هرگز او را نصیحت نکنید!

مگر نه این است که هر چیزى به جاى خویش نیکوست؟ پس چرا عده‏اى از زنان و مردان به جاى پیدا کردن جایگاه واقعى خود در زندگى سعى دارند جاى دیگرى را اشغال کنند؟ آیا یک چنین عملى نشانه بى‏هویتى زن یا مرد و فاصله گرفتن آنها از شخصیت واقعى‏شان نیست؟
زن و مرد با هدف آسایش‏بخشیدن به همدیگر به عقد و ازدواج هم در مى‏آیند و چنانچه یکى از آنان مانع آسایش دیگرى شود، خواه ناخواه فضایى ایجاد مى‏شود که آرامش و آسایش خودش نیز به هم مى‏ریزد و انسان باید خیلى غافل باشد که براى به هم ریختن آرامشش تلاش نماید. به عنوان مثال: یکى از مشکل‏ترین کارها در مناسبات زناشویى، درک تفاوت‏ها و اختلافات مى‏باشد. اغلب وقتى که زوج‏ها در مذاکرات‏شان اختلافى دارند، این مسئله مى‏تواند به «مباحثه» و بدون آگاهى به «مجادله» تبدیل شود. ناگهان حالت دوستانه عوض شده و با سرزنش، گله و شکایت، افترا، امر و نهى، دلخورى و شک و تردید شروع به جنگ و دعوا مى‏کنند.
مردها و زن‏ها با این نحوه مباحثه، نه تنها به احساسات خود بلکه به مناسبات‏شان نیز صدمه مى‏زنند. همان گونه که برقرارى ارتباط، یکى از اساسى‏ترین ارکان مناسبات مى‏باشد، مباحثه و دعوا هم مى‏تواند ویران‏کننده یک زندگى مشترک باشد. چرا که ما هر قدر با فردى نزدیک‏تر باشیم، راحت‏تر و با سهولت بیشترى مى‏توانیم ضربه بزنیم یا ضربه بخوریم. بنابراین لازم است زوجین قبل از بزرگ شدن اختلاف، آن را دوستانه حل و فصل نمایند. یکى از دلایل اصلى و عمده بروز اختلافات، تلاش زنان براى تغییر مردان مى‏باشد. در تلاش زنان براى تغییر مردان، معمولاً با دو نوع از مردان مواجه مى‏شویم.
زمانى که یک زن سعى مى‏کند همسرش را عوض کند نوعى از مردها به شدت حالت تدافعى به خود گرفته و یک‏دنده مى‏شوند. بنابراین ممکن است مناسبات زناشویى حتى بدتر از گذشته هم بشود. در حالى که انواعى دیگر از مردان موافقت خود را با عوض شدن اعلام مى‏نمایند اما به زودى فراموش کرده و به حالت یا رفتار قبلى خود برمى‏گردند. در این صورت مرد یا با واکنش نشان‏دادن یا با سکوتش عکس‏العمل نشان مى‏دهد. زمانى که او آن طور که باید احساس محبت نکند، آگاهانه و یا ناخودآگاه همان رفتارى را که داشته، تکرار مى‏کند. یک مرد براى اصلاح رفتارش نیازمند دوست داشتن و پذیرش از طرف زن دارد. در غیر این صورت حالت تدافعى به خود گرفته و به شکل سابقش باقى خواهد ماند. او نیاز دارد احساس کند همان طورى که هست پذیرفته شده است. در این صورت بعداً و به تنهایى راههایى خواهد جست تا رفتارش را اصلاح نماید. بهترین راه براى تعالى مرد این است که به هر طریق ممکن از عوض کردنش صرف‏نظر نمود.
مرد نیاز دارد که بدون توجه به ایرادهایش پذیرفته شود. با این وجود یک زن فهیم و عاقل، مدیر و مدبر مى‏تواند با صرف‏نظر از کوشش خود براى عوض کردن همسرش با او همراهى نموده، او را پرورش داده و در نهایت به طرز دلخواه عوضش کند. او مى‏تواند:
1- ناراحتى مرد را نادیده بگیرد مگر اینکه خودش بخواهد ناراحتى‏اش را در میان بگذارد. زن مى‏تواند به نگرانى‏هایش اشاره داشته باشد اما نه زیاد تا مرد به صحبت کردن مشتاق شود.
2- زن باید به شوهرش اطمینان کند که او به تنهایى مى‏تواند پیشرفت کند و صادقانه احساساتش را با او در میان بگذارد. اما هرگز آمرانه از او نخواهد که عوض شود.
3- زن باید صبور باشد و مطمئن باشد که مردش به تنهایى آنچه را که مى‏خواهد، یاد خواهد گرفت. او باید منتظر بماند تا شوهرش عقیده و نظرش را بخواهد.
4- زن باید به شوهرش نشان بدهد و ثابت نماید که لازم نیست کاملاً بى‏عیب باشد تا لیاقت مهر و محبتش را داشته باشد.
5- وقتى زن احساسات خود را با شوهرش در میان مى‏گذارد سعى نکند به او تحکم نماید و بگوید که او «چه کار کند»؛ اما مى‏خواهد که او هم احساساتش را در نظر بگیرد و در نظر داشته باشد.
6- زن باید صبور و باوقار باشد و نقص و ایرادهاى شوهرش را بپذیرد و «احساسات» شوهرش را مهم‏تر از «فضایل» و «کمالاتش» تلقى نماید. به کارگیرى این دستورالعمل‏ها همان همراهىِ زن با شوهرش است. زنى که مى‏خواهد و قصد دارد نواقص شوهرش را مرتفع ساخته و او را به سوى کمال و تعالى رهنمون سازد.