دختران فرار
نگاهى به پدیده فرار دختران از خانه و پیامدهاى آن‏
«قسمت سوم»

مریم بصیرى با همکارى زهره دهخدا

دختر از گرداب خانه مى‏گریزد و در گردابى بزرگ‏تر سرگردان مى‏شود. خیابان‏ها دهان مى‏گشایند و دخترک را در خود مى‏بلعند و او سرگردان و سر در گریبان در میان این خیابان‏ها مى‏چرخد و مى‏چرخد تا اینکه جوانى هوسباز و یا حتى عاقله‏زنى در پارک، او را به جایى امن دعوت مى‏کند و دختر ساده و بى‏ریا براى رهایى از دوران باطل در این گرداب، هر پیشنهاد تحریک‏کننده‏اى را قبول مى‏کند و در آرزوى سرپناهى امن به زودى درمى‏یابد که در گردابى دیگر فرو غلتیده و همه چیز سرابى بیش نبوده است.
دخترانى که از خانه مى‏گریزند، معمولاً به دلیل تربیت ناصحیح و عدم توجه عاطفى و فقدان آموزش و بهداشت مناسب و یا سوء رفتار جسمى و جنسى و روانى است که عطاى خانه را به لقایش مى‏بخشند. برخى دختران حسّاس چون در خانه به خواسته‏هاى خود نمى‏رسند و یا والدین حتى سالم و دلسوز، فرصت رسیدگى لازم به فرزندان‏شان را ندارند؛ گمان مى‏کنند که والدین، آنها را دوست ندارند و در جایى دور از خانه خواهند توانست با آرامش بیشترى زندگى بهترى داشته باشند. حال باید دید در این گریز، مقصر والدین کم‏توجه و بى‏توجه هستند و یا دختران حساس و شکننده!
دکتر «شهلا معظّمى» در کتاب «فرار دختران، چرا؟» مى‏نویسد:
«در دهه اخیر رشد فزاینده جمعیت، تورم اقتصادى، بالا رفتن هزینه‏ها، بیکارى، آثار جنگ هشت ساله، مهاجرت روستاییان به شهرها، خشکسالى و حوادث طبیعى دیگر، وضعیت نابسامان اقتصاد داخلى و فشارهاى بین‏المللى، همه و همه، فراغت بال و آسودگى خیال را از خانواده‏ها سلب نموده است. نبودن حتى نشانه‏هایى از آینده‏اى روشن به رغم تکاپو و تلاش خانواده‏ها براى دستیابى به یک زندگى شرافتمند با حداقل امکانات از یک سو، آگاهى و بالا رفتن سطح توقعات عمومى با توجه به تفاوت و نابرابرى عظیم در تقسیم ثروت‏ها و تضادها و بى‏عدالتى‏ها از سوى دیگر، سبب گسترش تشنج و خشونت در خانواده‏ها شده است. زیرا از یک سو، خانواده‏ها قادر به برآوردن ابتدایى‏ترین حوایج فرزندان خود نیستند و از سوى دیگر، کودکان و جوانان صبر و تحمل و طاقت بزرگسالان را ندارند و گاه در حسرت چیزهایى که مورد نیاز و احتیاج‏شان است و یا چیزهایى که مى‏بینند و پدر و مادر قادر به تهیه آن نیستند، در پى دستیابى به خواسته خود از اصول اولیه اخلاقى منحرف مى‏شوند. بسیارى از قرارها از کانون خانه براى یافتن کارى شرافتمندانه است. تصور دختران جوان به علت عدم آگاهى این است که با فرار به تهران قادرند کارى بیابند و درآمدى داشته باشند که به پدر و مادرشان نیز کمک کنند و در مواردى نیز فرار براى اقناع بلندپروازى‏هاى دختران و زنان جوانى است که در حالت طبیعى و عادى و یا کار شرافتمندانه امکان دسترسى به آنها برایشان حتى در زمان طولانى نیز ممکن نیست.»

