مادر مومنان و فتنه جمل !

نویسنده


 

به بهانه دهم جمادى‏الاولى، وقوع جنگ جمل
مادر مومنان و فتنه جمل !

احمد حیدرى‏

جایگاه خطیر

وابستگى به مقامات عالى‏رتبه از رانت‏ها و امتیازهایى است که خواسته یا ناخواسته نصیب بعضى افراد مى‏گردد. همسر رهبر، دختر رئیس‏جمهور، عروس حاکم و ... عنوانى است که چه بسیار افرادى را حتى بدون داشتن شایستگى لازم، بر صدر نشانده است.
اول شخص مدینه علاوه بر داشتن مقام و منصب ظاهرى حکومت، پیامبر خدا هم هست و همه مسلمانان به ایشان عشق مى‏ورزند و نه تنها ایشان، بلکه خاک پاى بستگانش را نیز توتیاى چشم خویش مى‏کنند. افراد خانواده و نزدیکان این رهبر عظیم‏الشأن در چشم دیگران حشمت و جلال دارند و الگو و اسوه‏اند؛ علاوه بر آن همسران رسول خدا به مقام «مادر مؤمنان» هم مشرّف گشته‏اند(1) و مردان مسلمان باید حرمت مادرى را پاس بدارند و چشم‏انتظار مهر و عطوفت مادرى آنان باشند.

مقام متعالى، تکلیف متقابل‏

در مکتب انسان‏ساز اسلام، احراز هر مقام و موقعیتى با تحمل بار سنگین مسئولیت متناسب با آن همراه است. اگر مقام همسرى رسول خدا و مادرىِ مؤمنان در جامعه حرمت دارد، صاحب این مقام در نزد خدا نیز مسئولیت بیشتر دارد. برخى از همسران پیامبر متوجه این نکته باریک و دقیق نبوده و فقط انتظار حرمت و استفاده از موقعیت را داشتند. آنها نزد خود مى‏گفتند ما باید از همسران قیصر و کسرا هم محترم‏تر و بهره‏مندتر باشیم چه اینکه قیصر و کسرا فقط داراى مقام دنیایى‏اند و همسر ما علاوه بر مقام حکومت، محبوب‏ترین بنده خدا و بلندمرتبه‏ترین مخلوق اوست و ما مونس و همنشین چنین مقامى هستیم.
در اوضاع نابسامان اقتصادى مدینه، زندگى مادران مؤمنان نیز به سختى مى‏گذشت و همه در انتظار گشایش بودند که غنایمى نسبتاً فراوان از جنگ‏ها به دست آمد. زنان پیامبر در پوست خود نمى‏گنجیدند و خیال مى‏کردند رسول خدا با سهمى از این غنایم، براى آنان امکانات رفاه و آسایش فراهم خواهد کرد و آنان به تناسب مقام معنوى، از مظاهر مادى هم بهره‏مند مى‏شوند. بعضى از آنان کنیز طلب کردند و بعضى لباس حریر گران‏قیمت و دیگرى، اثاثیه منزل؛ ولى با تقسیم غنایم از جانب رسول خدا، امیدها رنگ باخت و اعتراض‏ها نمود یافت.
رسول خدا(ص) از اعتراض همسران دلگیر گشت و از آنان کناره گرفت و در نهایت، خداوند همسران پیامبرش را بین انتخاب مقام همسرى رسول خدا(ص) و تکلیف متقابل یا بهره‏مندى از نعمت‏هاى دنیا و جدا شدن از پیامبر مخیّر کرد(2) و تکلیف متقابل را بدین مضمون تفسیر کرد:
«اى زنان پیامبر که از حرمت همسرى رسول خدا بهره‏مندید، اگر قدر این جایگاه ارزشمند را بدانید و به لوازم آن پاى‏بند باشید و حرمتش را حفظ کنید، خداوند اجر و پاداش دوچندان به شما خواهد داد و اگر با رفتار زشت و ناپسند خود این جایگاه را خدشه‏دار کنید، عذابى دوچندان در انتظار شماست. اى همسران رسول خدا، اهمیت جایگاه خود را بشناسید و هنگام سخن گفتن به ناز و کرشمه سخن مگویید که افراد مریض در شما طمع کنند و خانه‏نشینى اختیار کنید (و از سردمدارى جریانات اجتماعى و سیاسى بپرهیزید) و به رسم جاهلان در انظار ظاهر نشوید که ظاهر و آرایش و لباس و راه رفتن شما مانند برجى همه نگاهها را به خود جلب کند. اوامر خدا را اطاعت کنید و طهارت خاندان نبوت را حفظ نمایید. آیات خدا که در خانه‏هایتان بر قلب رسول خدا نازل مى‏شود، متذکر گردید و به حکمت، آراسته شوید و زینت رسول خدا باشید.»(3)

