامعه ما دچار آنند, ارتباط با جنس مخالف است. حال بنا بر مقتضیاتى از قبیل شروع سن بلوغ, احتیاج به همدم و هم صحبت, جستجوى محبت و دوستى در محیط خارج از خانه, کنجکاوى نسبت به جنس مخالف و چشم و هم چشمى همسالان, به این مسئله روى مىآورند. گاه برخى دختران به خاطر نیاز به شنیدن جمله اى محبتآمیز و اینکه احساس کنند شخصى به آنها توجه دارد و ارزش آنها بستگى به توجه دیگران دارد با کوچک ترین ابراز توجه از سوى جنس مخالف جلب آنها مى شوند که اکثرا به علت نبود محبت کافى در کانون خانواده به علل مختلف است, مثل وجود اختلافات خانوادگى و مشکلات اقتصادى و روانى در خانواده. دوستى ها و آشنایى هایى که از آنها نام بردید, به نظر مى رسد اکثرا در برخوردى کوتاه و از روى ظاهر به دست آمده و از آنها خوشتان آمده است. شاید هم از روى سادگى, آنها را فرد درست و پاىبندى دانسته اید ولى سپس دچار سرخوردگى شده اید, چرا که شناخت کافى از آنها نداشته و از روى احساس, اقدام به برقرارى ارتباط کرده اید. در واقع شما از آنها در خیال خود موجودى را که مى خواسته اید, ترسیم کرده اید و صفات و خصوصیاتى را که دوست داشته اید به آنها داده اید در حالى که واقعیت, چنین نبوده است! در نتیجه وقتى با برخوردها یا طرد آنان روبه رو مى شوید, دچار یإس و افسردگى مى شوید. این دوستى ها نتیجه اى جز تشویش, اشتغال ذهنى بیهوده, کاهش اعتمادتان به دیگران نداشته, حتى در مورد آنها دچار احساس گناه شده اید و جز دو دلى و سرگردانى برایتان ارمغانى به همراه نیاورده است. گاه احساس مى کنید غرورتان شکسته یا از احترامتان کاسته شده است, گاه نسبت به آنها و در حقیقت خودتان دچار خشم مى شوید.
خواهر خوب, باید بدانید که ارتباط غیر شرعى دو جنس مخالف بر اساس جنبه هاى عاطفى و احساسى (بخصوص از طرف دختر که عاطفى تر است) رابطه سالمى نیست. ازدواج بر اساس احساسات و علاقه که فقط مبنى بر دیدن ظاهر فرد یا شنیدن سخنان محبتآمیز او باشد, چندان پایه استوارى ندارد. براى تشکیل پیوند و ازدواج موفق و سالم, بسیارى از مسائل باید رعایت شود. باید به شناخت کافى از شخص مقابل نائل آمد. ببینیم در چه خانواده اى بزرگ و تربیت شده, عقاید مذهبى, اخلاقى و اجتماعى او چیست و رفتارش در محیط تحصیل و کار چگونه بوده است؟ اینها با رفت و آمد و تحقیق, با نظارت خانواده امکان پذیر است. بهتر است هرچه زودتر به چنین رابطه هایى خاتمه داده, مدام ذهن خود را با چنین مسائلى مشغول و درگیر نسازید, تا دچار دو دلى نشوید. سعى کنید ذهن خرافى نکنید, یعنى به اشتباه و از روى پندار خود تصور نکنید طرف مقابل نظرش راجع به شما چیست یا چقدر به شما علاقه دارد و یا فکر نکنید که در صورت قطع رابطه با آن, دیدگاهش نسبت به شما چگونه است. ممکن است مدتى پس از کناره گیرى و جدایى از آن, دچار افسردگى, بى حوصلگى و کج خلقى شوید ولى گذشت زمان, حلال بسیارى از مشکلات است. بهتر است با عزمى راسخ و اراده اى محکم, دست از افکار خود بشویید و به زندگى سر و سامانى بخشیده, مواردى را که جهت ازدواج پیش مىآید با دیدى باز و منطقى بررسى کنید.
دست حق همراهتان.

همسر چشم چران!
