نویسنده

 

خانواده، عشق و استوارى (2)
در جستجوى شکوفه‏هاى باطراوت و معطر ایمانى‏

احمد حیدرى‏

تقدیم به آنانى که زندگى سرشار از صمیمیتى را آرزو دارند و از منفورترین حلال خداوند گریزانند.
خواهر و برادر عزیز، حالا که انگیزه‏هایت را وارسى و پالایش کرده و تعالى بخشیده‏اى، قبل از اقدام براى یافتن همسر مناسب، باید قدمى دیگر در درون خود بردارى و آن «ارزشیابى صحیح ملاک‏ها» است. طبیعى است هر کس مى‏خواهد همسرش از جهت رعنایى، موقعیت اجتماعى و خانوادگى، تحصیلات، عفاف، دیندارى، اخلاق و ادب، چشمگیر بوده و از همگنان گوى سبقت ربوده، علاوه بر آن از رذایل و پستى‏ها دور باشد. اما آیا این آرزو تحقق‏یافتنى است؟!

مطلق‏گرایى ممنوع!

باید باور کرد که در عالم واقع هر انسانى مجموعه‏اى از زیبایى‏ها و زشتى‏هاست و محسّنات و معایبى را با هم دارد. یکى از رعنایى فوق‏العاده برخوردار است و در جنب آن، عیوب و کاستى‏هایى هم جلب نظر مى‏کند. آن دیگرى رعنا و دلربا نیست و از این جهت متوسط یا کمتر است ولى از جهت ادب، اخلاق، گذشت و همسردوستى فوق‏العاده مى‏باشد. سومى از جهت جمال، ادب، اخلاق و همسردوستى، متوسط یا کمتر است ولى عضو خانواده ثروتمندى مى‏باشد و آینده اقتصادى او و همسرش تأمین است و... بنابراین باید این پنبه را از گوش بیرون آورد و شنید و باور کرد که «گُلِ بى‏خار» فقط خداست و در جهان آدمیان، هر کسى با کمبودهایى مواجه است؛ حتى اولیاى خدا و پیامبران که برگزیدگان خداوند و برترین انسان‏هایند نیز از جهاتى در زندگى با کمبود و سختى مواجه‏اند. رسول خدا(ص) برترین انسان بلکه برترین مخلوق خداوند، از همه سجایاى اخلاقى در نهایت درجه آن برخوردار بود ولى کسى که مى‏خواست همسرى با او را اختیار کند مى‏دید که در زندگىِ او از امکانات و آسایش‏هاى مادى خبرى نیست. باید همراه او با فقر و تنگدستى بسازد و بپذیرد که همسرش رهبر و مسئول اداره یک جامعه است و وقتى که براى خانواده اختصاص مى‏دهد، چندان زیاد نیست و بسیارى از اوقات باید به جنگ برود و در معرض خطرهاى جانى باشد و ... .
در زندگى همین پیامبر عظیم‏الشأن مى‏بینیم وقتى در سال‏هاى میانى حکومتش در مدینه، از جنگ‏ها غنایم چشمگیرى نصیبش مى‏گردد، همسرانش گمان مى‏کنند که دیگر دوره فقر و تنگدستى به سر آمده و شوهرشان حتماً از آن غنایم فراوان مقدارى را به آنان اختصاص خواهد داد و براى آنان وسایل رفاه و آسایش فراهم خواهد کرد، ولى بر خلاف انتظار مى‏بینند شوهرشان همه آن غنایم را به مجاهدان مى‏بخشد و با سهم خودش از غنایم در صدد رفع مشکل اقتصادى مهاجران فقیر برمى‏آید و درصد ناچیزى از آن را براى تأمین رفاه خانواده‏اش اختصاص مى‏دهد. این رفتار خلاف انتظار شوهر، آنان را به خشم مى‏آورد و به اعتراض وا مى‏دارد. پیامبر از اعتراض همسران دل‏آزرده مى‏شود و از اینکه آنان نمى‏توانند یا نمى‏خواهند شرایط و اقتضائات را درک کنند و عمل وى در هزینه کردن غنایم براى فقرا و ضعفاى مدینه را صائب نمى‏بینند، غمگین مى‏گردد و به قهر از آنان کناره مى‏گیرد و در نهایت این همسران، مخیّر مى‏شوند زندگى فقیرانه با پیامبر را انتخاب کنند یا گرفتن بهره‏اى از دنیا و جدا شدن از پیامبر خدا را.
آرى، همیشه این بساط تخییر پهن است. هیچ پسرى نمى‏تواند همسرى بیابد که از همه جهت ایده‏آل و موافق میل او باشد همان طور که هیچ دخترى نمى‏تواند شوهرى از همه جهت ایده‏آل و موافق میل پیدا کند. بنابراین باید از بین موارد مختلفى که هر کدام محسّنات و معایب و نقایصى دارند، انتخاب کند.

