خانواده ، جوان ، مطالعه و اشتیاق به آن

نویسنده


 

خانواده، جوان، مطالعه و اشتیاق به آن‏

احمد لقمانى‏

آینه اندیشه انسان‏

ما همان گونه زندگى مى‏کنیم که مى‏اندیشیم و «افعال» ما محصول «افکار» ماست و مطالعه، زلال‏ترین سرچشمه و غنى‏ترین منبع تغذیه اندیشه‏هاى انسان است.
جایگاه مطالعه در زندگى جوانان، اهمیتى افزون‏تر دارد، زیرا آنان از قدرت حافظه و نیروى اندیشه و اراده جوانى برخوردارند و علاوه بر آن براى تکمیل تجربیات زندگى، نیاز بیشترى به مطالعه دارند تا اندیشه‏هاى دیگران را به تفکر خویش پیوند زنند و راه و رسم زندگى را به مدد توانایى فکرى بیابند و با جدّیت بسیار در آن گام نهند.(1) از این‏رو صاحب‏نظران پس از سال‏ها تجربه‏اندوزى و دانش‏افروزى به این باور دست یافته‏اند که:
«خوشبخت کسى است که به یکى از دو چیز دسترسى دارد: کتاب‏هاى خوب؛ دوستانى که اهل کتاب باشند.(2) کتاب رکن اعظم سعادت و نیکبختى انسان است(3) و برگ‏هاى آن به منزله بال‏هایى است که روح ما را به عالم نور و روشنایى پرواز مى‏دهند.(4) کتاب عالمى جاودانى، پاکیزه و روحانى است که اوقات فراغت ما در آنجا به سعادت حقیقى نائل مى‏گردد.»(5)
دانشمند پرآوازه و برجسته، خواجه نصیرالدین طوسى برتر از دیگران، «روز تنعّم و شب عیش و طرب» خود را اینچنین بازگو مى‏کند:
لذات دنیوى همه هیچ است نزد من‏
در خاطر از تغیّر آن هیچ ترس نیست‏
روز تنعّم و شب عیش و طرب مرا
غیر از شب مطالعه و روز درس نیست‏
تأثیر عمیق و مطالعه و تحقیق در وجود بسیارى از ناموران چون «منتسکیو» موجب شده که بینشى چنین از سوى آنان در اختیار همگان قرار گیرد:
«مطالعه کتاب یعنى تبدیل ساعات سلامت‏بار به ساعات سعادت‏بار و لذت‏بخش؛ کتاب، عمر دوباره است که مى‏توان با مقدارى پول، تجربه تمام عمر بزرگ‏ترین عقلاى عالم را تصرف کرد.»
بى‏دلیل نیست که فرزانگان ریزبین و دقیق، افزون بر آثار نویسندگان، مصاحبه‏ها و گفتگوهاى آنان را با همّت و حلاوت بیشترى مطالعه مى‏کنند تا محصول سال‏هاى سخت کوشش و تلاش آنها را به هنگام میانسالى و کهنسالى در جمله‏اى کوتاه و گویا با مفاهیمى والا و بالا نصیب خود سازند تا راه رفته و ناموفق آنان را بار دیگر نپیمایند.

پرسشى از دیروز؛ پاسخى براى امروز و هر روز

پرسشى که از دیرباز و به هنگام بیان ارزش تحصیل، تحقیق و تألیف و یا گوشزد کردن آثار ماندگار مطالعه براى بسیارى پدید مى‏آید آن است که:

