نویسنده

 

انتظار سبز

گل همیشه بهارم خدا کند که بیایى‏
نرجس منتظر - کرج‏

ناشناس مهربان کوچه باغ‏هاى دلم کى مى‏آیى؟ منتظرت هستم و قلبم را آماده قدوم مبارکت کرده‏ام. اقاقى‏هاى دلم به عشق تو سر سجده بر آستان آب فرود مى‏آورند و اطلسى‏هاى قلبم منتظر دیدار تو هستند. پروانه‏هاى خیالم گرد شمع یاد تو مى‏گردند و بال‏هاى خود را بر آتش عشقِ تو مى‏سایند تا شاید ذره‏اى از عشق تو، گُل وجود آنها را بسوزاند و آنان سرمست از آتش عشق تو، باده مهر و ولا را سر کشند.
ناشناس مهربان! کى مى‏آیى تا لاله‏هاى خونین، حرف‏هاى دلشان را با تو بگویند و کبوتران شکسته‏بالِ در قفس، در هواى کوى تو پرواز کنند؟
مى‏دانم که خوب مى‏دانى که هزاران هزار قلب عاشق چشم‏انتظار آمدنت هستند. مى‏دانم که چهره على‏گونه‏ات هنگامى که ظهور کند در جهان غوغایى به پا مى‏شود و هیچ نمى‏ماند از این دنیا، جز مهر و ایمان و اطاعت.
مى‏دانم هنگامى که تو بیایى هیچ کودک یتیمى با چشمان اشکبار سر بر بالین نمى‏گذارد و هیچ مادرى داغدار غم اسارت فرزندش نمى‏باشد و خون هیچ مظلومى به ناحق ریخته نمى‏شود. آخر کسى که از تبار فاطمه(س) است طاقت دیدن ظلم را ندارد و نمى‏تواند شاهد اشک مظلوم باشد و صداى ناله او را بشنود و بى‏توجه از کنار آن بگذرد.
یا مولا! درخواست یارى مظلومان را اجابت کن و قدم بگذار و ظهور کن در این دنیاى پر از خون و دروغ و تزویر، و براى انسانیت آزادى و عدالت را به ارمغان بیاور، که همه منتظر تو هستند و هم‏صدا با دل من مى‏گویند:
«ناشناس مهربان کوچه باغ‏هاى دل ما کى مى‏آیى، کى مى‏آیى؟»