خواهر آ.ش ـ شیراز
مشاور: آمنه ملاباشى

زنى 34 ساله هستم که 7 سال قبل ازدواج کرده و 2 فرزند دارم. خود و همسرم تحصیلات دانشگاهى داریم. از لحاظ اقتصادى مشکلى نداریم. تنها مسئله اى که از ابتداى ازدواج مرا مىآزارد, اخلاق و رفتار خاص شوهرم است. او در ظاهر فرد مومن و متدینى است ولى توجه زیادى به خانم ها نشان مى دهد و در مهمانى ها آنقدر به آنها نگاه مى کند که آنها نیز جلب مى شوند.
با وجود اینکه قیافه خوبى دارم, ولى شوهرم توجه را نسبت به زنان دیگر و حتى آنهایى که قیافه جالبى ندارند ابراز مى دارد! این مسئله باعث رنجش من مى شود و نمى توانم آن را تحمل کنم. همیشه سردرد دارم و مى خواهم گریه کنم. این مسائل باعث شده که ارتباط اجتماعى ام کم شود. او حتى به آنها اظهار علاقه و تماس هاى فیزیکى ساده مى کند. وقتى به او اعتراض مى کنم انکار مى کند. اما حتى مادر من هم متوجه شده است. او هیجان زیادى با دیدن خانم ها ابراز مى کند. این مسائل در روابط خصوصى ما هم اثر گذاشته است. خواهشمندم به من بگویید چگونه مى توانم عادت زشت او را تغییر دهم و او را که سوهان روحم شده تحمل کنم. بارها به طلاق فکر کرده ام, ولى وجود فرزندانم مانع شده است.
خواهر گرامى!
از شما خواهر خوب و عزیز که فرد تحصیل کرده اى هستید, متشکریم که ما را محرم خود دانسته, مشکل زندگى تان را با ما در میان گذاشتید. پاسخ شما را از اینجا آغاز کنیم که در آخر نامه ذکر کرده اید بارها به طلاق اندیشیده ولى به خاطر فرزندانتان, اقدامى نکرده اید. آفرین به صبورى و درایت شما. طلاق که منفورترین حلال نزد خداست, قدم آخر است و وقتى راههاى دیگر به بن بست ختم شود مى تواند مد نظر قرار گیرد. در حالى که فعلا شما براى رفع مشکلتان راههاى زیادى دارید که امتحان کنید.
اولا هر شخصى هر چند در محیطى مذهبى تربیت و پرورش یافته باشد ممکن است معضلاتى اخلاقى و رفتارى داشته باشد. اگر چه به سایر شعائر مذهبى پاىبند باشد ولى انسان تحت تإثیر نفس اماره قرار مى گیرد. باید به بررسى همه جانبه در گذشته و حال شخص پرداخت و دلایل ناهنجارى را جستجو کرد. هر مشکل یا معضل رفتارى و روانى امکان دارد در گذشته و حتى کودکى ریشه داشته باشد و زمینه حقارت, کاهش عزت نفس, بخصوص در خانواده و توسط والدین یا زندگى در محیطى پرآشوب به آن دامن زده باشد, یا یادگیرى در محیطهاى ناسالم محله و کوچه و مدرسه و از دوستان ناباب. امروزه وجود فیلم هاى ویدیویى, ماهواره و ... میان خانواده ها از عواملى است که کودکان و نوجوانان و بزرگسالان ما را با مسائلى غیر اخلاقى آشنا مى کند و شرم و حیا را کاهش داده, قید و بندهاى اخلاقى را از بین مى برد.