علت بى‏توجهى و بى‏میلى و یا زدگى ما نسبت به مطالعه چیست؟
راز آنکه شور و اشتیاق ما در مدرسه و دانشگاه از «تعطیلى» و اتلاف لحظات زیبا و زرّین زندگى چشمگیر و غیر قابل توصیف است، چیست؟
راه دستیابى به شوق و اشتیاق و مطالعه تمام‏عیار، بدون توجه به «نمره و امتیاز» و یا فارغ از «قبولى و مردودى» نزد معلم و استاد چیست؟
چگونه مى‏توان براى خود و دیگران، سال‏هایى سرشار از «عطش» و «عشق» نسبت به مطالعه فراهم کرد و ایام نوجوانى و جوانى را با «دانستن»، «فهمیدن» و «یافتن»، پرنور و پرشور ساخت؟
نگاهى دقیق و نگرشى عمیق به پدیده‏هاى موجود، روشنگر این حقیقت و واقعیت تلخ است که نبود «شناخت جامع و معرفت کامل» نسبت به «ارزش دانش» و آثار و برکات امروز و فرداى آن، حاصلى جز بى‏میلى و زدگى و گاه فرار و تنفر از کلاس و مدرسه و درس نخواهد داشت.
آنگاه که در نگاه اطرافیان و یا مربیان و معلمان، یگانه آرمان تحصیل، «کسب درآمد» و ارزشمندترین رشته، «پول‏سازترین علوم» تلقى مى‏شود، بى‏گمان الفاظ و عبارات تخصصى و غیر تخصصى، چونان سنگ ترازوى بازار است که با آن جیب‏ها سرشار و خوراک و پوشاک پربار مى‏شود!
از این‏رو گاه سال‏ها به جاى «آب» به دنبال «سراب» هستیم و در آرزوى فارغ‏التحصیل شدن و بوسیدن کتاب و کاغذ و قلم! هنوز از یاد نبرده‏ایم که با موضوع انشا: «علم بهتر است یا ثروت؟» چه غوغا و جنجالى در خانه و خانواده به پا مى‏شد و چه دلایلى براى اثبات آرا و نظرها به میان مى‏آمد.
این بینش‏ها و نگرش‏ها را با دیدگاه امیر مؤمنان على(ع) مقایسه کنیم که چون از آن حضرت در باره دانش واقعى سؤال شد، فرمود:
دانش واقعى، دانشى است که:
- در کسب و به کارگیرى آن اخلاص داریم و با آن پاداش خداوند را نصیب خود مى‏سازیم؛
- در ایام زندگى، با آن خدا را اطاعت مى‏کنیم و از کارهاى ناپسند دورى مى‏نماییم؛
- پس از پایان حیات، نام نیکو و نشانى شادمان از خیر و نیکى به همگان برایمان به یادگار مى‏گذارد.(6)
جامه فتح است «آگاهى» در این وحشت‏سرا
غوطه در خون مى‏خورد صیدى که غافل مى‏شود
شبنم از روشن‏ضمیرى محو شد در آفتاب‏
هر که صائب! صاف گردد زود واصل مى‏شود(7)
افزون بر نبود «بینش»، به نبود «روش» نیز باید اعتراف کرد، زیرا «مطالعه روشمند» که با آن «موضوعات مورد علاقه و سنجیده» براى مطالعه انتخاب و «شیوه‏هاى پسندیده» براى ارتباط گزینش مى‏شود، گام به گام ما را به موضوعات مورد نیاز، مطلوب و محبوب نزدیک مى‏سازد و علاقه دانستن و فهمیدن را بیشتر و بیشتر مى‏نماید. امروزه علاوه بر «ارزش مطالعه» موضوعاتى جدّى و کارآمد در باره «مکان مطالعه، روش مطالعه، موضوع مطالعه، کارآیى مطالعه، تمرکز در مطالعه و سرعت مطالعه» مطرح است که آگاهى و آشنایى نسبت به هر یک غبارهاى تیره و تار بدبینى را از آسمان اندیشه ما دور مى‏سازد(8) و چون نیک‏اندیشان و خردورزان ما نیز مى‏گوییم: «کسى که دیروز فارغ‏التحصیل شده و امروز دست از مطالعه مى‏کشد، فردا به انسان بى‏سوادى تبدیل مى‏شود،(9) هرگز غصه‏اى نداشته‏ام که یک ساعت مطالعه آن را برطرف نکرده باشد.(10) من خوبى‏هاى خود را مرهون کتاب‏هایم هستم، من عقل و قلبم را به وسیله کتاب‏ها پر و بال مى‏دهم، کتاب‏ها بودند که به من کمک کردند تا از باتلاق گمراهى و ناآگاهى بیرون آمدم.(11) اگر در کشور ما هر خانواده‏اى مى‏توانست کتابخانه کوچکى از کتاب‏هاى نفیس و مفید داشته باشد، به طور قطع، زندگى اجتماعى ما زیر و رو مى‏گردید و هدف‏ها و آرزوهاى ملّى ما به پایه غیر قابل تصورى مى‏رسید.»(12)

