رابطهها (15) «آخرین قسمت»
ما و دیگرانجواد محدثى
میان ما و دیگران، نه «خطّ فاصله»، بلکه باید «خط رابطه» برقرار باشد.
آنچه این خط را برقرار مىسازد و در صورت برقرارى، استوارتر مىکند، پذیرش «حق» دیگران و مراعات «حقوق» مردم و برخوردى حقشناسانه، متواضعانه، مردمخواهانه، همراه با گذشت، ایثار و نوعدوستى است.
در تعالیم دینى، توصیههاى فراوانى دیده مىشود که هر کدام به نوعى به تحکیم این رابطه کمک مىکند. برخى از این رهنمودها از این قرار است:1- حُسنظنّ
پرهیز از بدگمانى نسبت به دیگران و «حُسنظن» داشتن، عامل استوارى رابطههاست و بدگمانى، سبب تهمت و غیبت و بدگویى و بدخواهى مىشود و ایمان را نابود مىسازد و انسان را به موضع عداوت مىکشاند. حُسنظن، پادزهر این سموم خطرناک در رفتار و پندار است.
حتى در مواردى هم که حرفها و حرکات دیگرى ممکن است موجب بدگمانى ما نسبت به او شود، وظیفه داریم تا آنجا که مىشود، حرف و عمل او را «حمل به صحّت» کنیم و محملى براى آن تصور کنیم تا به بدگمانى کشیده نشویم.
امام على(ع) فرموده است: «لا تَظُنَّنَّ بِکلمةٍ خَرجَتْ مِنْ اخیکَ سُوءاً وَ اَنْتَ تَجِدُ لَها فى الخیرِ مَحْمِلاً؛(1)
به سخنى که از زبان برادرت بیرون مىآید، تا آنجا که جا و محملى براى خیر وجود دارد، گمانِ بد مبر.»
این حالت، جوّى از اعتماد و صفاى قلب در میان افراد پدید مىآورد و زندگىها را شیرینتر مىسازد.2- گفتار نیکو
سخنى که از زبان برمىآید، مىتواند دوستآفرین باشد یا دشمنتراش، محبوبیتآور و یا نفرت، موجب وحدت گردد یا تفرقه، مؤمنى را شاد کند یا بیازارد.
آنچه در روایات به عنوانِ «طیبُ الکلام» آمده است، جنبه مثبت و سازنده گفتار است و پرهیز از هر نوع بدگویى و تندگویى و مردمآزارى. در سخنى از امام صادق(ع)، گفتار نیک به عنوان یکى از حدود و مرزهاى حُسن خلق به شمار آمده است (و تُطَیِّبُ کلامَک)(2) و در حدیثى یکى از سى حقى که مؤمن بر مؤمن دارد، این است که کلامش را با او نیکو و پسندیده گرداند (و یُطَیِّبَ کلامَهُ).(3)
چه دلها که در پى حرفهاى زشت و نسنجیده شکسته است و چه دلها که با کلام پسندیده و خوش، با هم الفت یافته است.3- تفقّد و عیادت
احوالپرسى از دیگران، بخصوص به صورت عیادت از بیماران، از رموز مهم ایجاد الفت قلبى و تقویت رابطههاست. و از مهمترین حقوق اجتماعى مسلمان بر عهده مسلمان دیگر است. البته آداب عیادت مریض فراوان است، از جمله: کم نشستن، حرفهاى امیدوارکننده به او گفتن، دلدارىدادن، مژده تندرستى و عافیت به وى دادن، از او التماس دعا کردن و ... .
از امام صادق(ع) روایت است که از جمله حقوق مسلمان بر مسلمان این است: «اَنْ یُسَلِّمَ عَلَیهِ اذا لَقِیَهُ وَ یَعُودَهُ اِذا مَرِضَ؛(4)
وقتى او را دیدار کرد، سلامش دهد و چون بیمار شد به عیادتش رود.»