فرار از ظلم خانه و پناه به ظلم جامعه‏

هیچ شکى نیست که خانواده تنها محل عاطفه، عشق ورزیدن، محبت کردن و دوستى صادقانه است. حال اگر دخترى در تجربه این موارد در فضاى خانه دچار تناقضاتى شود، عطوفت و محبت را در جایى غیر از خانه خواهد جست و چون هنوز فکر مى‏کند همه مانند خودش صداقت دارند، لذا با خوش‏باورى هر محبتى را با آغوش باز پذیرا مى‏شود.
اکثر تحقیقات کارشناسان مختلف نشان مى‏دهد که علت اصلى فرار دختران از خانه مربوط به تنش‏ها و نابسامانى‏هاى خانوادگى است. اعتیاد والدین، ازدواج مجدد پدر و مادر و زندگى دختر با ناپدرى و نامادرى، طلاق، فوت یکى و یا هر دو والد، بى‏توجهى والدین به دوران بلوغ فرزندان، بلوغ زودرس برخى نوجوانان، مخالفت والدین با ازدواج دختر با فرد دلخواه، تحمیل ازدواج اجبارى به دختران، آزارهاى جنسى از سوى نزدیکان و بستگان خانواده، آزار جسمى کودکان، پایین بودن سطح تحصیلات والدین، بدرفتارى پدر با دختر و دوستى دختر با یک پسر براى جایگزینى فردى به جاى پدر، عدم آگاهى والدین از نیازهاى عاطفى و روانى فرزندان، عدم مهارت والدین در برقرارى ارتباط درست با فرزندان، تربیت نکردن فرزند براى مبارزه با مشکلات، نادیده گرفتن توانایى‏هاى فردى فرزندان، تخریب روحیه و شخصیت نوجوان، روى آوردن فرزندان به سیگار و مواد مخدر، فساد شدید اخلاقى والدین، اختلاف فرزندان با والدین و دیگر اعضاى خانواده، کنترل شدید والدین، تبعیض بین دختر و پسر، اجبار والدین به دزدى و تکدى‏گرى در فرزندان، بى‏اعتقادى به اصول اخلاقى و مذهبى، بیکارى پدر و مشکلات اقتصادى، اختلالات روانى و شخصیتى دختران، افزایش شدید جمعیت جوان کشور، مهاجرت بى‏رویه به شهرها، تغییر ارزش‏ها و نگرش‏هاى اجتماعى، دوستى با افراد ناباب و غیر هم‏سن، بدسرپرستى و بى‏سرپرستى، افزایش فاصله طبقاتى، بالا رفتن سطح توقعات، سوء مدیریت و عدم توجه به خواسته‏هاى منطقى جوانان، فقر فرهنگى، افت تحصیلى، شیوع افسردگى در نوجوانان و جوانان، پوچ‏گرایى، استقلال‏طلبى، کنجکاوى و تجربه هیجان فرار و حتى اختلافات عقیدتى و سیاسى والدین و ...، همه و همه از جمله عوامل اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى هستند که مى‏توانند راه را براى فرار نوجوانان از خانه هموار کنند.

