نویسنده

 

مشاور شما

مشاورین این شماره:
دکتر زهرا آکوچکیان
دکتر آمنه ملاباشى

این شماره:
خواهرZ.E ـ قم
خواهر ؟ ـ شیراز
خواهر ل ـ تویسرکان
خواهر ص.ق ـ فلاورجان

یادآورى:

1 ـ خواهران و برادرانى که مایل به دریافت کتبى پاسخ هاى خود در اولین فرصت مى باشند لازم است نشانى کامل خود یا یکى از دوستانشان را همراه طرح مشکلات خویش درج نمایند.
2 ـ آن دسته از نامه هایى که به خاطر فقدان یا نقص نشانى, امکان ارسال پاسخ براى آنها نیست, پس از آماده شدن پاسخ در اولین شماره مجله منتشر خواهد شد.
3 ـ بخش مشاوره مجله خود را امانت دار نامه ها و مطالب آن مى داند و حداکثر دقت را در حفظ اسرار و مسائل خصوصى صاحبان نامه ها خواهد نمود و با رعایت این مهم, طرح مشکلات و پاسخ ها را براى عموم خوانندگان مفید و حتى راهگشا مى داند.
4 ـ در صورتى که مایل به درج نام کامل خویش در مجله نیستید مى توانید از حروف فارسى اختصارى استفاده کنید و تقاضاى ما این است که از درج حروف لاتین اجتناب شود.
5 ـ لطفا در نامه هاى خود از یک طرف کاغذ استفاده کنید.