در روایات آمده است که هر که به دیدار مؤمنى برود، گویا خدا را دیدار کرده و پاداش آن بر عهده خداوند است. و از حقوق مؤمنان است که در حال زنده بودن، به دیدارشان بروى و چون از دنیا رفتند، به زیارت قبورشان نائل شوى.4- عفو و گذشت
گذشت و عفو، آبى است که آتش غضب و کینه و انتقامجویى را فرو مىنشاند و به انسان آرامش روحى و لذت بردن از زندگى مىبخشد. «در عفو لذتى است که در انتقام نیست».
اگر دیگرى در باره شما جفا و بدى و قدرنشناسى و حتى اهانت و بدزبانى داشته است، چون «عفو از بزرگان است»، وقتى شما درگذرید و مقابله به مثل نکنید، کرامت و بزرگى خویش را ثابت کردهاید و از پاداش الهى نیز برخوردار خواهید شد.
در قرآن کریم است: «فَمَنْ عَفى و اَصْلَحَ فَاَجرُهُ عَلَى اللَّه؛(5)
هر کس درگذرد و اصلاح کند (و آشتى دهد) اجر و پاداش او بر خداست.»
و صد البته که عفو از کسى پسندیدهتر و زیباتر است که قدرت بر انتقام داشته باشد و از موضع قدرت عفو کند تا کرامت خویش را نشان دهد و این در سخن امام صادق(ع) از سنتهاى انبیا و اسرار اهل تقوا به شمار آمده است: «العفوُ عندَ القدرةِ مِن سُنَنِ المرسلین و اسرارِ المتّقین.»(6)5- غمزدایى و مشکلگشایى
دیدن گرفتارى گرفتاران، انسان را به یاد نعمتى مىاندازد که از آن برخوردار است. به شکرانه برخوردارىهاى خود از مواهب الهى، شایسته است که در حد توان به گشودن گره از مشکلات دیگران و کمک و احسان و زدودن غبار غم و کدورت از چهرههایشان بپردازد.
آنچه بخصوص تأکید شده، آن است که پیش از سؤال و درخواست و عرض حاجت و نیاز، انسان به حل مشکل و رفع نیاز برادر ایمانى بپردازد.
در حدیثى از امیرمؤمنان(ع) نقل شده است: وقتى من به کسى که به من امید بسته است، جز پس از درخواست، عطا نکنم و چون طلبید چیزى به او بدهم، در واقع من بهاى چیزى را به او پرداختهام که از او گرفتهام، چون او آبروى خویش را خرج کرده است ... .(7)
همین مضمون از امام صادق(ع) چنین نقل شده است:
«المعروفُ ابتداءاً، فَأمّا مَن اَعْطَیْتَهُ بَعْدَ المسألَةِ فإنّما کافَیْتَهُ بِما بَذَلَ لک من وَجْهِهِ ...؛(8)
معروف و نیکى آن است که تو ابتدا به بخشش کنى، اما آنچه را که پس از «درخواست» به دیگرى مىدهى، در مقابل آبرویى است که به تو داده است!»
همّت داشتن براى رفع مشکلات معیشتى دیگران، نوعى تضامن اجتماعى و همکارى و نوعدوستى و از مهمترین عوامل تحکیم روابط انسانهاست.6- پوزشپذیرى
هم عذرخواهى و پوزش خواستن از دیگرى به خاطر لغزش و اشتباه، از مکارم اخلاق و نشانه وارستگى و کمال است، هم قبول عذر و پوزش از کسى که زبان به معذرت گشوده است.
حتى اگر بدانیم که عذرى را که طرف آورده است، غیر واقعى است، باز هم توصیه به پوزشپذیرى شدهایم، چرا که این رفتار، حرمتها را حفظ مىکند و مانع پردهدرىها و وقاحتهاى بیشتر مىشود و مایه رأفت و مودّت دلها و تقویت دوستىها مىشود.
