عشق و همکلاسى

نویسنده


 

عشق و همکلاسى‏

شهلا زرلکى‏

انزواطلبى و دورى‏گزینى دختر از خانواده، او را به گروه دوستان نزدیک‏تر مى‏کند. محرومیت خودخواسته از هم‏صحبتى با والدین، راه را براى صمیمیتى دوستانه و صادقانه هموار مى‏کند. درک نشدن احساسات لطیف و دخترانه، از سوى خانواده، نخستین انگیزه ناخودآگاه دختر براى یافتن دوستى همراز و همدل است. رؤیاهاى کودکانه دختر نوجوان در جهان خشن و جدى بزرگسالان جایى ندارد؛ اما گروه همسالان، اجتماع کوچک و آشنا، و محرمى است براى راز دل گفتن و رؤیا پروراندن.
خلاء عاطفىِ پس از بلوغ، در روابط بسیار نزدیک دختران با یکدیگر، لبریز از عشق و هیجان مى‏شود. آنها در حریم محرمانه و صمیمانه خویش، مفاهیم عمیقى همچون صداقت، فداکارى و یکرنگى را تجربه مى‏کنند؛ هر چند باور خود را به این مفاهیم بزرگ و نایاب، در گذر زمان از دست مى‏دهند، اما همین تجربه خامِ نوجوانى در شکل‏گیرى پایه‏هاى زیرین شخصیت آنها مؤثر است.
دختران معمولاً، یا مى‏توان گفت همیشه، عزیزترین دوست خود را از میان همکلاسى‏ها پیدا مى‏کنند. دیدارهاى روزانه و تکرار همنشینى، زمینه آماده‏اى است براى ایجاد رابطه‏اى پویا و سرشار از ابراز احساس‏هاى متقابل. شرایط سنى یکسان، مکان مشترکى به نام کلاس و مدرسه و مجموعه ویژگى‏هاى این مرحله از بلوغ فکرى و جسمى، زمینه‏هاى دیگرى است براى عمیق شدن رابطه میان گروه دوستان و همسالان و هم‏حسى و همراهى آنها با یکدیگر. براى بسیارى از دختران، «دوست» یک ضرورت عاطفى است که گاه حتى حرمتى بسیار دارد. دختر با تعصبى اغراق‏آمیز در مقابل انتقادها و عیب‏جویى‏هاى پدر و مادر مى‏ایستد و از دوست غایبش، دفاع مى‏کند. توهین به خودش را شاید تحمل کند اما هنگامى که پاى دوستش به میان بیاید، غیرتى مى‏شود. همان غیرت و تعصبى که رد پاى آن را تنها در دوستى‏هاى پاک و بى‏غل و غش و صادقانه دوران نوجوانى مى‏توان یافت.
گروهى از روانشناسان معتقدند، ریشه ناخودآگاه انگیزه‏هاى دختر براى یافتن «دوست صمیمى»، جبران خلاء ناشى از ممنوعیت رابطه با جنس مخالف است. در جوامعى که مختصات فرهنگى و اعتقادى، روابط دو جنس را محدود به ضوابط و شرایطى خاص مى‏داند، دوستى دختران با هم، گاه رنگ عشق به خود مى‏گیرد.
دوستى عاشقانه، «فصلى» است؛ عمر درازى ندارد و با رسیدن فصل شکوفایى کامل و از راه رسیدن پى در پى خواستگاران، کم‏رنگ مى‏شود. در واقع مى‏توان گفت تب و تاب آغازین بلوغ و انرژى نهفته در تغییرات جسمانى، تنها یک راه براى آشکار شدن دارد و آن دامن‏زدن به خیالات عاشقانه در روابط متقابل دخترهاست.
بسیار دیده شده است که میان دو یارِ دبیرستانى نامه‏هاى عاشقانه رد و بدل مى‏شود. به بیان ساده‏تر، انرژى نهفته در بلوغ جنسى - که مدت نهفتگى آن در دختران طولانى است - طى یک فرآیند کاملاً «ناخودآگاه» و در موقعیتى که دختر کاملاً از آن بى‏خبر است، از راه نگاهها و نامه‏هاى عاشقانه‏اى که نثار هم‏شاگردى مى‏کند، تخلیه مى‏شود. البته این ابراز عشق‏ها در میان دختران، جنسى نیست، عشقى است افلاطونى که تظاهرات عاشقانه آن فقط در قالب کلمات و اشعار بروز مى‏کند. البته این تخلیه انرژى و نامه‏نگارى در تعداد اندکى از دختران صورت مى‏گیرد. فقط آنهایى مجذوب مدیحه‏سرایى همجنس خود مى‏شوند که رابطه با جنس مخالف