مادر داوودِ مفقودالاثر
در استقبال از نیمه رجب‏

حضرت امام صادق(ع) برادرى رضاعى داشتند به نام داوود که هر دو از اُمّ‏خالد، مادر داوود شیر مى‏خورده‏اند.
در زمانى که منصور خلیفه ستمگر، تنى چند از سادات و آل‏ابى‏طالب را دستگیر و زندانى کرد، داوود بن‏حسن بن‏حسن بن‏على(ع) را نیز در غل و زنجیر به عراق برد و در سلولى انفرادى حبس کرد.
مادر داوود مى‏گوید: چنان از فرزندم بى‏خبر بودم که دایم به درگاه الهى تضرع و دعا مى‏کردم و از برادران اهل دیانت و اجتهاد مى‏خواستم که در این مورد دعا کنند و خودم در تمام این دعاها اثر اجابت نمى‏دیدم.
با چنین وضعى نزد حضرت امام جعفر صادق(ع) رسیدم. آن حضرت از حال داوود پرسیدند، عرض کردم: مولاى من، مدتى طولانى است که داوود از من دور افتاده، در عراق زندانى است و من از او بى‏خبرم.
حضرت فرمود: چرا به دعاى استفتاح متوسل نمى‏شوى در حالى که به واسطه آن دعا درهاى آسمان گشوده مى‏شود و دعا به اجابت مى‏رسد و خداوند متعال جز بهشت را پاداش آن قرار نداده است.
کیفیت دعا را از حضرتش پرسیدم، فرمود: اى ام‏داوود! ماه بزرگ رجب که ماه خدا و ماه استجابت دعاست نزدیک است. سه روز سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم آن را روزه بگیر. روز نیمه، هنگام ظهر، غسل کن. نافله ظهر را با رکوع و سجود نیکو به جاى آور. آنگاه نماز ظهر را بخوان و ... (شرح اعمال در کتاب مفاتیح‏الجنان - اعمال ماه رجب و نیمه آن - آمده است و حضرت تأکید فرموده‏اند که اعمال در لباسى پاکیزه و محلى تمیز که حتى‏الامکان کسى با تو سخن نگوید، انجام شود و تلاش کن دعا با قطره اشکى هر چند مختصر همراه باشد که سوز دل و ترى چشم نشانه اجابت دعاست. و حضرت در باره شرافت این دعا و عظمت آن و قرین بودنش به اجابت و آثار مهمى که دارد، بیاناتى به ام‏داوود فرموده‏اند.)
بانوى صالحه (ام‏داوود) مى‏گوید: دعا را نوشتم و از خدمت حضرتش بیرون رفتم. ماه رجب رسید و طبق دستور حضرت عمل کردم. شب خوابیدم و در خواب، همه انبیا و فرشتگانى را که در آن دعا به ایشان سلام کرده بودم دیدم و پیامبر(ص) به من فرمود: اى ام‏داوود! به تو بشارت باد که همه اینان براى تو شفاعت مى‏کنند و تو را به برآورده شدن حاجتت بشارت مى‏دهند. بشارت باد بر تو که خداوند تو و فرزندت را حفظ مى‏کند و او را به تو باز مى‏گرداند. ام‏داوود مى‏گوید: بیدار شدم و از آن لحظه، تنها به اندازه پیمودن سریع مسافت عراق تا مدینه به من گذشت که فرزندم داوود وارد شد. از احوالش که پرسیدم گفت: در عراق در بدترین وضعیتى در حبس بودم تا روز نیمه رجب که شب شد و خوابیدم و در خواب تو را به سجاده نمازت و مردانى آسمانى را در حال تسبیح خدا دیدم که یکى از ایشان مرا بشارت داد که اى فرزندِ بانوى صالحه، خداوند دعاى مادرت را مستجاب فرمود. بیدار که شدم فرستاده منصور بر در بود. دستور داد مرا آزاد کنند و سوارى تیزرو در اختیارم بگذارند و اکنون به مدینه رسیده‏ام.

«کتاب اقبال‏الاعمال، سید بن‏طاووس‏
در فضل اعمال نیمه رجب»