امام على(ع) فرموده است: «اِقْبَلْ اَعْذارَ النّاسِ تَستَمْتِعْ بِاِخائِهِم؛(9)
عذرهاى مردم را بپذیر، تا از اخوّت آنان بهرهمند شوى.»
در سیره امام کاظم(ع) و توصیههاى اخلاقى او چنین آمده است: روزى آن حضرت فرزندان خویش را فرا خواند و به آنان فرمود: فرزندان من! شما را وصیتى مىکنم که هر که به آن عمل کند، ضایع و تباه نشود: اگر کسى آمد و در گوش راست شما حرفهاى ناخوشایندى زد، سپس آن طرف شما رفت و در گوش چپ شما از آن حرفها عذرخواهى کرد و گفت «من چیزى نگفتهام»، عذرش را بپذیرید.(10)
7- طمع نداشتن
کسى که چشمش به داشتههاى دیگران است و پیوسته آزمندى و حرص و طمع، او را به افزونخواهى و درخواست وا مىدارد، از چشمها مىافتد.
حرص و طمع، ذلتآور است و رهایى از آز و طمع، عزّتبخش و محبوبیتآور.
امام على(ع) در توصیههاى خویش به فرزندش محمد حنفیه فرموده است:
«فَاِنْ اَحْبَبْتَ اَنْ تَجْمَعَ خیرَ الدّنیا و الآخِرةِ فاقْطَعْ طَمَعَکَ ممّا فى اَیدى النّاسِ؛(11)
پس اگر دوست دارى که خیر دنیا و آخرت را داشته باشى، چشم طمع خود را از آنچه در دست مردم است، بربند.»
مرحوم دکتر قاسم رسا، چه نیکو سروده است:
از طمع پرهیز کن، وز دیگران چیزى مخواه
نکتهاى بشنو که تابان همچو دُرّ و گوهر است
آز، مردان را زبون و خوار سازد در جهان
مرگ، از ننگ گدایى مرد آسانتر است
و به قول صائب تبریزى:
دست طمع چو پیش کسى مىکنى دراز
پل بستهاى که بگذرى از آبروى خویش
آنچه مهم است، استغناى روح و علّو همت و روحیه قناعت و پارسایى است که انسان را از برده طمع گشتن و بنده آز شدن مصون مىدارد. چشم طمع به داشتههاى دیگران داشتن، هم خفّتآور است، هم مایه عذاب روح و وجدان.8- بىآزارى
در ستایش از افراد نیکو، گاهى مىگویند: آزارش به مورى هم نرسیده است. از آن سو چه نفرتها و نکوهشها و لعنتها که نثار «مردمآزار» مىشود.
عزّت دنیا و آخرت و محبوبیت نزد مردم، در ترک آزار به دیگران است، چه آزار زبانى و رفتارى، چه زیانهاى مالى و معیشتى، چه ضررهاى آبرویى و اجتماعى.
کسى که از آزار رساندن به دیگران بپرهیزد، موجب قطع آزارهاى فراوانى از دیگران نسبت به خودش مىشود. این حقیقت در روایتى از امام صادق(ع) چنین بیان شده است:
«مَنْ کَفَّ یَدَهُ عنِ النّاسِ فانّما یَکُفُّ عنهم یَداً واحدةً وَ یکُفُّونَ عَنْهُ اَیدىَ کثیرةً؛(12)
کسى که دست از آزار مردم بدارد، همانا یک دست از آزار آنان برداشته، اما آنان دستهاى بسیارى را از آزار او برمىدارند.»
این اشاره به بازتاب اجتماعى سلوکى است که دور از آزاررسانى به دیگران باشد و کسى که چنین باشد، نعمتى دارد که شکرش لازم است. به قول سعدى:
نه زنبورم که از دستم بنالند
نه چون مورم که در پایم بمالند
کجا خود شکر این نعمت گذارم
که زور مردمآزارى ندارم9- رازپوشى
گاهى راز، با حیات انسان و وجهه و آبروى او بستگى دارد و افشاى راز به بىآبرویى یا هلاکت دیگرى مىانجامد. کسى هم که به «دهنلقّى» مشهور شود، از او سلب اعتماد مىکنند و محرم رازش نمىشمارند. گاهى هم کشف اسرار، خیانت به فرد یا جامعه تلقى مىشود. پس باید زبان و دهان را به «رازدارى» عادت داد و از این رهگذر، حافظ حقوق و حیثیات دیگران و وحدت اجتماعى و وفاق ملى بود، چرا که فاش ساختن راز دیگرى، به کدورت و دشمنى و اختلاف مىانجامد.
