نویسنده

 

گفتگو با خانم دکتر مریم حسینى - نویسنده‏

مریم یعقوبى‏

در این شماره به گفتگو با خانم «مریم حسینى»، نویسنده و دکتراى ادبیات فارسى مى‏نشینیم. خانم دکتر «حسینى» علاوه بر تألیف چند کتاب و مقالات بسیارى در عرصه ادبیات و عرفان، به تدریس عرفان و ادبیات معاصر و نقد ادبى در دانشگاهها مشغول است و عضو هیئت علمى دانشگاه الزهرا و دانشگاه آزاد اسلامى واحد تهران مرکزى مى‏باشد.

در آغاز، از خود و خانواده‏تان برایمان بگویید.

- تصمیم نداشتم از خودم بگویم، آن را چندان پسندیده نمى‏دانم. براى ما که همواره دوستدار احوال و آثار عرفا بوده ایم و از مکتب ایشان درس‏ها آموخته‏ایم «من گفتن» حرام است که «من» شیطان است و هر چه است، اوست. بزرگان عرفان دفترها شستند و آثار خود را مدفون کردند تا «من» نماند و حالا من ناچیز بى‏مقدار اینجا باید از خود و «من» بگویم.
در دوم فروردین سال 41 در تهران و در خانواده اى مذهبى و علاقه‏مند به شعر و هنر به دنیا آمدم. پدرم شعر مى‏گوید و برادرم که دندانپزشک است، اشعار بسیارى در حافظه خود دارد و گاهى هم شعر مى‏گوید. برادر دیگرم هم پس از بازگشت از جنگ و دفاع مقدس کتابى به نام «غروب کردستان» منتشر کرد که مجموعه خاطرات وى از آن دوران بود.

دوران نوجوانى خود را چگونه سپرى کردید و چطور با ادبیات و نویسندگى آشنا شدید؟

- بیشتر دوران تحصیلم را به جهت مأموریت ادارى پدرم در شهر کرمانشاه گذراندم. از دبیرستان وابسته به دانشگاه رازى کرمانشاه در رشته ریاضى فیزیک با معدل 67 / 19 فارغ‏التحصیل شدم. دبیرستان ما در آن زمان از بهترین مدارس شهر بود. بسیارى از اساتید برجسته امروز از جمله دکتر «جلال‏الدین کزازى» در آنجا تدریس مى‏کردند که من از محضر آنان بهره‏مند شدم. آقاى «سعید رحمتى» دبیر ادبیاتمان بود که یکى از مشوقین اصلى من در عرصه نویسندگى بود. در آن زمان با مطالعه کتاب‏هایى که دبیران در اختیارمان مى‏گذاشتند، من با کتاب‏هایى از جمله «آیت‏اللَّه مطهرى»، «دکتر شریعتى»، «جلال آل‏احمد»، «نیما یوشیج» و «دکتر شفیعى‏کدکنى» آشنا شدم. همچنین توفیق خواندن بسیارى از رمان‏هاى ایران و جهان را نیز داشتم. یادم مى‏آید دانش‏آموزان آن دبیرستان دخترانه، نشست‏هاى عمومى بر پا مى‏کردند و به مطالعه قرآن و نهج‏البلاغه و نقد و بررسى و معرفى آثار بسیارى از روشنفکران اسلامى مى‏پرداختند. در کل دوران نوجوانى من با کتاب و آشنایى با ادبیات گذشت و تنها مشکلى که در آن دوران داشتم، داشتن حجاب در دبیرستان بود که با مخالفت مدیر دبیرستان همراه بود.

لطفاً از چگونگى ادامه تحصیلاتتان بگویید.

