زنان کشاورز در محاق


 

زنان کشاورز در محاق‏

میزان اشتغال زنان در بخش کشاورزى، در کشورهاى در حال توسعه یکسان نیست اما مشارکت زنان در فعالیت‏هاى کشاورزى و در کارهاى مهمى همچون تدارک و تولید غذا قابل ملاحظه است. در بسیارى از کشورها زنان درصد بالایى از نیروى کار کشاورزى را تشکیل داده، و از آنجایى که در جوامع جهان سوم جمعیت به صورت‏هاى مستقیم و غیر مستقیم به بخش کشاورزى وابسته است، خودبه‏خود این نتیجه حاصل مى‏آید که بخش بزرگى از جمعیت زنان مستقیماً درگیر کشاورزى مى‏باشند.
زنان، گذشته از اینکه مسئول تولید همه یا قسمت اعظم غذا براى مصرف خانواده هستند، نقش درخور توجهى نیز در تولید محصولات تجارى که عموماً در انحصار مردهاست دارند. کارهایى که زنان در بخش زراعت انجام مى‏دهند متنوع است و غالباً نیازمند قدرت فراوان بدنى است. عموماً به زنان در مقابل کارشان پولى پرداخت نمى‏شود، با این همه، آنها ممکن است از طریق فروش غذایى که تولید مى‏کنند و مازاد بر نیاز خانواده است، پولى به دست آورند و خود آن را نگاه دارند. کارهایى همچون بریدن چوب و کندن زمین و سوزاندن زباله و پیراستن زمین از خار و خش و شخم زدن زمین، کار مردها بوده اما زنان نیز گاهى به این گونه کارها مبادرت مى‏ورزند و علاوه بر آن به کارهاى زنانه‏اى همچون کشت گیاهان و غرس نهال و درو کردن و وجین علف‏هاى هرز و برداشت محصول و هرس درختان و کوبیدن خرمن و پاک کردن و اندازه‏گیرى محصول و همچنین دادن علوفه و مراقبت از حیوانات اعم از شیرده و غیره نیز مى‏پردازند. گذشته از اینها، زنان اغلب به تبدیل مواد غذایى و انبار کردن آن و حمل محصول از مزرعه به مراکز گردآورى اقدام مى‏نمایند. همچنین زنانى که طبق آئین و رسوم جامعه خود در خارج از محیط خانواده و مزرعه ظاهر نمى‏شوند؛ سخت درگیر کارهاى مربوط به صنایع تبدیلى و انبار کردن و توزیع محصولات کشاورزى هستند. اینان در عین حال به کارهاى خانواده همچون تولید سبزى‏ها و پرورش ماکیان و حیوانات کوچک همت مى‏گمارند.
با این تفاصیل، در سرشمارى‏ها و آمارهاى اشتغال مربوط به کشورهاى جهان سوم، زنان کشاورز دیده نمى‏شوند و نسبت به نقش و فعالیت‏هاى مدام و بى‏وقفه آنان در معاش و معیشت خانواده بى‏مهرى مى‏شود. زنان کشاورز از آنجایى که بابت کارى که انجام مى‏دهند پولى نمى‏گیرند (پولى به آنها پرداخت نمى‏شود) و این قبیل کارها به شیوه‏هاى سنتى و داخل خانه صورت مى‏گیرد، چنین کارهایى در شمار کار خانواده طبقه‏بندى شده و خودِ زنان نیز خانه‏دار شمرده شده و از نظر اقتصادى غیر فعال تلقى مى‏گردند. بدیهى است که چنین وضعى باعث مى‏شود که زنان و کار آنها در برنامه‏ریزى و سیاست و قانونگذارى مورد غفلت قرار گرفته و در نتیجه چیزى که حق زنان است به شمار نیاید و در عمل یعنى در بهره‏گیرى از بودجه برنامه‏هاى عمرانى فراموش شوند.
از طرف دیگر حقوق افراد نسبت به زمین همانند ضبط و مالکیت و ارث مجموعه‏اى از مسائل را به وجود مى‏آورد که مستقیماً بر زندگى زنان کشاورز تأثیر مى‏گذارد. در کشورهایى که حق دستیابى یا تصرف بر زمین به وسیله سران قبیله یا بزرگان روستا تعیین مى‏شود، معمولاً مردان خانواده در باره استفاده از زمین تصمیم مى‏گیرند. به همین ترتیب نظام‏هاى عرفى و قانونى ارث و سایر حقوق مربوط به دارایى مانند مهریه و جهیزیه بیشتر به سود مردهاست تا زنان. از طرفى زناشویى نیز بر حقوق زنان نسبت به زمین تأثیر مى‏گذارد. بدین معنى که هر گاه زن در اثر مسائل زناشویى خانواده خود را ترک گفته و به خانه شوهر مى‏رود، حق او به زمین کاهش مى‏پذیرد و کنترلش نسبت به زمین ارثى خویش تضعیف مى‏گردد. در نتیجه، حقوق ارضى، مسائل دشوارى را موجب شده و بر جنبه‏هاى گوناگون زندگى زنان زارع و بخصوص معیشت‏شان تأثیر مى‏گذارد. به عنوان نمونه، این قبیل مسائل، زنان را، از دست زدن به مبادلات اقتصادى باز مى‏دارد و مانع مى‏شود تا آنها بتوانند در مقابل تلاش‏هاى زراعى خود از خدمات شایسته‏اى برخوردار گردند.