انتخاب همسر و اولویت‏ها

حالا که معلوم شد فرد ایده‏آل و مطلق از همه جهت پیدا نخواهد شد، باید ملاک‏هاى ضرورى و اولویت‏دارمان را تعیین کنیم. براى اینکه به اهمیت تعیین اولویت ملاک‏ها پى ببریم لازم است به این نکته توجه دهیم که زن و مرد پوشش، زینت(1) و طوق گردن(2) یکدیگرند. همچنان که لباس، زینت، طوق و گردنبند از بدن انسان جدا نمى‏شود و همیشه همراه اوست و سبب زشتى یا زیبایى او در انظار دیگران است، زن و مرد هم با ازدواج، لباس و طوق گردن یکدیگر مى‏شوند و سبب زیبایى یا زشتى دائمى هم مى‏گردند.
لباس سه خاصیت مهم دارد. هم پوشاننده عیوب و زشتى‏هاى بدن است و هم بدن را از سرماى زمستان و گرماى تابستان حفاظت مى‏کند و هم زینت است.
اگر لباس از حیث اندازه، رنگ و دوخت متناسب باشد، صاحبش را در انظار زیبا، موقّر و باشخصیت نشان مى‏دهد و اگر از جهات فوق نامتناسب باشد، پوشاننده‏اش را در انظار زشت، جلف و سبک مى‏نمایاند. زن و شوهر نیز نسبت به هم اینچنین‏اند. هم با تأمین نیازهاى جنسى و روحى، نقص همدیگر را رفع مى‏کنند و هم یاور و پشتیبان یکدیگرند و هم با پیدا شدن نسبت زوجیت و همسرى، هر کدام سبب زشتى یا زیبایى دیگرى مى‏گردد. با توجه به مطلب بااهمیت فوق است که انسان باید در تعیین ملاک‏هاى همسر آینده‏اش و اولویت‏بندى آن ملاک‏ها دقت ویژه کند و بعد از تعیین ملاک‏ها و اولویت‏بندى آنها، پى‏جوى همسرى مطابق آن ملاک‏ها باشد.
اگر با خود خلوت کنیم و به دل و فطرت‏مان مراجعه نماییم، فطرت سالم و انسانى، ما را به ملاک‏هایى فرا مى‏خواند که در منابع دینى هم با اهمیت شمرده شده‏اند و گمان مى‏رود هر دختر و پسر جوانى اگر در انتخاب همسر آن ملاک‏ها را به ترتیب در صدر اولویت‏هایش قرار دهد، انتخاب مناسبى خواهد داشت.

خداباورى، ضرورى‏ترین ملاک‏

ازدواج و تشکیل زندگى خانوادگى یعنى در یک شرکت وارد شدن و با شریک خود علاوه بر انس گرفتن و لذت بردن، به کار، تلاش، اداره خانه، تأمین هزینه زندگى، تولیدمثل، تربیت فرزند و ... همت گماشتن. یک شراکت زمانى موفق خواهد بود که شریک‏ها هر کدام با تمام توان و علاقه براى موفقیت تلاش کنند و هیچ کدام از سعى و کوشش چیزى فرو نگذارد؛ علاوه بر آن، شریک‏ها به همدیگر اعتماد داشته باشند، براى هم فداکارى کنند، از خیانت، ظلم و ستم به هم خوددارى ورزند و ... .
دو چیز مى‏تواند تضمین‏کننده موفقیت این شراکت باشد که اول آن دو، اعتقاد به خدا و قیامت است. (راجع به دومى که عشق و علاقه متقابل است، در بند بعدى سخن خواهیم گفت.) اگر شریک‏ها به واقع معتقد باشند که خداوند هر آن حاضر و ناظر بر آنان است و به صداقت و وفاى آنان پاداش مى‏دهد و رحمت خود را در دنیا و آخرت نصیب صادقان وفادار مى‏گرداند و از ظالمان و خیانت‏کنندگان بیزار است و رحمت خود را از آنان دریغ مى‏دارد و به قهر و غضبِ خود گرفتارشان مى‏کند، چنین اعتقادى آنان را به وفا و صداقت و فداکارى و گذشت وا مى‏دارد و زندگى را براى آنان بهشت و مصفّا مى‏گرداند و کاستى‏ها را قابل تحمل مى‏سازد ولى اگر چنین اعتقادى نباشد، نه کاستى‏ها قابل تحمل است و نه گذشت از خطا و جفاى طرف مقابل ممکن و نه فداکارى و وفا و صداقت معنا خواهد داشت. وقتى چنین ایمانى نباشد فرد فقط دنبال رسیدن به لذت و منفعت خودش است. ممکن است بتوان با قانون او را به رعایت حدود و وظایف همسرى وا داشت ولى قدرت قانون و دادگاه و ... محدود است و براى همیشه و همه جا کارساز نیست و کم کم نابسامانى‏ها خود مى‏نماید و بنیان ازدواج فرو مى‏ریزد.
به نظر ما اولین و اولویت‏دارترین ملاک‏ها، متدین بودن کسى است که انسان مى‏خواهد او را به همسرى برگزیند و در روایات نیز این مورد از بیشترین تأکید برخوردار است. در روایتى امام باقر(ع) بعد از ردّ ملاک‏هاى مادى مى‏فرماید:
«فعلیکم بذات الدین؛(3)
بر شما باد به ازدواج با افراد دیندار.»
یکى از کارشناسان خانواده نیز در این مورد مى‏گوید:
حقوق زنان در حقوق بین‏الملل و حقوق مذهبى شمرده شده است اما عملاً مى‏بینیم این حقوق رعایت نمى‏شود و این قوانین اجرا نمى‏گردد حتى در جوامعى که به اصطلاح خودشان را پیشرفته مى‏دانند؛ ولى در بعضى جوامع که اعتقادات مذهبى قوى وجود دارد، این قوانین اجرا مى‏گردد. من این را به چشم خود دیده‏ام. اعتقاد یک مرد این است که «قیامتى هست، فردایى هست، جوابى باید پس داد، این دخترِ مردم با هزار امید به خانه من آمده است»، این اعتقاد باعث مى‏شود که ما اصلاً براى همسرمان یک حرمت خاصى قائل شویم.
به کلام زیباى امام مجتبى(ع) توجه کنید. شخصى در مورد ازدواج دخترش با ایشان مشورت کرد و حضرت به او فرمود:
او را به همسرى فردى باتقوا در آور زیرا شوهر باتقوا و خداترس اگر زنش را دوست داشته باشد، او را گرامى مى‏دارد و اگر از دست آن زن به خشم آید، بر او ظلم نخواهد کرد.(4)
انسان در دو حال از جاده عدالت و انصاف خارج مى‏شود: اول، وقتى خوشحال و شادمان باشد که طغیانگرى مى‏کند. دوم، وقتى که خشمگین باشد که ظلم مى‏ورزد. امام(ع) در این حدیث با اشاره به این دو حالت مى‏فرماید که فرد خداترس در این دو وقت خدا را در نظر دارد و از جاده عدالت و انصاف خارج نمى‏شود.
اگر اعتقاد به خدا و قیامت در دو شریک زندگى قوى باشد، زندگى آنان در همین دنیا به بهشت تبدیل مى‏شود. در زندگى آنان کار، کوشش، تحمل، گذشت، عفو، وفا، فداکارى و ایثار، لذیذ و دوست‏داشتنى خواهد بود و هر کدام از زن و شوهر سعى دارد در موارد فوق بر شریک خود پیشى گیرد. مشاجره، ایراد گرفتن، سختگیرى، خیانت، خُلف وعده، حق‏کُشى و زورگویى کار انسان‏هایى است که به خدا و قیامت باور ندارند و خوفِ حساب و کتاب بعد از مرگ در دل‏شان جوانه نزده است.

