زنان و اهداف تربیتى دوره هاى مختلف زندگى 3 - 28 تا 42 سالگى


 

زنان و اهداف تربیتى دوره‏هاى مختلف‏
«قسمت سوم»
28 تا 42 سالگى‏

مریم معین‏الاسلام‏

روانشناسان معتقدند که دوران سى سالگى، دوره تحول یا تغییر ساختارى است. زنان سعى مى‏کنند در این دوره به ساخت موجود زندگى خود خاتمه دهند و امکان خلق ساختار جدیدى را به وجود آورند. در این دوره فراز و نشیب‏هاى بسیارى هست. براى جریان پختگى و رشد در زندگى ابتدا ساختار زندگى قبلى ما سیر نزولى و بعد به سوى ساختار جدید سیر صعودى پیدا مى‏کند.
دوره‏اى است که سال‏هاى اواخر جوانى را به میانسالگى گره مى‏زند. فرد در این دوره در صدد ارزیابى موقعیت خود است که این ارزیابى منجر به رشد و افزایش تکامل تدریجى او مى‏گردد.
به روایت لوسینون، روانشناس فقید دانشگاه یِل، که تحقیقات گسترده در زمینه دوران زندگى زنان که براساس مصاحبه جامعى با چهل و پنج تن از زنان در سنین اواخر جوانى تا اواسط چهل سالگى به عمل آورده، به نکات جالبى در این دوره دست یافته است. او مى‏گوید نقش اساسى تحول سى سالگى از بیست و هشت سالگى تا سى و دو سالگى، اکتشاف امکانات جدید و به پایان رساندن کارهاى نیمه تمام گذشته است، که مى‏توانند مانعى در جهت رشد یک زن باشند.
در ارزیابى که خانم‏ها در این دوره از زندگى خود دارند سؤالاتى جدى است که در ذهن زن ایجاد مى‏شود. از جمله: چگونه بین خانواده‏ام و حرفه‏ام هماهنگى لازم را ایجاد کنم؟ آیا بایستى در صدد ایجاد هماهنگى برآیم؟ آیا ازدواج در سنین پایین کار صحیحى است؟
مطرح کردن این سؤالات با نگرانى‏هاى اجتماعى، مثل نگرانى ناشى از عدم باردارى باعث اغتشاش و آشفتگى در وى مى‏گردد. و سؤالاتى مثل اینکه آیا به کوشش خود براى بچه‏دار شدن ادامه دهد؟ یا آنکه برنامه خود را عوض کند؟ سؤال اصلى تحولات سى سالگى این است که «من واقعاً چه مى‏خواهم؟»(1)
از این‏رو مهم‏ترین هدف تربیتى زن در این دوره پاسخگویى به این سؤال مهم است.
و هدف دیگر، افزایش سازگارى وى با واقعیت‏هاى زندگى مثل نازایى و همچنین ایجاد سازش تعادل و قدرت ارزیابى مجدد از ساختار زندگى است.
به هر حال اگر زنان در این دوره به اهداف خود برسند به موهبت تحولات سى سالگى که مشخص شدن ارزش‏هاست، دست مى‏یابند. آنان در ارزیابى خود مى‏فهمند که در زندگى یک زن چه چیز حائز اهمیت است و معیارهاى موفقیت کدامند؟ و میراثى که مى‏توانیم براى فرزندان‏مان بر جا گذاریم چیست؟