رهنمود به خانواده مسئولان‏

گرچه مخاطب صریح این آیات، همسران رسول خدایند، ولى دستورالعمل ارائه شده در آن اختصاص به آنها نداشته بلکه ارائه خطمشى به وابستگان حاکمان کشور اسلامى است و احکام مطرح شده در این آیات همه وابستگان مسئولان مملکت را شامل است. وقتى مقامى در کشور حرمت دارد، وابستگان به آن مقام نیز به طور طبیعى در حاشیه آن مقام قرار مى‏گیرند و از آن حرمت بهره‏مند مى‏شوند، از این‏رو باید این تکلیف متقابل را در نظر داشته باشند و بدانند که رفتار نیکوى آنان به حرمت آن مقام در جامعه مى‏افزاید و منش زشت نیز حرمتش را خدشه‏دار مى‏کند.

نقشه شوم نفاق‏

بى‏ایمانان ظاهرالصلاح و مخالفان آن مقام محترم نیز در مقام سوء استفاده از افراد وابسته به اویند تا آنان را سپر کنند و پشت سرشان موضع بگیرند و در پناه حرمت آنان اهداف شوم خود را پیاده کنند.
منافقان زمان پیامبر(ص) نیز به دنبال ضربه زدن به حیثیت ایشان، در طرح‏هاى ذهنى خود نقشه ازدواج با همسران ایشان و سوء استفاده از عنوان همسرانش را به عنوان انتقامجویى و توهین و سوء استفاده در سر مى‏پروراندند.
خداوند با اعلام «مقام مادرى» براى همسران رسول خدا(ص)، حرمت مادرى نسبت به همه مردان را براى آنان ثابت کرد و در آیه 53 همان سوره احزاب به صراحت، ازدواج با همسران رسولش را ممنوع ساخت و با این حکم، منافقان را تا حدى از رسیدن به آمال شیطانى خود محروم کرد.
اما پنهان شدن پشت سر همسر پیامبر و سپردن پرچم مخالفت به دست «مادر مؤمنان» و سپر ساختن وى و سوء استفاده از حرمت و مقام او همچنان محتمل بود
همچنان که امروز هم این خطر، وابستگان مسئولان بلندمرتبه را تهدید مى‏کند.(4) حکم «خانه‏نشینى»(5) و دورى جستن از «سردمدارى جریان‏هاى اجتماعى» به همسران رسول خدا براى ناکام گذاردن این نقشه شوم بود.