در ساحت نورانیت قرآن‏

در عصر نزول قرآن، مردان و زنان مدینه و اطراف آن (حوزه نفوذ اسلام و حکومت اسلامى) دو دسته بودند. دسته‏اى آزاد و دسته‏اى بنده. در آن جامعه، بندگان اعم از کنیز و غلام (زن و مرد) داراى شأن انسانى شمرده نمى‏شدند و در ردیف حیوانات بودند و جزو مِلک صاحب خود به حساب مى‏آمدند و ازدواج با بردگان بسیار زشت و عیب و عار بود.
گرچه اسلام با این خوى جاهلى به شدت مبارزه کرد و بردگان را رفعت بخشید و در انسانیت و شرافت ذاتى با آزادها یکسان شمرد - البته در احکام تفاوت‏هایى داشتند - و تقوا را ملاک برترى انسان‏ها قرار داد و امامان معصوم علیهم‏السلام براى مبارزه با این خوى غلط به ازدواج با کنیزان اقدام کردند و دخترانى از خانواده‏هاى اشراف را به عقد بردگان صالح در آوردند و مادر بیشتر امامان معصوم علیهم‏السلام از همین کنیزان مؤمن و صالح بودند، ولى همچنان در جامعه اسلامى و بین مسلمانان تربیت ناشده این اقدام، عیب و عار بود به حدى که وقتى مروان بن‏حکم، خلیفه اموى و دشمن سرسخت امام سجاد(ع) شنید که ایشان با کنیزى ازدواج کرده است، نامه‏اى به امام نوشت و با یادآورى حسب و نسب عالى امام، ایشان را بر این اقدام سرزنش کرد و آن را عار شمرد.(5)
در جامعه آن روز ازدواج با عبد و بنده آنقدر زشت بود که اگر فردى امکان ازدواج با زن آزاد را نداشت، رنج عزّب‏بودن را تحمل مى‏کرد ولى حاضر به ازدواج با کنیزان نبود. در این جامعه، قرآن خطاب به مردانى که احتیاج به همسر داشتند ولى امکان ازدواج با همسر آزاد را نداشتند توصیه مى‏کند که با کنیزان ازدواج کنند:
«وَ مَنْ لَم یَستَطِع مِنکُم طولاً أَن یَنْکِحَ المُحْصَناتِ المُؤمناتِ فمِنْ ما مَلَکَت ایمانُکم مِن فَتَیاتِکُم المُؤمِنات؛ (نساء، آیه 25)
هر کس توان مالى ندارد که با زنان آزاد باایمان ازدواج کند، پس با کنیزان مؤمن ازدواج نماید.»
در آیه دیگرى دستور مى‏دهد:
«وَ أَنکِحُوا الایامى‏ مِنکم و الصالِحین مِن عِبادکُم و إماءکُم؛ (نور، آیه 32)
مردان و زنان مجرد را همسر دهید و نیز کنیزان و غلامان صالح‏تان را.»

