آینه محبت (نامه‏هاى خانوادگى امام خمینى)(33)

به پاس 26 اسفند سالگرد رحلت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینى (ره)

مرحوم حجةالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینى در زمانى که اسناد و آثار مکتوب امام خمینى را جهت درج در مجموعه آثار امام بازبینى مى‏کردند، در ذیل این نوشته امام خمینى، چنین مرقوم داشته است:
«جناب آقاى حمید انصارى، بارها خدمت امام عرض مى‏کردم که دفاع از من در فرهنگ جنابعالى نیست و دیدیم هم نشد جز نامه‏اى که در آن بدین معنا هم اشاره شده بود، فکر مى‏کنم این دفاع هم با فرهنگ معظم له سازگارى ندارد، ایشان چون مظلومیت مرا دیده‏اند ناچار به عنوان دفاع از مظلوم این را نوشته‏اند، لذا این نامه را نیاورید و بگذارید آنچه راجع به من مى‏گفته‏اند گفته باشند، خدا به اعمال انسان داناتر است.

احمد خمینى - 3/12/72».

پس از رحلت یادگار امام، از فرزند ایشان، حجةالاسلام والمسلمین آقاى سید حسن خمینى که به موجب وصیت پدر و مقررات قانونى، تولیت مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام را عهده‏دار مى‏باشند درخواست کردیم اجازه دهند این سند ارزشمند که گویاى بسیارى از رنجهاى امام و فرزند و منسوبین و یاران ایشان است و پاسخى است به تردیدها و شبهه‏هایى که غرض‏ورزان مى‏افکنند، را منتشر سازیم و در مجموعه آثار امام نیز درج شود.

حمید انصارى

 

