برنامه هاى زندگى براى فرزندان

قبل از ورود به مبحث اصول و روش هاى آموزش مبادى تربیت در میان خانواده و اعضاى آن, لازم است ابتدا تعریفى از نیاز داشته باشیم و مشخص نماییم که اصولا نیاز چیست, چه زمانى حادث مى شود, منظور از عوامل یا شرایط ((نیازآفرین)) چیست و ...
در تعریف نیاز گفته اند: ((احساس یک کمبود, همراه با کوشش در جهت برطرف کردن آن)) و در فرهنگ عمید از آن به حاجت, میل و خواهش یاد شده است. همچنین صفات مشخص کننده اى نیز براى نیاز مطرح مى شود که عبارتند از: 1ـ احساس کمبود, 2ـ تصور چاره, 3ـ کشاکش, 4ـ تشخیص جهت, 5ـ تشخیص شىء مطلوب.
باید دانست که مشخصه اصلى نیاز, احساس کمبود مى باشد. البته داشتن کمبود به آن صورت مهم نمى باشد بلکه آگاهى از وجود نیاز است که همان احساس نیازمندى به یک موضوع را تداعى کرده و باید براى رفع آن اقدام کرد.
با این توصیف لازم است بیشترین تلاش مصروف ایجاد آگاهى و شعور نسبت به نیاز در خانواده شود. ضمن اینکه باید توجه داشت آن ((نیازآفرینى)) که در جوامع غربى بر اساس منطق ((تولید براى مصرف)) و ((مصرف براى تولید)) مطرح مى باشد, مورد نظر نیست, بلکه ایجاد آگاهى از نیاز به داشتن آنچه که سبب راحتى, آسایش و حرکت انسان به سوى کمال است, مطمح نظر مى باشد. به بیان دیگر, نیازآفرینى از دو بعد قابل بررسى است:
الف: از جنبه مصرفى که چندان مفید و مورد نظر نیست.
ب: از بعد تولیدى که مى تواند موجب رشد و شکوفایى کمى و کیفى گردد.
در بحث از انواع نیازها تقسیم بندىهاى مختلفى مى شود. گاهى از نیازهاى عینى در مقابل نیازهاى ذهنى صحبت مى شود و گاهى هم نیازها را به دو دسته کاذب و واقعى تقسیم مى نمایند و از نیازهاى جسمى و روحى سخن مى گویند. در این میان آنچه که باید مورد توجه پدر و مادر قرار گیرد این است که نیازها اعم از جسمى یا روحى, ذهنى و عینى هر دو قابل توجه و برنامه ریزى مى باشند و تمامى برنامه هاى زندگى باید براى تإمین و ترفیع هر دو بخش نیازهاى بچه ها باشند. در این فرآیند ابتدا لازم است پدر و مادر دو نوع نیاز واقعى و کاذب را از هم تمیز بدهند. چرا که ممکن است برخى از نیازها از اولویت و ضرورت خاصى برخوردار نباشند و به عبارت دیگر نیازهاى واقعى فرزندان نباشند, بنابراین برنامه ریزى و سرمایه گذارى براى چنین نیازهایى نه مقرون به صرفه اقتصادى و نه معقول و منطقى مى باشد. والدین باید نیازهاى واقعى را تشخیص داده و چنانچه فرزندشان از یک چنین نیازهایى آگاه نباشد (و به آن واقف نباشد) در وى احساس چنین نیاز یا کمبودى را به وجود بیاورند. البته ایجاد نیاز به هیچ وجه نباید مغایر با آداب و ارزش ها و ذهنیت هاى دختر یا پسر باشد بلکه بر عکس باید به شکوفایى شخصیتى وى کمک نماید. پس از شناسایى نیازهاى واقعى و تمیز آن از نیازهاى دروغین و کاذب (که ممکن است صرفا در اثر چشم و هم چشمى یا رقابت به وجود آمده باشد) مى توان با اطمینان خاطر برنامه هاى زندگى را براى فرزندانمان مطرح نماییم.
