نویسنده

 

خانواده؛ جوان و اوقات فراغت‏

احمد لقمانى‏

فرازى فروزان در زندگى‏
از فراغت میان ناز و نَعیم‏
وز ملامت میان تاب و تَبیم‏
همه، دلدادگانِ پاک‏دلیم‏
همه، تردامنان خشک‏لبیم(1)

«اوقات فراغت»، لحظات زیبا و زرین زندگى است که متفاوت از دیگر روزها و هفته‏ها، باعث رضایت درونى و افزایش شادکامى انسان مى‏شود؛ هر یک از ما را از «تکرار» و «یکنواختى» نجات مى‏دهد و با جدا شدن از «روزمرّگى»، زمینه‏ساز سلامت از هیجانات زیانبخش و احساسات منفى گردیده، شفابخش خستگى‏هاى روحى و آسیب‏هاى روانى در زندگى مى‏شود و در پرتو فراغت مطلوب، به «تعادل و سلامت روان» دست مى‏یابیم و با چنین رخداد خجسته‏اى، افسردگى‏ها، غم‏ها، غصه‏ها، تلاطم‏ها و درگیرى‏هاى متعدد و متفاوت از جسم و جان ما دور مى‏شود.
«فلسفه اوقات فراغت»، ارتباطى منطقى با «فلسفه زندگى» دارد و در حقیقت زیرمجموعه و تابعى از آن محسوب مى‏شود و با اوقات رسمى زندگى فرد نیز در ارتباط است؛ با این توضیح که هر گاه هر یک از ما بتوانیم از اوقات رسمى خود به خوبى استفاده کنیم، قادر به استفاده مطلوب از اوقات فراغت خویش خواهیم بود.
ارتباط منطقى فلسفه اوقات فراغت با هدف خلقت، ضرورت تدوین یک فلسفه ارضاءکننده زندگى را مشخص مى‏سازد و چنین بینشى نسبت به زندگى، روح رضایت را در آدمى پرورش مى‏دهد و توان لازم را براى دیگر بخش‏هاى زندگى فراهم مى‏سازد، از این‏رو چنین مى‏توان نتیجه گرفت که آنهایى بهتر از دیگران به نیازهاى زندگى خود پاسخ مى‏دهند که بهتر از آنها مى‏توانند براى اوقات فراغت‏شان، طرح و برنامه‏اى داشته باشند؛ تمدد جسم و جان، آرامش روح و روان، افزایش شادى و شادکامى پیدا و پنهان را نصیب خود سازند و در این فرصت سبز و دوست‏داشتنى، دریچه‏هایى به عالم بیرون گشوده، نگاهى نو، به خود، خلقت و خداوند بیابند و با این نگاه ناب از لغزش‏ها و ریزش‏هاى اعتقادى، اخلاقى و اجتماعى مصون مانند و فردایى بهتر، آرام‏تر، شیرین‏تر و دلنشین‏تر براى خود رقم زنند.