O مقصر کیست؟
خواهرZ.E ـ قم
مشاور: زهرا آکوچکیان

دوازده ساله بودم که پسرخاله ام که 12 سال بزرگ تر بود به من ابراز علاقه کرد, بى اعتنایى کردم. دو سال بعد مجددا درخواست خود را براى ازدواج مطرح کرد. گفتم حالا زود است, من باید دیپلم بگیرم, بعد ازدواج کنم. او قبول کرد. در پانزده سالگى سه بار به خواستگارىام آمد ولى خانواده ام قبول نکردند, در حالى که هر روز علاقه او در وجودم بیشتر مى شد و اشتیاقم به زندگى کردن با او افزون تر, ولى پدرم به شدت مخالفت مى کرد. نمى دانم چرا! براى آنکه بین من و او فاصله بیندازد, مرا به اجبار نزد مادربزرگم به ترکیه فرستاد. بعد از مدتى تماس گرفت که مى توانى برگردى, وقتى برگشتم فکر کردم پسرخاله ام, جوان محبوب من نیز منتظرم است ولى نبود. وقتى با او تماس گرفتم جواب سردى به من داد و بعد در یک ملاقات کوتاه برایم گفت که ازدواج کرده است. از ناراحتى داشتم دیوانه مى شدم. او گفت, تو مرا رها کردى, تو رفتى ترکیه, پدرت مرا نخواست و من هم ازدواج کردم. او همه آرزوهاى مرا به باد داد. آیا همه مردها اینقدر بى وفا و سست پیمانند, چرا پدر و مادرم اینقدر مخالف ازدواج ما بودند؟! حالا 21 سال دارم و هنوز در رویاهایم با او زندگى مى کنم. تحمل هیچ کس دیگر را ندارم و همه خواستگارانم را رد مى کنم. نمى توانم دل به کس دیگرى ببندم. در حالى که او سه فرزند دارد و من با حسادتى دردناک غرق در روزهاى گذشته روزگار را سپرى مى کنم.
خواهر عزیز!
رنج از دست دادن یک عاطفه, از دست دادن آنچه همیشه در رویاها آن را از مال خود مى دانى, فقدانى است همچون فقدان از دست دادن عزیزى که با مرگ از ما جدا مى شود, ولى زندگى همه ما از همان موقع که پا به دنیا مى گذاریم مملو از این فقدان هاست. جنینى که وابسته یک دنیاى امن و راحت شکم مادر است, براى آنکه بتواند رشد کند باید فقدان رحم مادر را با همه گریه هاى تلخش تحمل کند. او مى گرید ولى دیگران با لبخند, گریه او را شروع حیاتى جدید و رشدى بیشتر مى دانند و خوشحالند. فقدان ها همیشه با تلخى است و رنج آن جانکاه, اما آیا باید گذاشت از دست دادن ها زمینگیرمان کند؟! شما بهترین روزهاى زندگى خود را با علاقه و محبت به فرد دیگرى سپرى کردید. این کار, گرچه سخت و دشوار است, ولى آیا ثمرى داشته است؟ خیر, آن جوان به نیت ازدواج به شما نزدیک شده و درخواست ازدواج کرده بود, ولى والدین شما نپذیرفتند. آیا هیچ گاه به جاى سرزنش کردن خود, پسرخاله یا والدین, با آنها صحبتى کرده اید؟ درد دل خود را حداقل با مادر در میان گذاشته اید؟ علت مخالفت آنها را جویا شده اید؟ شاید دلایلى داشتند, و شما منطقى یا غیر منطقى بودن آن را مى توانستید بفهمید. وقتى جوانى بیست و پنج ساله به رغم همه علاقه خود و با همه پى گیرىاش جوابى نمى گیرد, به قول شما اصرار داشته ازدواج کند و با همسر خود به خارج از کشور براى ادامه تحصیل برود, شاید منطقى باشد که بعد از پاسخ هاى منفى و دور شدن شما از ایران, ناامید از وصال شده و براى جبران سرخوردگى خود راه دیگرى را در پیش گیرد. شاید پدرتان حتى در این سن (پانزده سالگى) هم تمایلى به ازدواج شما نداشت. آیا شما حاضرید کسى که آنقدر دوستش داشتید اینقدر رنج بکشد, که امیدى به پایان آن هم نبود؟! پس لحظه اى خود را جاى پسرخاله بگذارید, شاید احساس او را بیشتر بفهمید. البته براى درک علت مخالفت والدین, دیگر زمان از دست رفته است و دیگر نبش قبر این خاطره ها گرهى را باز نمى کند و مشکلى را حل نمى سازد جز آنکه سوز و درد شما را بیشتر کند! شما در بحرانى ترین سن خود (نوجوانى) تجربه یک محبت را داشته و گرماى آن را لمس کرده اید. دلیلى ندارد که بار دیگر نتوانید تجربه کنید. شما آن زمان 15 ساله بودید و او 27 ساله. آیا تضمینى بود که آن محبت همیشه برقرار بماند؟ وقتى شما در اواسط جوانى بودید, او مردى چهل ساله بود. آیا شور و هیجان شما در اوج جوانى با آرامشى که او در شروع میانسالى مى خواست, همخوانى داشت؟! شاید یکى از عللى که پدرتان درخواست او را رد کرد, همین تفاوت سن بود.
خواهر گرامى, باز مى گوییم فقدان تلخ است ولى مى توان به دنبال آن رشدى داشت و شروعى دوباره. تا زمستان به تن درختان و گل ها شلاق نزند, جوانه هاى بهار و غنچه هاى گل به سرشاخه ها نخواهد نشست. شما که کمتر از یک جوانه یاس یا بوته رز نیستید. شما یاد گرفته اید چگونه دوست داشته باشید. با تعمقى بیشتر به وضع گذشته مى توانید بیاموزید که اوضاع را باید چگونه دید و در چه فضایى دوست داشت و آینده را کنار دوست داشتن, چگونه بهتر دید و واقعیات زندگى را نیز در نظر داشت. همیشه مى توان (اگر بخواهیم) بر خرابه هاى یک قصر, قصرى باشکوه تر که کاستى هاى قبلى را نداشته باشد بنا کرد; این توانایى در انسان هست. من و شما از طبیعت ظاهرا بى خرد که کمتر نیستیم.
خداى لطیف و مهربان مى گوید: ((با هر سختى آسانى است, و قطعا با هر سختى آسانى است)) و انسان بیش از آنکه از شادىهایش ((بیاموزد)), از رنج هایش مىآموزد.
خوشبخت باشید.