- دوران جنگ و انقلاب فرهنگى مانع از ادامه تحصیلم شد ولى لحظه‏اى از مطالعه دور نبودم. تصمیم گرفتم متون درسى گروه علوم تجربى و ادبیات را هم بخوانم. لذا توانستم علاوه بر دیپلم ریاضى فیزیک، دیپلم رشته‏هاى علوم تجربى و علوم انسانى را نیز دریافت کنم. علاوه بر آن شرکت در کلاس‏هاى امدادگرى و کمک به مجروحان جنگى در بیمارستان‏ها، کلاس تیراندازى و کلاس‏هاى اسلام‏شناسى که در محل دانشکده الهیات برگزار مى‏شد، جزو برنامه کارى‏ام بود و اساتیدى چون استاد «عمید زنجانى» در آنجا تدریس مى‏کردند. پس از انقلاب فرهنگى در اولین کنکور سراسرى دانشگاهها در رشته زبان و ادبیات فارسى دانشگاه تهران پذیرفته شدم و تا خرداد 1376 که از رساله دکتراى خود دفاع کردم، در همان دانشگاه ماندم. در این دوران از حضور اساتیدى چون: «دکتر سید جعفر شهیدى»، «دکتر زنجانى»، «خانم دکتر کریمى» و کلاس‏هاى پربار و جذاب استاد «دکتر شفیعى‏کدکنى» حال و هوایى متفاوت از دیگر اساتید داشت، استفاده کردم و ایشان با قریحه ذاتى معلمى و دانش پهناور خود دانشجویان را به سمت و سوى ادب عرفانى هدایت مى‏کرد. رساله دکتراى من با عنوان «تصحیح حدیقةالحقیقه و شریعةالطریقه» حکیم سنایى غزنوى، پیشنهاد این استاد بود. این رساله با نمره 20 از طرف هیئت داوران پس از 4 ساعت بحث و مناظره پذیرفته شد و من با معدل 18 از دانشگاه تهران فارغ‏التحصیل شدم.

چه کتاب‏ها و مقالاتى را تا به حال تألیف کرده اید؟

- بخشى از آنچه در اندیشه داشته‏ام در کتاب «پیر پرده‏نشین» (بحثى در احوال و آثار جنید بغدادى) و همچنین کتاب تصحیح «حدیقه سنایى» چاپ شد. از مقالات مى‏توانم به «ناقصى بانظام و کاملى ناتمام» (بحثى در نسخه‏شناسى صدیقه)، «زرقاء و رزاق یمامه» (بحثى انتقادى در باره مقدمه نثرى حدیقه)، «آهوى کوهى در هزاره دوم» (نقد مجموعه شعر هزاره دوم آهوى کوهى شفیعى کدکنى)، «سیرى در غزل مشروطه»، «سیزیف ایرانى»، «تصحیح ابیاتى از طریقه سنایى بر اساس قدیمى‏ترین نسخه خطى»، «زهد عالى و على زاهد»، «سیماى زن در آثار عطار»، «سفر به دیگر سو، سفرى در داستان‏هاى رمزى»، «مقایسه تطبیقى میرزا (بزرگ علوى) و ماشنکا اثر (نابود کف)» اشاره کنم.

نظر شما در مورد وضعیت تدریس ادبیات در مدارس و دانشگاههاى کشور چیست؟

- از وضعیت تدریس ادبیات در ایران راضى نیستم. متأسفانه اساتید عموماً از همان شیوه‏ها و روش‏هاى کهن تدریس، سود مى‏جویند و از حرف‏ها و گرایش‏هاى نو بهره نمى‏برند. در حالى که جهان امروز با مطالعه همه جانبه زبان و ادبیات، به عنوان یکى از مهم‏ترین علوم بشرى به آن مى‏نگرد، ما هنوز در دانشگاهها به معنى کردن شعر یا متن مى‏پردازیم.
البته خارج از دانشگاهها تلاش‏هاى بسیارى براى نوگرایى تفکر ادبى صورت گرفته است که مایه خوشحالى است. در مدارس هم وضعیت چندان مطلوب نیست. اما خوشبختانه همکاران ما در سازمان آموزش و پرورش تدوین کتب درسى تغییرات عمده اى در متون ادب فارسى به وجود آورده اند، که اگر با تربیت دبیران زبده همراه باشد، تحول جدى صورت خواهد گرفت. اما مادامى که ما مشکل کنکور را به عنوان یک معضل دشوار پیش پاى دانش‏آموز دبیرستانى خود ایجاد کرده ایم مى‏توانیم بگوییم که نه تنها آموزش ادبیات، بلکه آموزش سایر دروس هم به شیوه درست در مدارس اعمال نمى‏شود و دانش‏آموزان فقط براى کنکور درس مى‏خوانند.