سرپیچى از وصیت و هشدار پیامبر(ص)

در بین همسران پیامبر(ص)، عایشه بیش از دیگران به مسائل سیاسى اجتماعى علاقه نشان مى‏داد. او از قریحه، هوش و ذکاوت خوبى برخوردار بود و پدرش نیز بعد از پیامبر(ص) خلیفه شد و موقعیت اجتماعى عایشه را حفظ کرد و میدان فعالیت او را وسعت بخشید. خلیفه دوم نیز در دوران طولانى حکومت خود، مقام و موقعیت عایشه را حفظ کرد و در این مدت او تنها بانویى بود که فتوا مى‏داد و پشتیبانى او از حکومت و حکومت از او متقابل بود.(6) در دوران خلافت عثمان، ابتدا عایشه از پشتیبانان خلیفه و رابطه آن دو صمیمى بود ولى در نیمه دوم، این صفا و صمیمیت طرفینى، جاى خود را به کشمکش و دشمنى داد به طورى که عایشه پرچم علنى مخالفت برافراشت و بالاخره همان گونه که منابع اهل سنت نیز نوشته‏اند حکم قتل عثمان را صادر کرد.(7)
با کشته شدن عثمان، گمان عایشه بر آن بود که طلحة بن‏عبیداللَّه پسر عموى وى عهده‏دار خلافت مى‏شود و حکومت دوباره به تیره «تَیم» باز مى‏گردد بخصوص که در دوران محاصره عثمان، امامت جماعت به عهده طلحه بود.(8) عایشه هنگام کشته شدن عثمان در مکه بود و در خواب خوش خویش، خلافت طلحه را مى‏دید. از این‏رو به سرعت رهسپار مدینه شد ولى بین راه مطلع گشت مردم بعد از عثمان با امام على بن‏ابى‏طالب(ع) بیعت کرده‏اند. شنیدن این خبر به مثابه فرود آمدن پتک هولناکى بر سر او بود که او را در درون خرد کرد و به مکه بازگرداند و او را وا داشت عثمان را مظلوم خوانده و مردم را به خونخواهى خلیفه مظلوم دعوت کند.(9)
پیامبر که بیش از هر کس از روحیات عایشه خبر داشت و به وحى نیز مسدّد بود، آینده عایشه را پیش‏بینى کرده و بارها او را از این عاقبت وخیم هشدار داد. ام‏المؤمنین، ام‏سلمه، همسر دیگر پیامبر(ص) به عایشه گفت:
آیا به یاد دارى که روزى پیامبر در منزل تو بود و من ظرفى از طعام خدمت ایشان مى‏آوردم. در این اثنا شنیدم که فرمود: «به خدا قسم، روزها و شب‏ها نمى‏گذرد مگر اینکه سگ‏هاى حَوْأب در عراق بر یکى از زنان من بانگ مى‏زنند در حالى که او در گروه تجاوزگرى است.» من با شنیدن این سخن رسول خدا لرزیدم و ظرف غذا از دستم سقوط کرد. رسول خدا متوجه من شد و فرمود: تو را چه شد؟ عرض کردم: «چگونه با شنیدن این خبر وحشتناک از خود بیخود نشوم در حالى که مطمئن نیستم که آن زن شوم نباشم؟» ولى تو خندیدى و رسول خدا متوجه تو شد و فرمود: اى حمیرا، چرا مى‏خندى، گمانم تو آن زن باشى!(10)
حضرت بارها او را از این سردمدارى نهى کرد و هشدار داد ولى متأسفانه هشدارها نتیجه نداد و منافقان بعد از رسول خدا(ص) از حرمت همسر پیامبر(ص) سوء استفاده کردند و او را به سردمدارى غائله جمل وا داشتند.