نقش معنویات را نادیده نگیرید

مرکز مداخله در بحران‏هاى اجتماعى استان قم، یکى از مراکزى است که در ارتباط با پدیده فرار دختران از خانه به فعالیت مشغول است.
آقاى «ابراهیم غلامى»، مسئول این مرکز از جمله کسانى است که وقتى از قصد ما براى تهیه گزارش مطلع مى‏شود نهایت همراهى و همفکرى را به کار مى‏گیرد تا ما بتوانیم در انعکاس معضل فرار و آگاهى والدین، گفتگویى با کارشناسان مرکز و دختران فرارى داشته باشیم. آقاى «منصور اسماعیلى» مشاور و جانشین مسئول مرکز است. وى در مورد اهداف مرکز مداخله در بحران و اقداماتى که این مرکز جهت پیشگیرى از فرار دختران و یا فرار مجدد آنها، انجام مى‏دهد، چنین مى‏گوید:
قبل از ایجاد مرکز مداخله در بحران، وجود چنین مرکزى حس مى‏شد، مخصوصاً با توجه به آمار رو به رشد دخترانى که از خانه فرار مى‏کنند و یا گم مى‏شوند؛ چون در کلانترى‏ها و پاسگاهها امکاناتى براى نگهدارى این دختران نبود لذا باید چنین مراکزى احداث مى‏شد تا این دختران به آنجا ارجاع داده شوند. به همین منظور در سال 1378 این مرکز با عنوان «کمیته کاهش طلاق» ایجاد شد و در سال 1379 با عنوان مرکز مداخله در بحران‏هاى اجتماعى به طور مستقل به کارش ادامه داد. مرکز مداخله در بحران، مرکز کاهش و پیشگیرى از طلاق، مرکز نگهدارى از کودکان خیابانى و بدون سرپرست، مرکز خانه سلامت و مراکز بازپرورى، همه به گونه‏اى درگیر این معضل هستند و براى کاهش آسیب‏هاى اجتماعى فعالیت مى‏کنند.

پذیرش دختران فرارى در این مرکز به چه صورتى است؟

ما یک مرکز قرنطینه در اینجا داریم که به چهار صورت دختران فرارى وارد آن مى‏شوند. این دختران یا به صورت خودمعرّف به مرکز ما مراجعه مى‏کنند و یا اینکه مددجویانى هستند که از طریق دادگسترى جهت نگهدارى موقت تا زمان رسیدگى به پرونده به این مرکز ارجاع داده مى‏شوند. دسته سوم، دخترانى هستند که توسط واحد سیّار مرکز از سطح شهر و اطراف حرم حضرت معصومه(س) و مسجد جمکران به اینجا هدایت مى‏شوند. دسته چهارم، به صورت ارجاعات نیروى انتظامى، پلیس 110، ستاد امر به معروف و نهى از منکر و ... وارد این مرکز قرنطینه مى‏شوند. البته اگر این دختران جرمى مرتکب شده باشند ابتدا به دادگاه معرفى مى‏شوند چون دختران این مرکز هیچ گونه جرمى مرتکب نشده‏اند.
این دختران طبق دستورالعمل داخلى ما حداقل تا بیست روز در اینجا نگهدارى مى‏شوند و طى جلساتى با حضور مسئول مرکز، مشاور، مددکار، پزشک و پرستار، مشکل مددجویان بررسى و رفع مى‏شود.

آقاى اسماعیلى، خدماتى که مرکز شما در طول این بیست روز انجام مى‏دهد، شامل چه مواردى مى‏باشد؟

خدمات به صورت چند مرحله‏اى انجام مى‏گیرد. درجه اول، فرد شناسایى شده و مشکلات او براى فرار از خانه تشخیص داده مى‏شود. در مرحله بعدى تحقیق مى‏شود که فرد خدمت‏گیرنده بومى استان است و یا غیر بومى است. در نهایت، بررسى مى‏شود که دختر مورد نظر، خانواده دارد یا نه؟
اگر خدمت‏گیرنده، بومى استان قم بود در صورتى که خانواده داشته باشد و والدینش صلاحیت نگهدارى از او را داشته باشند، فرد را پس از حل مشکلاتش توسط مشاور حقوقى و روان‏درمانى و ...، به نزد خانواده‏اش مى‏فرستیم و افرادى که خانواده ندارند و یا خانواده‏شان صلاحیت نگهدارى از آنها را ندارند به دادگاه معرفى مى‏شوند تا قاضى در مورد ایشان تصمیم بگیرد. اکثر این دختران هم پس از نظر قاضى دادگاه به بهزیستى منتقل مى‏شوند.
در مواردى هم که دختر غیر بومى باشد سعى ما این است که در ابتدا دختر به خانه‏اش برگردد ولى اگر خانواده نداشته باشد وى را تحویل مرکز مداخله در بحران‏هاى اجتماعى استان خودشان مى‏دهیم تا اقدامات لازم را انجام بدهند.
تعداد دخترانى که به صورت خودمعرّف به مرکز شما مراجعه مى‏کنند بیشتر است و یا دخترانى که توسط مأمورین به مرکز معرفى مى‏شوند؟
چون درصد کمى از افراد به وجود چنین مرکزى آگاه هستند، تعداد کمى از دختران فرارى به صورت خودمعرّف به مرکز ما مراجعه مى‏کنند و اکثر دختران، متعلق به شهرهاى دیگرى هستند که به دلیل وجود اماکن مذهبى در شهر قم به این شهر پناه مى‏آورند و توسط مراکز مختلف به اینجا ارجاع داده مى‏شوند. یکى از واحدهایى که بیشترین ارجاعات را به این مرکز دارد، واحد مددکارى سیّار بهزیستى است که در نزدیک حرم مطهر مستقر است و دختران را پس از شناسایى به مرکز ما معرفى مى‏کنند. البته متأسفانه عده‏اى از دختران قبل از اینکه شناسایى شوند، توسط افراد سودجویى که در اطراف اماکن مقدسه، کمین کرده‏اند، شکار مى‏شوند و مورد سوء استفاده‏هاى زیادى قرار مى‏گیرند.