اوقات فراغت در آموزه‏هاى آسمانى‏

در فرهنگ و اندیشه اسلامى، اوقات فراغت با بیهودگى و معطلى یا آلودگى و روزمرّگى، همسو نیست، بلکه فراغت، فرصت مجددى براى تلاش و کوشش بى‏پایان زندگى است؛(2) که در آن گرچه «فعالیت‏هاى ظاهرى و فیزیکى» تعطیل مى‏شود اما «فعالیت‏هاى فکرى»، «جوشش شناخت و بینش درونى» و «سفر به دیار قرب و قرار الهى با پاکى نیت و تابناکى اندیشه» آغاز مى‏شود و سوغات‏هاى این سفر تا هفته‏ها و ماهها و گاه سال‏هاى بسیار، روشنى‏بخش شب‏ها و روزهاى زندگى خواهد بود.
از این‏رو امام سجاد(ع) از پیشگاه پروردگار پر مهر چنین درخواست مى‏کند:
«[خدایا]، اگر براى ما فراغتى از کارها مقدر فرموده‏اى، آن را فراغت سالم قرار ده که در آن، گناهى ما را در نیابد و خستگى به ما رو نیاورد تا (فرشتگان) و نویسندگان بدى‏ها با پرونده‏اى خالى از بیان گناهان‏مان از سوى ما بازگردند و نویسندگان نیکى‏ها به خاطر نیکى‏هایى که از ما نوشته‏اند، شادمان شوند.»(3)
چنین بینشى موجب گردیده که پاکان و خوبان در دعاهاى خود «طلب فراغت» مى‏کردند و براى اجابت خواسته خویش آن را با صلوات بر محمد و آل محمد آغاز مى‏نمودند و مى‏گفتند:
«الّلهم صلّ على محمّد و آل محمّد و ارزقنى فیه الصّحة و الفراغ ...؛(4)
خدایا! درود فرست بر محمد و آل او و روزى‏ام فرما در این ماه [مبارک رمضان ]سلامت و فراغت [براى بازگشت به خویش و توجه و توبه به سوى تو.]»
همان گونه که در روز عزیز و شریف عرفه، افزون بر دستیابى، درک حقیقى اوقات فراغت یعنى حرکت در مسیر عبودیت و رسیدن به قله قرب الهى را مى‏جوییم و از خداوند مدد مى‏طلبیم تا گشایشى شایسته در روح و روان ما پدید آید و جامه جان ما با عطر عبودیت و بندگى معطر گردد. (وَ اَذِقْنى‏ طَعْمَ الْفَراغ لِما تُحبُّ بِسِعَةٍ مِنْ سِعَتِکْ ...)(5)

اوقات فراغت؛ آسیب‏ها و آفت‏ها

صائب چو سرو و بید ز بى‏حاصلى مُدام‏
در باغ روزگار خجالت کشیده‏ایم‏
بوده است گوشه دل خود در جهان خاک‏
جایى که ما نفس به فراغت کشیده‏ایم(6)

بینش‏ها و روش‏هاى متفاوت یا متناقض ما در باره اوقات فراغت، این موضوع را چون خنده و شادى یا شوخى و شادمانى، داراى دو جلوه زیبا و روح‏نواز یا زشت و روح‏خراش کرده است، به گونه‏اى که این نعمت بزرگ الهى را که در کنار «صحت و سلامتى» قرار دارد و مورد سؤال خداى مهربان در روز رستاخیز واقع مى‏شود (ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم،(7) الصّحة و الفراغ(8))، دستخوش افراطها، تفریطها، سیاهى‏ها و تباهى‏ها مى‏کند.
این رخداد تلخ آنگاه پدید مى‏آید که «اوقات فراغت» حاصلى جز بى‏حاصلى، پوچى، بطالت و خوشگذرانى بى‏هدف نداشته باشد و تنها به عنوان «هدف زندگى»، بى‏هیچ پشتوانه انسانى و ارزشى نگریسته شود و «بیکارى» در آن، دلیل دست زدن به «هر کارى» تلقى گردد! از این‏رو برخى «فراغت زمانى»، «توانایى جسمانى» و «توانمندى مالى» را فسادآور دانسته، چنین مى‏گویند:
«اِنَّ الشَّبابَ و الفِراغَ و الجِدَة
مفسدةٌ للمرء اى مفسدة؛(9)