شیوه‏هاى ترغیب جوانان به مطالعه‏

به کار بستن پیشنهادهاى زیر در تقویت گرایش‏هاى مطالعاتى نسل نو بسیار مؤثر است:
1- بلندنظرى در مطالعه‏
دیدگاه حضرت امام خمینى در باره گام‏هاى تکامل و ترقى در زندگى این بود که: انسان قبل از رسیدن به هر مرحله‏اى باید به آن مرحله به عنوان «مقدمه»، علاقه‏مند باشد، اما بعد از وصول به آن، آن را «حجاب» بداند. در این سیر صعودى، انسان به جایى مى‏رسد که براى رسیدن به مقام والاى «تزکیه»، تعلیمى را که تاکنون «مقدمه» بوده است، از این پس «حجاب» بداند.
آن عزیز سفر کرده، روزى در پایان سال تحصیلى طبق سنّت دیرینه به موعظه پرداخت و فرمود:
«یک روز این اصطلاحات علمى از یادتان مى‏رود. گاهى در دوران سالمندى و فرتوتى همه اصطلاحات علمى از ذهن انسان رخت برمى‏بندد و در این امر، فرقى بین حوزه و دانشگاه نیست، یعنى انسان به جایى مى‏رسد که اگر بخواهد یک سطر عبارت فارسى یا عربى را به طور صحیح بخواند، براى او مقدور نیست.»
این بینش امام(ره) بدین خاطر است که بعضى از افراد، همان طور که ناآگاه به دنیا آمده‏اند، ناآگاه نیز مى‏میرند؛ وقتى انسان ناآگاه مُرد، در قیامت نیز در صف ناآگاهان محشور مى‏شود، زیرا علمى فراهم نکرد براى آنکه زندگى خود را تأمین کند و نام و نانى به دست آورد و به دست هم آورد، ولى براى آخرت کارى نکرد تا وارسته شود.
اگر از اول تا آخر قرآن را چند بار قرائت کنید، هرگز این مطلب را نخواهید یافت که:
«قد افلح من تعلّم؛
رستگار شد کسى که دانشمند و باسواد شد.»
اما این مطلب با عبارات گوناگون بیان شده است که:
«قد افلح من تزکّى(13) ... قد افلح من زکّاها؛(14)
رستگار شد کسى که تزکیه شد و پاک از زشتى‏ها گردید.»
[پس‏] خوشا به حال کسى که «آدم خوبى» شد. دانشمند و عالم شدن را مقدمه وارسته شدن دانست.(15)
کلید علم و دانش، اظهار و اقرار به جهل است: «لا ادرى نصف العلم»؛ نمى‏دانم؛ نیمى از دانش است. اگر به جهل خود یقین کردى، راه علم به رویت باز مى‏شود. انسان وقتى نور فهم و علم پیدا کرد، غیر از حق‏تعالى چیز دیگرى را نمى‏بیند، هر جا بنگرد، حق را مى‏بیند، جایى نمى‏یابد که حق‏تعالى نباشد: «فأَینما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهَ اللَّه»؛(16) ببین فرق علم و جهل چقدر است.(17)

2- شیوه منتقدانه در مطالعه‏

خواندن بدون اندیشه، مانند خوردن بدون هضم کردن است(18) و به کارگیرى اندیشه و انتقاد در مطالعه، ذهن انسان را از حالت منفعلانه خارج مى‏کند، فعّال و نقّاد، توانا و برنا مى‏سازد. عادت به دقت در مطالعه، نعمتى بزرگ است که انسان را با مفاهیم و موضوعات جدیدترى آشنا مى‏سازد و توانایى‏هاى فرد را نمایان مى‏کند.
«جیمز مکاش» مى‏گوید:
«کتابى را که مى‏خوانى، نباید به جاى تو فکر کند، بلکه باید تو را به اندیشیدن وا دارد.»(19)