در روانپزشکى, اختلالاتى به نام ((انحرافات جنسى)) وجود دارد که شامل مسائلى مثل چشم چرانى, لمس فیزیکى جنس مخالف, مزاحمت هاى تلفنى, متلک گویى و ... مى شود. مردانى که به این اقدامات دست مى زنند, اصولا از عقده حقارتى رنج مى برند و ممکن است از لحاظ صفات مردانه, خود را دچار ضعف دیده و براى انکار آن دست به این اقدامات بزنند و بیش از حد به مسائل جنسى توجه کنند یا خود را طالب و مطلوب جنس مخالف قلمداد کنند. از طرفى گاهى برخى آقایان وقتى در زندگى دچار مشکلات خانوادگى, مالى, شغلى و ... مى شوند و اضطراب یا افسردگى دامنگیر آنها مى شود, به غلط فکر مى کنند که با روى آوردن به مسائل جنسى, مى توانند از اضطراب خود کاسته یا بر افسردگى و مشغولیت فکرى خود غلبه کنند. گاهى خانم ها مشغول کار و فعالیت هستند و شوهر فکر مى کند مورد بى مهرى واقع شده و سعى مى کند به طرق مختلف توجه همسر را جلب کند مثلا حسادت او را تحریک کند, یا اینکه هر یک از دو طرف به علت اختلافات و براى لجبازى و عناد سعى در جستن رقیب یا روى خوش نشان دادن به جنس مخالف مى کنند! همه اینها طرق غلط و ناهنجارى است و بایستى اصلاح شود. چنین افرادى فکر مى کنند در جایى دور از محیط امن خانه و خانواده, راحتى و آسایش را مى یابند, اما نمى دانند که مرتکب اشتباه بزرگى مى شوند. اگر خانم خانه, محیط را براى او گرم و باصفا نگه دارد و هر دو با همدلى پاى صحبت یکدیگر بنشینند و به دور از جار و جنجال, احساسات و حرف هاى خود را بیان کنند, شاید بسیارى از مسائل حل شود.
زمانى که شما به همسرتان از احساسات خود بگویید و اینکه واقعا از چنین رفتارهایى ناراحت مى شوید و او را جداى از چنین اخلاق و رفتارى دوست دارید و به او اطمینان دهید مورد پذیرش و محبت است و اشتباهات او را با لحن تحقیر یا توهینآمیزى گوشزد ننمایید بلکه دوستانه و منطقى به صحبت بنشینید, در رفع مشکل کمک شایانى مى کند.
توجه داشته باشید تعدیل و تغییر صفات شخصیتى که مزمن شده, به زمان زیادى احتیاج دارد. با مراجعه به مشاور خانواده یا روانشناس و شرکت خود و شوهرتان در جلسات روان درمانى, تا حد زیادى این مسئله برطرف مى شود. البته احتمال دارد بخشى از ناراحتى شما منشإ واقعى نداشته باشد و ناشى از احساس بدى است که نسبت به ایشان پیدا کرده اید. بنابراین به همان میزان که به این رفتار شوهرتان اطمینان دارید اقدام کنید و سعى کنید از بزرگ نمایى آن پرهیز کنید. ضمنا حتى الامکان از طرح این موضوع پیش دیگران به ویژه خویشاوندان پرهیز کنید. سعى نمایید توجه شوهر خود را به خواندن مطالب مفید, کتاب هاى اخلاقى, اجتماعى, مذهبى و شرکت در تفریحات سالم و ورزش جلب کنید.
به امید موفقیت.

با تغییر شدید رفتار برادرم چه کنیم؟
خواهر ک.ج ـ کردستان
مشاور: زهرا آکوچکیان

برادرى دارم 21 ساله که چند هفته اى بعد از برگشت از سربازى متوجه شدیم تغییر رفتار داده است, با هیچ کس حرف نمى زند, در خود فرو رفته, در جمع حاضر نمى شود, با جمع خانواده غذا نمى خورد و در روز یک بار غذا مى خورد. اوایل, آخر شب و به تنهایى و حالا حتى اگر دیگران بیدار باشند به تنهایى در آشپزخانه را بسته و غذا مى خورد. حمام نمى رود, به نظافت خود و اتاقش اهمیت نمى دهد. حتى اجازه نمى دهد کسى وارد اتاقش شود و آن را تمیز کند. قبلا با خواهرهایم خوب بود ولى از وقتى در مورد مراجعه به پزشک صحبت کرده اند با آنها بد شده و حرف نمى زند. وقتى بخواهیم با او حرف بزنیم مى گوید بیرون بروید و روى سرش پتو مى کشد. علاقه زیادى به مطالعه مطالب فلسفى دارد. گاهى بچه خواهرم را درس مى دهد (فیزیک یا هندسه). با روانپزشک صحبت شده گفته اند اگر تمایل به مراجعه به پزشک ندارد باید به اجبار متوسل شد ولى مى ترسیم این مسئله بیشتر روى اعصاب او اثر بگذارد. چه باید کرد؟
خواهر گرامى!
