هنر به من زندگى بخشید
مریم یعقوبى
«زیور جعفرى» مهمان این شماره «دختران بهار»، یکى از دختران موفق استان قم است که توانسته علىرغم مشکلات بسیار، با سعى و تلاش بىپایان، موفقیتهایى کسب کند. وى توانسته است در رشتههاى «گلیمبافى» و «جاجیمبافى» افتخاراتى به دست آورد. او بارها از طرف سازمانهاى صنایع دستى و یا کمیسیونهاى زنان و ارگانهاى دیگر مورد تقدیر قرار گرفته است.
شروع این فعالیتها براى «زیور جعفرى» با مشکلات بزرگى همراه بوده است که اگر همت و انگیزه بالاى او نبود، نمىتوانست به موفقیت نزدیک شود.
وى در یکى از شهرهاى استان مرکزى به دنیا آمده است و علاوه بر گلیمبافى، و کسب رتبههایى در این زمینه، مشغول آموزش این رشته نیز مىباشد.
زیورجان، در باره روند تحصیلىات برایمان بگو و اینکه چطور با رشتههاى هنرى آشنا شدى؟
متأسفانه به دلیل مشکلات خانوادگى و دورى از مدرسه راهنمایى، چند سالى در تحصیلاتم وقفه افتاد. تا اینکه در سال 69، همزمان با آزادى آزادگان، من نیز حس کردم به نوعى آزاد شدهام و توانستم به علاقه و هدفم ادامه دهم و مجوز ادامه تحصیل را از خانواده بگیرم. البته سه سال راهنمایى را متفرقه درس خواندم؛ تا اینکه مقطع پیشدانشگاهى را هم پشت سر گذاشتم ولى باز هم به دلایلى نتوانستم به تحصیل ادامه دهم. این جدایى از تحصیلات و مشکلات خانوادگى و مادى، ضربه سختى براى من بود. خانوادهام کاملاً سنتى و پدرم دامدار است. نمىتوانستم به راحتى درس بخوانم. در آن دوره، تنها وسیلهاى که زخم دانشگاه نرفتنم را التیام مىبخشید، روى آوردن به عالم بزرگ هنر بود؛ پس به کارهاى هنرى روى آوردم.
از سن 13 سالگى در خانه با قالىبافى آشنا شده بودم. یادم مىآید ابتدا خیلى اشتباه مىبافتم چون استادکار نداشتم. ولى به مرور زمان و تکرار، استادکار ماهرى شدم و تا سال 75 به طور مداوم قالى مىبافتم. اما اگر سالهاى پس از دوره پیشدانشگاهى را سالهاى ورودم به عالم هنر مىدانم، به خاطر این است که قالىبافىهاى دوران کودکىام هر چند با مهارت همراه بود، ولى در آن دوره نمىتوانستم حس هنرىام را ارضا کنم و فقط به عنوان یک کار درآمدزا به آن نگاه مىکردم. پس از دیپلم بود که با ورود به یکى از مراکز سازمان فنى و حرفهاى، تازه با عالم هنر آشنا شدم و به آن همه ذوق و سلیقه ایرانیان پى بردم و براى اولین بار به ایرانى بودنم بالیدم. شش ماه در سازمان فنى و حرفهاى، قالىبافى را به عنوان یک هنر آموزش دیدم و در پایان آن دوره به دلیل مهارتم، کارت مربىگرى را نیز کسب کردم. در طى این دوره در مرکز آموزش، گلیمهایى دیدم که نظرم را خیلى جلب کرد و یکباره عاشق گلیم و گلیمبافى شدم. ذوق زیادى براى آموختن پیدا کردم براى همین پس از هماهنگى با یکى از استادکاران گلیمبافى، بافت آن را در سه جلسه دو ساعته آموزش دیدم. این جلسات بیشتر مربوط به اصول و مبانى اولیه گلیمبافى بود. با آن همه علاقه و عشقى که به گلیمبافى پیدا کرده بودم، هنوز میل زیادى به آموختن داشتم؛ براى همین همواره به دنبال کسب اطلاعات در این باره بودم و این در شرایطى بود که مشکلات مادى و محدودیت امکانات، سخت آزارم مىداد ولى باز هم هدفم را رها نکردم و به دنبال نایافتههایم بودم که ذهنم را به خود مشغول کرده بود؛ اینکه «چه استفادههایى از گلیم مىشود؟»، «چه شهرهایى گلیم مىبافند؟» و «چه طرحهایى در هر منطقه استفاده مىشود؟» و ... براى یافتن پاسخهایم در نمایشگاههایى که از طرف سازمان صنایع دستى برگزار مىشد، شرکت مىکردم و البته به تحقیق و پرس و جو در این موارد هم ادامه دادم.