جمل شوم‏

مظلوم شمردن عثمان از جانب «ام‏المؤمنین عایشه» بهانه خوبى براى منافقان و بهانه‏جویان شد تا از بیعت سرپیچى کنند یا به دنبال بیعت‏شکنى باشند و به عنوان خونخواهى خلیفه مظلوم، حول محور عایشه اجتماع کنند. کسانى که از امیرالمؤمنین على(ع) کینه‏ها داشتند و دنبال فرصت مى‏گشتند، شرایط را مناسب دیدند و عَلَم مخالفت برافراشتند. هیچ کدام از این قوم بر مخالفت و رفتار بیعت‏شکنانه خود منطق و برهان قابل ارائه‏اى نداشتند و تنها توجیه‏گر آنان حمایت از ام‏المؤمنین عایشه و همسر رسول خدا(ص) بود. عایشه چنان تحریک شده بود که با وجود روشنگرى‏هاى دیگر همسر پیامبر - ام‏المؤمنین ام‏سلمه - که خیلى دقیق و بجا خیرخواهانه مطرح گشت و بعضى دیگر از خیرخواهان، از ادامه مخالفت دست نکشید و بالاخره سوار بر شترى عسکرنام در رأس سپاهى به سوى بصره روانه گشت تا به یارى حزب اموى نقشه خود را پیاده کند.
اقدامات مسالمت‏آمیز امام به نتیجه نرسید و بالاخره در دهم جمادى‏الاولى سال سى و ششم هجرى، اولین جنگ شورشیان با خلیفه اسلام در گرفت.
عایشه که به دستور قرآن و پیامبر(ص) از سردمدارى جریان‏هاى سیاسى اجتماعى منع شده بود، از مکه و مدینه خارج شد و تا بصره در رأس سپاهى عظیم ره سپرد و در این مدت طولانى رتق و فتق امور مهم سپاه و حل و فصل اختلافات داخلى به فرمان او بود. در روز جنگ هم زره پوشید و هودج خود را مانند زره‏پوش در داخل صفحات آهن محفوظ کرد و بر شتر استوار نمود و پرچم ساخت و مدافعان جمل از جانب او و دیگر رهبران سپاه به بهشت بشارت یافتند و با شنیدن این بشارت‏ها به دفاع جانانه از جمل و جمل‏نشین پرداختند.(11)

حفظ حرمت همسرى پیامبر(ص)

مشاهده دفاع جانانه محافظان جمل، امام(ع) را وا داشت تا دستور پى کردن جمل را صادر کند و محمد بن‏ابى‏بکر - برادر عایشه - مأمور شد به محض سرنگون شدن جمل خواهرش را از مهلکه نجات دهد و از انظار نامحرمان پوشانده به محل امنى منتقل کند.
با یورش جانانه یاران امام(ع) به مدافعان شتر، آنها در هم شکستند و جمل پى شد و سرنگون گردید. امام(ع) با بزرگوارى فوق‏العاده بقیه سپاهیان جمل را امان داد و در مورد عایشه اعلام کرد:
همان حرمت قبل را دارد و حساب او رابه خدا واگذاردم که از هر کس خواهد در گذرد و هر که را خواهد عذاب نماید.(12)
متأسفانه عایشه بعد از شکست همچنان بر مخالفت خود پابرجا ماند و در گفتگویى با عمار و ابن‏عباس، آنان را توبیخ کرد و در پیروى بى‏قید و شرط از امیرالمؤمنین(ع) بر خطا شمرد(13) ولى با این وجود امام(ع) از او در گذشت و حرمت او را حفظ کرد.
بودن عایشه در بصره سبب ناامنى و انعقاد نطفه‏هاى فتنه بود و امام(ع) تصمیم گرفت او را به مدینه بازگرداند. محمد بن‏ابى‏بکر و عمار تصمیم امام(ع) را به اطلاع عایشه رساندند ولى او - شاید براى انجام نقشه‏هایى دیگر - بر ماندن در بصره اصرار داشت ولى حضرت او را على‏رغم میلش به مدینه بازگرداند. با توجه به اوضاع نابسامان عراق و اقدامات مخالفان، چهل نفر از زنان تیره عبدالقیس که وابستگان عایشه بودند، موظف شدند لباس رزم مردانه بپوشند و عایشه را به مدینه برسانند.(14) عایشه که از هویت همراهان مطلع نبود و آنان را مرد مى‏پنداشت، این اقدام امام(ع) را توهین به خود قلمداد کرد و همراهان او در مدینه با نشان دادن هویت خود، به او فهماندند که امام(ع) در حفظ حرمت او به عنوان همسر رسول خدا(ص) هیچ گونه کوتاهى نکرده است و بدین گونه غائله شوم جمل که به دست مادر غائله‏آفرین تدارک دیده شده بود، خاتمه یافت.

