من کیستم؟
زهره دهخدا
از جمله خصوصیات بارز دوره نوجوانى, سردرگمى, پریشانى و ترس از آینده مى باشد. مهم ترین سوال براى یک نوجوان این است که او کیست؟ هدفش چیست و آینده اش چه خواهد شد؟
در جواب به این سوال ها و بر اساس تغییرات بلوغ و بحران هویت, یک نوجوان هر روز رفتار متضادى در پیش مى گیرد; یک روز کاملا بشاش و سر حال مى باشد و یک روز کاملا غمگین و افسرده. یک بار مى خواهد همه کارها و هنرها را فرا بگیرد و یک بار از همه چیز بیزار مى شود و حوصله هیچ کدام را ندارد.
نداشتن برنامه ریزى مناسب, عدم آگاهى از استعدادها و توانایى ها, نداشتن مشاور و راهنما و ... او را در این مرحله ناتوان تر و افسرده تر مى کند.
خواهر ((معصومه.ش)), 17 ساله از کرمانشاه چنین مى گوید: ((من تا سوم راهنمایى درس خواندم و بعد از آن به دلیل اینکه هیچ علاقه اى به تحصیل نداشتم, ترک تحصیل کردم. از آن زمان به بعد در خانه به کارهاى روزمره خانه مى پردازم, ولى این کارها مرا ارضا نمى کند و اکثرا بى حوصله و کج خلق هستم. به دنبال غر و لندهاى اطرافیان, مخصوصا مادرم, به کلاس خیاطى رفتم, اما آن را هم نیمه کاره رها کردم. مدتى هم کلاس آموزش گلسازى رفتم, ولى نتوانستم به خوبى آن را یاد بگیرم. دلم مى خواهد خیلى از کارها را بلد بودم; مثل همین خیاطى, گلسازى, گلدوزى, رانندگى و ... ولى نمى دانم چرا موقع عمل, حوصله هیچ کدام را ندارم و اگر سراغ آنها بروم, نیمه کاره رهایشان مى کنم. دیگر از خودم خسته شدم و بدم مىآید.))
همچنین ((مریم)) دختر نوجوان 18 ساله, مى گوید: ((دیگر از دست خودم خسته و عصبى هستم. شاید باور نکنید, ولى من در روز براى خودم چند بار برنامه مى نویسم که از صبح تا شب چه کارهایى انجام بدهم ولى موفق به عمل کردن به برنامه خودم نمى شوم. البته یک مدتى هم به دوستم که فرد موفقى است گفتم که براى روزهاى من برنامه بنویسد که چگونه درس بخوانم و چه کارهایى انجام دهم تا مثل او هم در درس و هم در دیگر امور موفق شوم. ولى متإسفانه به برنامه او هم نتوانستم عمل کنم. الان که پشت کنکورى هستم و باید از وقتم استفاده بکنم, متإسفانه صبح ها تا دیروقت مى خوابم و شب ها هم اگر چه تا دیروقت بیدار هستم ولى مدام مشغول رویا و خیال پردازى هستم ...)).
متإسفانه بسیارى از نوجوانان خوب و عزیزمان در این دوره سنى به دلیل عدم آگاهى, عدم شناخت توانایى ها و استعدادها و عدم امکانات, نداشتن حوصله کافى و ... بهترین فرصت هاى زندگى و در واقع سرمایه اصلى خود, یعنى نوجوانى و جوانى را هدر مى دهند.
این نوجوانان بدون هیچ هدف و انگیزه و فقط به صرف اجبار اطرافیان و یا اینکه فقط انتخابى کرده باشند, قدم در راهى مى گذارند که نه آغازش را مى دانند و نه پایانش را. همین امر باعث مى شود که در میانه راه چون انگیزه و آگاهى کافى نسبت به آن مسئله نداشته اند, از کوچک ترین مشکلى بهراسند و ناامید و مإیوس بشوند.
حال اگر نوجوانى بتواند در این دوره, آینده خود را به روشنى مجسم کند, مطمئنا با اطمینان بیشترى گام برخواهد داشت و در جهت رسیدن به این آینده روشن و زیبا تمام توانایى ها و امکانات خویش را به کار خواهد گرفت. مطمئنا چنین فردى در آینده هم با اعتماد به نفس و اتکا به توانایى هاى خویش کلید بسیارى از موفقیت ها را در دست خواهد داشت.