آقاى اسماعیلى، پس از برگرداندن این دختران به خانه، چه اقداماتى توسط مرکز صورت مى‏گیرد تا فرد مجدداً از خانه فرار نکند؟

پس از اینکه دخترى به دامان خانواده‏اش برگشت کار مددکارى و مشاوره ما شروع مى‏شود. مددکاران ما این دختران را تحت نظر دارند تا کاملاً به خانواده و جامعه برگردند. پى‏گیرى‏هاى مددکاران ما گاهى چند روزى بیشتر نیست و گاه تا سال‏ها باید ادامه پیدا کند.

به نظر شما خانواده‏ها براى پیشگیرى از فرار فرزندان‏شان باید چه اقداماتى را صورت دهند؟

والدین باید ابتدا مسائل دینى را مد نظر داشته باشند و آنها را به بچه‏هایشان آموزش دهند. در اکثر موارد، بزهکارى‏ها و بى‏قید و بندى‏ها کاملاً به عدم اعتقادات مذهبى افراد برمى‏گردد. اکثر دختران فرارى از خانواده‏هاى غیر مذهبى هستند. دخترانى هم که از خانواده‏هاى مذهبى فرار مى‏کنند متأسفانه والدین‏شان روى آموزش مسائل دینى به فرزندان‏شان وقت نگذاشته‏اند. خانواده باید با اصول اسلامى آشنا باشد؛ و والدین باید تربیت فرزندان‏شان را بسیار جدى بگیرند چرا که اکثر این فرارها در خانواده‏هایى است که به تربیت بچه‏هاى خودشان بى‏توجه هستند.
مسئله دیگر این است که خانواده‏ها باید روى نوع روابط خودشان با فرزندان‏شان کار کنند و محبت و دوستى بین اعضاى خانواده جریان داشته باشد. اگر بین افراد خانه صمیمیت و مهر و محبت نباشد فرزندان منزوى شده و در خیابان‏ها به دنبال محبت مى‏گردند. این قضیه در مورد دختران صادق‏تر و حساس‏تر است.
مسئله سوم، نظارت خانواده روى دوستان فرزندان‏شان است. خیلى از دختران و پسران در مورد فرار اصلاً آگاهى ندارند ولى توسط دوستان‏شان در مدرسه و در بیرون از خانه یاد مى‏گیرند که چطور فرار کنند؟ این در حالى است که خانواده اصلاً از چیزى خبر ندارد. والدین باید بدون افراط و تفریط، به صورتى منطقى رفت و آمد فرزندان‏شان و دوستان آنها را کنترل کنند تا چنین مشکلاتى برایشان پیش نیاید.