نگرانم همسرم سیگارى باشد
خواهر ؟ ـ شیراز
مشاور: زهرا آکوچکیان

دخترى بیست و یک ساله هستم که مدتى است به عقد جوانى مهربان, صادق, درستکار و باشخصیت در آمده ام. چندین بار تصادفا در داشبورت ماشین او یا داخل میز کارش در اتاق سیگار یا پاکت آن را دیده ام. عنوان مى کند که متعلق به دوستش بوده که جا گذاشته است ولى من نگرانم.
خواهر محترم!
با تشکر از اینکه بخش مشاوره را جهت راهنمایى انتخاب کردید و با امید به شادکامى شما.
نگرانى که در مورد مصرف سیگار توسط همسرتان خود دارید قابل فهم است. توجه به این امر در زندگى زناشویى ضرورت دارد چرا که مصرف سیگار آن هم در افراد جوان مى تواند زمینه ساز گرفتارى و مصرف دیگر مواد بشود. در عین توجه و دقت نظر در این مسئله بایستى متوجه باشیم مبادا به دلیل ترس از گرفتار شدن یکى از عزیزانمان به دامان اعتیاد, دچار وسواس, ترس و اضطرابى موهوم شویم. با توجه به اینکه همسرتان را به درستى اخلاق و رفتار مى شناسید و صداقتش را باور دارید, از او بپذیرید که سیگار مصرف نمى کند و دیگر او را سرزنش نکنید. سرزنش زیاد حتى اگر فرد کار خلافى انجام داده باشد, منجر به سرکشى و لجبازى و اصرار به انجام کار خطا مى گردد. اگر احساس کند شما به او اعتماد ندارید, هم در پیوند خود با او خلل وارد کرده اید و هم او را نسبت به محبت خود دلسرد مى کنید.
نکته مهم دیگر اینکه: اگر فردى خلافى را مرتکب نشده باشد ولى مدام به خاطر آن سرزنش بشود, متهم و تحقیر شود و دائم خود را در مظان اتهام ببیند و حس کند دیگران دیگر او را خوب نمى بینند و به او اعتماد ندارند, عزت نفس او خدشه دار خواهد شد, او را به سمت رفتار خلافى که بدان خاطر, به ناحق سرزنش شده بود, سوق خواهد داد.
کارى نکنید که خداى نکرده او به این نتیجه برسد که شما دائما دارید او را تفتیش مى کنید یا دیگر به او اعتماد ندارید و حس احترامتان به او و صداقتش کم شده است. اگر به این نکات توجه نکنید خود را گرفتار وسواس و اضطرابى آزاردهنده خواهید ساخت.
آنچه گفتیم, منظورمان بى اعتنایى در مورد مصرف سیگار نیست. اگر شما تا این حد نگران همسرتان هستید و قبلا با او صحبت کرده اید, از زاویه دیگرى این موضوع را پى گیرى کنید.
افراد پیرامون فرد مثل خانواده و دوستان مى توانند در گرایش فرد به سمت مصرف مواد موثر باشند. طبق مطالعات انجام شده کسانى که افراد خانواده مثل پدر, مادر, خواهر, برادر و دوستانشان سیگار یا مواد مصرف مى کنند بیش از کسانى که چنین افرادى در اطرافشان نیستند به سمت مصرف دخانیات یا مواد روى مىآورند. بهتر است صمیمانه در این باره با همسرتان صحبت کنید و نگرانى خود را در مورد ارتباط نزدیک و صمیمى با دوستان سیگارىاش مطرح کنید, و اینکه اگر خود سیگارى نیست سعى کند روابط خود را با چنین افرادى محدودتر کرده و مراقبت بیشترى در روابط خود داشته باشد. نیز ناراحتى خود را در مورد مصرف سیگار به دوستانش بیان کند. نه اینکه خودش بخواهد برایشان تهیه کند یا هنگام مصرف کنارشان باشد.
خواهر محترم, تإکید زیادى روى این مسئله داریم که برخوردتان عاقلانه, محترمانه و زیرکانه باشد نه اینکه احساساتى برخورد کنید و خداى نکرده رابطه صمیمانه خود با همسرتان را به خاطر این مسئله خراب کنید یا مثل برخى زن ها شرط دوست داشتن او را انجام دادن یا انجام ندادن کارى توسط او تعیین کنید.
آرام آرام زمینه سازى کنید و در این مورد با او صحبت کنید تا به این نتیجه برسد که حتى در معرض دود سیگار بودن مثل مصرف آن است و مى تواند براى فرد مضرتر باشد تا براى فرد سیگارى. این مطالب با مطالعات علمى تإیید شده است. پس در هر مشکل یا خطا در زندگى زناشویى و فردى, نیز در باره فرزندان, برخورد عاقلانه, زیرکانه و به دور از احساسات و شتاب بهترین روش است.
پیروز باشید.