با حساب کردن دوران کودکى، 17 سال تجربه بافت قالى داشتم و به عنوان «استادکار قالى» شمرده مىشدم، ولى در عرض سه سال گلیمبافى، به پیشرفتى عجیب رسیدم که خود نیز شگفتزده شدم. مطمئناً این پیشرفت فقط به دلیل عشق فراوان من به گلیمبافى بود. فقط موفقیت در گلیمبافى مرا خوشحال نمىکرد، بلکه من توانسته بودم هدفم را علىرغم مشکلاتم دنبال کنم و به آن برسم، و این برایم مهم بود. در هنگام کار، احساسات و عواطفم را در نقشها پیاده مىکردم و در جاى جاى تار و پود هر لحظه با عشق، ارتباطى صمیمانه با خداوند که خالق تمام زیبایىهاست، برقرار مىکردم.
فکر مىکنى در دوره نوجوانى تا چه اندازه شخصیت و فعالیت آیندهات را پایهریزى کردى؟
دوران نوجوانى با بازیگوشى و غفلت گذشت. شاید اگر کسى را داشتم که در تحصیلات مشوقم بود و مىتوانستم به درسم ادامه دهم الان موفقتر بودم؛ ولى متأسفانه شرایط چندان مساعد نبود. البته بگویم که در آن دوران دوست داشتم درس بخوانم و یا حافظ قرآن شوم، ولى مشوق و حمایت درستى براى شکوفایى استعدادهایم نداشتم.
البته نوجوانى پرمشغلهاى داشتم و پایههاى اصلى موفقیتم را در این دوره چیدم هر چند کمى دیر بود ولى نباید افسوس مىخوردم. باید با مشکلات مىساختم و به رضاى خدا راضى بودم.
تا به حال چه رشتههایى را آموزش دادهاى؟
آموزش گلیم را در جاهاى مختلفى از استان قم، از جمله در «روستاى ورجان»، «روستاى طغرود»، «حیدرآباد»، «حاجىآباد»، «مرکز فنى و حرفهاى» و ... دنبال مىکنم. موفقترین آموزشم را در روستاى طغرود قم داشتهام.
در چه رشتههاى هنرى دیگرى فعالیت دارى؟
در کنار گلیمبافى به هنرهاى دیگرى نیز مشغول هستم. «جاجیمبافى» را هم دوست دارم هر چند در آغاز جاجیمبافى با مشکلات زیادى روبهرو شدم. متأسفانه محلى براى آموزش جاجیم سراغ نداشتم، براى همین به دنبال مرکز آموزشى بودم تا اینکه به سختى، و پس از پرس و جوى فراوان توانستم دستگاه جاجیم را در «اداره صنایع دستى» ببینم؛ ولى قیمت آن گران تمام مىشد و نمىتوانستم هزینه آن را تهیه کنم. با این حال دست از تلاش نکشیدم و از طریق مراکز صنایع دستى استانها با یک خانم در اراک آشنا شدم که جاجیمهاى خوبى مىبافد. با عشق و علاقه در نمایشگاهى در اراک، کارهایشان را از نزدیک دیدم و یک نمونه از بافتههایش را هم خریدم و به خانه برگشتم. پس از پرس و جو فهمیدم که دستگاههاى این خانم از سایر جاها ارزانتر است. سپس با هماهنگى و مساعدت چند تن از دوستان، موفق شدم بالاخره دستگاههاى جاجیم را تهیه کنم. اگر کمک دوستان و همکارى سازندگان دستگاه جاجیم نبود هرگز موفق به جاجیمبافى نمىشدم. من همیشه ممنون محبتهاى آنها هستم و لطفشان را فراموش نمىکنم.
غیر از این هنرها به «نواربافى» یا «کارتبافى»، «سبدبافى» و «منجوقدوزى» نیز علاقه دارم.
