نویسنده

 

گفتگو با دکتر حبیبه سرابى، وزیر امور زنان افغانستان‏

فریبا ابتهاج‏

پشت سر؛ دو دهه رنج‏
پیش رو؛ ... فرداها را دریاب‏

در سرزمینى همین نزدیکى‏ها، سال‏هاست تنها واژه‏هایى چون فقر، ویرانى، جنگ، آوارگى و مظلومیت معنى مى‏شود؛ در برگ برگ لغت‏نامه تلخ و گزنده اى که «افغانستان» نام دارد ... و «زن افغان» با چهره اى آزرده و بغضى فرو خورده در بُهت سرنوشت سیاه خویش، تلخ‏ترین واژگان این سرزمین غریب را معنى مى‏کند.
با این حال باید زن افغانى را در عین مظلومیت مظهر مقاومت، در عین فقر مظهر سخاوت و در عین سکوت مظهر فریاد دانست.
این واقعیتى انکارناپذیر است که بار گران دو دهه اشغال، جنگ، خونریزى و جهل را بیش از همه زنان افغانى بر دوش کشیده اند؛ و امروز تنها بخشى از فاجعه بیش از 800 هزار زن بیوه و سرپرست خانوار است که مسئول میلیون‏ها کودک یتیم، گرسنه، بیمار و بى‏سرپناه هستند.
ابعاد وسیع این فاجعه انسانى، دولت جدید افغانستان را بر آن داشت تا به تشکیل وزارت امور زنان مبادرت ورزد. اما بدون شک این وزارتخانه به تنهایى قادر به رفع مشکلات زنان افغانى نبوده و مى‏بایست مسائل آنان در برنامه‏ریزى‏هاى کلان و با نگرشى فرابخشى توسط همه دستگاهها و نهادهاى اجرایى مد نظر و مورد حمایت قرار گیرد.
خانم دکتر حبیبه سرابى، امروز وزیر امور زنان افغانستان است. او چندى پیش به دعوت خانم دکتر زهرا شجاعى مشاور رئیس‏جمهور و رئیس مرکز امور مشارکت زنان در رأس هیئتى به ایران سفر کرده و ضمن امضاى یک تفاهم‏نامه همکارى در زمینه‏هاى آموزشى، فرهنگى و اجتماعى با تعدادى از مسئولین کشور دیدار و گفتگو داشت.
در آخرین ساعات دومین روز این سفر امکان ملاقات و گفتگویى براى ما با خانم دکتر سرابى در محل اقامت وى فراهم شد. پیام زن لازم مى‏داند از معاونت بین‏الملل مرکز امور مشارکت زنان به ویژه، خانم شیده شادلو به خاطر تلاش صمیمانه وى براى برگزارى این گفتگو تشکر نماید.
حاصل این گفتگو را مى‏خوانید:

- خانم دکتر سرابى، چطور شد وزیر امور زنان افغانستان شدید؟ به عبارت روشن‏تر زندگى شما چه مسیرى را طى کرد که در کشورى با ویژگى‏هاى افغانستان، امروز بر این مسند نشسته‏اید؟

- در پاسخ به سؤال شما فکر مى‏کنم اگر بخواهم از «خود» شروع کنم یا از اینکه چطور شد به موضوع حقوق زنان حساس شدم و چگونه در مورد زن فکر مى‏کنم، شاید صحبت به درازا بکشد. پس، از این نکته آغاز مى‏کنم که چنانچه شما هم مى‏دانید در بسیارى از جوامع شرقى حقوق زن به صورت عموم پایمال مى‏شود و از همان اول دخترى که در یک خانواده به دنیا مى‏آید موجود درجه دوم است. در حالى که با به دنیا آمدن یک پسر، شادمانى به آن خانه راه مى‏یابد.
من از اوان طفولیت این موضوع را درک کردم و فهمیدم. در واقع از همان کودکى با این سؤال روبه‏رو شدم که چرا بسیارى از خانواده‏ها این گونه فکر مى‏کنند؟ چرا زنان نباید ممتاز باشند و خانواده به آنها افتخار نکند؟ بنابراین تلاش کردم یک شاگرد ممتاز باشم و بالاخره پدرم و فامیلم به این اعتقاد رسیدند که دختر هم مى‏تواند در خانواده نقش ممتازى داشته باشد و سبب افتخار آنها شود. البته متأسفانه پدرم یک سال پس از اینکه من به چنین موقعیتى دست یافتم، با زندگى وداع کرد و در واقع بسیار دیر به این حقیقت رسید.