تعیین خواسته‏هاى یک زن از زندگى‏

همان طور که توضیح داده شد اساسى‏ترین سؤالى که در این دوره در ذهن زن مى‏آید این است که بداند واقعاً چه مى‏خواهد؟ در زندگى به دنبال چه چیز است؟ و چه انتظاراتى از زندگى دارد؟
زنان براى اینکه رشد و تحول جدید را در ساختار زندگى خود بدهند اولین کارى که باید بکنند پیدا کردن پاسخى مناسب براى این سؤال اساسى در زندگى‏شان است. عدم پاسخگویى به این سؤال موجب مى‏شود تشویش و نگرانى در زن ایجاد شود و نهایتاً نتواند یک ارزیابى خوب و صحیح از زندگى گذشته خود داشته باشد تا بتواند ساختارى اصولى‏تر براى زندگى جدید خود بنا نماید.
زنان باید بدانند آنان هم مانند مردان از نیازها و خواسته‏هاى مستقلى برخوردارند. برخى از زنان ممکن است در نقش یک زن خانه‏دار به خودشکوفایى برسند. در حالى که عده‏اى ممکن است با منحصر کردن خود در امور خانه‏دارى دچار پژمردگى و افسردگى شوند و یکنواختى کار، آنها را دچار آزادگى و اختلال روانى نماید. به هر حال باید خود زنان بفهمند چه چیزى در زندگى آنان را به رضایت مى‏رساند؟ خواسته خود را تشخیص دهند و براساس آن ساختار جدیدى براى زندگى خود بیابند.
اگر آنان پاسخ این سؤال خود را بیابند مى‏توانند به بالاترین درجه احساس رضایت و خوشبختى برسند.
چرا که وقتى خواسته‏هاى «من» مشخص شد و نیازها مورد ارزیابى قرار گرفت و من مطابق با خواسته‏ها و نیازهاى خود، اهداف زندگى خود را مشخص کردم آن موقع است که احساس خوشبختى مى‏نمایم.

افزایش سازگارى با واقعیت‏هاى زندگى‏

با توجه به اینکه در این دوره تقریباً واقعیت‏هاى تلخ و شیرین زندگى مشخص شده‏اند و زندگى از ثبات بیشترى برخوردار گردیده است، به همین جهت واقعیت‏ها هم کاملاً مشخص شده است. از این‏رو یکى از اهداف تربیتى در این دوره افزایش سازگارى و پذیرش واقعیت‏هاى موجود زندگى و پیدا کردن راه حل‏هاى مناسب براى کنار آمدن با این واقعیت است. به طور مثال در این دوره براى زنان توانایى و یا عدم توانایى آنان براى مادر شدن مشخص مى‏گردد. و این واقعیت براى زنى که قادر به فرزنددارشدن نباشد، مشخص مى‏گردد. از این‏رو باید در این دوره بفهمد که با این واقعیت چگونه باید کنار بیاید و چه باید بکند؟ او باید بداند با این ناکامى در زندگى خود چه کند تا تحت استرس‏هاى شدید و افسردگى یا اضطراب نگردد. و یا چه کند که زندگى زناشویى او دچار تزلزل و یا از هم پاشیدگى نگردد.
او باید بیابد که براى ایفاى نقش مادرى که جزء خواسته و نیازهاى روانى یک زن است آیا روش‏هاى مختلف و متعدد دیگرى وجود دارد. یا اینکه اجراى نقش مادرى نیازمند داشتن فرزند است.
بدیهى است که زنان از راههاى مختلف مى‏توانند به این نیاز خود پاسخ دهند؛ راههایى مثل پرداختن به تربیت و پرورش اطرافیان خود مثل برادر، خواهر و یا بچه‏هایى که بدون سرپرست در جامعه هستند. یک زن مى‏تواند با پرورش و تربیت افرادى غیر از فرزند خود به یک زندگى پر محتوا و بانشاط دست یابد. یا او مى‏تواند با خلق آثار علمى - پژوهشى از یک زندگى خوب بهره‏مند گردد.
پس یکى از اهداف تربیتى در این دوره پیدا کردن راهکارها و راهبردهاى مؤثر و مفید و جایگزین‏هاى مناسب براى مقابله با واقعیت‏هاى تلخ زندگى و افزایش میزان سازگارى با مسائل و مشکلات زندگى است.
مهم‏ترین عامل نیز براى افزایش میزان سازگارى با مسائل و مشکلات، تقویت ایمان و توکل به خداوند است که باید براى نیل به این هدف سعى در ارتقاى سطح ایمان و راضى به رضاى پروردگار بودن، نماید. و القاى این مسئله مهم که حضرت على(ع) به آن اشاره مى‏کند و مى‏فرماید: «مرارة الدنیا، حلاوة الاخرة؛ تلخى در دنیا، شیرینى در آخرت را در پى خواهد داشت»(2) و با تقویت روحیه آخرت‏گرایى از واقعیت‏هاى تلخ زندگى به عنوان پلکانى براى صعود به سوى کمال نهایى و قرب الهى بهره جوید.