وقتى تنها هستم با خدا حرف مى‏زنم‏

دسته گل اعتیاد هر روز و هر روز گل‏هاى بسیارى را در کنج خانه‏ها پژمرده مى‏کند و گاه آنان را از گوشه خانه‏ها به وسط خیابان پرتاب مى‏کند. آمارهاى کارشناسان جامعه‏شناسى نشان مى‏دهد که اعتیاد، شایع‏ترین آسیب اجتماعى در ایران است و پس از آن به معضل کودکان خیابانى، دختران فرارى، روسپى‏گرى، خودکشى، خشونت و تکدى‏گرى و سرقت و جرایم مالى، مهم‏ترین آسیب‏هاى اجتماعى هستند. خانم «زهرا گائینى» کارشناس پرستارى و مراقب قرنطینه مرکز مداخله بحران، مهم‏ترین دلیل فرار دختران از خانه را مشکلات خانوادگى و اعتیاد مى‏داند و عنوان مى‏کند والدین معتاد با تدابیر غلط خود زندگى را به فرزندان تنگ کرده و زندگى آنان را به سیه‏روزى مى‏کشانند.
وى یکى از دختران را که پدرش معتاد است به ما معرفى مى‏کند و او سرگذشت زندگى‏اش را این طور تعریف مى‏کند:
«بیست و یک سال دارم و تا کلاس اول راهنمایى بیشتر درس نخوانده‏ام. از پدرم تنها خمارى و چهره‏اى تکیده و رنگ پریده و موهاى ژولیده به یاد دارم و تنها یادگارم از او تنبیه‏هاى لفظى و بدنى‏اش است که هنوز آثار کتک‏هایش با سیم و شیلنگ و چوب روى بدنم است. مادرم هم وقتى بچه بودم فوت کرد.
به خاطر اعتیاد پدرم و خُمارى او، محیط خانه ما همیشه متشنج بود. اعتیاد پدرم همه چیز او را از بین برده بود. ایمان، عاطفه، رأفت، عشق، غیرت و ... . با این وجود، پدرم دوباره ازدواج کرد ولى زنش هم به خاطر اعتیاد او، زندگى‏اش به باد رفت و بالاخره بعد از چند سال طلاق گرفت و رفت. حاصل ازدواج آنها دو پسر بود که اکنون در یکى از پرورشگاههاى تهران به سر مى‏برند. من و خواهرم هم در این مرکز قرنطینه هستیم و برادرم در یکى دیگر از مراکز قم نگهدارى مى‏شود.»

علت اصلى فرار شما از خانه، اعتیاد پدرت بود؟

فرد معتاد دین و ایمان ندارد. پدرم به خاطر اعتیادش اخلاق بسیار تندى داشت طورى که ما سعى مى‏کردیم هرگز با او روبه‏رو نشویم چون دق و دلى خُمارى‏اش را سرمان خالى مى‏کرد. نداشتن مادر و کمبود مهر و محبت، من و خواهر و برادرم را بسیار رنج مى‏داد.
پدرم هیچ وقت به ما آزادى نمى‏داد و همیشه مثل یک مأمور کنترل‏مان مى‏کرد و ما از ترس او نمى‏توانستیم تکان بخوریم. وقتى پانزده سالم بود براى فرار از شرایط سخت خانه پدرى به یک ازدواج اجبارى روى آوردم و به خواستگار عراقى‏ام که قبلاً هم ازدواج کرده بود، پاسخ مثبت دادم. همسرم که براى تحصیل به ایران آمده بود، پس از اتمام درسش حتى بدون اینکه مرا طلاق دهد، پسر پنج ساله‏مان را بدون هیچ خبرى برداشت و با خودش به عراق برد که تا به حال هیچ خبرى از او ندارم و حتى یکى از بستگان که براى جستجوى او به عراق رفته بود خبرى از آنها به دست نیاورد و من هنوز تکلیفم روشن نیست. لذا چاره‏اى نداشتم جز اینکه به خانه پدرى برگردم. پدرم که هیچ گونه ارتباط عاطفى با من و دیگر بچه‏هایش نداشت بعد از برگشتنم، رفتارش با من بدتر هم شد و دوباره براى سومین بار ازدواج کرد که باز همسرش از او طلاق گرفت. پدرم اصلاً فکر نمى‏کرد که ریشه همه مشکلات ما و ازدواج‏هاى ناموفق خودش اعتیاد اوست و باید فکرى به حال اعتیادش بکند. فقط با کوچک‏ترین بهانه‏اى به شدت ما را کتک مى‏زد.