- اشاره نکردید که متولد چه سالى هستید و در چه رشته‏اى تحصیل کردید؟

- من متولد سال 1337 هجرى شمسى هستم و در رشته داروسازى ادامه تحصیل دادم. البته مایلم در اینجا به این نکته هم اشاره کنم در خیلى از جوامع شرقى انتخاب رشته بنا بر ذوق فرزندان صورت نمى‏گیرد و خانواده‏ها تعیین‏کننده آن هستند.
به هر حال در همان سال‏ها ازدواج کردم و اکنون داراى سه فرزند هستم. دخترم 18 سال دارد و دو پسرم 15 ساله و 9 ساله هستند.
اوج فعالیت‏هاى اجتماعى من پس از مهاجرت به پاکستان در سال 1375 بود.

- چرا به پاکستان مهاجرت کردید؟

- علت مهاجرتم تسلط طالبان بر کابل و در واقع افغانستان بود. آن شرایط را دیگر نمى‏توانستم به خاطر بچه‏هایم تحمل کنم. یعنى حتى اگر خودم به هر دلیلى تحمل مى‏کردم، نمى‏توانستم فرزندانم را از نعمت تعلیم و تحصیل محروم سازم. به همین خاطر مجبور شدم به پاکستان بروم و در آنجا فعالیت‏هاى اجتماعى را نیز از سر گیرم و شدت بخشم.
این فعالیت‏ها در اردوگاههاى مهاجرین افغان براى ارتقاى تعلیم و تربیت آنها صورت مى‏گرفت. همچنین برگزارى کارگاههاى مختلف آموزشى به ویژه در مورد حقوق زنان از جمله فعالیت‏هاى من بود. در افغانستان هم دوره‏هاى سوادآموزى البته به صورت مخفى و دور از چشم طالبان در خانه‏ها برگزار مى‏کردیم.
بر اساس همین تجربیات وقتى در دوره جدید خواستند براى وزارت امور زنان کسى را انتخاب کنند، به سراغ من آمدند. به علاوه خانواده ما سابقه حضور در عرصه‏هاى سیاسى را نیز داشت و عموى من مدت زیادى پست وزارت را عهده‏دار بود.

- خانم وزیر، وضعیت زنان در افغانستان طى دو دهه اخیر فراز و نشیب‏ها یا به عبارت صحیح‏تر تغییرات قابل توجهى داشته است. لطفاً به طور مشخص به تشریح این وضعیت در دوره اشغال روس‏ها و حکومت طالبان بپردازید.

- زن در جوامع مختلف به گونه‏هاى گوناگون استثمار مى‏شود. گاهى به نام آزادى، گاهى به نام تعصب و گاهى در اشکال دیگر. در یک سرى جوامع به نام آزادى از زن در حد یک عروسک بهره‏بردارى مى‏شود و مورد سوء استفاده قرار مى‏گیرد. متأسفانه در دوران روس‏ها با همین نام قصد رواج بى‏بند و بارى را در زندگى زنان داشتند. این یک نگاه تجارتى به زنان بود. نگاهى بسیار رنج‏آور، در حالى که زن داراى شخصیت و حیثیت مستقلى است و نباید مثل یک عروسک در دست مرد قرار گیرد. این شیوه نگاه، ویژه دوران اشغال روس‏ها بود.