ارزیابى و تعادل‏بخشى ساختار زندگى‏

از آنجا که زنان در این دوره از تنوع روابط برخوردارند، به همین جهت باید در این دوره ضمن ارزیابى روابط بتوانند به تعادل در ارتباطات و نهایتاً در ساختار زندگى خود دست یابند. مثلاً یک مادر جوان شاغل حداقل از شش ارتباط متنوع برخوردار است. او باید بتواند یک ارزیابى درست از این ارتباطات داشته باشد تا بر این اساس بتواند به یک تعادل منطقى در ساختار جدید زندگى خود دست یابد. او از یک طرف رابطه با همسر خود و بعد با کودکش، خودش، شغلش، دوستان و اعضاى دیگر خانواده همه را باید تنظیم کند. او باید ارزیابى کند که کدام یک از دو ستون اصلى این ارتباطات یعنى کار و یا اداره امور خانواده تقدم دارد. و باید در صدد ایجاد هماهنگى بین هر دو بر آید.
زنان در این دوره به یک جدال درونى براى ایجاد تعادل بین دو الگوى متعارض یعنى شغل و خانواده مى‏شوند، بایستى براى از بین بردن این تعارض به گونه‏اى برنامه‏ریزى نمایند که ضمن اولویت به کار خانه و خانه‏دارى، بتوانند با پذیرش یک شغل به صورت نیمه وقت و ... بین هر دو جمع نمایند. تا بعد از این دوره که بچه‏ها مى‏روند و آنان از فراغت بیشترى برخوردار مى‏گردند، بتوانند ساعات بیشترى را به امور دلخواه خود در خارج از منزل یا داخل بپردازند؛ و در این صورت است که از زندگى متعادل‏تر و پر آرامش‏ترى در آینده بهره‏مند خواهند شد.
در آموزه‏هاى اسلامى ضمن اینکه ممانعتى از اشتغال خانم‏ها نشده است و حتى گاهى توسط پیامبر اکرم(ص) تشویق نیز مى‏شدند.(3) ولى یکى از شرایط اصلى و مهم در اشتغال براى زنان، اصالت دادن به وظیفه مادرى و همسرى است و اگر خانمى بتواند ضمن حفظ این اصالت و اولویت به امورى که متناسب با ساختار روانى و جسمى خانم‏هاست براى رشد اجتماعى آنان نیز بسیار مؤثر است و در این صورت از روحیه شادتر و امیدوارترى در زندگى برخوردار خواهند بود. چرا که یکنواختى کار خانه و خانه‏دارى و عدم رشد و پویایى خانم‏ها در این امور و عدم ارضاى نیازهاى روانى آنان، چه بسا منجر به ایجاد افسردگى و اضطراب در آنان مى‏گردد؛ بالاخص براى خانم‏هایى که توان خود را بیشتر از امور جارى خانه مى‏بینند و پرداختن صِرف به امور منزل متناسب با توانمندى آنان نمى‏باشد از این جهت دچار افسردگى مى‏باشند. البته باید توجه داشت اگر خانم‏ها بیش از توان خود اشتغال به امور داشته باشند این نیز مشکلاتى را براى آنان در پى خواهد داشت. از این‏رو باید اشتغال آنان چه در منزل و چه در بیرون از منزل متناسب با ساختار روحى، روانى و جسمانى آنان باشد و نیز به اندازه توان آنان باشد نه کمتر از توان آنها و نه بیشتر. در این صورت است که زنان از احساس خوب خوشبختى و رضایت برخوردار خواهند شد.
و به همین جهت یکى از توصیه‏هاى درس‏آموز مولاى متقیان حضرت على(ع) در نامه سى و یک نهج البلاغه به فرزندشان امام حسن(ع) این است که مى‏فرمایند:
«و لا تملّک المرأة ما جاوز نفسها.» یعنى بیش از توان و اندازه خانم‏ها نباید به آنان مسئولیت‏هاى متعدد واگذار گردد. زیرا همان طور که حضرت در ادامه مى‏فرمایند باید توجه به این داشته باشیم که «المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة» زنان از ساختار جسمى و روحى بسیار لطیفى برخوردارند که سریع در زیر بار تکالیف و مسئولیت‏هاى سنگین، پژمرده مى‏شوند و نشاط را که لازمه یک زندگى گرم و صمیمى است از دست مى‏دهند.
پس یکى از اهداف تربیتى در این دوره براى زنان شاغل این است که بتوانند ضمن ارزیابى، اولویت را به امور خانه دهند و در ضمن آن با ایجاد هماهنگى و رعایت تعادل بتوانند به اشتغالات مفید علمى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى متناسب با شرایط خود بپردازند تا بتوانند زندگى سرشار از روح امید، رشد و پویایى و نشاط داشته باشند.