3- آشنایى با کتاب‏هاى برگزیده و آثار برتر

آشنایى جوانان و نوجوانان با منابع مفید و کتاب‏هاى برگزیده سال - به ویژه در گروه نوجوانان و جوانان - از طریق پدران و مادران، مربیان و رسانه‏هاى گروهى و نشست‏هاى اثرگذار با چهره‏هاى شاخص و برجسته شهره کشور و یا جهان، بى‏هیچ سخن و نصیحتى، نیرویى صدچندان در به کارگیرى تمامى توان، جهت پیشرفت و تعالى جوانان، ایجاد مى‏کند.
آنان را به الگوگیرى و اسوه‏پذیرى سوق مى‏دهد و در عرصه‏هاى تحقیق و پژوهش و نگارش وادار به کشف استعدادهاى پیدا و ناپیداى خویش مى‏کند.
«تقویت انگیزه‏هاى مطالعاتى» همراه با «تقویت اندیشه‏هاى مطالعاتى»، شیوه‏اى دایم، کارآمد و پرثمر خواهد بود و نسل نو را که جویاى جاودانگى و اثرگذارى در عرصه‏هاى مختلف اجتماعى هستند، در به کارگیرى قلم، حضور در کلاس‏هاى آموزش نویسندگى و کارگاههاى تحقیقاتى و کسب مهارت یا هنر نویسندگى تشویق مى‏کند.
«ولتر»، فیلسوف و نویسنده فرانسوى، عزّت و عظمت نویسندگى را این گونه به تصویر مى‏کشد:
«تا زمانى که قلم یک ادیب در دست من است، از اینکه تاج پادشاهى بر سر ندارم، رنج نمى‏برم.»
و «بنیامین دیسرائیلى» بر این باور است که:
«ممکن است یک نویسنده به اندازه یک سیاستمدار و یا یک جهانگشا، در تغییر سرنوشت دنیا دخالت داشته باشد، این تأثیر فراگیر باعث چنین بینشى بین انگلیسى‏ها شده است:
«انگلستان در هر پایتخت دو سفیر دارد: سفیر حکومت و خبرنگار تایمز؛ چه بسا که نظر خبرنگار قبل از سفیر پذیرفته شود.»(20)

4- مطالعه زندگینامه بزرگان و مشاهیر

آشنایى نسل نو با زندگانى پاکان و صالحان، باعث صیقل و جلاى گوهر وجود آنها مى‏شود و بذر امید و آرزو در دل‏هاى آنان مى‏افشاند و حقیقت زندگى مجسم مى‏شود تا از گذشته یکایک چهره‏هاى پیروز و سرشناس آگاهى یابند و بدانند رهاورد صبر و بردبارى، فقر و نادارى، تلاش و هوشیارى و قناعت و پایدارى، چیزى جز پیشرفت و پویایى، تکامل و دانایى و عظمت و پارسایى نبوده است، زیرا:
به هوس کار نیاید، به تمنّا نشود
کاندرین راه، بسى خون جگر باید خورد
بزرگ‏ترین نکته درس‏آموزى که نسل جوان از زندگینامه بزرگان مى‏آموزند، این است که درمى‏یابند، انسان به چه پایه‏اى از حد کمال مى‏تواند برسد و چه کارهاى عظیمى در آفرینش مى‏تواند انجام دهد.
امام على(ع) آنگاه که از جنگ صفین باز مى‏گشت، به سرزمین «حاضرین» از روستاهاى بین شام و عراق رسید. در این منطقه نامه‏اى به پور دلبند خود، امام حسن مجتبى(ع) نوشت و در فراز 24 این نامه به فرزند خود مى‏فرماید:
«پسرم! درست است که من به اندازه پیشینیان عمر نکرده‏ام، اما در کردار آنان نظر افکندم و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم تا آنجا که گویا یکى از آنها شده‏ام، بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اول تا پایان عمرشان با آنها بوده‏ام، قسمت‏هاى روشن و شیرین زندگى آنان را از دوران تیرگى شناختم و زندگانى سودمند آنها را با دوران زیانبارش شناسایى کردم. سپس از هر چیزى، مهم و ارزشمندِ آن را، و از هر حادثه‏اى، زیبا و شیرین آن را براى تو برگزیدم و ناشناخته‏هاى آنان را دور کردم، پس آن گونه که پدرى مهربان نیکى‏ها را براى فرزندش مى‏پسندد، من نیز بر آن شدم تو را با خوبى‏ها تربیت کنم، زیرا در آغاز زندگى قرار دارى، تازه به روزگار روى آورده‏اى، نیّتى سالم و روحى باصفا دارى.»(21)