در دو آیه فوق هر دو گروه زنان و مردانِ آزاد و زنان و مردانِ برده براى داشتن صلاحیت همسرى با قید ایمان ذکر شده‏اند تا اعلام شود که به هیچ وجه با غیر مؤمنِ به خدا و آخرت ازدواج نکنید و اگر هم توان ازدواج با زنانِ آزادِ مؤمن را ندارید، دنبال ازدواج با کنیزان مؤمن و صالح باشید و با این گونه ازدواج، خود را از معرض هجوم شیطان کنار بکشید.
طبیعى است در جامعه‏اى که مؤمن و مشرک در کنار هم زندگى مى‏کنند و در افراد یک طایفه بعضى مؤمن و بعضى مشرک هستند، افراد در معرض گرایش به زنان و مردان زیبا، رعنا، توانمند، عنوان‏دار و منسوب به خانواده‏هاى معروف و صاحب دیگر امتیازهاى مادى از غیر مؤمنان مى‏باشند. قرآن با این گرایش هم به شدت مبارزه مى‏کند و با بیانات محکم به اهمیت ایمان به مبدأ و معاد در همسران تذکر مى‏دهد. از جمله در آیه‏اى چنین استدلال مى‏نماید:
«وَ لا تَنکِحوُا المُشرِکاتِ حَتى یُؤمنَّ و لأمّةٌ مؤمنةٌ خیرٌ مِن مُشرکةٍ و لو أَعْجَبَتْکُم و لا تُنکِحوا المُشرکین حتى یُؤمنوا وَ لَعَبدٌ مؤمنٌ خیرٌ مِن مشرکٍ وَ لَو أَعجَبکم اولئک یَدعون إلى النّارِ وَ اللَّهِ یَدعوا اِلى الجنةِ و المغفرةِ؛ (بقره، آیه 221)
با زنان آزادِ مشرک تا زمانى که ایمان نیاورده‏اند، ازدواج نکنید و بدانید که کنیز مؤمن از زن آزادِ مشرک بهتر است و لو اینکه زیبایى و محسّنات آن زن آزاد مشرک، شما را به اعجاب و حیرت آورده باشد و به مردان آزاد مشرک نیز تا زمانى که ایمان نیاورده‏اند، زن ندهید و بدانید که عبدِ مؤمن، بهتر از مردِ آزادِ مشرک است و لو اینکه آن مرد آزاد مزایاى چشم خیره‏کن فراوانى داشته باشد زیرا مردان و زنان مشرک با بى‏اعتقادى و صفات رذیله اخلاقى و عملى خود، شما را به سوى جهنم [بى‏اعتقادى و صفات رذل‏] دعوت مى‏کنند ولى خداوند [بندگان مؤمن ]به سوى بهشت و آمرزش دعوت مى‏نماید.»

گل و نهال گندابى!