اهداف تربیت زنان از 35 تا 42

زنان در این دوره از کارکشتگى خاصى، هم در امور خانه و هم در صورت شاغل بودن در محیط کار برخوردار هستند.
بزرگ‏ترین مسئله عاطفى زنان در این دوره مربوط به زندگى زناشویى مى‏باشد. طبیعى است که در گذشته زندگى مشترک آنان از لطف و صفاى خاصى برخوردار بوده است. اما پس از گذشت چندین سال از روابط مشترک، تغییراتى در زندگى رخ مى‏دهد و عمده‏ترین مسئله در این دوره چگونگى حفظ و حراست روابط زیباى سابق مى‏باشد.
چرا که روزهاى اول زندگى پر از هیجان است و هر دو با احساس نزدیکى عاطفى به بنا نهادن اولین پله‏هاى زندگى مشترک‏شان مى‏پردازند، اما حالا وجود بچه‏ها و مسائل و مشکلات پیچیده آنان و تعهدى که پدر و مادر در قبال آنان احساس مى‏کنند، و آنقدر فکر و ذهن آنان را مشغول کرده است که حتى تعطیلات آخر هفته را هم مسائل بچه‏ها پر کرده است و آنان کمتر وقت مى‏کنند که به نیازهاى عاطفىِ هم توجه نمایند و با هم ارتباط لطیف و عاطفى داشته باشند.
مسئله دیگرى که در این دوره به ذهن خانم رخنه مى‏کند این است که آیا هنوز هم شوهرش او را دوست دارد و مثل اوایل زندگى او را دلپذیر و خواستنى مى‏داند یا خیر؟ و گاهى فکرهاى منفى دیگرى مثل اینکه نکند همسر او با فرد دیگرى در رابطه باشد به ذهن مى‏آید.
و اینجاست که زن چون از رویارویى مستقیم با همسرش و از بیان احساساتش وحشت دارد، مرتب با اشاره و کنایه با شوهرش حرف مى‏زند و یا از کار او گلایه مى‏کند و فردى کم‏طاقت و بداخلاق مى‏شود و بهانه‏گیر نسبت به کوچک‏ترین مسائل، و متقابلاً شوهر هم شروع به بهانه‏گیرى مى‏کند و از رفتار زن شکایت دارد و نتیجه این امر، دور شدن روزافزون آن دو از همدیگر خواهد بود. و در صورت عدم توجه و اقدام بموقع مى‏تواند عاملى مهم براى از هم پاشیدگى کانون خانواده باشد. نکته جالب توجه این است که بالاترین آمار طلاق، در این دوره مى‏باشد.
از این‏رو یکى از اهداف تربیتى در این دوره باید حفظ روابط زناشویى از زوال باشد و همچنین به کمال رساندن آن دسته از مراحل رشدى که احتمالاً در سال‏هاى گذشته موفق به تکمیل آنها نشده است.

