نویسنده

 

اسطوره لاله و لادن‏
تلنگرى به خواب‏آلودگى و روزمرگى‏

معصومه ابتکار

گاهى اتفاقاتى رخ مى‏دهد که براى مدت زمانى همه چیز تحت‏الشعاع آن قرار مى‏گیرد. این اتفاقات بعضى وقت‏ها در زندگى شخصى ما ظاهر مى‏شوند. یک موضوع یا پدیده جدید که فضاى ذهن را اشغال مى‏کند و رنگ جدیدى - گاه روشن، گاه تیره - به در و دیوار زندگى مى‏زند؛ رنگى که همه جا را فرا مى‏گیرد و سوژه‏اى که خود را به همه زوایاى فکر آدمى تحمیل مى‏کند. گویى با یک سنجاق به ذهن مى‏چسبد و جدا نمى‏شود.
معمولاً هر انسانى به تناسب وسعت و عمق وجودى خود درگیر وقایع یا پدیده‏هاست. هر قدر اندیشهع عمیق‏تر و روح وسیع‏تر، اتفاقات باید بزرگ‏تر باشند تا او را درگیر سازند. براى آدم‏هایى با ظرفیت‏هاى محدودتر وقایع بزرگ اغلب درک نمى‏شوند. آنها را حادثه‏اى کوچک و روزمره مى‏تواند مدت‏هاى مدید به خود مشغول دارد.
اما گاه وقایع و پدیده‏ها آنچنان بزرگ و منحصر بفردند که نه با ظرفیت‏هاى فردى، بلکه به واسطه موضوعیت و عظمت خود تعریف مى‏شوند. وقایعى که در بیرون از آدمى و به ذات خود بزرگ‏اند و از همین رو به دامنه دل‏هاى بزرگ و کوچک مى‏نشینند و بر ذهن‏ها با هر وسعت و محدوده‏اى فرود مى‏آیند؛ ساعت‏ها و روزها ... .
بى‏تردید چنین پدیده‏ها یا وقایعى صاحب ویژگى‏هایى هستند که اینچنین همگان را متأثر مى‏سازند. مهم‏ترین این ویژگى‏ها همسویى آنها با فطرت الهى و صفات بارز انسانى است. براى مسافر زمین که از روزگار هبوط خود از بهشت تاکنون همچنان سرگشته اصل خویش است و در هر عصرى تنها چگونگى و چهره این سرگشتگى و سرگردانى تفاوت یافته، گاه آیاتى بى‏نظیر یا کم‏نظیر او را به لمس و حس صفاتى که بوى اصل و ریشه و ذات مى‏دهد نزدیک مى‏سازد.
ویژگى‏ها یا آیاتى که نشانه‏اى، دلیلى و تجربه‏اى از فطرت خدایى یا حکمت الهى است. واقعه‏اى که مثلاً طى آن مى‏بینید کسى به خاطر کس یا کسانى از «خود» مى‏گذرد یا «جان شیرینى» که در راه «دیگران» از زمین منقطع مى‏شود؛ ایفاى «نقشى» که سرنوشت ملتى را تغییر مى‏دهد؛ «اندیشه‏اى» که فراتر از دوران خود مى‏اندیشد و چالش‏هاى آینده را هشدار مى‏دهد؛ «بخششى» که بجاى کینه مى‏نشیند؛ «هزم و اراده‏اى» که سدهاى آهنین را مى‏شکند؛ «صبرى» که کوهها را آب مى‏کند ... یا «انتخاب» دشوار و شگرفى که تصور تجربه آن، نفس را در سینه حبس مى‏سازد و ... .
اینها از جمله همان وقایعى هستند که در مقاطعى اذهان را به واسطه نقش‏آفرینى متفاوت انسان یا انسان‏هایى درگیر مى‏کنند ... یا دست‏کم تلنگرى هستند به خواب‏آلودگى و روزمرگى.
در روزهاى میانى تیرماه شاهد یکى از این اتفاقات بودیم. ظهور دو موجود امیدوار، مشتاق و مصمم در صدر اخبار رسانه‏هاى جهانى؛ دو ایرانى، دو دختر ایرانى: لاله و لادن بیژنى.
آمدند؛ ابتدا کنجکاوى را دامن زدند و روزهاى بعد ... تفکر را؛ و بعدتر حس تازه‏اى از احترام.
دقت کنید؛ احساس ما به آنها ترحم نبود؛ به واقع حس و تجربه تازه‏اى از احترام‏گذاردن بود. احترام به زندگى، احترام به امید و اشتیاق، احترام به تلاش براى بهتر زیستن و مبارزه با معلولیت‏ها و محدودیت‏ها.
زندگى «سعى» است؛ میان «بودن» تا «شدن». تلاشى خستگى‏ناپذیر که هر جا پایان پذیرد، زندگى مى‏میرد و رکود، جوهره ناآرام روح آدمى را به نیستى مى‏کشاند. کوششى که هر جا پایان یابد نقش معنى‏دار ما را در جهان هستى خنثى مى‏کند.
استعداد خودبهسازى، ویژگى برجسته انسان است و زندگى فرصتى است تا برترین بهره‏بردارى را از خود داشته باشیم. «آزادى»، «انتخاب» و خطر نیز همین نقش مثبت خود را در زندگى ما باز مى‏یابد.
لاله و لادن، دوقلوهاى بهم چسبیده ایرانى، نمایش عزم و اراده انسان در این مسیر بودند. احترام به آنها تکریم امید، تلاش و حرکت است؛ و سپاسى براى معرفى چهره شاد، جسور و مصمم زن و دختر ایرانى به دنیا که مشکلات را با آغوش باز مى‏پذیرد، براى دستیابى به انگیزه‏هاى قوى‏تر فردى و اجتماعى لحظه‏اى آرام نمى‏گیرد و در راه بناى جهانى بهتر تا پاى جان ایستاده است ... . «فریبا ابتهاج»