آینده سرشار از عشق و امید, تنها در گرو امکانات زیاد و بر وفق مراد بودن عوامل پیرامون ما نیست, بلکه در گرو همت, اراده, امید و از همه اینها مهم تر, توکل به خداوند متعال است.
نوجوانى که مى خواهد خود را از افسردگى و بیهودگى برهاند, باید دنبال کار یا آموختن حرفه اى برود تا اوقات خود را به نحو مناسب پر کند. اما این به آن معنا نیست که مدام از این شاخه به آن شاخه بپرد و به قول قدیمى ها با یک دست چند هندوانه بلند بکند, که مطمئنا موفق نخواهد شد. همیشه کارهاى بزرگ از همین کارهاى به ظاهر کوچک ولى به ثمر رسیده, شکل گرفته اند. اگر کارهاى به ظاهر کوچک به طور مرتب و متناوب انجام گیرند, کارهاى بزرگ به وجود مىآیند. یک ضرب المثل مى گوید: ((آدم همه کاره, هیچ کاره مى شود.))
بنابراین یک نوجوان و اصلا همه انسان ها باید فعالیت خویش و توانایى ها و استعدادهایشان را بر روى یک محور اصلى متمرکز کنند و روى آن وقت بگذارند و تا آخر هم آن را دنبال کنند تا به نتیجه برسند. مسلما نوجوانان مى توانند خیلى از کارها و فنون را یاد بگیرند, به شرط اینکه بخواهند و تلاش کنند. البته عاقلانه تر و منطقى تر این است که یک کار را به طور کامل انجام بدهند و به ثمر برسانند, بعد سراغ کار دیگرى بروند. به طور مثال, متإسفانه بسیارى از جوانان کشور ما همین که از مرحله کنکور مى گذرند و وارد دانشگاه مى شوند, فکر مى کنند دیگر همه چیز تمام شده و حالا باید دنبال خوشگذرانى و تفریح و جبران درس خواندن هاى مداوم خود باشند, که البته این فکر بسیار غلط و نادرستى است و نتیجه بسیار زیانبارى خواهد داشت. خداوند متعال در سوره مبارکه انشراح مى فرماید: ((فاذا فرغت فانصب; پس چون فراغت یافتى, به طاعت در کوش)). مفهوم این آیه این است که همان لحظه که از سختى و کارى فراغت یافتى, تلاشى دوباره و نو را آغاز کن.
همچنین اگر نوجوانان مى خواهند در راه رسیدن به هدف خویش و نقطه موفقیت, مسیرى صحیح را طى کنند, باید با برنامه ریزى درست و اصولى پیش بروند. کسى که براى خود برنامه اى نداشته باشد و بدون برنامه در مسیرى گام بردارد, با شکست روبه رو خواهد شد. ضمنا این برنامه ریزى باید با توجه به امکانات و توانایى ها و موقعیت افراد انجام گیرد, نه اینکه دیگران برنامه خویش را براى ما طراحى کنند. البته استفاده از تجارب و آموخته هاى دیگران بسیار خوب و نیکو است ولى نه اینکه به این بهانه برنامه زندگى دیگران کاملا براى ما دیکته شود.
پس اگر نوجوانان و جوانان عزیز ما, اوقات گرانبها و فرصت هاى طلایى خویش را صرف آموختن کار یا هنرى باارزش بنمایند و در این راه یک برنامه ریزى منظم و اصولى داشته باشند, دیگر مجبور نخواهند بود که ساعت هاى متمادى وقت خویش را در رختخواب و به خیال بافى بپردازند و احتمالا بنالند که شب ها خوابشان نمى برد! مطمئنا کسى که صبح تا دیروقت بخوابد و روز هم هیچ فعالیت مثمر ثمرى نداشته باشد, شب به این زودىها خوابش نخواهد برد. حالا اگر کسى از روز خود به درستى استفاده کند, مخصوصا صبح که بهترین ساعات فعالیت است, مشغول تلاش و کوشش باشد, نه تنها فرصتى براى خیال پردازىهاى بیهوده نخواهد داشت, بلکه هیچ گونه احساس پوچى و بیهودگى هم نخواهد کرد و چنین افرادى براى رسیدن به هدف خویش از لحظه ها و ثانیه ها نهایت استفاده را مى برند و هر گونه سختى و مشقت را در این راه پذیرا مى باشند, چرا که به این گفته پروردگار مهربان خویش ایمان دارند که ((ان مع العسر یسرا)).
با امید به آنکه شاهد رشد و شکوفایى هر چه بیشتر نوجوانان و جوانان کشورمان باشیم.