- این نحوه نگرش آیا با جامعه سنتى و مذهبى افغانستان تضاد پیدا نمى‏کرد؟

- چرا، در بعضى جهات تضاد پیدا مى‏کرد. چنانچه در روستاها بر اثر همین تضادها جنبش‏ها و تحرکاتى صورت گرفت. در واقع ارائه شیوه‏ها و فرمان‏هایى که با ویژگى‏هاى اجتماعى و اقتصادى جامعه بیگانه بود، سبب عکس‏العمل‏ها و واکنش‏هایى در مردم شد، به طورى که شاهد قیام‏هایى علیه صادرکنندگان این فرمان‏ها بودیم.
در زمان طالبان، عکس این وضعیت رخ داد و یک دوره خفقان که در آن همه حقوق زنان پایمال شد. یک انسان، آزاد به دنیا مى‏آید و باید آزاد زندگى کند. البته منظور از این آزادى لطمه زدن به حیثیت دیگران و حذف آزادى سایرین نیست. یک افغانى باید بتواند به عنوان عضوى فعال در جامعه زندگى کند. اما این حق در دوره طالبان از زنان گرفته شد. آنها حق تحصیل نداشتند. حق بیرون آمدن از خانه بدون حجاب مکمل - که ما به آن چادرى مى‏گوییم - نداشتند. از این مهم‏تر هویت زن از او گرفته شد و اصلاً «انسان» به حساب نمى‏آمد.

- با این توصیفات شما و با توجه به اینکه در اثر سال‏ها جنگ داخلى تعداد زنان سرپرست خانوار در افغانستان افزایش یافته بود، این دسته از خانواده‏ها چگونه زندگى خود را مى‏گذراندند؟

- بسیار مشکل بود. بیان دردها و رنج‏هایى که بر افغانستان رفته است کار ساده اى نیست. زنان بسیارى در آن شرایط به گدایى روى آوردند و برخى نیز به فحشاء. آنها به انواع کارها تن در مى‏دادند. اگر چه هنوز هم فقر در کشور ما بیداد مى‏کند، اما مى‏دانیم که ان شاءاللَّه همه چیز آهسته آهسته رو به بهبود است. وقتى وضعیت اقتصادى ثبات یابد، امیدواریم توجه جدى حکومت در زمینه‏هاى مختلف از جمله زنان آثار مثبت خود را بر جاى گذارد.

- در دوران طالبان، وضعیت زنان در بخشى از شمال افغانستان که توسط احمد شاه مسعود اداره مى‏شد، چگونه بود؟

- از آنجایى که منطقه مورد اشاره شما در کنترل طالبان نبود اوضاع تفاوت داشت. آنها آزادى‏هایى داشتند. مثلاً مجبور به پوشیدن برقع، آن حجاب سنتى و خاص نبودند. اگر چه لازم است بگویم که بُرْقَع متعلق به فرهنگ افغانى نیست و اصل آن از هند پس از تسلط بریتانیا آمده است. برقع پس از آن دوران، وارد سنت‏هاى جامعه افغان شد.
به هر حال وضعیت زنان در شمال تا اندازه اى تفاوت داشت، اما از آنجا که در شمال هم جنگ حاکم بود نمى‏توانستند کار زیادى براى آنان انجام دهند.

- آیا به دلیل محدودیت‏هایى که داشتند یا اینکه به هر حال افغانستان همواره از حاکمیت یک تفکر مردسالارانه در فرهنگ و سنت خود رنج برده است؟

- به هر حال زنان در هر دوره اى از تاریخ افغانستان بسته به نگرش‏هاى فرهنگى آن دوران رنج بردند. گاه از افراط، گاه از تفریط. آنچه رخ مى‏داد ناشى از طرز تفکر حاکمان بود، چه در دوره روس‏ها، چه در زمان طالبان یا مجاهدین. اما در همه اینها مشکلات زنان افغان در اصل ناشى از تفکر جامعه مردسالارانه بوده و بیش از این، فرهنگ قبیله‏اى و سنتى که کوشش مى‏کند تا زنان را تحت تسلط نگه دارد.