برایشان ضرورتى عاطفى است. در این شرایط به ناچار به معشوقى از همجنسان نزدیک و آشناى خود دل مى‏بندد. هر چند برخى دختران، با پسران هم‏سن خود دوستى برقرار مى‏کنند، اما «مرد» هنوز براى آنها چیزى دست‏نیافتنى، مقتدر، خشن و در عین حال مطلوب است. دختر به خوبى واقف است که پسرهاى محل زندگى‏اش با مردى که تعالیم مادرانه، براى او تشریح کرده است، زمین تا آسمان فرق دارد. به همین دلیل یا خیلى زود به روابط خالى از شور عاشقانه خود با جنس مخالف پایان مى‏دهد و یا اصلاً از ابتدا آن را آغاز نمى‏کند. بنابراین این رابطه پایان‏یافته یا آغازنشده، مسیر دیگرى مى‏پیماید.
دختران همکلاسى یا معلم مهربان، موضوعات خوبى براى عشق دست‏نخورده و بکر دختر دبیرستانى‏اند. معلم‏ها و همکلاسى‏ها نه به خطرناکى مردان جاافتاده‏اند و نه مانند پسرهاى متلک‏پران، کوته فکر و بازیگوش.
«تقلید» نیز ویژگى برجسته‏اى در روابط متقابل دخترهاست. الگویى که دختر براى شکل بخشیدن به رفتار یا گفتار خود برمى‏گزیند، در بیشتر موارد این الگوها از میان همکلاسى‏ها انتخاب مى‏شود. رفاقت میان دو هم‏شاگردى، سبب مى‏شود آنها در شیوه لباس پوشیدن، حرف‏زدن و بسیارى از ویژگى‏هاى رفتارى از یکدیگر تقلید کنند.
صرف نظر از دوستى‏هاى عاشقانه و عشق‏هاى افلاطونى میان دخترها، رفاقت همیشه با «رقابت» همراه است. تقلید از دوست صمیمى، به رقابتى تنگاتنگى دامن مى‏زند که حتى مى‏تواند به حسادت منجر شود. دوستى‏هاى دخترانه اغراق‏آمیز تنها جلوه‏گاه مفاهیم برتر انسانى نیست. دخترها در این گونه روابط با همه ابعاد زندگى آشنا مى‏شوند. دوستى، تجربه کوچک و ابتدایى آشنایى با روابط متقابل انسانى در اجتماعى بزرگ‏تر و پیچیده‏تر از مدرسه و خانه است. بنابراین در این تجربه کوچک، لازم است همه ابعاد مثبت و منفى یک رابطه دوطرفه آشکار شود.
دوست‏هاى صمیمى با یکدیگر رازِ دل مى‏گویند، رفتار و گفتار ظاهرى خود را با همدیگر هماهنگ مى‏کنند، از رؤیاهاى رازگونه خویش پرده برمى‏دارند. همین نزدیکى و همراهى و همدلى است که سبب مى‏شود پیش رفتن و جلو زدن رفیق در این مسیر مشترک، او را به یک رقیب بدل کند. این تناقض در رابطه دوستانه‏اى که یک سر آن به گذشت و فداکارى و همدلى وصل است و سر دیگر آن به کینه و حسادت و دشمنى، جلوه‏اى ملموس و آشنا دارد.
دوستى‏هاى دختران با هم، پیش از هر چیز نیازمند «تعادل» است. آنها باید در این تجربه‏هاى کوتاه‏مدت «میانه روى» را بیاموزند و بدانند افراط و اغراق حتى در دنیاى خیال‏انگیز عشق و دوستى، به نتیجه‏اى خوب و خوشایند منجر نمى‏شود.
البته ناگفته نماند که امروزه دوستى‏هاى عاشقانه در روابط متقابل دختران کمتر دیده مى‏شود. آزادى نسبى رو به افزایش در جامعه کنونى ما قید و بندهاى محدودکننده را تا حد زیادى از روابط دختر و پسر برداشته است. دیگر از آن چارچوب پیشین به شکل گذشته خبرى نیست تا دختران براى جبرانش نامه‏هاى عاشقانه براى همدیگر بنویسند. آن محدودیت و این آزادى هر دو مشکل‏ساز و دردسرآفرین‏اند.
باز به همان اصل همیشگى مى‏رسیم؛ «اعتدال» در همه امور، پسندیده‏ترین و عاقلانه‏ترین راه ممکن است. راه مستقیم و هموارى که به هیچ کوره راه برگشت‏ناپذیرى ختم نمى‏شود ... بیایید در روابط دوستانه با همکلاسى‏هایمان نیز، میانه‏رو بودن را تمرین کنیم.