شمیم یار


 

شمیم یار

امام على(ع) مى‏فرمایند:
الغِیْبَةُ جُهْدُ العاجِز
غیبت، منتهاى کوشش افراد ناتوان و عاجز است.
نهج‏البلاغه - حکمت 463

آنان که در غیاب دیگران، دهان به بدگویى خلایق مى‏گشایند، این جرئت را نه به خاطر حضور نداشتن افراد پیدا کرده‏اند؛ بلکه به سبب غیبت خداوند در محضر چشمان‏شان، به چنین هتک حرمتى دست مى‏زنند. اگر کسى همواره خداوند را ناظر و حاضر بر اعمال خویش ببیند، چگونه مى‏تواند به خود اجازه چنین جسارتى را دهد که در پیشگاه او، آبروى بنده وى را بریزد و عیوب او را فاش کند، حال آنکه پرونده تاریک اعمال خودش در مقابل دیدگان حق، ورق مى‏خورد!
خداى را از آن‏روى ستارالعیوب نامند که با پرده‏پوشى بر کردار زشت مردمان و کتمان باطن آلوده آنان، بندگان را در کنار هم با حسن ظن و نیک‏پندارى به آرامش در زیر سایه توحید مى‏رساند؛ و گرنه اگر نقاب‏هاى دروغین اشخاص برافتد و صور مثالى انسان‏ها که به شکل احشام و حیوانات هستند، آشکار شود و صفات رذیله خلایق بر یکدیگر عیان شود، مادر از فرزند خویش مى‏رمد و دو برادر از هم مى‏گریزند.
اما خداوند خواستار وحدت نفوس و اخوت ارواح مؤمنین با یکدیگر است و هر کس که رشته‏هاى مودت بین قلوب را پاره کند و آتش کینه و بدبینى در دل‏ها بیفروزد، مورد خشم الهى است، آنچنان که در روایتى مشهور است که چنین اشخاصى، غذاى سگ‏هاى جهنمى هستند.
پس آن که قدم کج به وادى هولناک غیبت مى‏گذارد، دلیل از لنگیدن خود دارد و عجز در راست راه رفتن و همه را بر کیش باطل خود مى‏پندارد و سعى بر این مى‏کند که با شکستن حریم آبروى دیگران، خود را از منجلاب بى‏آبرویى‏اش بیرون بکشد، غافل از آنکه هر چه بیشتر دست و پاى بیهوده بزند، بیشتر در مرداب پستى‏هاى وجودش فرو مى‏رود و نه تنها نمى‏تواند ارزش و آبرویى براى خود کسب کند، بلکه عَلَم رسوایى خود را بر قله نگاهها مى‏افروزد.
غیبت همانند از پشت خنجر زدن در میدان نبرد است که نشان از افراد ترسو و خائن دارد، نه جنگجویان مبارز و شجاع. آن کس را که پرواى مقابله در جنگ تن به تن نیست ناچار به سلاح غیبت دست مى‏برد تا با حیله‏اى ناجوانمردانه، مبغوض خود را از پاى بیندازد.
غیبت را از آن‏رو اوج عجز و ناتوانى افراد گفته‏اند که چون پایشان در گِل مانده و قدرت پریدن ندارند، از روى فرومایگى و استیصال، سنگ به پرندگان تیزپرواز پرتاب مى‏کنند و با تیر و کمان حسد، بغض و کینه، بال و پر مورد تحسین آنان را هدف مى‏گیرند.
آدمى همان گونه که از خوردن گوشت برادر مرده‏اش کراهت دارد، باید از غیبت بپرهیزد، زیرا جراحتى که به سبب غیبت بر ارواح آدمى مى‏نشیند مانند زخمى است که بعد از مرگ به جسد میت وارد شود، که دیگر امید بهبودى و ترمیم در آن نیست.
اگر بندگان خدا را چشم بصیرتى بود براى دیدن باطن اعمال‏شان، هرگز خود را آلوده گناه کبیره‏اى نمى‏کردند که تجسم آن در قیامت، گوشت تن خود را خوردن است.

نزهت بادى‏