با خیالبافى خود چه کنم؟
خواهر ل ـ تویسرکان
مشاور: آمنه ملاباشى

خواهر گرامى!
با تشکر از لطفى که به مجله خودتان دارید. سعى مى کنیم تا جایى که از دستمان برمىآید و در توانمان است جهت راهنمایى به شما دوستان و همراهان کمک کنیم.
خدا را شکر, با وجود نبودن مادر در صحنه زندگى تان, از محبت دلسوزانه سایر افراد خانواده و اطرافیان برخوردار بوده اید و نیازهاى عاطفى شما به اندازه کافى ارضا شده, از این لحاظ در زندگى آینده تان خواهید توانست به دیگران محبت و دوستى کنید.
گفته اید زمانى که دیگران شما را به سبب اشتباهاتتان نصیحت مى کنند, حرف آنها را نمى پذیرید و لجبازى مى کنید. لجبازى و عناد بدون اینکه به محتواى صحبت اطرافیان توجه کنید و اگر از روى احساس و بدون تعقل باشد, ممکن است نتایج وخیمى به بار آورد و دچار خسران شوید. بزرگ ترها (هر چند سواد اندکى داشته باشند) کوله بارى از تجربه دارند و مسلما دلسوز شما هستند و از روى خیرخواهى ممکن است به نصیحت و پند و اندرز بپردازند. بهتر است ابتدا با صبر و حوصله به صحبت هاى آنها گوش دهید, آنگاه با تعقل و تعمق به تصمیم گیرى نائل آیید. بدانید در صورت شکست در کارى, همیشه راههاى دیگر براى امتحان کردن وجود دارند و نباید تسلیم یإس و نومیدى شوید.
افرادى که در زندگى به موفقیت هاى بزرگى نائل مى شوند, مى دانند چه مى خواهند و خواسته خود را با تمام وجود پى گیرى مى کنند. شرایط و اتفاق هاى خوب و بد درس هایى براى ما در عرصه زندگى هستند و مى توان حتى به مخاطرات و مشکلات با دید مثبت نگریست.
خواهر خوب, از لحاظ کارکرد روانى مى توان این را در نظر گرفت که تفکر, احساس, رفتار و هر گونه که راجع به خودمان یا موضوعى بیندیشیم, بر احساس ما تإثیر مى گذارد و احساس است که رفتار ما را شکل مى بخشد. مثبت اندیشى بر انرژى ما مى افزاید و اراده ما را افزایش مى دهد.
گفته اید خیالپردازى مى کنید و بیشتر دچار خیال و سیر در آینده مى شوید. در سوره حجرات خداوند مى فرماید:
((اى کسانى که ایمان آورده اید, از بسیارى از گمان ها بپرهیزید که پاره اى از گمان ها گناه است.)) غرق شدن در رویاها و افراط در خیالپردازى, انسان را دچار سکون و بى تحرکى مى کند. او را از تلاش مستمر جهت رشد و پیشرفت و تعالى باز مى دارد و نیروى تفکر و تعقل را بیهوده هدر مى دهد. در نتیجه انسان نمى تواند مسیر صحیح زندگى خویش را برگزیند و با انرژى بیشتر به هدف هاى والا نائل آید. حتى شاید به هدف مشخصى نیندیشد و دست روى دست گذارد تا زمانى شرایط براى او مهیا شود! به یاد داشته باشید که پیروى بیهوده از گمان, ما را از حقیقت زندگى دور مى کند و حتى باعث مى شود حقیقت را تکذیب کنیم.
اگر با مثبت اندیشى و در نظر گرفتن ارزش ها و استعدادهاى خود و سعى در پرورش آنها, و افزایش اعتماد به نفس, سعى در رشد خود داشته باشید و در مسیر زندگى از مشکلات, نهراسید و به خود دودلى راه ندهید, به موفقیت هاى شایانى در زندگى دست مى یابید.خدا پشت و پناهتان.