وضعیت اقتصادى خانواده‏تان چطور بود؟

وضع مالى‏مان مى‏توانست خوب باشد اگر پدرم تعادل روحى داشت و به کارش مى‏رسید اما چون فکر درستى در این مورد نداشت ما فقیر بودیم. ولى مسائل مادى دلیل بیرون آمدن من و خواهرم از خانه نبود. ما به خاطر وضعیت روحى که پدرم ایجاد کرده بود از خانه بیرون آمدیم.
وقتى علت روشن‏تر فرار و نحوه فرار این زن جوان را از او مى‏پرسیم نمى‏تواند به درستى توضیح بدهد و خانم «گائینى» هم که مثل ما متوجه حجب و حیاى وى شده و اینکه خجالت مى‏کشد ماجرا را برایمان توضیح بدهد، مى‏گوید: «او و خواهرش شرایط بسیار سختى را در خانه پدرشان متحمل شده‏اند. با وجود اینکه اخلاق پدرشان بعد از برگشت او از خانه شوهرش بدتر شده بود، باز هم تحمل مى‏کند تا ... به پلیس 110 زنگ مى‏زند. حتى هیچ کدام رویشان نمى‏شود به پلیس ماجرا را بگویند و از آنها کمک مى‏خواهند و مى‏گویند مورد خاصى برایشان پیش آمده است. با اینکه در آئین‏نامه ما مقرر شده است که خدمات‏گیرنده‏ها فقط بیست روز اینجا بمانند، اما الان این دو خواهر چهار ماه است که در این مرکز هستند؛ چون پدرشان از لحاظ روحى اصلاً صلاحیت نگهدارى از دخترانش را ندارد و ما نمى‏توانیم آنها را به خانه برگردانیم.»

از زن جوان که از خجالت سرش را پایین انداخته است، مى‏پرسیم: ارتباط معنویت با خداوند چطور است؟ آیا شده از خدا بخواهى مشکلات خانواده‏ات را حل کند؟

دوست دارم نماز بخوانم ولى همیشه نماز نمى‏خوانم چون عادت نکرده‏ام. در خانه ما کسى به این مسائل اهمیت نمى‏داد. بعضى وقت‏ها که خیلى فشار رویم است نماز مى‏خوانم. همچنین وقت‏هایى که خیلى احساس تنهایى مى‏کنم با خدا حرف مى‏زنم و در باره مشکلاتم با او درد دل مى‏کنم.

رو به سوى مقصدى نامعلوم‏

دکتر «شهلا معظّمى» در بخش دیگرى از کتاب «فرار دختران، چرا؟» مى‏نویسد: «تحقیقات در مورد دختران فرارى در تهران نشان مى‏دهد که مسائل و مشکلات خانوادگى مانند از هم گسستگى خانواده، از هم پاشیدگى خانواده بر اثر فوت پدر یا مادر و بیشتر مادر، فقر و محرومیت شدید خانواده و انحراف مادر و اعتیاد پدر سبب فرار دختران از خانه است. در حقیقت، بیشتر مسئله تعارض فرهنگى، اختلاف جنسیتى، پاى‏بندى به فرهنگ سنتى والدین، عدم توجه به خواسته‏ها و مشکلات دختران جوان و انتظارات جامعه سنتى از دختران که همچون مادران و نسل‏هاى گذشته چشم‏بسته مطیع بزرگسالان، قوانین مردانه و آمرانه باشند و دیدن مظاهرى از زندگى غربى در فیلم‏ها که بر خلاف زندگى روزمره و رسوم خانواده‏هاست و به هر حال گسترش سواد و نبودن الگوى جذاب و قابل قبول براى جوانان، بسیارى از جوانان را در سنین بلوغ و نوجوانى و هیجان‏خواهى به وادى‏اى مى‏کشاند که هرگز در مخیله‏شان خطور نکرده بود.. بسیارى از نوجوانانى که هر روزه خانه خود را به مقصدى نامعلوم ترک مى‏کنند، مشکلات‏شان به راحتى حل‏شدنى است.
مطالعات مختلف نشان مى‏دهد که بیشتر دخترانى که به دادگاه ارجاع داده شده‏اند قبلاً مورد سوء استفاده جنسى یا آزار فیزیکى قرار گرفته‏اند که هنوز هم زندگانى آنها در خیابان بیش از زمانى که در خانه بوده‏اند سخت و آزاردهنده است. زیرا بیشتر آنها به دام کسانى مى‏افتند که کارشان «قوّادى» است و از بچه‏ها سوء استفاده جنسى مى‏کنند.»