دختران و پسران پرورش‏یافته در محیطهاى فساد، فحشا و بى‏بند و بارى، گل و نهال گنداب‏اند؛ باید از آنان حذر کرد زیرا براى رسیدن و همسرى با آنها باید به گنداب آلوده شد و طهارت، لطافت، پاکى و خوشبویى خود را فدا کرد و به رجاست، پلیدى، تعفن و زشتى تن داد.
هر کس به خاطر رعنایى، جمال و دلربایى گل و نهال گنداب به او متمایل گردد و همسرى وى را بپذیرد، بعد از کمى شاهد اخلاق خبیث، رفتار زشت و رابطه‏هاى غیر اخلاقى و خلاف ضابطه او با دیگران خواهد بود و مشاهده این اخلاق و رفتار، وى را پیشمان خواهد کرد ولى پشیمانى‏اى که خیلى دیر است و با تحمل هزینه‏هاى سنگینى باید از آن نجات یافت. این مطلب مربوط به همه مردان و زنان به نام مسلمان یا غیر مسلمانى است که از امتیازهاى جمال، رعنایى، ثروت، خانواده، اعتبار اجتماعى، قدرت و ... بهره‏مند هستند ولى ایمان و اعتقاد در آنان ریشه ندوانده و حدود اخلاقى و دینى را رعایت نمى‏کنند و خواهان آزادى از هر قید و بندى هستند. به کلام نورانى زیر از امام هشتم(ع) توجه کنید:
«لا ینبغى لک ان تتزوج الا (بمأمونةً) ان اللَّه یقول: الزانى لا ینکح الا زانیة او مشرکة و الزانیة لا ینکحها الا زان او مشرک و حرّم ذلک على المؤمنین؛(6)
شایسته نیست جز با افرادى که در حصار امن ایمان و عفاف هستند ازدواج کنى. خداى تعالى مى‏فرماید: مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمى‏کند و زن زناکار نیز به همین گونه و این چنین ازدواج بر مؤمنان حرام است.»
امام در این کلام با استناد به قرآن زنان و مردان مؤمن را از ازدواج با زناکاران و خواستاران روابط جنسى آزاد و بى‏تقیّد نسبت به حدود شرعى و اخلاقى و انسانى نهى مى‏کند. آیه مورد استناد، افراد بى‏تقیّد و اهل فحشا و روابط جنسى آزاد را در ردیف مشرکان شمرده و مشرکان، افراد بدون اعتقاد به مبدأ و معادند. افرادى که نه وحدانیت خدا را قبول و نه آخرت را باور دارند.
با توجه به سیاق آیه و روایات، منظور از زناکار (اعم از زن و مرد) کسى است که مرتکب عمل فحشا شده و این عمل زشت و شنیع را آشکارا انجام داده و بدان مشهور گشته و حدّ بر او جارى شده است و با این وجود بر ادامه این عمل زشت اصرار دارد و از ارتکاب آن نادم و پشیمان نیست. بنابراین اگر فردى از روى غلبه شهوت، خداى ناکرده مرتکب این عمل شنیع شد و بعد از آن پشیمان گشت و به درگاه خدا توبه نمود و عزم بر ترک آن گرفت، چه حد بر او جارى شده باشد یا نشده باشد، او زناکار نیست و حرمت ازدواج شامل حال او نمى‏شود.
انسان‏ها در معرض خطا و اشتباه هستند و ممکن است در شرایطى به خاطر غلبه هوا و هوس و جهالت و کم‏توجهى مرتکب عمل زشتى گردند؛ اما مؤمن اگر خداى ناکرده عمل فحشایى از او سر زد، خیلى زود توبه مى‏کند و با سوختن در آتش ندامت و پشیمانى، زنگار گناه را از روح خویش مى‏زداید.
عزیز همراه، سخن در باره افرادى است که حدود اخلاقى، انسانى و دینى را زیر پا مى‏گذارند و روابط جنسى خلاف ضابطه دارند و در محیط خانوادگى آنان بى‏بند و بارى جا افتاده و عادى است و از این رفتارهاى خود نه تنها پشیمان نیستند، بلکه بدان مباهات هم مى‏کنند و محدود بودن روابط جنسى به زن و شوهر را نوعى عقب‏ماندگى، واپس‏گرایى و ارتجاع مى‏شمارند. چنین افرادى از نظر فطرى، انسانى و ایمانى واقعاً خبیث و پلید هستند و انسان‏هاى پاک باید از آنها دورى جویند و این کلام لطیف و نورانى وحى است که مى‏فرماید:
«الخبیثاتُ للخبیثینَ و الخبیثونَ للخبیثاتِ و الطیّباتُ للطیّبینَ و الطیّبونَ للطیّباتِ؛ (نور، آیه 26)
زنان ناپاک، درخور مردان ناپاک‏اند و مردان ناپاک، سزاوار زنان ناپاک و زنان پاک شایسته مردان پاک و مردان پاک در شأن زنان پاکند.»
انسانى که مؤمن به خدا و آخرت و پاى‏بند موازین اخلاقى و دینى نباشد، خدا را بر خود شاهد و ناظر نداند و خوف از قهر خدا در قلبش جوانه نزده باشد، چنین شخصى به هیچ عهد و پیمانى از جمله عهد و پیمان ازدواج وفادار نخواهد ماند و اگر زمینه فحشا براى او پیش آید، درنگ نخواهد کرد بخصوص اگر رعنا، دلربا و توجه‏برانگیز باشند.
برادر و خواهر گرانقدرى که به دختر و پسرى رعنا، جذاب و نیکوصورت دل بسته‏اى که ایمان و اعتقاد به خدا و قیامت ندارد و در محیط فساد و فحشا روییده و رشد کرده است؛ بدان که این گل لطیف و زیبا بر مزبله، گلخن، لجن‏زار و گنداب روییده و اگر به او نزدیک شوى، به گند آلوده گردى و تعفن اخلاق و رفتار و اعتقاد او تو را به رنج و تعب خواهد انداخت به طورى که از زندگى سیر مى‏شوى و مرگ را در آرزوهاى خود مى‏یابى. امام باقر(ع) فرمود:
«من تزوّج امرأة لا یتزوجها الا لجمالها لم یر فیها ما یحبّ و من تزوّجها لمالها لا یتزوّجها الا له وکله اللَّه الیه فعلیکم بذات الدین؛(7)
هر کسى با زنى فقط به خاطر زیبایى‏اش ازدواج کند [چون هیچ ملاک حُسن دیگرى ندارد ]در آن زن آنچه دوست دارد نمى‏بیند [بلکه از اعمال و رفتار و عقاید آن زن منزجر و متنفر مى‏گردد] و هر کس زنى را فقط به خاطر ثروتش بگیرد [و در آن زن وجه حُسن دیگرى نباشد ]خداوند او را به ثروت آن زن واگذارد [و هر کس خدا او را به چیز دیگر واگذارد و عنایت خودش را از او بگیرد، هلاک شده است.] بنابراین فقط با متدینان ازدواج کنید.»