کدام یک از چهره‏هاى ادبیات فارسى براى شما جذابیت زیادى داشته‏اند؟

- حلاج، عین‏القضاة و سهروردى، سه چهره عرفان و ادب ایران، همواره براى من چهره‏هاى اسطوره اى و بى‏مانندى بوده اند. فردوسى و مولانا هم در دو قطب متفاوت همواره براى من جالب بوده اند. خردگرایى فردوسى و درون‏گرایى مولانا درس‏هاى بزرگى است که باید از این برجستگان ادب آموخت.

نظرتان راجع به هنر و رابطه آن با ادبیات چیست؟

- ادبیات هنر است و هنر زیبایى است. هر گاه دریچه هنر زیبا را به سوى انسان بگشایید، همه تماشایى خواهند شد. کافى است زیبایى‏هاى هنر و ادبیات به بیان در آید. آن دنیایى که هنر و ادبیات براى انسان مى‏خواهد آنگاه همه انسان‏ها جذب خواهند شد.

اوقات فراغت خود را چگونه پر مى‏کنید؟

- فرصت استفاده فراوان از تلویزیون را ندارم، ولى هیچ گاه فیلم‏هاى سینمایى خوب را از دست نمى‏دهم، به تئاتر علاقه‏مندم و از ورزش کردن لذت مى‏برم. از میان انواع هنرها به هنر خطاطى و نقاشى بیش از سایر هنرها علاقه‏مندم. خصوصاً آثار نقاشى دوره رنسانس ایتالیا؛ اما فکر مى‏کنم بهترین سرگرمى من خواندن رمان و شعر است. آرزوى ساعات فراغتى را دارم که بتوانم رمان و داستان بخوانم. البته هر روز با آثار جدیدى که چاپ مى‏شود آشنا مى‏شوم.

بهترین خاطره زندگى‏تان چیست؟

- هر چه اینجا بگویم خودستایى تلقى مى‏شود ولى بهترین خاطره‏هاى من مربوط به لحظه‏هایى است که اساتید من در دانشگاه، مرا تشویق و تمجید مى‏کردند. یادم مى‏آید در ترم‏هاى اول دوره لیسانس پس از نوشتن ورقه امتحانى درس شاهنامه، وقتى استاد ورقه‏ام را خواند گفت: «فلانى تو حتماً یکى از اساتید این دانشگاه خواهى شد.» و این در آن دوران براى من بسیار قابل توجه بود.

چه کسى را الگوى زندگى خود قرار داده اید؟

- به مطالعه زندگى انسان‏هاى موفق بسیار علاقه‏مندم و خواندن این گونه کتاب‏ها را که بیوگرافى یا اتوبیوگرافى آنان است به دیگران نیز توصیه مى‏کنم. اما یقین دارم که تنها الگو داشتن، راه موفقیت نیست، چرا که هیچ کس مثل هیچ کس نیست؛ هر انسانى باید خودش باشد. موفق کسى است که به خود راستینش دست پیدا کند. آنگاه او الگوى خود را در درون خود یافته است.

حالا لطفاً نظرتان را در مورد ازدواج و اینکه خودتان چگونه ازدواج کردید، بگویید.