بسم الله الرحمن الرحیم‏

23/8/1361

الحمد لله على آلائه و الصلوه و السلام على انبیائه و اولیائه سیما النبى الختمى حبیب الله صلى الله علیه و آله سیما غائبهم و قائمهم ارواحنا له الفداء.
اینجانب هیچ گاه میل نداشته و ندارم که در باره نزدیکان خود سخنى بگویم یا دفاعى کنم. لکن علاوه بر آنکه در پیشگاه مقدس حق - جل و علا - مقصر و مجرمم و از درگاه متعالش امید عفو و بخشش دارم و تمام سرمایه‏ام اعتراف به تقصیر و عذر از آن است و در نزد مسلمانان و ملت عزیز اعتراف به قصور و تقصیر و از آنان امید عفو و طلب آمرزش دارم، در پیش گروههایى و اشخاصى گناهانى نابخشودنى دارم و احتمال قوى مى‏دهم که پس از من براى انتقامجویى از من به بعض نزدیکان و دوستانم تهمتها که من آنها را ناروا مى‏دانم بزنند و به آتشى که باید مرا بسوزانند آنان را بسوزانند و احیانا به صورت دفاع از من انتقام مرا از آنها بگیرند. و اکنون در حیات من گفتگوها و زمزمه هایى به گوش مى‏خورد که احتمال فوق را قوى‏تر مى‏کند لهذا من احساس وظیفه شرعیه نمودم براى رفع ظلم و تهمت، نظر خود را نزد ملت عزیز اظهار کنم که از قِبَل من در این خصوص تقصیرى نباشد. یکى از آنان که بیش از همه احتمال انتقامجویى از من درباره او مى‏رود احمد خمینى فرزند اینجانب است. اینجانب درپیشگاه مقدس حق شهادت مى‏دهم که از اول انقلاب تاکنون و از پیش از انقلاب در زمانى که وارد این نحو مسائل سیاسى شده است از او رفتار یا گفتارى که برخلاف مسیر انقلاب اسلامى ایران باشد ندیده‏ام و در تمام مراحل از انقلاب پشتیبانى نموده و در مرحله پیروزى شکوهمند انقلاب معین و کمک کار من بوده است و کارى که برخلاف نظر من است انجام نمى‏دهد و در امور مربوطه چه در اعلامیه‏ها یا ارشادها بدون مراجعه به من تصرف و دخالتى نمى‏کند، حتى در الفاظ اعلامیه‏ها بدون مراجعه دخالت نمى‏کند و اگر در امرى نظرى دارد تذکر مى‏دهد که تذکراتش نیز صادقانه و بر خلاف مسیر انقلاب و مصلحت نیست و من اگر تذکراتش را نپذیرفتم تخلف از قول من نمى‏کند و من نیز اگر حرفش را صحیح دیدم قبول مى‏کنم و امیدوارم حرف صحیح را از همه کس قبول کنم.
و اما در جهت مالى که بعض مخالفان انقلاب گاهى نسبتهایى به او مى‏دهند باید بگویم که ایشان در امور مالى من دخالت ندارد و ضبط و حفظ بیت المال در اختیار بعض آقایان مورد وثوق مى‏باشد و اگر براى اشخاص وجوهى بخواهد پیشنهاد مى‏کند و من بدون واسطه یا به واسطه آن آقایان وجه را مى‏رسانم. و من اعلام مى‏کنم که احمد در هیچ بانک داخلى و خارجى و هیچ موسسه‏اى وجهى و سهمى ندارد و در هیچ جا در داخل یا خارج، زمین مزروعى و غیر آن و ساختمان و امثال ذلک ندارد و اگر بعد از من داراى یکى از این امور بود در داخل یا خارج، دولت وقت با اجازه فقیه وقت مصادره نمایند و او را تحت تعقیب در آورند و امید است که دولتمردان جمهورى اسلامى همیشه ضوابط را ملاحظه و از روابط احتراز نمایند. از امورى که تذکرش خوب بلکه لازم است آن است که یکى از تهمتها که به او زدند این بود که موزه عباسى را ربوده و به پاریس برده و چندى - على المحکى - مخالفان وقت خود را صرف آن نمودند پس از آن معلوم شد خلاف آن. یا او در اطراف شمال زمینهایى خریده است و امثال آن که براى مخالفت با من از او انتقامجویى مى‏کردند.
و در امور سیاسى مدتى تهمتها زده شد که احمد طرفدار منافقین است و من در طول مدت انقلاب مخالفتهایى از او مى‏دیدم که دیگران بر آن شدت و قاطعیت نبودند و در این آخر که قضیه زندان او پیش آمد و شکایاتى از آقاى لاجوردى مى‏شد و مخالفتهایى مى‏شد غیر از احمد کسى را ندیدم که بیشتر از آقاى لاجوردى طرفدارى کند و دفاع نماید و وجود او را براى زندان اوین لازم و برکنارى او را تقریبا فاجعه مى‏دانست. یا مسئله طرفدارى از بنى صدر، او مادامى که من از بنى صدر به واسطه بعض مصالح جانبدارى مى‏کردم او هم گاهى طرفدارى مى‏کرد و آنگاه که من پرده را بالا زده و او را برکنار کردم حتى یک مرتبه از او طرفدارى نکرد و مخالفت شدید مى‏کرد. یا مسئله خط سوم که مدتى نقل مجالس مخالفان بود و تهمتهاى ناروا مى‏زدند و من او را امر به سکوت کردم و او هیچ گاه از خط انقلاب و اسلام خارج نبود و بالاخره اگر بواسطه انتقامجویى از من پس از من گروههایى به مخالفت او برخاستند من دین خود را به او به عنوان یک مسلمان و یک رَحِم ادا کردم و خداوند تبارک و تعالى حاضر و ناظر است و من امیدوارم که احمد به خداى تبارک و تعالى اتکال نماید و از غیر او از هیچ کس نهراسد و در خدمت به خالق و خلق به واسطه تهمتها و مخالفتها به خود تزلزل و تردید راه ندهد و در خدمتها از خداوند متعال چشم داشت داشته باشد و براى بدست آوردن هیچ مقامى قدم بر ندارد و چون او را شخص مفید براى انقلاب مى‏دانم امیدوارم در کنار وفاداران به انقلاب و متعهدان در راه اسلام و هدف به خدمت هرچه بیشتر قیام کند. و با برادران انقلابى و ایمانى در خط انقلاب و اسلام کوشش کند و از هیچ خدمتى مضایقه ننماید و پاداش از هیچ مخلقى نخواهد و خدمت را در راه کشور اسلامى واهداف الهى خالصانه و براى رضاى خالق - جل و علا - ادامه دهد. و به مستمندان و مستضعفان که حق تعالى سفارش آنان را فرموده بیش از دیگران خدمت کند و دیگران را به خدمت‏گزارى دعوت کند و هرچه مشکل در راه خدمت به هدف که اسلام عزیز است پیش آید و هر چه کارشکنى شود، از کوشش براى خدا دست برندارد و براى هر خدمتى که او را دعوت کردند و تشخیص داد مفید است اجابت کند و رضاى خدا را با خدمت به خلق جلب نماید.
و اما در موضوع روحانیت که گاهى احمد مورد تهمت واقع مى‏شود من او را موافق جدى با روحانیت مى‏دانم. اساس روحانیت چیزى نیست که یک نفر مسلم با آن مخالف باشد و اما موافقت بى قید و شرط که هرکس با هر عمل و اخلاق و ایده مورد تایید او باشد و لباس روحانیت به قامت هرکس اگر چه بر خلاف مشى اسلامى انسانى رفتار کند سزاوار و موجب لزوم غمض عین باشد از او و هیچ روحانى متعهد و مسلمان معتقد به ارزشهاى اسلامى متوقع نیست و نباید باشد. اینجانب کرارا گفته‏ام که روحانى نماى غیر مهذب و در غیر خط اسلام از ساواکى براى اسلام و جمهورى اسلامى خطرناکتر است. در هر صورت احمد در این باره از خط اسلام و خط روحانیت متعهد پیروى مى‏کند و امید است ان شاء الله تعالى در این خط مستقیم که صراط الله است پایدار باشد. از خداوند متعال دوام جمهورى اسلامى و عزت و عظمت مسلمانان جهان بویژه ملت شریف ایران وتعهد و پایدارى متصدیان امور و قدرت و شوکت رزمندگان سلحشور و حضور ملت بزرگ ایران را در صحنه خواستارم
والسلام على عبادالله الصالحین.

یک شنبه 23 آبان 1361 محرم الحرام 1403
روح الله الموسوى الخمینى غفرالله له