حفظ روابط زناشویى از زوال‏

همان طور که در مقدمه بحث مطرح شد عمده مشکل اساسى در این دوره، ایجاد مشکل در روابط زناشویى مى‏باشد، که باید بموقع به آن توجه شود و قبل از آنکه مسئله، حاد و غیر قابل اصلاح گردد، براى حل آن تدابیرى اندیشه شود و باید خانم‏ها در این دوره به سمتى بروند که بتوانند روابط زناشویى را مانند اوایل زندگى با همان صفا و نشاط حفظ نمایند.
به نظر مى‏رسد که اولین قدم براى حفظ روابط زناشویى در این دوره این است که نباید به افکار منفى اجازه رشد و گسترش داده شود که در این صورت ضررى جدى به روابط ایجاد مى‏شود و عزت نفس طرفین تضعیف مى‏گردد.
گام بعدى، استفاده از فرصت‏هایى است که زنان در اختیار دارند و مى‏توانند از آنها در جهت حل مسائل زندگى خود استفاده کنند. فرصت‏هایى مثل آخر هفته و یا نیم ساعت قبل از خواب و یا ایجاد فرصتى براى مسافرت بدون حضور بچه‏ها ... که به تناسب اقتضائات خانواده مى‏شود فرصت‏هایى را ایجاد کرد و در این فرصت‏ها به گفتگوى عاطفى با یکدیگر پرداخت و قبل از اینکه احساسات منفى تبدیل به یک زخم کهنه و مزمن شود، به درمان آن همت گماشت. آنان باید هر چه زودتر در صدد بحث و گفتگو و در میان نهادن احساسات خود بر آیند.
زنان باید بدانند که ایجاد ارتباط، ستون اساسى هر نوع تغییرى است و توجه به این سخن گهربار حضرت على(ع) کنند که به یکى از یاران خود فرمود: تمام وقت خود را صرف پرداختن به امور فرزندان خود نکن؛ چرا که انسان نیازمند به فرصت‏هایى است که به خود و مسائل مورد نیازش بپردازد. (نهج‏البلاغه)
گام سوم، بیان احساسات و نیازهاست. اگر شوهر قادر به خواندن افکار و درک احساسات زن نمى‏باشد او خود باید براى حفظ زندگى از زوال، نیازها و احساساتش را به همسرش بشناساند.
گام چهارم، توجه به نیازهاى عاطفى طرفین است. ما باید بدانیم که ارضاى نیازهاى جنسى با ارضاى نیازهاى عاطفى با هم متفاوت است. گوش کردن به درد دل یکدیگر و گفتگوى صمیمانه توجه به نیازهاى عاطفى است.
گام پنجم، عوض کردن عکس‏العمل‏هاى خود در قبال کمبودها است. یک زن شاغل باید به جاى اینکه از کمبود وقت گلایه کند، از اینکه ساعات طولانى بیکار نیست و اینکه مشغول بودن، خود، عامل بسیار مثبتى است که او را از بسیارى از تفکرات، خیالات و بیهوده‏کارى‏ها حفظ مى‏کند و اشتغالات باعث شده است که یک زندگى مثبت و مؤثر داشته باشد، و به یاد آورد زنانى که در اثر داشتن فرصت زیاد و کارهاى یکنواخت دچار مسائل و مشکلاتى گردیده‏اند.
و همین طور اشتغالات زیاد همسر خود را به جاى اینکه یک کمبود احساس نماید و گلایه داشته باشد به عنوان یک عامل مثبت در زندگى به حساب آورد و بداند مرد اگر ساعات طولانى در خانه باشد مسائل خاص و مشکلات دیگرى را مى‏آفریند. باید بدانیم که زندگى پر مشغله، به مفهوم یک زندگى ناخوشایند نیست. اگر تعادل در میزان اشتغالات حفظ گردد، اشتغالات، خود نوعى فرصت مغتنم است. به بیان دیگر زنان در این مرحله باید به جاى منفى‏نگرى، سعى در مثبت‏نگرى داشته باشند و به نکته‏هاى مثبت زندگى خود توجه داشته باشند، که در این صورت است که عکس‏العمل آنان در مقابل کمبودها، متفاوت مى‏گردد.
به کمال رساندن مراحل رشدى تکمیل نشده‏
یکى دیگر از اهداف تربیتى زنان در این دوره، توجه به گذشته و بازنگرى در مراحل رشدى که در دوره‏هاى قبل پیرامون آن سخن به میان آمده است، تا در صورت مشاهده نواقص و بعضى از مراحل، باید به تکمیل آنها پرداخت.
تکمیل مراحل قبلى رشد نیاز به درمان دارد و زخم‏هاى کهنه را با عقل و درایت درمان کرد. یعنى یک شى‏ء کهنه و از کار افتاده را به چیزى گرانقدر و پر دوام تبدیل نمود.
اگر ما قادر باشیم میان نقش‏هاى مختلف، هماهنگى ایجاد کنیم و بتوانیم مراحل قبلى را که در سال‏هاى گذشته موفق به تکمیل آنها نشده‏ایم، تکمیل کنیم در این صورت آمادگى لازم را براى ورود به دوران میانسالى و تحولات آن خواهیم داشت.
یادآورى: مجله بحث زنان در دوره میانسالى (42 تا 49 سالگى) را پیشتر در شماره 130، دى‏ماه 1381 تقدیم خوانندگان کرده بود.