شکست هاى تحصیلى و کاهش اعتماد به نفس
خواهر ص.ق ـ فلاورجان
مشاور: آمنه ملاباشى

دخترى 18 ساله هستم که هنوز دیپلم نگرفته و از تمام درس هاى سال سوم و مقدارى از درس هاى سال دوم افتاده ام. تابستان موفق نشدم واحدهایم را پاس کنم. الان وقت کوتاهى دارم که پاس کنم. اما تمام مطالب کتاب ها را فراموش کرده ام, و هر چقدر سعى مى کنم نمى توانم درس هایم را بخوانم. زمانى که مى خواستم انتخاب رشته کنم, اطرافیانم مرا فردى بى استعداد تلقى مى کردند و مى گفتند که رشته ادبیات را انتخاب کنم, ولى وقتى کتاب هایى مانند تاریخ ادبیات, فلسفه و منطق را دیدم, پى بردم نمى توانم از عهده آنها بربیایم. سال سوم مى خواستم رشته ام را عوض کنم, با مشاور مدرسه صحبت کردم ولى کار از کار گذشته بود. الان مى خواهم همین رشته را ادامه دهم. ولى متإسفانه نمى توانم درست برنامه ریزى کنم. مرا راهنمایى کنید.
خواهر گرامى!
از نامه شما برداشت کرده ایم, از ابتدا پایه درسى شما ضعیف بوده و از همان اول بایستى به این موضوع رسیدگى مى کردید. بیشتر بر عهده خانواده بود که به علت افت تحصیلى شما پى ببرند و در صدد رفع آن برآیند.
براى ما از محیط و فضاى حاکم در خانواده تان نگفته اید. البته ذکر کرده اید آنها شما را فرد بى استعدادى تلقى مى کرده اند. آیا والدینتان در پرورش و تربیت شما طریق درستى را پیموده اند؟ آیا درک صحیحى از یکدیگر داشته اید که اینک از شما چنین توقعى دارند. به نظر مى رسد دلایل زیادى در ضعف درسى, همچنین دودلى ها, کاهش اعتماد به نفس و اراده شما و ... دخالت دارد که مسلما خانواده و مدرسه در این بین نقش مهمى ایفا کرده اند. اگر تعداد فرزندان خانواده زیاد باشد, نیز وجود اختلاف بین والدین, یا وضعیت بد اقتصادى, همه اینها در عدم رسیدگى کافى به فرزندان, دست نیافتن آنها به هویت صحیح, ضعف درسى و ارتکاب برخى بزهکارىها دخالت دارد. به علت شکست هاى متعدد درسى باز اعتماد به نفس و عزت نفستان دچار تزلزل شده و در خود دیگر نیروى برآمدن از پس مشکلات را سراغ نداشته, دچار یإس و نومیدى شده اید و اینک دودلى بر وجودتان حاکم شده, نمى توانید تصمیم بگیرید. علاوه بر این عدم علاقه به رشته خاصى, انگیزه شما را کاهش داده است. چنان که به علت اضطراب, تمرکزتان در موقع مطالعه کاهش یافته, باز پى در پى به شکست هاى شما افزوده شده است.
اساسا هویت انسان در پایان نوجوانى, شکل مى گیرد. هویت عبارت از این است که انسان دریابد چه کسى است و مى خواهد چه شود و به کجا برسد؟ و به شناخت صحیحى از خود نائل شود. تصاویر و باورهاى منفى از خود, قاعدتا بر افکار, احساس و رفتار شما تإثیر مى گذارد و انرژى شما را جهت نیل به اهدافتان کاهش مى دهد. در نتیجه خود را فرد نالایقى تصور مى کنید. اما خواهر عزیز, جلوى ضرر را از هر جایى بگیرید, منفعت است. مى توانید تمامى گذشته را پشت سر گذاشته و در صدد جبران نقصان هاى خود برآیید و به موفقیت هاى شایسته اى نائل آیید. همه اینها در صورتى امکان پذیر است که چند نکته را در نظر گرفته و به آن بپردازید:
در درجه اول با مراجعه به مشاورى حاذق یا روانشناسى, به طرح مشکلات خود بپردازید و در صدد رفع آنها برآیید; از جمله برنامه ریزى صحیح درسى, یادگیرى روش هاى کاهش اضطراب شناخت درمانى جهت بررسى باورهاى غلطى که راجع به خودتان و نیروهاى وجودىتان دارید و تصحیح آنها. در صورتى که طى مشاوره مشخص شود درگیرىها و مشکلاتى با خانواده دارید, مشاور از آنها خواهد خواست در جلسات مشاوره خانواده شرکت کنند و به تصحیح روابط شما و ایجاد درک صحیح از یکدیگر, مى پردازد.
دوست خوب, باید به خود ایمان داشته باشید و ذهنتان را به این باور سوق دهید که توانا, لایق, و قوى هستید. با دست زدن به کارهایى (هر چند کوچک) که نتیجه مثبتى از آنها ببینید مثل کمک به اطرافیان و نیازمندان و شرکت در کارهاى خیر و مفید, احساس پیروزى کرده و با اراده قوىتر و مصمم تر, به کارهاى مهم ترى دست بزنید. از پراکنده فکر کردن بپرهیزید. سعى کنید هر کارى انجام مى دهید فقط به آن فکر کنید و به خود بگویید الان باید این کار را درست انجام دهم. اشتغالات ذهنى بیهوده که به سراغ فرد مىآید, تمرکز فکر فکر را تحلیل برده و از انرژى مى کاهد. این باور غلطى است که فکر کنیم باید در همه کارها موفق شویم یا ارزش خود را مطلقا در موفق شدن در موضوع خاصى بدانیم. چرا که هر انسانى محدودیت هایى دارد و همه شرایط و توانمندىها در اختیار ما نیست, گرچه انسان حق انتخاب دارد (که یکى از والاترین موهبت هاى الهى است). از طرف دیگر, هر رشته ارزشى دارد و استعداد و توانایى خاصى براى گذراندن آن لازم است و در انتخاب آن علاقه نیز مطرح است, نیز در نظر گرفتن کاربرد عملى آن در آینده. به غلط برخى تحصیل در رشته اى را نشانه تنبلى مى دانند!
براى بهبود یادگیرى, زیر نظر مشاور, روش هاى مطالعه و یادگیرى را بهتر خواهید آموخت.
موفق و موید باشید.