* *

[در میان گفته‏ها و نوشته‏هاى زیادى که در باره خواهران به‏هم‏پیوسته، لاله و لادن بیژنى، در روزهاى جرّاحى و پس از فوت تأثرانگیز آن دو منتشر شد، نگاه خانم دکتر معصومه ابتکار، معاون محترم رئیس‏جمهورى و رئیس سازمان حفظ محیط زیست، تا آنجا که ما دیدیم، بیش از همه جلب توجه مى‏کرد. این بود که به رغم فاصله زمانى این نوشته تا زمان انتشار مجله، بازگویى آن را براى خوانندگان محترم مفید دانستیم. با این آرزو که روح آن دو خواهر که اینک نیز به انتظار روز واپسین، کنار هم خفته‏اند، مشمول رحمت خداوند مهربان قرار گیرد و پشتکار و جدّیت مثال‏زدنى آنان، الگویى ماندگار براى دختران ما باشد.]
خبر فوت لادن را در ورشو - پایتخت لهستان - دقایقى قبل از ملاقات با رئیس‏جمهور آن کشور از شبکه خبرى CNN دریافت کردم و همان طور که بهت‏زده و غمگین به سرنوشت عجیب این دو و تنهایى لاله براى باقى عمر مى‏اندیشیدم، به فاصله کوتاهى خبر مرگ او نیز به عنوان breakingnews (خبر آنى) از آن شبکه پخش شد.
ساعتى بعد نخست‏وزیر لهستان، در ملاقاتى که با هم داشتیم اولین کسى بود که فقدان این دوقلوى ایرانى را به هیئت ما تسلیت گفت و به اندوه عمیق خود از این واقعه اشاره کرد.
غمى که در دل داشتم اینک با نوعى شگفتى از تأثیر عجیب اقدام دوقلوهاى ایرانى در رسانه‏هاى جهان و افکار عمومى در هم آمیخته شده بود. به نظر مى‏رسید دو دختر جوان ایرانى پیش از مرگ قلوب بسیارى را با شجاعت، جسارت و امید خود به زندگى تسخیر کرده بودند.
هنوز در فکر چرایى و میزان اهمیت طرح چنین موضوعى از سوى نخست‏وزیر در یک ملاقات رسمى بودم که رئیس پارلمان لهستان در ملاقات بعدى با صدایى اندوهگین و کلماتى ادبى به چندگانگى احساس خود در مورد مرگ لاله و لادن اشاره کرد و گفت: «بسیار غمگینم، اما در عین حال جنبه‏اى مثبت در این واقعه مى‏بینم و آن اوج کمال‏طلبى و تلاش براى بهتر زیستن از سوى دو انسانى است که به واسطه وضعیت جسمانى خود در واقع معلول محسوب مى‏شدند، اما با وجودى که با همه مشکلات در شرایط نسبتاً خوب اجتماعى قرار داشتند باز هم براى دستیابى به وضعیت بهتر از پاى ننشستند. این چیزى است که در ذهن و قلب مردم جهان نفوذ کرده و از آنها اسطوره ساخته است.»
در ساعات باقى این سفر 48 ساعته و در گیر و دار برنامه‏هاى فشرده آن، بارها و بارها به لاله و لادن فکر کردم، به واقعه دردناک مرگ آنها و نیز به «زیبایى» این مرگ که مى‏توان زوایاى تازه‏اى از «زندگى» را در بطن آن یافت.
آنها دست به انتخاب خطیرى زدند که مى‏دانستند در پسِ آن با وجود آخرین یافته‏ها و تجهیزات پزشکى، ریسک بالایى از نیستى نهفته است.