پیدایش نیازها گاهى در جریان طبیعى خود به وجود مىآیند. هر کس در زندگى اش احتیاج به غذا, مسکن و ... دارد و به طور غریزى و فیزیولوژیک از آنها آگاه است و احساس نیاز مى کند و در جهت ترفیع آنها مى کوشد. گاهى هم در اثر مقایسه خود با دیگران نیازى را در خود احساس مى کند. بنابراین والدین باید توجه داشته باشند که فرزندان خود را نسبت به پیشرفت همسالان (در میان همسایه ها, فامیل و ...) که در اثر به کارگیرى آموزش هاى سازنده حاصل شده است, آگاه بگردانند و حس رقابتى مثبت را در میان آنان به وجود بیاورند تا در فرزندان انگیزه به کارگیرى آن روش ها و اصول پیدا شود و از آن مهم تر به عملکرد مثبت آن شیوه هاى خوب و اثربخش ایمان آورده و اطمینان حاصل شود تا دامنه تقلید و به کارگیرى روش هاى سازنده در میان دختران و پسران گسترده تر شود.
در بحث از سلسله مراتب نیازها, بى شک باید از دانشمندى به نام ((مازلو)) نام برد. وى سلسله مراتب ذیل را براى نیازهاى انسانى بیان مى نماید:
1ـ نیازهاى فیزیولوژیک
2ـ نیاز به ایمنى و اطمینان
3ـ نیاز به بستگى و تعلق
4ـ نیاز به احترام و محترم شمرده شدن
5ـ نیاز به خویشتن یابى و تحقق خویشتن
گرچه آموزش به عنوان یک نیاز مطرح نشده است اما باید توجه داشت وقتى فرزندان ما آموزش مى بینند, اولا به نوعى نیاز به احترام و مورد احترام بودن را در خود ارضا مى کنند; از سوى دیگر با آموزش هاى تربیتى صحیح, خویشتن خود را محقق مى سازند و به نوعى نیاز خویشتن یابى آنها رفع مى گردد و از طریق احساس دانایى و دانش بیشتر, به ارضاى این نیاز آنها پاسخ خواهد گفت. والدین باید تلاش نمایند تا این ارضا و در صورت لزوم کلیت فرآیند تربیتى خود را به بچه هایشان منتقل نمایند که این خود سبب جدىگرفتن آموزش از سوى بچه ها و ارتباط مفید و سازنده آنان با والدین خود خواهد شد. البته والدین باید به این نکته نیز توجه داشته باشند که با ارائه و نهادینه کردن هر آموزشى در بچه ها, احساس نیاز جدیدى پدیدار خواهد گشت.
نیاز به فهمیدن و دانش در اواخر کودکى و طفولیت و شاید حتى قوىتر در دوران بلوغ دختران و پسران دیده مى شود. معمولا بصیرت, نقطه روشن, شاد و عاطفى در زندگى هر فرد به شمار مى رود و شاید نقطه اى متعالى در همه دوران زندگى باشد. گفته مى شود همه انسان ها بعد از آنکه ((دانستند)) بر آن مى شوند که به گونه اى عمیق تر و دقیق تر ((بدانند)).
البته روانشناسان تمایل به دانستن را قوىتر از تمایل به فهمیدن مى دانند. هر چند که این دو از هم جدا نیستند و بعضى از آنان هر دوى آنان را جزء نیازهاى شناختى که احتیاج به تلاش دارند و به اندازه نیازهاى اساسى اهمیت دارند, مى دانند. نیاز به شناختن, جزء ((نیازهاى عالى)) در مقابل ((نیازهاى پست)) مى باشد. از آنجا که نیاز به دانستن و فهمیدن یک نیاز والاتر است, پس خصیصه انسانى آن بیشتر است. روانشناسان معتقدند که ارضاى عالى تر, نتایج ذهنى مطلوبى به همراه دارد. بچه هایى که نیازهاى عالى نظیر آموزش هاى صحیح تربیتى و دینى و ارضاى نیاز به فهمیدن و دانستنشان مرتفع گردد, در زندگى از شادابى عمیق و آرامش و غناى بیشترى برخوردار خواهند بود. همین امر خود باعث خواهد شد تا تربیت و آموزش هاى مثبت داراى پیامدهاى اجتماعى و مدنى مطلوبى باشد.