همانا جوانى، فراغت و ثروت موجب فساد و تباهى است، فسادى بزرگ و بسیار».
رسول گرامى اسلام(ص) با نگاهى پر نور، «فراغت» و «سلامت» را همپاى هم دانسته و در باره این دو مى‏فرماید:
«خُلّتان کثیرٌ من النّاس فیهما مفتون: الصّحة و الفراغ؛(10)
دو چیز است که بسیارى از مردم با آن امتحان شده‏اند و فریب خورده‏اند: صحّت و فراغت.» و امام على(ع) با توجه به آیه «فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ؛ پس چون فراغت یافتى به کار دیگرى بپرداز.» مى‏فرمود:
«آگاه باشید که دنیا سراى بلا و امتحان است که ساکنان آن زمانى را به فراغت، بیکارى و بیهودگى سپرى نمى‏کنند مگر آنکه حسرت و پشیمانى بسیارى بر آنان در روز قیامت خواهد بود.»(11) این راهبرد روشنگر موجب گردیده که در مجموعه معارف وحیانى و آموزه‏هاى ربانى افراد «نوّام» و «کثیرالنوم» یعنى پرخواب و کم‏کار و انسان‏هاى «کثرة الفراغ(12)» یعنى پر فراغت و کم‏فعالیت، نکوهش بسیار شوند، به گونه‏اى که مورد بغض و غضب خداوند قرار گیرند، زیرا لحظه‏هاى پر بار و سرنوشت‏ساز زندگى خود را که مهر و کابین خوشبختى آنان در دنیا و سعادت‏شان در آخرت(13) است و باید همراه با کیمیاى اطاعت و عبودیت، جاودان سازند، پوچ و بى‏ارزش ساخته‏اند.
داوود نبى(ع) با زیبانگرى خویش، مجموعه‏اى از صفات برجسته انسان‏هاى ارزشمدار و خداجو را در حدیثى چنین بازگو مى‏فرماید:
«خردمند صاحبدل، اوقات خود را جز در چهار مورد صرف نمى‏کند: مناجات با خدا، محاسبه نفس، ملاقات با دوستان صمیمى و دینى که خیرخواه او بوده و عیب‏هاى وى را به او گوشزد کنند، و لذت‏هاى پاک و شایسته که پروردگار مجاز دانسته است.»(14)