بنا به گزارش فائو (سازمان خوار و بار کشاورزى جهان)، اعتبارهاى نهادى که در گذشته به زمینداران مى‏دادند و زمین را در مقابل آن به عنوان وثیقه مى‏گرفتند در اختیار زنان روستایى قرار نگرفته است و سیاست وام‏دهى مؤسسات اعتبارى در جهت تأمین اعتبار براى رفع نیاز زنان روستایى تدوین نشده است. از این گذشته، شیوه‏هاى فرعى و مقررات خشک و پیچیده و فقدان سهمیه‏هاى معین براى پرداخت وام به زنان بر دشوارى‏هاى کار و زندگى آنها افزوده است. این واقعیت‏ها را از بررسى‏هایى که در آمریکاى مرکزى به عمل آمده است به شرح زیر درمى‏یابیم:
«اکثر بانک‏هاى محلى نه مایلند وام‏هاى کوچکى را که زنان درخواست مى‏کنند بپردازند و نه حتى فعالیت زنان را در حوزه زراعت به عنوان یک کار جنبى قبول دارند. از این گذشته اگر وامى به زنان بدهند از آنها ضامن یا دست‏کم کسى که امضاى ایشان را تأیید کند، مطالبه مى‏کنند. فرض اساسى این است که فقط مردان و ترجیحاً شوهران مى‏توانند از زنان خود در قبال وام، ضمانت به عمل آورند. بنابراین نظام اعتبارى، این واقعیت که زن وابسته به مرد است را ابدیت مى‏بخشد حتى اگر در عالم واقع زن پشتیبان درجه اول یا تنها حامى خانواده باشد.»
زنان کشاورز همچنین از نظر دسترسى به امکانات اولیه فعالیت‏هاى کشاورزى خود، مانند بذر و کود و ابزار و تجهیزات فنى، دستخوش محدودیتند و این محدودیت تا اندازه‏اى از مشکلى که ایشان در گرفتن اعتبار دارند ناشى مى‏شود. از این گذشته، نیاز مردان هم به این امکانات بر دشوارى وضع زنان مى‏افزاید. به عبارت دیگر، امکانات اولیه را مردان در اختیار مى‏گیرند و در جریان تولید از آن سود مى‏برند.
وضعیت مشابهى نیز در آموزش و توصیه‏هاى فنى وجود دارد که به محرومیت زن‏ها منجر مى‏شود. چرا که معمولاً ترویج و آموزش کشاورزى در خدمت مردان است. این سخن بدان معنى است که زنان فرصت‏هاى بسیار اندک و محدودى دارند تا روش‏هاى کار خود را در کشاورزى بهبود بخشند. بنابراین زنان کشاورز مجبور بوده‏اند درجا بزنند و در طى سال‏هاى مختلف هیچ گونه تجربه‏اى به دست نیاورند و براى اجراى برنامه‏ها و تصمیم‏گیرى‏ها و حل مسائل جدید، توانایى لازم را نداشته باشند. طبیعى است که نتایج این کمبودها براى زنان کشاورز، در جهانى که وضعیت غذایى همواره بدتر مى‏شود، به هیچ روى مطلوب نیست.
زنان کشاورز هنوز ملزم به کار با ابزارهاى ابتدایى هستند و این در حالى است که مردها در اکثر موارد از تجهیزات و ابزارهاى جدید و سودبخش بهره مى‏جویند. به همین روال هر گاه مردها کارهایى را که قبلاً زنان انجام مى‏دادند، در اختیار خود گرفته‏اند، ابزارها و تجهیزات فنى جدیدى را وارد حوزه کار کرده‏اند. عقب‏ماندگى شغلى و کار سخت که بسیارى از زنان کشاورز دستخوش آن هستند، به هیچ روى بر اثر کارهاى خانه و خانه‏دارى سبک‏تر نمى‏شوند. (به عبارت دیگر، خانه‏دارى به عنوان شغل به شمار نمى‏آید.) نقش دوگانه زنان روستایى در کشورهاى جهان سوم که بار مسئولیت شغلى و خانوادگى را به دوش مى‏کشند، در حقیقت به این معنى است که این زنان در طى روز کارى بس طولانى انجام مى‏دهند.