آیا در زمینههاى هنرى، مطالعه و تحقیقى هم دارى؟
در باره فرشهاى دستبافت که از پشم طبیعى گوسفندان بافته مىشود و همین طور تاریخچه جاجیمبافى، تحقیقاتى داشتهام. البته در کنار تمام این تحقیقات به کسب اطلاعات از گوشه و کنار هم پرداختهام؛ چرا که من تحصیلات دانشگاهى و آکادمیک نداشتم و براى پیشرفت کارم لازم بود تا اطلاعاتم را بالا ببرم و کسب تمامى این اطلاعات و تجربهها با توجه به همان مشکلات و محدودیتها بسیار دست و پایم را مىبست. لازم است بگویم که این تحقیقات بیشتر براى پاسخ دادن به سؤالات خودم بود.
زیورجان، از چه طرحهایى براى بافت گلیم و جاجیم استفاده مىکنى؟
در طراحى گلیم و جاجیم، بیشتر «ذهنىبافت» هستم، چون طرحهایم مانند شعرى هستند که بر ذهنم خطور مىکند و تا تجلى آنها آرام و قرار ندارم و بیشترین لذتى که در کارم دارم مربوط به زمانى است که به طراحى و کشیدن نقشها مشغولم. این لذت را در هیچ چیز نمىیابم. وقتى طرحى مىکشم تازه به تغییر و ابتکار در آن مىپردازم و به شکلهاى گوناگون و با حفظ قوانین و اصول طراحى گلیم، طراحىهایم را کاملتر مىکنم تا به نتیجهاى که از آن مىخواهم برسم.
موفقیت خود را مدیون چه عواملى مىدانى؟
اگر موفقیتى باشد به لطف و عنایت خداوند است. البته لطف و عنایت پدر و مادرم نیز همراهم بود، و آنچه از دستشان برمىآمد دریغ نمىکردند. من نزد آنها آموخته بودم که در برابر مشکلات و سختىها سر خم نکنم و موانع زندگى را پشت سر بگذارم. از عوامل مهم دیگر مىتوانم به تلاش و کوشش خودم اشاره کنم. خانوادهام در ابتدا با فعالیت دختران در خارج از خانه بسیار مخالف بودند. اگر پىگیرىهاى مکرر و تلاشهایم نبود نمىتوانستم آنها را متقاعد کنم و بگویم که دختران نیز حق دارند در خارج از خانه و در اجتماع حضور یابند و فعالیت کنند. خوشبختانه در حال حاضر خانواده به سطح فرهنگى مناسبترى رسیدهاند و دیگر مشکلى از این بابت ندارم. اگر من به نتیجه و موفقیتى رسیدم حتماً در سایه صبر و شکیبایى خودم و همراهى والدین بوده است.
زیورخانم، با تجربهاى که در عالم هنر دارى، حتماً تعریفى از «هنر و هنرمند» هم دارى. دوست داریم تعریف هنر را از دید شما بدانیم.
هنر حرکتى است که از جانب خداوند آغاز شده است؛ یعنى هنرمند با نیرویى درونى که از قدرت او نشأتگرفته، فعالیت مىکند. هنرمند با ذوق و سلیقه و ابتکارش و با نیرویى که پروردگارش مىدهد، حرکتى توأم با عشق و احساس به سوى او دارد؛ به شرطى که با یاد خداوند گام بردارد و فقط براى کسب رضایت او به خلق آثار هنرى بپردازد.
نظرت راجع به هنر «سنتى» و «مدرن» چیست؟
هنر سنتى نشاندهنده ویژگىها و میراث هنرى و سنتى مردم ایران است؛ و جزئى از فرهنگ ملى کشور و یادگار گذشتگان. هنر مدرن هم اگر با اصول و قواعد لازم همراه باشد و بتواند با خلق آثار، ارزشهایى عرضه کند، سودمند است. من فکر مىکنم هنر سنتى باید توأم با خلق نوآورىها و ابتکارات جدید و مدرن باشد.
اوقات فراغت خود را چطور مىگذرانى؟
در حال حاضر اصلاً اوقات فراغتى ندارم و تمام لحظاتم را کار مىکنم. اگر وقتى هم پیدا کنم به مادرم در کارهاى خانه کمک مىکنم و یا به مطالعه در رشتههاى هنرى مىپردازم.