راهکارها و توصیه‏ها به اولیا، مربیان و مبلّغان‏

به کارگیرى توصیه‏ها و پیشنهادهاى زیر در تنظیم، تدوین و تصویب اوقات فراغت جوانان و نوجوانان جهت بازدهى بیشتر و شکوفایى فراوان‏تر بسیار مفید و مؤثر خواهد بود:
1. بهره‏گیرى از رایزنى و مشورت با نسل نو براى تنظیم برنامه‏هاى اوقات فراغت، اشتیاق آنان را در شروع و استقبال آنها را در استمرار برنامه‏ها به طور چشمگیرى افزایش مى‏دهد و باعث کامیابى، موفقیت و خرسندى مسئولان مى‏شود.
بى‏گمان این سخن به معناى «اقتدا» به یکایک خواسته‏هاى جوانان نیست، بلکه «احترام» و توجه به ذوق و ذائقه یا میل و علاقه آنان است تا هر لحظه و هر روز از روزهاى شیرین و به‏یادماندنى ایام فراغت، با سختى و تلخى جانکاه از سوى شرکت‏کنندگان و اولیاى امور طى نشود. این تدبیر شایسته و بایسته از آن‏رو است که ما به این باور دست یابیم که خواسته‏هاى هر نسل با نسل‏هاى دیگر متفاوت و گاه متناقض است و هرگز نمى‏توان با تنظیم برنامه‏هایى خاص و مورد علاقه خود، آن هم پشت درهاى بسته، جمعیت‏هاى نوجوانان و جوانان را روزها و هفته‏ها در مکان‏هایى معین دعوت نمود و انتظار اجابت و موفقیت داشت!
این توجه آنگاه خود را مهم‏تر جلوه‏گر مى‏سازد که بدانیم نسل امروزى بیش از سن خود «مى‏بیند»، «مى‏یابد» و «مى‏فهمد»، از این‏رو قدرت «ترسیم» و «تحلیل» شگرفى از خود نشان مى‏دهد و گاه اولیا و مربیان را با پرسش‏هایى برتر از توان آنان در پاسخگویى روبه‏رو مى‏سازد، گرچه آنها از افراد تحصیل‏کرده و برتر اجتماع محسوب شوند!!
2. رعایت «تنوع روحى» نسل نو بر موفقیت برنامه‏ریزى و اجراى آنها به طور غیر قابل باورى مى‏افزاید و گاه در یکایک مراحل، حرف اول را مى‏زند! این مهم از آن‏روست که نوجوانان و جوانان، «تنوع‏طلب»، «نوگرا» و گاه «ساختارشکن» هستند و از برنامه‏هاى «خشک و بى‏روح» یا «رسمى و سطحى» که جسم را در بند و روح را در زنجیر مى‏کند، به هیچ گونه استقبال نمى‏کنند و هر گاه مجبور به پذیرش شوند، فاصله‏اى بیش از زمین تا آسمان بین جسم و جان‏شان وجود دارد و به اصطلاح «دل نمى‏دهند»، بدین خاطر با کمترین بهانه‏اى، بزرگ‏ترین روزنه‏اى براى گریز از محیط مى‏یابند و به این شیوه‏ها افتخار مى‏کنند.
به یقین توجه به شور و نشاط، تنوع‏طلبى و نوگرایى این نسل از تکرار خستگى و افسردگى آنها جلوگیرى مى‏کند و از «بى‏خیال»بازى یا «وِلِشْ»گویى، یعنى بى‏مسئولیتى آنان به طور قابل توجهى مى‏کاهد و در مقابل نوعى نشاط و شادکامى، تخلیه انرژى متراکم بدن و مسئولیت‏پذیرى ویژه در روزها و هفته‏هاى اوقات فراغت به آنها مى‏بخشد و این پدیده یعنى «ارتباط سالم»، «درک متقابل» و «فهم درست حقایق»؛ رخدادى خجسته و مبارک که گاه در محیطهاى تعلیم و تربیت با قحطى بسیارى روبه‏روست و ماهها و سال‏هاى جوانى را با تیرگى و خستگى و بى‏انگیزگى همسو مى‏سازد و «فرصت‏کشى» را یگانه ارمغان آن مى‏نماید.
3. ترغیب جوانان به استفاده از «خلوت شخصى» و «لحظاتى با خود بودن» موجب تقویت ذهن و رشد خودآگاهى آنان مى‏شود، علاوه بر آن، درک جامع‏ترى از زندگى نیز به دست مى‏آورند.
اندک آشنایى با گروههاى سنى مختلف جامعه بخصوص میانسالان و کهنسالان، گویاى این واقعیت پیدا و پنهان است که دورى از خودشناسى و خلوت با خویشتن، باعث گم گشتن در کوچه پس‏کوچه‏هاى روزمرّگى و پرداختن به جلوه‏هاى ظاهرى زندگى بدون توجه و تأمل در جلوه‏هاى جاودان حیات مى‏شود. آنان که از اوان عمر - به ویژه نوروز نوجوانى و بهار جوانى - آموخته‏اند که ساعتى از شبانه‏روز یا هفته را باید به مرور دفتر عمر خویش بپردازند و با مطالعه درس‏آموز و عبرت‏پذیر، سطر سطر آن را بازبینى نمایند، در نخستین گام‏هاى سردرگمى و حرکت به سوى تندبادهاى پوچى و نیستى، به سوى صراط هدایت و سعادت باز مى‏گردند و به جبران حیرانى‏ها مى‏پردازند، اما کسانى که این لحظات زیبا و زرّین را فراهم نمى‏کنند و نمى‏دانند «چرا» باید زندگى کنند؟ و «چگونه» باید زندگى کنند؟ سال‏هاى بسیارى را به «خوردن براى دویدن» و «دویدن براى خوردن» رو مى‏کنند و تنها با «رؤیا و خیال» بى‏هیچ اندیشه ناب و نورانى، یگانه سرمایه آسمانى خویش، یعنى عمر خود را از دست مى‏دهند و در پایان دلشکسته و ورشکسته با خود زمزمه‏اى بى‏فایده مى‏کنند که:
عمرى به جز بیهوده بودن سر نکردیم‏
تقویم‏ها گفتند و ما باور نکردیم‏
دل در تب لبیک تاول زد ولى ما
لبیک گفتن را لبى هم، تر نکردیم(15)