زیان‏هایى که زنان روستایى در کشورهاى جهان سوم بر اثر نقش‏هاى دوگانه خود یعنى هم به عنوان خانه‏دار و هم به عنوان کشاورز متقبل مى‏شوند، ناشى از وضع نامطلوب آموزشى آنان نیز مى‏باشد. معمولاً امکانات آموزشى در حوزه‏هاى روستایى بسیار ناچیز بوده و آنچه نیز وجود دارد در اختیار پسران قرار مى‏گیرد. همچنین به علت اینکه دختران مجبورند از سنین پایین هم در خانه و هم در مزارع کار کنند، از این‏رو وقتى و زمانى براى آنها باقى نمى‏ماند تا به مدرسه روى آورند. بدین ترتیب حضور ایشان در مدرسه منظم نیست و در نتیجه اخراج و حذف آنان از مدارس بیش از اخراج پسران مى‏باشد. با توجه به مطالب ذکر شده، میزان بى‏سوادى در میان زنان به مراتب بالاتر از میزان بى‏سوادى در میان مردهاست. گفتنى است امروزه فرصت‏هایى غیر رسمى به منظور آموزش زنان در بخش کشاورزى و مسائل وابسته به آن و نیز خانه‏دارى و امور خانوادگى فراهم آمده است اما نباید از نظر دور داشت که این فرصت‏ها هنوز دامنه‏اى محدود دارند. آموزش‏هاى ابتدایى، دختران را از حیطه وظایف سنتى مربوط به خانه‏دارى باز مى‏دارد و از این‏روى ایشان در زمینه کشاورزى و تخصص‏هاى فنى به ندرت آموزش مى‏بینند و همان طورى که ذکر شد، تنها بخش بسیار کوچکى از زنان کشورهاى جهان سوم از خدمات ترویجى در کشاورزى برخوردار مى‏شوند. بدین ترتیب، بى‏سوادى به همراه عدم آموزش یا آموزش ناکافى موجب مى‏شود که زنان در یک موقعیت بسیار پایین و نازل باقى بمانند.
مهاجرت مردان به شهرها یا به خارج از کشور، بار مسئولیت و سنگینىِ کارِ بسیارى از زنان کشاورز را در کشورهاى جهان سوم افزایش مى‏دهد و این رویدادى است که در بسیارى از نقاط جهان شاهد آن هستیم. مثلاً در آفریقاى جنوبى، مردان بین 18 تا 45 سال، مدت 10 ماه یا همه سال غایب هستند و در نتیجه همه امور خانواده بر عهده زنان است. این زنان همچنین وظایف مردان و نیز وظایفى که خود در کشاورزى دارند را انجام داده و به کارهاى روزانه خویش هم مى‏پردازند. با این همه، این مسئولیت‏هاى اضافى به هیچ‏روى اقتدار یا امنیت یا تسهیلاتى مادى براى زنان به ارمغان نیاورده و موجب بهبود زندگى و ترقى پایگاه اجتماعى آنان نمى‏شود. معمولاً زنان در غیبت شوهران خود براى تصمیم‏گیرى در باره زمین و اداره آن از حقوق قانونى مؤثرى برخوردار نیستند. در نتیجه هر چند شوهران مهاجر، گاهى براى زنان خود پولى مى‏فرستند، اما زنان در اکثر موارد به اعتبار و خدمات لازم براى رفع نیازهاى زراعت و خانواده خود دسترسى ندارند.
در پرتو قوانین اکثر کشورهاى جهان سوم، مردان این حق را دارند که پس از زمانى طولانى به روستاى خود بازگشته و زمین را حتى پس از ازدواج دوم هم تصرف کنند و دست زن اول را که روى زمین زحمت بسیار و فراوان کشیده کوتاه گردانند. علاوه بر همه اینها، قوانین و اقدامات تبعیض‏آمیز و محدودکننده، حقوق زنان و مخصوصاً زنان کشاورز را تضییع مى‏گرداند. این قوانین نه تنها به یارى زنان نمى‏شتابند و بار مشکلات اقتصادى و اجتماعى زنان کشاورز را از دوش آنها برنمى‏دارند، بلکه این افراد محروم و زحمت‏کش را دچار محرومیت مضاعف مى‏گرداند.

منبع:
چى.ران، لمینگ. «مشارکت زنان در تعاونى‏هاى روستایى»، ترجمه دکتر پروین معروفى.