- و حتماً هم این فرهنگ قبیله‏اى را به اسلام منسوب مى‏کنند.

- بله، در بسیارى موارد چه در عرصه قوانین و چه در زمینه‏هاى فرهنگى، اسلام را هم زیر سؤال مى‏برند. حتى مواردى که قانون نیز مناسب و مطلوب است، تطبیق و اجراى آن با مشکل بسیار روبه‏رو مى‏شود، زیرا فرهنگ سنتى و قبیله‏اى توان و حاکمیت بیشترى دارد.
مثلاً رسمى در قبایل وجود دارد که بر اساس آن وقتى دو قبیله با هم نزاع مى‏کنند و کسى کشته مى‏شود، در ازاى آن یک دختر از قبیله مقابل مى‏گیرند. ما به این رسم خون‏بهاء مى‏گوییم، نمى‏دانم شما چه مى‏گویید.

- ما خون‏بس مى‏گوییم.

- بله، در خون‏بس، مردان با هم مى‏جنگند و در ازاى آن یک زن قربانى و زندگى‏اش تباه مى‏شود. آیا این قانون اسلام است؟ آیا ازدواج اجبارى که در قبایل مرسوم است، در اسلام است؟ ما مى‏دانیم که چنین نیست. اما متأسفانه مى‏بینیم جامعه سنتى ما فرهنگ خود را تبلیغ مى‏کند. مى‏بینیم زن در مقابل پول یا زمین و مثل یک جنس فروخته مى‏شود.

- و اینهایى که اشاره کردید، عمومیت دارد؟

- بله، عمومیت دارد، خیلى زیاد.

- آیا در شرایط و مقاطع مختلفى که به آنها اشاره کردید، زنان مقاومت‏هایى داشتند و جنبش‏هایى از میان آنان پا گرفت؟

- بله، در زمان مقاومت بر ضد روس‏ها که جنبش‏هاى مختلفى پدید آمد، زنان هم تحرکاتى داشتند. یعنى جنبش‏هایى وجود داشت که از سوى زنان رهبرى مى‏شد. همین طور در زمان طالبان عکس‏العمل‏هایى به وجود آمد. اما از آنجا که فشارها بسیار شدید بود، صداها بیشتر در گلو خفه مى‏شد.
به خاطر دارم در شهر هرات خانمى رهبر یک قیام علیه طالبان بود و حتى دستگیر و زندانى شد. به علاوه، اینکه زنان مخفیانه در خانه‏هایشان به تدریس مشغول بودند خود یک قیام و جنبش بود. بعضى از آنها تهدید شده یا به زندان انداخته شدند.

- خانم دکتر سرابى، در آن سال‏هاى فشار و اختناق، آیا افکار عمومى جهان به ویژه زنان توانست در رساندن صداى مظلومانه زن افغان کمکى کند؟

- متأسفانه افکار عمومى جهان به صورت عام در آن سال‏ها خاموش بود. ما از این جهت بسیار گلایه و شکایت داریم. من آن زمان سفرهاى زیادى را به کشورهاى اروپایى داشتم. اگر چه بعضاً کسانى بودند که دلسوزانه براى ما تلاش مى‏کردند تا صدایمان به گوش جهان برسد، از روزنامه‏ها یا سایر ابزارى که داشتند استفاده مى‏کردند و من شخصاً از افراد و زنانى در ایتالیا و اسپانیا، همچنین از خواهران ایرانى که با ما همگام بودند باید تشکر کنم. اما در کل، جهان نسبت به این موضوع ساکت و خاموش بود چون منافعشان در خطر نبود.