پیشینه جمل در بنى‏اسرائیل‏

مصاحبت، همراهى و انتساب به یک شخصیت متعالى به خودى خود سبب نجات و تعالى نیست بلکه نعمت، امکان و موقعیت مناسبى است که مى‏توان از آن بهره صحیح گرفت و طریق تکامل را پیمود. افرادى گمان دارند که صرف این انتساب‏ها کافى است و گناه این افراد بخشوده مى‏باشد.
خداوند در قرآن به صراحت، غلط بودن این پندار را اعلام کرده و تصریح مى‏کند که نه انتساب به ولى خدا به تنهایى سبب نجات است و نه انتساب به یک طاغوت سبب هلاکت و رانده شدن از درگاه خدا. پسر نوح(ع) و همسر آن حضرت با همسر لوط(ع) نمونه وابستگان اولیاى خدایند که این انتساب براى آنان سودى نبخشید همچنان که همسرى فرعون به آسیه ضرر نرساند و در قصر فرعون با خدا ارتباط برقرار کرد و به درجه الگو بودن رسید.
صفورا، همسر حضرت موسى(ع) از زنانى است که دورانى را با پیامبر خدا به سر آورد، به او ایمان داشت و حیا و عفت را رعایت کرد ولى متأسفانه بعد از همسرش، از خانه خارج شد و به تحریک منافقان سردمدارى غائله‏اى علیه وصى پیامبر را عهده‏دار شد.
خداوند در قرآن مجید در بیان سرگذشت درس‏آموز حضرت موسى(ع)، به اشارت از این بانو تمجید کرده و خصال نیکوى او را ذکر کرده است. خوددارى صفورا و خواهرش صفرا از مخالطه و داشتن روابط نزدیک و صمیمى با مردان، اولین مورد است. پدر این دو دختر جوان - شعیب پیامبر - پیرمرد و ناتوان است و جز این دو دختر کسى را ندارد و آن دو باید گوسفندان را به چرا ببرند و چوپانى کنند ولى این دو دختر چوپان از چوپان‏هاى مرد جدایى مى‏گیرند و هنگام آب دادن به گوسفندان از آبشخور عمومى، با سختى جلوى گوسفندان‏شان را مى‏گیرند تا چوپان‏هاى مرد،گوسفندان خود را آب داده و دور شوند و آنگاه آنان در امنیت، به آب دادن گوسفندان‏شان بپردازند. چوپان‏هاى مرد هم از حمیّت کافى برخوردار نیستند که جانب این دخترهاى ضعیف و مظلوم را نگه دارند و گوسفندان آنها را با حفظ حیا و حرمت آب دهند و روانه سازند.
مورد دیگر، راه رفتن او هنگام آمدن براى دعوت موسى است. او باحیا و عفت و بدون ناز و کرشمه و خودآرایى راه مى‏رود و از راه رفتن او عفت و حیا کاملاً هویداست.
و پیشنهاد او به پدر علاوه بر لطافت در ابراز علاقه به موسى(ع)، نشان‏دهنده بینش صحیح او در انتخاب همسر است. دختر جوانى چون او به طور طبیعى خواستار ازدواج با جوانى شایسته است و او در آن جامعه که داشتن گلّه و مزرعه نشان ثروتمندى است و انتساب به رئیس قبیله ارزش محسوب مى‏شود، جوانى بى‏نام و نشان را دیده که از بى‏کسى، فقر و گرسنگى به ستوه آمده ولى صفات ایمان، امانت، عفت و توانمندى در او نمود بارز دارد و صفورا طالب چنین کسى است اگر چه بى‏نام و نشان، فقیر و درمانده باشد.
در ضمن او به صراحت علاقه‏مندى خود را به همسرى و ازدواج او اعلام نمى‏کند، بلکه با پیشنهاد اجیر کردن وى و شمردن صفات ارزشمند او، علاقه‏مندى خودش را اظهار مى‏دارد.
در دوران زندگى و در سفر و حضر با همه سختى‏ها همراه موسى(ع) است و در طول دوران حضرت موسى از او اقدامى ناخوشایند نقل نشده است ولى متأسفانه این بانو بعد از وفات همسرش موساى پیامبر، خانه‏نشینى و حفظ حرمت همسرش را رها کرد و به تحریک منافقان، سردمدارى غائله‏اى دردآور علیه خلیفه موسى(ع) را عهده‏دار شد.
هارون، خلیفه و وزیر موسى علیهماالسلام، قبل از خودش وفات کرد و به امر خداوند، یوشع بن‏نون به عنوان جانشین موسى(ع) معرفى شد ولى پذیرفتن یوشع بر منافقان سنگین آمد و مخالفت‏ها از هر طرف آغاز شد. بعد از وفات حضرت موسى علیه‏السلام، مخالفان به اقدام علنى برخاستند و صفورا را سپر بلاى خود کردند. صفورا به تحریک منافقان بى‏ایمان به موسى(ع) و خداى موسى(ع)، به عنوان طرفدارى از همسر موسى در اطراف او گرد آمدند و با یوشع درگیر شدند. در ساعات اول جنگ به نفع صفورا و یارانش بود ولى استقامت یاران یوشع ورق را برگرداند. سران نفاق کشته شدند و صفورا اسیر شد. یوشع به حرمت موسى(ع) او را احترام کرد و حساب او را به خداى موسى و موسى سپرد.
رسول خدا(ص) در دوران عمرش بارها به امتش هشدار داد که راه بنى‏اسرائیل را نروند ولى متأسفانه این هشدارها سودمند نیفتاد و امت رسول خدا همان اقدامات را تکرار کردند از جمله عایشه که راه همسر حضرت موسى را رفت و سردمدار غائله‏اى شوم علیه وصى و خلیفه پیامبر(ص) شد.
بدان امید که از این حوادث عبرت‏زا درس بگیریم و از لغزش‏گاهها دورى نماییم و در پیمودن صراط مستقیم ثابت‏قدم باشیم.