- ازدواج پیمانى است که طى آن دو انسان قرار است یکدیگر را تکمیل کنند و در راه متعالى کردن یکدیگر بکوشند. اگر این دو تن شیوه اندیشیدن، تفکر و بحث را براى حل مشکلات خود برگزینند، مسلماً بر مشکلات خود فایق خواهند آمد.
سال آخر دبیرستان در سال 1358 ازدواج کردم. مراسم ازدواج ما در مسجد شفاى تهران بدون هر گونه تشریفاتى برگزار شد. همسرم فوق لیسانس حقوق است و دو فرزند دارم. پسرم سال چهارم پزشکى دانشگاه آزاد اسلامى تهران است و دخترم سال دوم زبان و ادبیات انگلیسى دانشگاه تهران را تمام کرده است.
اما در مورد مشکلاتى که به طور کلى در راه زندگى خانوادگى بخصوص براى زنان پیدا مى‏شود همواره سعى کرده‏ام با غلبه بر محیط اطراف خود به جاى جذب آن شدن، محیط را جذب خود کنم.

نقش و تأثیر دین و مذهب در زندگى را چقدر مى‏بینید؟

- انسان بدون ایدئولوژى و بدون جهان‏بینى نمى‏تواند زندگى کند. حتى بى‏دین‏ترین افراد براى خود سلوک و روشى دارند و معیارهایى را براى چگونه زیستن و چرا زیستن ارائه مى‏دهند. همین نوعى دین و مذهب است. اما در مورد جوانان مى‏توانم بگویم هر انسانى جذب زیبایى مى‏شود، با نشان دادن جامعه‏اى بهتر و زیباتر که از طریق تفکر دینى ایجاد مى‏کند جامعه‏اى بانشاط و پرشور سراسر حرکت و تکاپو به وجود مى‏آورد.

نظرتان راجع به آزادى دختران و جوانان چیست؟

- آزادى با انسانیت گره خورده است. آیا بدون آزادى مى‏توان زیست؟
شفیعى‏کدکنى در شعرى مى‏گوید:
«چنان که ابر گره خورده با گریستنش‏
چنان که گل همه عمرش مسخّر شادى است‏
چنان که هستى آتش اسیر سوختن است‏
تمام پویه انسان به سوى آزادى است»
«وتر» در نامه‏اى به «روسو» نوشت: «با وجودى که با همه نظرات تو مخالفم ولى حاضرم جانم را بدهم تا تو حرفت را بزنى.»
البته این آزادى‏ها و مقصود از آنها بى‏بند و بارى نیست، بلکه دختران باید در پناه آزادى‏هاى مشروط اجتماعى باعث پیشرفت و شکوفایى خلاقیت‏هاى خود شوند.

دختر و زن نمونه از نظر شما چه تعریفى دارد و براى دختران و زنان چه توصیه‏هایى دارید؟

- دختر یا زن نمونه انسانى است که به بودن خود باور دارد. در باره زندگى مى‏اندیشد و در پى پاسخ دادن به پرسش‏هاى برآمده از اندیشیدن است. زنى که مى‏تواند وجوه انسانى زن بودن خود را تعریف کند، با توجه به انواع نقش‏ها و رسالت‏هایى که دارد چون: نقش همسرى، مادرى و دخترى. دختران جوان ایران مطمئناً نیمى از جمعیت فعال و پرتوان جامعه آینده را تشکیل مى‏دهند. با توجه به آمار قبول‏شدگان کنکور سراسرى فکر مى‏کنم جامعه علمى آینده ما را حتماً بانوان خواهند ساخت.
دختران و زنان مى‏بایستى به جایگاه ارزشمند خود در جامعه واقف باشند. اینان باید به استعدادها و قوت‏هاى خود باور داشته باشند و با اندیشیدن و تفکر، راههاى بهتر زیستن و ساختن مدینه فاضله را پیدا کنند.

با تشکر از شما به خاطر این فرصتى که در اختیار ما گذاشتید.