5- گزینش و سنجش آثار

عقیده یکى از اندیشمندان در باره کتاب این بود که:
«در علوم باید جدیدترین کتاب‏ها را خواند و در ادبیات، قدیمى‏ترین آنها را.»
گویا این تفکر بود که به پروفسور پراملد از صاحب‏نظران مکتب «پیشرفت‏گرا» الهام بخشیده و او پیشنهاد کرد که: «جوانان باید قبل از فراغت در دوره دبیرستان و زمانى که هنوز به دانشگاه وارد نشده‏اند، یکصد جلد از آثار ارزنده و شاهکارهاى ادبیات جهان و کشور خویش را مطالعه کنند تا چشم‏انداز وسیع و ارزنده‏اى به زندگى و جلوه‏هاى آن پیدا نمایند.»(22)
به یقین تفهیم این واقعیت که ایده «هر کتاب، ارزش یک بار خواندن را دارد همانند نظریه هر غذا و خوراکى، ارزش یک بار خوردن را دارد» است، پس باید به ظاهر زیبا، کلمات آهنگین، نوشتار احساسى و موضوعات پرجاذبه ظاهرى بسنده نکنند، بلکه پیش از آن با صاحبان خرد و اندیشه و اهل تجربه و بینش مشورت نمایند و با گزینش و سنجش، دل و دیده خویش را در اختیار یک نویسنده قرار دهند.

6- بهره‏گیرى از دانش‏ها و روش‏هاى جدید و کارآمد

دنیاى امروز با پیشرفت‏ها و فن‏آورى‏هاى جدید با محاسبه ثانیه‏ها و آینه‏ها سخن مى‏گوید و شیوه‏هاى مطالعه «لاک‏پشتى» را نمى‏پذیرد. استفاده از فن تندخوانى و بهره‏گیرى از روش افزایش قدرت درک مطالب و سرعت انتقال موضوعات، باعث بهره‏گیرى از اندک زمان با بیشترین امکان مى‏شود تا علاوه بر «بینش» و «کوشش»، «روش» نیز سهم خود را در پیشرفت چشمگیر نسل نو ایفا کند و استعدادهاى نهفته و آماده را به فعلیت و بهره‏دهى برساند. گرچه امروزه برخى از فرزندان، گام‏هاى بسیارى از پدران و مادران و مربیان نسبت به آشنایى با علوم و فنون روز و کارآمد جلوتر هستند، اما آگاهى اطرافیان سهمى بسیار در فراهم ساختن بسترها و بایسته‏هاى پیشرفت و پویایى ایفا مى‏کنند و جلوه‏هاى تجربى گذشته را به مدد دانش و بینش امروز مى‏رساند، که:
مى‏توان رفت به یک چشم پریدن تا مصر
بوى پیراهن اگر، قافله‏سالار شود(23)

پى‏نوشتها: -
1) جوان و نیروى چهارم زندگى، محمدرضا شرفى، ص 136 و 135.
2) ویکتور هوگو.
3) فردریک کبیر.
4) ولتر.
5) ورود زورث.
6) نهج‏البلاغه، حکمت 147.
7) دیوان کلیات صائب، ص‏430.
8) جوانان، پرسش‏ها و پاسخ‏ها، احمد لقمانى، ج‏2، ص‏186. (66 نکته کاربردى در باره موضوعات پیرامون مطالعه).
9) هربرت کاسون.
10) مونتسکیو.
11) ماکسیم گورگى.
12) دکتر ماردن.
13) سوره الاعلى، آیه 14.
14) سوره الشمس، آیه 9؛ ر.ک: سوره المؤمن، آیه 1.
15) آیت‏اللَّه جوادى آملى؛ ر.ک: بنیان مرصوص، ص‏198 - 171.
16) سوره بقره، آیه 115.
17) عارف وارسته مرحوم دولابى. ر.ک: جوانان، پرسش‏ها و پاسخ‏ها، ج‏2، ص‏384.
18) پرمود بترا.
19) ر.ک: آموزش و پرورش براى آینده، اجلاس منطقه‏اى یونسکو، ص‏73.
20) یک شاخه گل مینا، ص‏164 و 132.
21) نهج‏البلاغه، نامه 31، فراز 28 - 24.
22) جوان و نیروى چهارم زندگى، ص‏138 - 136.
23) صائب.