با تشکر از ارسال نامه تان. اطلاعاتى که نوشته اید ناقص بود ولى بسیار مهم هستند. ما از وضعیت کلى برادرتان مثل خلق و روحیه اش اطلاع نداریم. آیا او با خود حرف نمى زند, نمى خندد, نسبت به فامیل یا همسایه ها بدبین نیست؟ آیا علت اینکه با خانواده غذا نمى خورد بدبینى او به افراد یا غذایى که به او مى دهند نیست؟ آیا در خلوت گریه نمى کند؟ بعضى وقت ها حرف هاى بى ربط نمى زند یا رفتار غریب دیگرى از خود نشان نمى دهد یا احساس ناامیدى, درماندگى, یإس و پوچى ندارد؟ وضع خواب او چگونه است؟
اینها مسائلى است که لازم است در مصاحبه با بیمار توسط روانپزشک پى گیرى شود تا تشخیص نهایى داده شود. با آنچه گفتید یک تشخیص احتمالى مطرح است. ابتلا به یک بیمارى روانى که بایستى هر چه زودتر تحت درمان, بخصوص درمان دارویى قرار گیرد. ما نمى توانیم تشخیص دقیق را مطرح کنیم. ولى با توجه به علائم کلى ایشان مثل قبول نداشتن بیمارى و عدم تمایل به مراجعه به پزشک, دورىگزینى از افراد, بدبینى, حساسیت به برخوردهاى دیگران, انزواطلبى, عدم مراقبت و بى توجهى به بهداشت فردى, تنها در اثر افسردگى ساده ایجاد نمى شود و بررسى بیشتر و گاه بسترى شدن فرد جهت پى گیرى تشخیصى (با مصاحبه یا تست هاى آزمایشگاهى) و درمان مناسب ضرورت دارد. به هر شکل که بتوانید ایشان را راضى کنید حتى اگر به اجبار باشد, بزرگ ترین خدمت را به او کرده اید. مطمئن باشید اثرى بدتر از آنچه بیمارى با وجود و شخصیت او مى کند, نخواهد داشت. اگر هر چه سریع تر به بیمارى او و علل ایجادکننده آن (که برخى مواقع بیمارىهاى جسمى یا مسائل مغزى است) توجه نشود, با گذشت زمان, شخصیت او بیشتر تحلیل خواهد رفت و ثبات بیمارى بیشتر مى شود و درمان را با دشوارى افزون ترى مواجه خواهد ساخت. زمان بیمارى نیز ممکن است با تإخیر در شروع درمان افزایش یابد.
او گرچه از پذیرش هر گونه درمان و کمکى امتناع مى ورزد و اگر با او صحبت شود خود را سالم مى داند و بى نیاز از مراجعه به پزشک ولى به همین جهت بایستى در اقدام درمانى او تعجیل کرد. در مورد نحوه ارجاع او به پزشک و روش هاى مناسب حتما با روانپزشک تماس بگیرد.
به امید بهبودى ایشان, موفق باشید.

خواهر ز.م ـ شهرکرد
مشاور: زهرا آکوچکیان

دخترى 24 ساله و سال آخر دانشگاه هستم. از سال ها پیش عادت ناپسندى داشتم که حالا على رغم آنکه تمایلى به انجام آن ندارم, نمى توانم عادت خود را ترک کنم. احساس مى کنم آینده خوبى ندارم و با وجود اینکه خواستگاران زیادى دارم فکر مى کنم با آنها خوشبخت نخواهم شد. هر روز ضعیف تر مى شوم, بى اشتها شده ام, زود عصبانى مى شوم, زودرنج و حساس هستم, تمرکز حواس ندارم و تا حدودى فراموشکار شده ام. همیشه در صحبت کردن با دیگران مشکل دارم و دچار لکنت زبان مى شوم. خیلى وزن کم کرده و ضعیف شده ام. نگرانم نکند به بیمارى خطرناکى دچار شوم. گرچه سعى خودم را مى کنم که فعالیت هاى مناسبى داشته باشم.
خواهر گرامى!