چقدر مطالعه مىکنى؟
سعى مىکنم همیشه فرصتى براى مطالعه بگذارم و به مطالعه کتابهاى مختلف بپردازم. کتابهایى از جمله «کشتى پهلوگرفته»، «رنجها و فریادها»، «گلیم»، «تاریخچه طرح بافت»، «نساجى سنتى ایران» و «زن عشایر لرستان»، تازهترین کتابهایى هستند که خواندهام.
زیورجان، بهترین خاطره زندگىات چیست؟
بهترین خاطره، مربوط به روزى مىشود که شروع به آموزش کردم. آن موقع بود که فهمیدم چیزى نمىدانم؛ و این عامل باعث فعالیت و سعى بیشترم شد.
از خاطره خوب دیگرم مىتوانم به شرکت در اردوى زیارتى - سیاحتى جماران که از طرف اداره آموزش فنى و حرفهاى ترتیب داده شده بود، اشاره کنم. زیارت این مکان آنقدر مرا خوشحال کرد و شور و شعفى به من داد که هرگز قادر به توصیف آن نیستم.
از مشکلاتت بگو و اینکه چطور آنها را حل مىکردى؟
مشکلات همیشه وجود دارند و جزئى از زندگى هستند. شاید زندگى بدون مشکلات معنى درستى نداشته باشد همان طور که شیرینى در کنار تلخى معنا پیدا مىکند. مهم این است که این موانع را به درستى از سر راه برداریم و در برابر آنها شکست نخوریم.
همیشه براى تهیه مواد اولیه کارم مشکل داشته و دارم. تهیه دستگاهها که خود، مکافات زیادى دارد. متأسفانه شهرستانها مشکلات بیشترى نسبت به تهران دارند و این تقسیم نادرست امکانات، ضربه زیادى به شهرستانها مىزند. مثلاً مدتهاست براى فراگیرى منجوقدوزى به دنبال استاد مىگردم در حالى که با تحقیقاتى که کردم چنین امکانى در شهرستان وجود ندارد.
از طرف دیگر، جوّ ناسالم، به فعالیت سازنده دختران آسیب مىرساند. من شاید موفق شدم محیط شخصى خود را مساعدتر کنم، ولى تغییر تعصبات نابجا و فضاى ناسالم تلاش بیشترى مىخواهد که از عهده من و دیگران خارج است و یک عزم ملى مىطلبد.
مشکلات دیگر مربوط به مشکلات مادى هنرمندان است که مسئولین ذىربط باید نسبت به بهبود آن اقدام کنند. در بسیارى موارد، همین مشکلات مادى دست و پاى هنرمندان را مىبندند و نمىگذارند آنها آن طور که مىخواهند فعالیت کنند.
شما که با وجود مشکلات مادى، فعالیتهاى مفیدى داشتهاى و به عنوان یک «دختر موفق» شناخته شدهاى، موفقیت را براى «دختران بهار» تعریف کن.
وقتى انسان با داشتن هدفى مناسب براى رسیدن به خواستهاش تلاش مىکند، وقتى به آن هدف مىرسد، موفق است. حتماً هر زن و دخترى نباید یک شغل و منبع درآمد داشته باشد تا بگوییم که آن زن موفق است، چه بسا زنان و دخترانى داشته باشیم که درآمد بالایى دارند ولى موفق نیستند.
به نظر من یک کدبانوى خانهدار، هم یک زن موفق است، به شرطى که به بایدهاى زندگى خودش عمل کند. زنى که یک فرزند خوب تربیت مىکند زن بسیار موفقى است. همچنین زنانى داریم که به مراتب خیلى موفقتر هستند، آنها کسانى هستند که در میان مشکلات دست و پا مىزنند و خودشان را قانع نگاه مىدارند؛ و از هم پاشیدن خانواده جلوگیرى مىکنند. پایدارى این زنان موفق در برابر مشکلات، مشوق و راهنماى زندگى است و اینها خیلى موفقتر از من و دیگران هستند.
زیورخانم، امیدواریم پس از این نیز چون گذشته نمایشگاههایى از آثارت ترتیب بدهى و بتوانى در طرح و نقشه گلیم و جاجیم به ابتکارات تازهترى دست پیدا کنى.