به فرموده امام على(ع) در ضمن نشانههاى برادران قابل اعتماد و وظیفه نسبت به آنان، مىفرماید:
«وَ اَکْتُمْ سِرَّهُ وَ عَیبَهُ و اَظْهِرْ مِنْهُ الحُسنَ؛(13)
راز و عیب او را بپوشان و نیکى او را آشکار کن.»
برخى هم متأسفانه بر عکس عمل مىکنند، هرگز زبانشان به طرح خوبىها و مزایاى دیگران نمىچرخد، اما نسبت به عیوب آنان و بدگویى از دیگران، بسیار پرتوان و زبانآوراند.10- آینهبودن
از مشهورترین روایات دینى در برخورد صادقانه با برادران ایمانى، این حدیث است: «المؤمنُ مِرآةُ المؤمِنِ» و این حدیث از معصومین متعددى از جمله از امیرالمؤمنین(ع) خطاب به کمیل نقل شده است.(14) یعنى مؤمن، آینه مؤمن است.
دوست آن باشد که معایب دوست
همچون آیینه روبهرو گوید
نه که چون شانه با هزار زبان
پشت سر رفته، مو به مو گوید
آینه، بدون غرض است، بزرگنمایى هم نمىکند، عیبها را به خود انسان نشان مىدهد و ما از آینه هم ممنونیم که وسیله آگاهى ما از عیوبمان مىشود، تا در رفع آنها بکوشیم. نیز، آینه خوبىها و جمال و زیبایى را هم نشان مىدهد، نه تنها عیوب و کاستىها را.
برخورد صادقانه با دیگران، انتقاد از سر دلسوزى و رأفت، ارشاد و راهنمایى و خیرخواهى، مصادیقى از «آینهبودن» نسبت به دیگران است.
در سخنى از حضرت رسول(ص) چنین آمده است:
«المؤمِنُ مِرآةٌ لِأخیه المؤمِن، یَنْصَحُهُ اِذا غابَ عَنْهُ، وَ یُمیِطُ عَنْهُ ما یَکْرَهُ اِذا شَهِدَ؛(15)
مؤمن، آینه برادرِ مؤمن خویش است، پشت سرش خیرخواه اوست و در حضورش، آنچه را که برایش ناخوشایند است از او مىزداید.»
آنچه گذشت، ده نمونه از توصیههاى اخلاقى اسلام و اهل بیت(ع) بود که مراعات آنها به تقویت رابطههاى دینى و اجتماعى کمک مىکند و بىتوجهى به آنها، مایه خلل و گسست در پیوندها مىشود.
باشد که با گفتار و رفتارمان، عامل وفاق و همدلى باشیم و تا مىتوانیم، «واو عاطفه» باشیم، نه «خطّ فاصله».پىنوشتها:
1) کافى، ج2، ص362.
2) همان، ص103.
3) بحارالانوار، ج71، ص236.
4) همان، ص247.
5) شورى، آیه 40.
6) مصباح الشریعه، ج2، ص139.
7) الکافى، ج4، ص22.
8) همان، ص23.
9) شرح غررالحکم، ج2، ص215 (چاپ دانشگاه).
10) کشفالغمّه، ج2، ص218.
11) من لا یحضره الفقیه، ج4، ص391.
12) کافى، ج2، ص118.
13) اختصاص، ص251.
14) تحفالعقول، ص173.
15) قاموسالاخلاق و الحقوق، ص230.