سهم زنان روستایى
رفیعافتخار
در نگاهى واقعبینانه مىتوان خاطرنشان ساخت که میزان اشتغال زنان در بخش حیاتى کشاورزى، در ممالک در حال توسعه به یکسان نبوده هر چند که میزان مشارکت آنان در فعالیتهاى مربوط به این بخش کاملاً قابل ملاحظه و قابل توجه مىباشد.
در بسیارى از کشورها زنان بیش از نیمى از نیروى کار کشاورزى را تشکیل مىدهند و از آنجایى که در جوامع جهان سوم اکثریت جمعیت به فعالیتهاى بخش کشاورزى وابسته مىباشد، این نتیجه به دست مىآید که بخش عظیمى از جمعیت زنان درگیر بخش کشاورزى مىباشند.
زنان، در این جوامع مسئول تولید همه یا قسمت اعظم مواد غذایى براى مصارف خانوادگى خود هستند. به علاوه آنان به کارهاى زنانهاى همچون کشت گیاهان، غرس نهال، درو، وجین علفهاى هرز، برداشت محصول، هرس درختان، کوبیدن خرمن، پاک کردن و اندازهگیرى محصول، دادن علوفه و مراقبت از حیوانات نیز مىپردازند. با این تفاصیل معمولاً زمان کار زنان کمتر از زمان کار مردان ذکر مىشود. اما آیا اهمیت کار زنان کمتر از کار مردان مىباشد؟ تعداد بسیار زیادى از زنان هم درگیر کارهایى مربوط به صنایع تبدیلى، انبار کردن محصولات و توزیع محصولات کشاورزى مىباشند و یا اینکه به کارهایى همچون تولید سبزى، پرورش ماکیان و حیوانات کوچک و اهلى همت مىگمارند. با این وجود چنین فعالیتهایى در شمار کار خانواده طبقهبندى شده و از نظر اقتصادى غیر فعال تلقى مىشود. بدین لحاظ در سرشمارىها و آمارهاى اشتغالى، زنان کشاورز یا دیده نشده و یا حضورى اندک دارند. بدیهى است چنین شرایطى موجب مىشود تا زنان در برنامهریزى، سیاست و قانونگذارى مورد غفلت قرار گرفته و در بهرهگیرى از بودجه برنامههاى عمرانى به بوته فراموشى سپرده شوند.
در هر حال و با توجه به شرایط موجود و نقش اساسى زنان در تولیدات کشاورزى و دامى، مىتوان حداقل انتظار داشت که موضوع دسترسى زنان به منابع توسعه به مثابه یک اصل بدیهى مورد توجه باشد. چه جاى سخن تا زمانى که زنان به عنوان یک نیروى انسانى فعال در فرآیند توسعه روستایى و بخش کشاورزى مشارکت فعال دارند، دسترسى آنان به زمین لازم مىباشد. چرا که در غیر این صورت مىتواند موجب مشکلاتى از قبیل صدمه به منابع طبیعى (به دلیل عدم دسترسى به زمین مرغوب)، عدم انگیزه کافى و لازم براى فعالیتهاى مربوطه، عدم دسترسى به وام و اعتبارات، وابستگى به کار دستمزدى و ... بشود.
از طرف دیگر زنان به دلیل عدم مداخله در تصمیمگیرىهاى امور جارى مزرعه، دسترسى کمترى به نهادهها و خدمات دارند. واضح است این مسئله موجب کاهش توانایى آنان در بهبود فعالیتها و ایجاد خلاقیت و نوآورى خواهد شد. دسترسى زنان به نهادهها و خدمات مىتواند کارآیى آنها را افزایش داده و موجب بهرهورى نیروى کار زنان گردد.
آموزش نیز یکى از منابع حیاتى توسعه مىباشد که به منظور تواناسازى باید در دسترس زنان باشد. اما مقایسه وضعیت دسترسى زنان و دختران با مردان و پسران گویاى وضعیت نامطلوب آنان مىباشد. برخى از عوامل مؤثر در عدم دسترسى دختران و زنان روستایى به آموزش عبارتند از: نیاز شدید والدین به نیروى کار دختران، عدم وجود مدارس یا مکانهاى مناسب براى آموزش زنان و دختران، هزینههاى تحصیلى، تصورات نادرست و خرافى از نقش حیاتى و مؤثر زنان و دختران و ازدواج زودرس.
در هر حال، بر برنامهریزان کلان است که با ارائه سیاستهاى اصولى و متناسب به شکوفایى عملى نیروهاى بالقوه زنان در توسعه کشاورزى یارى رسانیده و توانایى کارآیى تلاشهاى ایشان را افزون نمایند.