پى‏نوشتها:
1) احزاب، آیه‏6.
2) همان، آیه 28.
3) مضمون آیات 30 تا 34 احزاب.
4) سخن در این مقال با وابستگانى است که خودشان به شخصه توان علمى و صلاحیت رهبرى و جلودارى در حرکت‏هاى اجتماعى را ندارند و فقط به اعتبار انتساب با مقامات عالى‏رتبه، مورد توجه سوء استفاده‏کنندگان قرار گرفته و بلندگو و عامل اجرایى آنان مى‏شوند و با جلو افتادن در غائله‏هاى اجتماعى هم خود را هلاک ساخته و به قهر ابدى خداوند گرفتار مى‏کنند و هم به حرمت مقامى که منتسب به او هستند، ضربه جبران‏ناپذیر وارد مى‏کنند.
5) وَ قَرْنَ فى‏ بُیُوتِکُنَّ: در خانه‏هاى خود مستقر شوید. (آیه 33 احزاب)
6) طبقات، ابن‏سعد، ج‏8، ص‏375.
7) تاریخ طبرى، ج‏4، ص‏477.
8) همان، ج‏5، ص‏117.
9) شرح نهج‏البلاغه، ابن‏ابى‏الحدید، ج‏2، ص‏76، چاپ مصر؛ انساب‏الاشراف، بلاذرى، ج‏5، ص‏91.
10) بحار، ج‏32، ص‏150 به نقل از احتجاج.
11) انساب الاشراف، بلاذرى، ج‏2، ص‏239؛ بحارالانوار، ج‏32، ص‏173 - 172 و 179.
12) بحار، ج‏32، ص‏223.
13) همان، ص‏266 و 270.
14) همان، ص‏275.