گل‏هاى خبیث (تذکر به خواستاران ازدواج با غیر مسلمانان)

همان گونه که در صدر اسلام ازدواج با مشرکان مسئله بود، در جامعه امروز نیز به واسطه گستردگى ارتباطات، افراد در معرض دل بستن به دختران و پسران غیر مسلمان هستند و لازم است در این زمینه توجیه گردند و روشنگرى لازم به عمل آید تا از ازدواج‏هاى گمراه‏کننده، تشنج‏زا، رنج‏آور، سعادت‏سوز، ایمان بر باد ده و بدفرجام خوددارى ورزند و با دقت و احتیاط لازم گام بردارند.
عزیزانى که به دختر یا پسر غیر مسلمانى دل بسته و گرایش یافته‏اید، بدانید که فقه اسلامى نوعاً ازدواج دائم و ایجاد کانون همیشگى زندگى با غیر مسلمان را جایز ندانسته است. زیرا اعتقاد از ارزشمندترین چیزها در نظر فرد است و هر کس دوست دارد اعتقادش سالم بماند و در نسل و فرزندانش تداوم یابد و خانواده نیز باید کانون آرامش باشد. اگر زن و مردى اهل دو دیانت باشند، علاوه بر اینکه به دلیل اختلاف اعتقادى و به تبع احکام و مقررات مورد قبول هر کدام، نمى‏توانند کانون آرامش ایجاد کنند، احتمال گمراه شدن فرزندان‏شان هم وجود دارد و فرزند انسان خلاصه و نتیجه انسان است و هیچ فردى حاضر نیست فرزندش در کانونى متولد شود که احتمالاً سبب گمراهى او گردد. از این‏رو اسلام ازدواج دائم با غیر مسلمان اعم از اهل کتاب و مشرکان را جایز ندانسته است؛ اما ازدواج موقت با زنان اهل کتاب جایز است چون در ازدواج موقت نه هدف ایجاد کانون آرامش (خانواده) است و نه تولد فرزند بلکه فقط بهره بردن جنسى است و این بهره بردن از زنان غیر مسلمان به فتواى اکثر فقیهان شیعه جایز است ولى زن مسلمان نمى‏تواند و اجازه ندارد به عقد دائم یا غیر دائم مرد مسلمان در آید.
تا اینجا مسئله از نگاه فقهى بیان شد و اما نکته مهمى وجود دارد که روشنگرى در آن زمینه براى پسران و دختران مسلمانى که به دختر یا پسر غیر مسلمانى دلبسته شده و گرایش یافته‏اند، بسیار اهمیت دارد و راهگشا است.
قرآن ازدواج با مسلمانان فاسد زناکار و مشرکان و به بیان دیگر، افراد خبیث را حرام شمرده است(8) و همچنان که بعضى از مسلمان‏نماها و مدعیان مسلمانى افرادى خبیث، فاسد و لاابالى بوده و شایستگى همسرى یک مسلمان را ندارند، در بین اهل کتاب نیز گروهى این چنین‏اند و از لحاظ اعتقادى، اخلاقى و عملى خبیث و فاسد و فاسدکننده‏اند و هیچ انسان عاقلى فریب رعنایى و دلربایى آنان را نمى‏خورد و به ازدواج با آنان تن نمى‏دهد و اما در بین اهل کتاب گروهى پاک، مؤمن و نیکورفتارند و خصلت‏هاى انسانى در آنان نمود بارز دارد و این افراد براى همسرى شایستگى دارند و مى‏توان طرح ازدواج با آنان را با مقدماتى [که توضیح آن خواهد آمد] پیاده کرد.
آیات زیر حاکى است که جمعى از اهل کتاب، مؤمن و صالح‏اند:
«لَیْسوا سواءً مِن اهلِ الکتابِ امّةٌ قائمةٌ یَتلونَ آیاتِ اللَّهِ آناء اللیلِ و هُم یَسجدون یُؤمنونَ باللَّهِ و الیومِ الاخرِ و یأمُرون بالمعروفِ و یَنْهَونَ عن المُنکَر و یُسارعونَ فی الخَیراتِ و اولئکَ مِن الصالحین؛ (آل‏عمران، آیه 114 -113)
اهل کتاب همه مثل هم نیستند. عده‏اى از آنها قیام [به طرفدارى از حق‏] مى‏کنند و در نماز شب به تلاوت آیات الهى مشغول مى‏شوند و خاشعانه سجده به جا مى‏آورند. به خدا و روز قیامت ایمان دارند. امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنند و در انجام کارهاى نیک بر یکدیگر سبقت مى‏جویند و آنها در زمره صالحان و نیکان هستند.»
«وَ مِن أَهلِ الکتابِ مَن إِن تأمِنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّه الیکَ؛ (آل‏عمران، آیه 75)
بعضى از اهل کتاب [آن چنان امانت دارند ]که اگر پوست گاوى پر از طلا به آنان امانت دهى، آن را به تو برمى‏گردانند [و به هیچ وجه در امانت خیانت نمى‏کنند.]»
«وَ اِنّ مِن اهلِ الکتابِ لَمَن یُؤمنُ بِاللَّه و ما اُنزلَ اِلیکُم و ما اُنزلِ الیهم خاشعینَ للَّهِ لا یَشترونَ بایاتِ اللَّهِ ثَمناً قَلیلاً اولئکَ لَهُم أَجرُهُم عند ربِّهم؛ (آل‏عمران، آیه 199)