4. تشویق نسل جوان به داشتن برنامه‏اى مفید و جامع که شامل ورزش و فعالیت‏هاى فیزیکى، کتابخوانى بر اساس یک سیر منظم مطالعاتى، جبران عقب‏افتادگى‏هاى احتمالى آموزشى، پرورش ذوق، هنر و سلیقه‏هاى متنوع، آموزش مهارت‏هاى اجتماعى، تعلیم دوره‏هاى مختلف زبان و رایانه، تقویت مبانى دینى و اخلاقى، مطالعه زندگى‏نامه الگوها و پیشوایان الهى و سایر موارد مفید، ارزنده و سازنده باشد، آنان را در تحقق زندگى متعادل، بالنده و پویا یارى خواهد نمود.
به یقین هر گاه در سیر برنامه‏ها، بیش از «تعلیم» به «تربیت» و «پرورش» ابعاد جسمانى و روحانى توجه شود و سرآمد تمامى برنامه‏ها، «کشف انسان از سوى خود» و «شناخت استعدادها و نیروهاى بالقوه» قرار گیرد، یادگارى ماندگار از اوقات فراغت براى تمامى عمر باقى مى‏ماند که همچون مشعلى شعله‏ور، راه امروز و فرداى نسل جوان را پر نور و پر فروغ مى‏سازد.
5. مراقبت از فعالیت‏هاى اجتماعى، رفت و آمدها و معاشرت‏ها در ایام فراغت، یک ضرورت غیر قابل انکار است؛ زیرا در اوقات فراغت، میزان جرایم و بزهکارى‏ها افزایش مى‏یابد و در این ایام بیشترین گرایش‏ها به سوى رفتارهاى ضد اجتماعى، معاشرت‏هاى آلوده و دوستى‏هاى مشکوک صورت مى‏گیرد.(16) این رخداد تلخ - که گاه فرصت جبران را از جوان و خانواده او سلب مى‏کند - بدین خاطر است که:
اولاً: انرژى نهفته در وجود جوان همراه با هیجانات و احساسات این سن چنین حرکت‏هایى را فراهم مى‏سازد.
ثانیاً: انتظارات و توقعات رؤیایى و غیر قابل باور نسل نو براى ثروتمند شدن آن هم در یک شب، بى‏هیچ تلاش و کوششى در اغلب جوانان به چشم مى‏خورد.
ثالثاً: دست‏هاى پیدا و پنهانى در صدد سوق دادن جوانان پاک‏نهاد و روشن‏ضمیر ایران اسلامى یعنى آینده‏سازان این مرز و بوم به سوى فساد، فحشا، اعتیاد و انحراف هستند تا امروزِ آنان را سیاه و فردایشان را تباه سازند و امواج پر خروش و تأثیرگذار، جوانان خداجو و دین‏باور را بى‏هویت، در دست دشمنان اسیر سازد تا با یک اشاره حتى آرایش ظاهرى، آنان را از آن سوى مرز مشخص سازند! مسئولیت بسیار سنگین همه ما، «مراقبت» نه «دخالت» و «پیشگیرى» نه «گیردهى» است تا بى‏هیچ دخالت مستقیم، باید و نباید آزاردهنده، خدشه به استقلال شخصیتى نسل جوان، این ایام با سلامت و سعادت سپرى شود و پر نشاط و پر شور همراه با پاکى و تابناکى به آینده‏اى زیبا و امیدآفرین رو کنند.

پى‏نوشتها:
1) ملک‏الشعراى بهار.
2) جوان و نیروى چهارم زندگى، دکتر محمدرضا شرفى، ص‏34 و 33.
3) صحیفه سجادیه، دعاى یازدهم، ج‏1، ص‏63 (ترجمه غرویان).
4) الاقبال بالاعمال الحسنه، سید بن‏طاووس، ج‏1، ص‏83.
5) همان، ج‏2، ص‏100.
6) صائب.
7) سوره تکاثر، آیه 8.
8) مجمع‏البیان، طبرسى، ذیل آیه 8 سوره تکاثر، ر.ک: الانوار الساطعة، ج‏5، ص‏83.
9) ریاض‏السالکین، ج‏3، ص‏425.
10) فروع الکافى، ج‏2، ص‏152.
11) شرح نهج‏البلاغه، ابن‏ابى‏الحدید، ج‏17، ص‏145.
12) ریاض‏السالکین، ج‏2، ص‏455؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص‏103.
13) غررالحکم، ص‏158، ح‏3014.
14) کنزالعمّال، 5281.
15) قیصر امین‏پور.
16) ر.ک: جوان و نیروى چهارم زندگى، ص‏35.