رفتارى که شما به آن معتاد شده اید قبلا به کرات در شماره هاى قبلى مجله (از جمله شماره 124 مجله, قسمت مشاور شما) به آن اشاره شده و مفصل در مورد آن و عوارضش صحبت شده است. این رفتار با افسردگى یا اضطراب مى تواند تشدید شود. علائمى که در باره وضعیت روحى و جسمانى خود نوشتید به نظر مى رسد علائم افسردگى باشد و بایستى حتما با روانپزشک مشورت کنید. براى درمان افسردگى, افزایش فعالیت فیزیکى مثل ورزش مستمر یا روزى نیم تا یک ساعت پیاده روى مى تواند در حد چشمگیرى در کاهش علائم افسردگى و رفتار و عادت ناپسندتان موثر واقع گردد. از مصرف غذاهاى محرک و ادویه تند و پوشیدن لباس هاى زبر و تنگ, نیز برهنه دیدن خود در آینه خوددارى کنید. رعایت این نکات به درمان عادت و افسردگى تان کمک شایانى خواهد کرد.
احساس ناامیدى نسبت به آینده و نگرانى از ابتلا به بیمارى خطرناک نیز از نشانه هاى افسردگى است. در افسردگى انسان دید روشنى نسبت به آینده, اطرافیان و یا خودش ندارد. علاوه بر ضرورت درمان دارویى و بررسى هاى طبى, براى رد برخى اختلالات طبى که مى تواند افسردگى ایجاد کند, معاینه توسط پزشک, لازم است. نیز با یک روانشناس (با راهنمایى روانپزشک), جلسات مشاوره و روان درمانى داشته باشید تا در زمینه تغییر نگرش منفى خود به مثبت و تغییر دیدگاهتان نسبت به خود به شما کمک شود. در هر صورت بدانید علاوه بر رعایت همه موارد گفته شده, عامل مهم نگه دارنده شما, نزدیکى بیشتر به خداوند است. از لحظات پربرکتى که به نماز مشغولید بهره بگیرید. اگر به خدا نزدیک تر شوید (که حتما مى توانید, چون شما هم جوانید و هم دختر و خداوند با جوان ها و زنان مهربان تر است) قدرت بیشترى براى کنترل خود خواهید داشت و چیزى را که خداوند ناپسند مى دارد انجام نخواهید داد. هر چه بیشتر به خدا نزدیک شوید, قدرت کنترل درونى تان افزایش خواهد یافت. از او کمک بخواهید که یارىتان نماید. با توسل به خداوند و انجام دستورهاى درمانى حتما بهبود خواهید یافت. افسردگى, بیمارى شایع ولى قابل درمانى است.
موفق باشید.

با که درددل کنم؟
خواهر م.ع.ر ـ برازجان
مشاور: زهرا آکوچکیان

دخترى 22 ساله اى هستم که در کودکى پدر و مادرم را از دست دادم و تحت نظر برادرانم بزرگ شدم. هم اکنون توانسته ام دیپلم بگیرم. برادرانم نسبت به من بسیار بامحبت و مهربانند; فقط گوشه, کنایه هاى زن برادرم آزارم مى دهد. مرتب به من سرکوفت مى زند که سربار هستى و زود باید شوهر کنى ولى من حرف هایش را به برادرم نمى گویم, تا دعوا راه نیفتد.
چندى پیش با راننده یک تاکسى تلفنىآشنا شدم. وى مومن و زن و بچه دار است. چندین بار به خاطر نقل و انتقال با او برخورد کردم. یک بار به من در مورد پسرعمویش که دبیر ریاضى است صحبت کرد که آیا به خواستگارى بیاید؟ جواب منفى دادم. عکسم را خواست بگیرد برایش ببرد, امتناع کردم و خجالت کشیدم ماجرا را با برادرانم در میان بگذارم. گرچه یکى از برادرانم که تازه عقد کرده بسیار با من صمیمى است. یک روز که تصمیم گرفتم به آن فرد بگویم باید با خانواده صحبت کند, اشتباها با کس دیگرى در تاکسى تلفنى حرف زدم. خیلى خجالت کشیدم و حالا فکر مى کنم آن راننده خیال مى کند من دختر بدى هستم گرچه به ایشان قول دادم خواستگار دیگرى قبول نمى کنم تا آنها اقدام کنند. حالا فکر مى کنم اگر همکارش حرف هایم را به او بگوید, تصور کند دختر خوبى نیستم. نمى دانم چکار کنم؟ آیا دوباره با دفتر تاکسى تلفنى تماس بگیرم و ماجرا را توضیح بدهم؟ اگر آنها براى خواستگارىام نیایند چه مى شود؟ چون یک خواستگار برایم آمده که بى سواد است و زن برادرم مى خواهد وادارم کند او را بپذیرم. آیا نظر راننده در مورد من تغییر نکرده, آیا آنها خواهند آمد؟ ! نمى دانم چکار کنم. آیا با برادرم صحبت کنم و یا با دوست نزدیکى که دارم؟
خواهر گرامى!