همانا بعضى از اهل کتاب به خدا ایمان دارند و به آنچه بر شما و بر خودشان نازل شده است در برابر خدا خاشع‏اند و آیات خدا را به بهاى اندک نمى‏فروشند. اجر آنان در نزد پروردگارشان محفوظ است.»
برادر و خواهر عزیزى که به فرد غیر مسلمانى دل بسته‏اى، همان طور که اگر محبوب و مورد علاقه تو مسلمان بود، لازم بود در باره وى تحقیق کنى و از ایمان و اعتقاد واقعى و عملى او اطلاع پیدا کنى و در صورت واجد ایمان و باور بودن، با او ازدواج نمایى، اگر فرد مورد علاقه‏ات مسلمان نیست، در باره‏اش تحقیق کن ببین آیا واقعاً به خدا و قیامت و نبوت اعتقاد دارد. اگر او را معتقد به خدا و معاد و نبوت یافتى و دیدى که به کتاب آسمانى خودش وفادار است و شب‏ها به پیشگاه عظمت خدا، آیات کتاب آسمانى‏اش را تلاوت مى‏کند و پیشانى عبودیت و بندگى بر خاک مى‏ساید، دعوت‏کننده و عامل به خوبى‏ها و نهى کننده و تارک بدى‏هاست؛ در کارهاى خیر سرعت دارد و امین و پاکدامن است؛ بدان که او فردى معتقد است و اگر به پیامبر اسلام(ص) اعتقاد ندارد، چون نبوت آن حضرت به گوشش نخورده یا برایش اثبات نشده است چه بسا با به پیش کشیدن بحث‏هاى منطقى و مستدل او به مرحله ایمان به اسلام سوق داده شود. محال است فردى واقعاً به خدا و قیامت اعتقاد داشته باشد و صالح و پرهیزکار باشد و نبوت پیامبر اسلام و حقانیت این دین و تعالیم حیات‏بخش آن برایش تبیین گردد و او ایمان نیاورد. و اگر فرد مورد علاقه از جوانان و مردان غیر مسلمان است مى‏توان با ایجاد رابطه صحیح و حفظ عفت و پاکدامنى و با آمادگى لازم با او به بحث نشست و او را به گردن نهادن در برابر حقایق دعوت کرد، با اینکه استکبار نورزیم و در برابر آن تسلیم شویم و بعد از گرفتن و دادن این عهد و پیمان، مسائل اعتقادى را مطرح کرده و حقانیت دین اسلام را براى وى تبیین نمود و آنگاه که او تسلیم حقیقت شد، با او ازدواج کرد.
خواهر و برادر عزیزى که به غیر مسلمان از دیانات مختلف متمایل شده‏اى، باید با این دعوت حیات‏بخش قرآنى با فرد مورد علاقه‏ات روبه‏رو شوى:
«قُل یا اهلِ الکتابِ تعالُوا اِلى‏ کلمةٍ سَواءِ بَینَنا و بَینکُم أَلّا نَعبُدَ إِلّا اللَّه و لا نُشرِکَ به شَیئاً و لا یَتَّخذَ بعضُنا بَعضاً ارباباً مِن دونِ اللَّه؛ (آل‏عمران، آیه 64)
بگو: اى اهل کتاب بیایید بر روى کلمه‏اى که بین ما و شما مشترک و قابل قبول است، توجه کنیم یعنى جز خداى یگانه را نپرستیم و براى او شریکى قرار ندهیم و بعضى از ما بعضى دیگر را به ربوبیت و خدایى نپذیرد.»
اگر طرف شما برادر و خواهر عزیز، این دعوت را اجابت کند، مى‏توانید در مدتى کوتاه به تفاهم عقیدتى برسید و زمینه ازدواج و ایجاد کانون خانواده‏اى سالم و خوشبخت را فراهم کنید. آنچه اهل کتاب را به گمراهى کشانده پذیرفتن ربوبیت احبار و رهبانان گمراه و فاسدى بوده که مطالب باطل و گمراه‏کننده را به عنوان کتاب خدا تحویل مردم داده‏اند و حقایق کتاب را کتمان کرده‏اند(9) و اگر طرف مقابل شما ربوبیت و اطاعت بى‏قید و شرط این احبار و رهبان را انکار کند و فقط ربوبیت خدا را بپذیرد و بر توحید و احتراز از شرک پا بفشارد، به همه باطل‏ها پشت کرده و همه حقایق را پذیرفته است.

