پژواک
با تشکر از تمامى دستاندرکاران مجله واقعاً وزین پیام زن. زحمات شما قابل تقدیر است و این تقدیر از عهده ما خارج است پس آن را به کسانى مىسپاریم که اجر زحمات شما نزد آنهاست. امیدوارم همیشه همین طور موفق باشید و چه بسا موفقتر.
پیشنهاداتى داشتم که امیدوارم در صورت پذیرفتهشدن، به آنها ترتیب اثر دهید. در تهیه این مجله، نویسندگان توانایى چون آقاى رفیع افتخار و خانم نفیسه محمدى و ... مشغول به کار هستند که اگر امکان داشته باشد ممنون مىشویم که در بخش دختران بهار با یکى از آنها مصاحبهاى داشته باشید.
از آقاى سیدمهدى موسوى هم خواهشمندم اگر امکان دارد مطالبى در مورد هیپنوتیزم و کاربرد آن، در بخش فرهنگ و اندیشه درج فرمایند.
و در آخر، از سردبیر محترم در صورت تمایل، خواهشمندم که اولِ مجله چند سخنى با خوانندگان مجله داشته باشند.یکى از اعضاى خانواده پیام زن - تربت جام
دوست عزیز، از اظهار لطف شما بىنهایت سپاسگزاریم و امیدواریم شما نیز در امور جارى زندگىتان موفق باشید. در مورد اولین خواسته شما باید گفت فعلاً همکاران محترم تمایلى به گفتگو ندارند، شاید در آیندهاى نزدیک بتوانید بیشتر با این دوستان آشنا شوید. فعلاً آشنایى با قلم این نویسندگان را داشته باشید تا بعد.
در مورد دومین پیشنهاد شما هم حتماً فکر خواهیم کرد. اما سرمقاله هر چند در تمامى شمارهها نیست ولى به تناوب پیدایش مىشود و سخنى با خوانندگان دارد. ولى چه باید کرد که گویا این سردبیرِ به قول شما «محترم»، گویا دلخوشى از سرمقالهنویسى ندارد و همهاش دنبال این است که «سر» و «ته» مقالات دیگران را بزند. امیدواریم راه و رسم سردبیرى را از یاد نبرد. البته در شماره پیش مجله، سرمقاله «نون» و «آب»دارى نوشته بود که برخى فکر کردند جبران «شیرین»نویسى گذشته را کرده که این بار به «تلخ»نویسى رو آورده ولى این آدمى که ما مىشناسیم نه به «شیرین»کارىاش مىتوان اعتماد کرد و نه به «تلخ»نویسىاش مىتوان دل خوش کرد!
خسته نباشید. مطالبى در مورد امام حسین(ع) نوشته بودم که گفتم شاید براى ماه محرم در مجلهتان استفاده شود به همین خاطر آنها را برایتان فرستادم.طیبه قمى - نوشهر
خواهر گرامى، با تشکر از شما، مطالبى که برایمان فرستادهاید سه قطعه چند خطى است که حتى ویژگىهاى یک قطعه ادبى کوتاه را هم ندارند. در هر حال به اسم آقا سیدالشهدا یکى از قطعات شما را با هم مىخوانیم: «هر سرزمینى براى خود نامى دارد. هر کجا به اقتضاى حوادثى که در آن رخ داده بر سر زبانهاست. اما تنها یک سرزمین است که با یاد آن، اشکها جارى و دلها پردرد مىشود. هر کس نام کربلا را بشنود به یاد حسین مىافتد، به یاد عباس، ابوالفضل و آن قاسم رشید. به یاد حُرّ، آن شهید تازه مسلمانشده و به یاد زینب آن بانوى پرافتخار شیعه.»
دانشجو هستم و چند مطلب در مورد آشپزى و ریزش مو برایتان مىفرستم که ان شاءاللَّه مورد استفاده مجله پیام زن قرار بگیرد.زهره فتحانى - مشهد
دوست محترم، از اینکه لطف کردهاید و طرز تهیه کیک میوه و آماده کردن میگو را برایمان فرستادهاید، متشکریم. مطلب کوتاهى هم برگرفته از کتاب «بهداشت و زیبایى مو» برایمان ارسال کردهاید که در آن رژیم لاغرى، عدم تعادل روانى، اختلالات هورمونى، عفونتهاى مزمن و شستشوى موى سر با شامپوهاى اسیدى، علل ریزش تدریجى مو در زنان معرفى شده است. متأسفانه آثار شما فعلاً در هیچ کدام از بخشهاى مجله نمىگنجد و امیدواریم به همین اندک، در همین بخش بسنده کنید. نقل صرف از کتابهاى دیگران نیز مگر در موارد خاص، مناسب کار مجله نیست.
از بابت تقدیر از داستانهاى ارسالىام سپاسگزارم. تمام تلاشم فقط به این منظور است که تا هر جایى که امکان دارد با شما همکارى و همیارى کنم. به امید موفقیت و روزهاى خوش.هاجر مرادى - اصفهان
خواهر عزیز، ما هم کماکان در جریان فعالیتهاى مستمر شما هستیم مخصوصاً که هر چند روز یک بار ما را شرمنده کرده و با دفتر مجله تماس مىگیرید. دو مطلبى که برایمان فرستادهاید، با عرض تأسف، مناسب چاپ نیستند. امیدواریم دیگر آثار زیبایتان به دستمان برسد.
دوست نوجوان «محدثه عرفانىفر» از قم، دو قطعه شما را خواندیم. «نامهاى به دوست»، قطعه زیبایى است و جا دارد پس از بازنویسى مجدد و عینیت بخشیدن به انتظار، آن را مجدداً برایمان بازنویسى کنید تا در بخش «دختران بهار» چاپ شود. اما قطعهاى را که با عنوان «زمین خونآلود» در مورد فلسطین نوشتهاید، همین جا با هم زمزمه مىکنیم:
«فلسطین، بگذار بوسهاى به زمینِ خونآلودت زنم، زمین خونآلودى که فریادهاى بىصدایى در گلو دارد. فلسطین، بگذار خاکت را همچون شاخه گل سرخى همیشه ببویم، هر چند که مىدانم باغبانان وجودت بار دیگر آن را در میان باغچه وجودشان پرورش خواهند داد و با چشمه جوشان عشق و فداکارى آن را آبیارى خواهند کرد. فلسطین، هر چند مىدانم دشمنانت گلهاى وجودت را پرپر مىکنند اما تو استوار باش همچنان که تاکنون در چشم پرصلابت کوه خیره ماندى و از استوارىاش مشق گرفتى؛ همچنان که تاکنون دردِ شانههایت را امید بخشیدى و از آرزوهاى بلندت شعر ساختى. فلسطین، از آن هنگام که چشم گشودم تو را مظلوم دیدم. برهنگى پاهایت را، آواز دردهایت را و بىرنگى لبخندت را همواره دیدم و ستایشت کردم. به امید روزى که خورشید پیروزىات در آسمان اسلام بدرخشد و اسلام را حقانیت دهد.»
موفقیت همواره با شما باد.