همیشه به خاطر داشته باشید که در زندگى وقتى انجام کارى برایتان دشوار است یا کار مهم است, از نظر و مشورت با دیگران بهره بجویید. در انتخاب مشاور, عاقل و باتجربه و امین بودن را در نظر داشته باشید. اگر با فردى که تجربه و دانش او در مورد مسئله مورد نظرتان کم باشد یا فردى عجول و بى ملاحظه باشد یا امین نباشد, مشورت کنید, نه تنها مشاوره اش سودمند نخواهد بود که باعث رنج و گرفتارى مى شود.
به عنوان مشاور بهترین فرد برادرتان است. موضوع را برایش توضیح دهید و بگویید چون مى خواستید مسائل درون خانواده مطرح شود, خودتان مستقل عمل نکرده اید. اشتباهى را که در تلفن زدن به دفتر یادشده داشته اید متذکر شوید تا پس از این شما درگیر ماجرا نباشید. بایستى در این جور مسائل حتما خانواده دختر درگیر باشند تا بتوانند همه جوانب قضیه را بررسى کنند تا دختر متضرر نشود و در مقابل عمل انجام شده قرار نگیرد. اشتباه از همان زمانى شروع شد که اولین درخواست میانجى گرى ازدواج, راننده تاکسى بود, چرا که اگر ایشان تمایل به انجام کار خیر داشت و شبهه و ریبى در کارش نبود بایستى مسئله را با برادرتان مطرح مى کرد نه اینکه با شما خصوصى صحبت کند یا بخواهد قرار و مدار پنهانى بگذارد, عکس بگیرد یا هر اقدام دیگر.
بیش از این, با کارها و تصمیم گیرىهاى فردى, کار را مشکل نکنید و صادقانه ماجرا را با برادرتان مطرح کنید تا با آن فرد تماس بگیرد و همه چیز روشن شود; هم صداقت شما و هم صداقت راننده. از این پس اگر موردى مطرح شد, از آنها بخواهید با برادرتان تماس بگیرند تا جلوى سوء تفاهم و مسائل دیگر گرفته شود.
تإکید مى کنیم طرح مسئله با برادرتان باید به گونه اى باشد که از ایشان عکس العمل تند و حساب نشده نسبت به آن راننده تاکسى سر نزند.
حق یارتان.

همسرم مى خواهد ازدواج مجدد کند
خواهر س.م ـ تهران
مشاور: زهرا آکوچکیان

زن 35 ساله اى هستم و صاحب دو فرزند مى باشم. وضع مالى متوسطى داریم. چندى است شوهرم اصرار بر ازدواج مجدد دارد. مورد اول را گفت رها کرده است, مورد دومى پیدا کرده که یک بار در خیابان او را دیدم. اما حالا اصرار دارد دیگر فکر ازدواج را ندارد ولى مى خواهد با خانواده او روابط خانوادگى برقرار کنیم. به من مى گوید اگر چنین کنى و با من راه بیایى, محبت من به تو بیشتر مى شود. او خیلى دروغ مى گوید, نه زندگى درستى داریم, نه تفریحى و یا مسافرتى.
خواهر گرامى!
قبل از هر اقدامى با فردى دوراندیش در خانواده موضوع را مطرح کنید. با توجه به سابقه اى که از رفتارهاى همسر خود گفتید به نظر مى رسد او دچار انحراف شده است. ارتباط خانوادگى هم یک بهانه براى نزدیکى بیشتر روابط آن هم با سرپوشى روابط خانوادگى است و اینکه به رضایت خود شما چنین عملى را انجام داده است. براى همین از آنجا که به نظر مى رسد به تنهایى قادر به برخورد با این مسئله نیستید و جنجال و تنش در زندگى هم راه حل این مشکل نیست, از فردى که برخوردى احساسى نداشته باشد و کار را از اینکه هست خراب تر نکند, کمک بگیرید.