تناور درخت مبارک ایمان‏

خواهر و برادر عزیز و همراه، مى‏دانم که شما هم ایمان و اعتقاد به یگانگى خداوند را شرط لازم در همسر آینده‏ات مى‏دانى و بر آن تأکید مى‏ورزى اما ممکن است از خود سؤال کنى که چرا نویسنده این سطور، ایمان به خدا و آخرت را اولین و ضرورى‏ترین وصف لازم در همسر آینده شمرده و این همه بر آن تأکید مى‏ورزد. براى اینکه به جواب سؤال احتمالى‏ات برسى و اهمیت این ضرورى‏ترین وصف را بهتر دریابى، با هم به محضر کتاب خدا و بر مائده محمدى(ص) مشرّف و مهمان مى‏شویم. قرآن اهمیت، پر برکتى و ارزشمندى ایمان به توحید و خباثت، پلیدى و گندزایى شرک را در قالب دو مثال جالب بیان کرده است:
«أَلَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طیبةً کَشَجَرَةٍ طیبةٍ أَصْلُها ثابتٌ وَ فَرْعُها فی السَّماء تُؤتى‏ اُکُلَها کلَّ حینِ بإِذنِ رَبِّها وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الأَمثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُم یَتَذَّکَرون و مَثَلُ کَلِمةٍ خبیثةٍ کَشَجَرةٍ خبیثةٍ آجْتُثَّتْ مِن فَوقِ الأَرضِ مالَها مِن قرارٍ؛ (ابراهیم، آیه 26 - 24)
آیا توجه نکرده‏اى که خداوند در باره کلمه پاک چگونه مثل زده است؟ کلمه پاک [کلمه توحید و قول «لا اله الّا اللَّه»] چون درختى پاک و مبارک است که ریشه آن [در زمین ]ثابت و شاخه‏هایش به سوى آسمان قد کشیده‏اند و در هر زمانى میوه‏هایش را به اذن پروردگار مى‏دهد. خداوند براى هدایت مردم مثل‏ها مى‏زند تا متذکر شوند و پند گیرند و مثل کلمه ناپاک [کلمه شرک و انکار توحید ]همچون بوته پلیدى است که ریشه در زمین ندارد و بى‏قرار و دوام است.»
حق‏تعالى در مثل هدایتگر و نورانى فوق، ایمان و اعتقاد به وحدانیت (اولین و اصلى‏ترین اعتقاد) را همچون درختى تناور دانسته که ریشه در اعماق زمینِ حقیقت دارد و شاخه‏ها و فروع این اعتقاد (اعتقاد به عدل، هدایتگرى خداوند (نبوت و امامت) و پاداش و کیفردهى‏اش و دیگر اعتقادات فرعى) به سوى آسمان کشیده شده و گسترش یافته است و این درخت ریشه‏دار تناور و پر شاخ و برگ، در طول سال و همیشه میوه‏هاى لذیذ اخلاق پاک و متعالى و اعمال صالح و پسندیده بار مى‏آورد و اما کلمه خبیث شرک به مانند درخت و بوته خبیثى است که ریشه در زمین حقیقت ندارد و بر ظاهر زمین روییده و بى‏دوام مى‏باشد و علاوه بر آن میوه‏اى کم، تلخ، سوزان و متعفن بار مى‏آورد.
کسى که خدا را به یگانگى و حاکمیت مطلق بر جهان هستى شناخته و به صفات حسنایش ایمان آورده باشد، عدالت خداوندى را در نهاد خود شهود مى‏کند و همه جهان را بر نسق عدالت مى‏بیند و به هدایتگرى خداوند یقین مى‏یابد و پیامبران و امامان علیهم‏السلام و صلوات‏اللَّه علیهم اجمعین را مظهر هدایتگرى خداوند مى‏بیند و لازمه عدالت و حکمت خداوندى را در وجود معاد مى‏یابد. این فروع اعتقادى سر کشیده بر آسمانِ ناشى از اصل توحید، پرثمر مى‏باشند و اخلاق متعالى جود، صفا، عفو، گذشت، صبر، خوشرویى، قناعت، رضا، اطمینان، آرامش خاطر و دیگر صفات متعالى، میوه‏هاى این درخت طیّب‏اند و نتیجه این اعتقادات ناب و اخلاق متعالى، اعمال صالح فراوان و پیوسته مى‏باشد.
در مقابل این کلمه طیب و مبارک، کلمه خبیث شرک، هواپرستى، خودپرستى و صنم‏پرستى است که به سان بوته خبیث و بى‏ریشه حنظل، گند، خاردار، بى‏دوام و بد بو است و میوه‏اش تلخ‏ترین، متعفن‏ترین و سوزاننده‏ترین میوه دنیا مى‏باشد.
کسى که در نهاد خود، کلمه طیبه توحید را پرورش داده باشد، وجودش را طیب کرده و براى او همسرى طیب از سنخ خودش سزاوار مى‏باشد و صاحب نهادى که کلمه خبیث شرک در آن لانه کرده و خبیث شده، براى همسرى با وى شایستگى ندارد و خداوند بزرگ به صاحبان نهاد طیب توحید اعلام مى‏کند:
آنچه طیب است بر آنان حلال کرده و خبیث‏ها و ناپاک را بر آنان حرام نموده است. (اعراف، آیه 157)
برادر و خواهر مؤمن طیّب و طاهرى که در صدد یافتن و انتخاب همسر مناسب براى زندگى‏ات هستى، بدان که مؤمنان در درجات ایمانى متفاوت هستند و سعى کن کسى را براى همسرى برگزینى که از درجات متوسط ایمان برخوردار باشد و ثمرات اخلاقى و عملى کلمه مبارکه توحید در او ظاهر باشد و اگر در انتخاب بین چند نفر مخیّر شدى، آن را اختیار کن که درخت ایمان در وجودش تناورتر شده و ثمرات فروان‏ترى به بار آورده باشد.

پى‏نوشتها: -
1) در قرآن زن و مرد لباس همدیگر معرفى شده‏اند (بقره، آیه 187) و در آیه دیگرى لباس از جمله زینت شمرده شده است (اعراف، آیه 26) بنابراین زن و مرد زینت یکدیگرند.
2) وسائل الشیعه، ج‏14، ص‏28.
3) همان، ص‏67.
4) مکارم‏الاخلاق، طبرسى، ص‏233.
5) بحارالانوار، ج‏46، ص‏164165.
6) وسائل‏الشیعة، ابواب المتعة، باب 6، ح‏3.
7) وسائل الشیعة، ج‏14، ص‏67.
8) نور، آیه 2 و 26.
9) توبه، آیه 31.