مى‏دانستم میلیون‏ها نفر در جهان مانند من نمى‏توانند در این ساعات، ذهن خود را از تصاویر لاله و لادن پاک سازند. آرزوى آزادى و دستیابى به هویت فردى و حفظ حریم خصوصى نیاز هر انسان کامل است. بدون این شرایط، تحقق ظرفیت‏هاى خاص فردى و شخصى ناممکن بوده و شاید این آرزو از عوامل مهم این انتخاب پرمخاطره بود.
به راستى عشق به آزادى و اختیار فردى - حتى در مقابل یک نفر، یک همزاد - تا چه حد ارزشمند است که ورود به بازى مرگ و زندگى را اینچنین آسان مى‏سازد. با لبى خندان و شوقى وصف‏ناپذیر، به دور از ناامیدى، آنچنان که آن دو بودند ... و این یکى از درس‏هایى بود که لاله و لادن با ارج نهادن بر این حس فطرى و خدادادى به ما آموختند.
اقدام شجاعانه این دو دختر جوان که نشانه امید، آرزو و شوق به زندگى و کمال‏طلبى است، از سوى دیگر جوان ایرانى را با خصوصیات بارز و هویت پرافتخار ایرانى به جهان معرفى کرد. جوانى که حتى با وجود معلولیت با محدودیت‏ها مبارزه مى‏کند، تحصیلات عالیه دارد، به فعالیت اجتماعى مى‏پردازد و نیز با آن شرایط سخت جسمانى رانندگى مى‏کند، به عبارتى این دو دختر جوان به رغم وضعیت خاص خود، از یک فرد عادى هیچ چیز کم نداشتند و این نشانه عزم و اراده آنها و البته زحمات سرپرستان ایشان بود.
لاله و لادن دریچه‏اى روشن و زیبا نیز از روحیات و شرایط دختران و زنان ایرانى پیش چشم جهانیان گشودند که توانست کلیشه‏هاى منفى و منحط رسانه‏هاى جهانى از زن ایرانى را در هم شکند و طرحى نو از جسارت، عزم و اراده زن ایرانى و جایگاه و موقعیت او براى ابراز هویت خود، توان تصمیم‏گیرى و به دست گرفتن سرنوشت خویش به صورت انفرادى دراندازد.
بى‏شک بسیارى از دختران و زنان جوان ایرانى در این حس با لاله و لادن مشترک‏اند، یک حس مشترک بشرى که نه فقط در آنان به عنوان هموطنانى ایرانى بلکه در ابعاد جهانى براى تکریم و تعظیم به کمال‏طلبى و تلاش براى زندگى بهتر حتى تا پاى ایثار و مرگ ایجاد شد.
انسان‏ها در هر جاى جهان که با ماجراى لاله و لادن آشنا شدند به این حس مشترک دست یافتند که این دو در تلاش و عزم و اراده خود شکست نخوردند، بلکه این علم پزشکى بود که به رغم پیشرفت‏هاى خارق‏العاده نشان داد هنوز در مقابل روح کمال‏جوى انسان ناتوان است و قدرت همپایى با آن را ندارد.
لاله و لادن به ما آموختند که انسان‏ها را در چنین وسعتى ببینیم. در وسعت «آزادى»، «انتخاب» و «خطر» ... در وسعت «اسطوره»، چنانکه لاله و لادن بودند.(1)

1) روزنامه یاس‏نو، شماره 106، 22/4/1382.