برخى مواقع انحراف رفتار جنسى افراد به دلیل مشکلات روانى آنهاست که با درمان آن این مسئله نیز برطرف مى شود. گاهى نیز به دلیل ناتوانى همسر در پاسخگویى به نیاز آنهاست. گاهى این افراد کلا دچار اختلال شخصیت و رفتار هستند که بایستى اقدامات درمانى یا مداخله اى و تنبیهى صورت گیرد.
براى همین حتما وضعیت را با یکى از افراد باتجربه خانواده یا مشاور خانواده در میان بگذارید تا ان شإالله راه منطقى و عاقلانه اى براى حل مشکل پیدا کنید. البته تإکید مى کنیم رفتار و نحوه سلوک خودتان را نیز یک بار دقیقا بررسى و ارزیابى کنید. به این هدف که آیا رفتار شما نیز تإثیرى در اصرار همسرتان به ازدواج دوباره داشته است یا نه؟ گاه آنچه منشإ اصلى و یا موثر در چنین خواست هایى باشد, در واقع رفتار طرف مقابل و بى توجهى به حقوق و نیازهاى وى است. امیدواریم بر این مشکل فائق آیید.
دست حق یارتان.

افت تحصیلى و احساس شکست
خواهر ز.ک ـ خمین
مشاور: آمنه ملاباشى

خواهر خوب و عزیز!
گفته اید که معدلتان براى رفتن به پیش دانشگاهى کم بوده و دچار یإس و نومیدى شده اید. باید بررسى کنید و به عواملى که باعث این مسئله شده پى ببرید. آیا در سال هاى گذشته درس شما خوب بوده و سپس دچار افت تحصیلى شده اید؟ محیط خانوادگى چگونه بوده است؟ آیا با والدین و خواهران و برادران روابطى صمیمانه, همراه با درک متقابل داشته اید؟ مسئله اى در زندگى تان پیش آمده که فکر شما را مشغول کرده و به علت حواس پرتى یا دچار شدن به اضطراب و افسردگى نتوانسته اید به دروس خود بپردازید؟
از خودکشى صحبت مى کنید! اما از طرف دیگر در پایان نامه تان ذکر مى کنید علاقه مند به پیدا کردن کارى مفید هستید و دوست دارید فرد مثمرثمرى باشید. پس مشخص است بحمدالله از ناامیدى عمیقى رنج نمى برید و هنوز مى توانید بر ناامیدى خود چیره شوید.
با شکست در مسئله اى نباید تصور کنید دنیا تمام شده و تمام درها به روى شما بسته شده است! نباید خود را به دست یإس و افسردگى سپرده و زانوى غم به بغل گیرید. به خویش ایمان آورید و از امروز به خود بگویید که مى خواهم زندگى جدیدى را آغاز کنم. صبح که از خواب برمى خیزید در آینه به خود لبخند بزنید و تصمیم بگیرید سستى و رخوت و افکار منفى را کنار گذاشته, با عزمى راسخ, سعى در دگرگون کردن زندگى کنید.
انسان مى تواند از امکانات محدود خویش جهت شاد ساختن خود و دیگران و سازندگى بهره جوید. به خود بگویید که تلاش مى کنم تا به اهداف خود برسم و روز به روز اعتماد به نفس من افزایش مى یابد و در صورت برخورد به مانع یا شکست خوردن, مإیوس نمى شوم و راههاى دیگر را مىآزمایم. خداوند در انسان نیروهاى عظیم و شگرفى به ودیعه نهاده و او را از تمامى آفریده ها برترى بخشیده, بالاترین توانمندى, نیروى تعقل و تفکر است. با استفاده از این نیرو انسان مى تواند به مدارج عالى دست یابد.
فکر خودکشى, اغلب ناشى از عدم هماهنگى بین انگیزه هاى فرد و توانایى او در بر آوردن آنها مى باشد. انسان تصور مى کند خودکشى راهى براى فرار از ناملایمات و شکست هاست, ولى باید به راههاى بهتر و سالم ترى براى رهایى از فشارهاى عصبى اندیشید. یکى از بهترین آنها مراجعه به روانشناس و مشاور روان درمانى جهت افزایش اعتماد به نفس است, نیز در صورت لزوم مراجعه به روانپزشک و مصرف دارو.
دست حق همراهتان.