- از زمانى که پست وزارت امور زنان افغانستان را عهده‏دار شده اید، چه اقداماتى انجام داده اید؟

- اهداف زنان افغانستان مشترک است و آنچه ما در پیش گرفته و دنبال مى‏کنیم همان راهى است که زنان افغانى خواستار آنند. در واقع تلاش مى‏کنیم که این گونه باشد. ما توانستیم در کمیسیون قانون اساسى، نماینده اى از این وزارتخانه داشته باشیم که این خود یک دستاورد حقوقى بوده است. همچنین در کمیسیون قضایى نیز نماینده اى حضور دارد و در این خصوص جلساتى داشته‏ایم که بسیار مفید بوده است.
مراکزى را در 16 ناحیه شهر کابل ایجاد کردیم که در آنها کلاس‏هاى سوادآموزى و آموختن حرفه‏هاى مختلف چون خیاطى، سوزن‏دوزى و مهره‏بافى دایر است تا بتوانیم براى زنان زمینه‏هاى خودکفایى را فراهم آوریم.
همچنین با کمک وزارت بهداشت، براى زنان خدمات بهداشتى ایجاد کرده‏ایم و شعبى را براى ارائه مشاوره‏هاى حقوقى بنا نهاده‏ایم تا خانم‏ها بتوانند براى حل مشکلات قانونى خود از آنها بهره ببرند و چنانچه مشکل آنها حل نشد مى‏توانند به وزارتخانه مراجعه و کارشان را پیگیرى کنند.
در 20 ولایت از 32 ولایت افغانستان نیز واحدهایى را براى مراجعه بانوان دایر کرده‏ایم.

- آیا همپاى این فعالیت‏هاى دولتى، در بخش غیر دولتى تشکیل سازمان‏هاى مردمى زنان نضج گرفته است؟

- خوشبختانه بسیار زیاد. این یک نهضت است که همه تلاش مى‏کنند در آن به شکلى سهم داشته باشند. سازمان‏هاى غیر دولتى زنان در امور فرهنگى، اجتماعى و به ویژه حقوقى ایجاد شده و مشغول کار هستند.

- براى خانم‏هاى افغانى که در ایران هستند، صحبتى دارید؟

- چرا که نه. متأسفانه با وجود اینکه امیدوار بودم در این روزها با تعداد زیادى از زنان هموطنم ملاقات کنم - بخصوص در سفرى که به مشهد داشتم - این امر میسر نشد. به هر حال اینها نیروهاى پرتوان کشور هستند و امیدهاى آینده آن. زنان ما مى‏توانند سهمى در بازسازى کشورشان داشته باشند. زنان ما مى‏توانند با کسب آگاهى و آموزش لازم راههایى را براى پیشرفت جامعه بیابند. اینان مى‏توانند در مسیر آگاه‏سازى جامعه خود تلاش کنند و این آگاه‏سازى نه فقط در میان زنان، بلکه در میان مردان افغان نیز باید دنبال شود تا این حقیقت را باور کنند که زن یک انسان است و مثل آنها حق و حقوقى دارد.
به هر حال امیدوارم در برنامه‏هاى فردا بتوانم تعدادى از زنان افغانى را ملاقات کنم.

- فکر مى‏کنید زنان ایرانى و افغانى چه همکارى‏هایى را مى‏توانند با هم داشته باشند؟

- در زمینه‏هاى مختلف مى‏توان همکارى‏هاى خوبى داشت. بخصوص در زمینه‏هاى فرهنگى و حقوقى که شما تجارب خوبى داشته‏اید. اینکه بتوانیم حقوق زنان را در چارچوب قوانین اسلام تأمین کنیم، واقعاً براى ما ارزشمند است.

- خانم وزیر، به خاطر فرصتى که در اختیار ما قرار دادید، متشکریم.

- من هم تشکر مى‏کنم. براى شما آرزوى موفقیت دارم و امیدوارم این تلاش‏ها و پیام‏ها بتواند در حد خود پاسخگوى نیازمندى‏هاى زنان باشد.