پى‏نوشتها: -
1) ر.ک، جلوه‏هاى زندگى یک زن، ص‏136.
2) بحارالانوار، ج‏70، ص‏119.
3) قرآن کریم کسب و تلاش اقتصادى مردان و زنان را تأیید کرده و مالکیت آنان را بر آن مترتب ساخته است: «للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن؛ براى مردان از آنچه کسب کرده‏اند بهره‏اى است و براى زنان نیز از آنچه کسب کرده‏اند بهره‏اى است.»، نساء، 32.
اشتغال در عصر پیامبر(ص) به شکل گسترده به چشم مى‏خورد و در تمامى شغل‏هاى رایج آن زمان، زنان حضور داشتند. زینب دختر جحش به صنایع دستى اشتغال داشت. زنى به نام زینب پزشک قبیله بنى‏داوود بود و مریضان را مداوا مى‏کرد (المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج‏4، ص‏1565) و زنانى بسیار به امر شبانى و دامدارى اشتغال داشتند مانند سلامه و ام‏هانى (ابن‏اثیر، همان، ص‏477) و زنانى چون قیله به تجارت اشتغال داشتند (همان، ص‏525). همچنین روایتى از قول امام صادق(ع) در کافى، ج‏5، ص‏119، ح‏2 آمده است که زن آرایشگرى به محضر پیامبر اکرم(ص) رسید. پیامبر(ص) فرمودند: آیا شغل خود را رها کرده‏اى؟ گفت: اى رسول خدا(ص)، هنوز آرایشگرى مى‏کنم مگر آنکه شما مرا از آن باز دارى. پیامبر(ص) به او فرمودند: آن شغل را داشته باش ولى هر وقت آرایش کردى چهره را با پارچه پاک مکن این پاره پارچه‏ها جلوه چهره را مى‏گیرد و گیسو را به گیسو پیوند مزن.
و در روایت دیگرى در همان منبع، ج‏6، ص‏38، ح‏6 از قول امام صادق(ع) آمده است که فرمودند: هنگامى که زنان از مکه به مدینه هجرت کردند در بین زنان، زنى به نام ام‏حبیب بود که به شغل ختان دختران مشغول بود. وقتى پیامبر خدا(ص) او را دیدند فرمودند: کار پیشینت را دارى؟ پاسخ داد: آرى یا رسول‏اللَّه، مگر اینکه شما مرا از آن باز دارید. حضرت فرمود: خیر.