«هویت‏یابى» نوجوانان را دریابید

آقاى «على‏اکبر رضاخو»، کارشناس ارشد روانشناسى بالینى، کارشناس و مشاور «مرکز مداخله در بحران» مى‏باشد. وى در مورد علت فرار دختران از خانه مى‏گوید: «فرار، فرآیندى نیست که یکشبه به وجود بیاید. فرار، پدیده‏اى تک‏عاملى نیست و یکدفعه ایجاد نمى‏شود؛ بلکه معلول علت‏هاى بیولوژیکى، اجتماعى، شخصیتى و محیطى فراوانى است.
ممکن است محیط خانواده داراى یک سرى مسائل و تشنجات باشد که اگر چه دختر در این خانواده، چهارچوب و پناهگاهى به نام خانه دارد ولى چون پناهگاه و مأواى عاطفى ندارد؛ لذا به فرار و احتمالاً بزه‏هاى اجتماعى دیگر روى مى‏آورد. برخى دختران هم به لحاظ شخصیتى فکر مى‏کنند تمام مشکلات خانه به خاطر وجود آنان است لذا تصور مى‏کنند با فرار آنها از خانه، مشکلات والدین‏شان حل مى‏شود.
در ضمن بسیارى از نوجوانان در سنین حساس بلوغ از خانه فرار مى‏کنند که این سنین، مرحله مهم «هویت‏یابى» آنهاست. آنان مى‏خواهند به نحوى خودشان را نشان بدهند. خانواده در این مرحله نقش حساس و مهمى دارد و باید سعى شود که این مرحله «هویت‏یابى» نوجوانان به شکل درست و صحیحى طى شود و گرنه مشکلاتى براى خودشان و خانواده‏شان ایجاد خواهد شد. این امر هم مستلزم رفتار درست و منطقى آنان با فرزندان و ایجاد امنیت عاطفى براى آنهاست. احساس ارزشمندى، احساس تعلق و مورد علاقه بودن براى والدین، در این سن براى بچه‏ها خیلى مهم است. اما متأسفانه در بسیارى از خانواده‏ها در این مرحله والدین نه تنها ارتباط صحیحى با فرزندان‏شان برقرار نمى‏کنند، بلکه هیچ شناختى هم نسبت به این مسائل و چگونگى برخورد با آنها را در بچه‏هایشان ندارند و حتى به فکر این نیستند که دنبال این قضایا بروند و یا از مشاوران و مربیان تربیتى مدارس و ... کمک بگیرند. این گونه عدم شناخت‏ها و برخورد نادرست با فرزندان، موجب مى‏شود که بچه‏ها فرار را بر ماندن در خانه ترجیح دهند.»

دختران معمولاً پس از فرار درگیر چه مشکلاتى مى‏شوند؟

چون دختران فرارى پس از فرار جایى براى استراحت ندارند و از سویى، یک سرى نیازهاى اولیه دارند و از طرفى، از لحاظ روحى مأیوس و ناامید هستند و دچار بحران‏هاى عاطفى مى‏باشند؛ لذا خیلى زود آسیب‏دیده مى‏شوند. اگر کوچک‏ترین توجه و محبتى به آنها شود، فوراً به آن پاسخ مى‏دهند و ناخواسته وارد کارهاى خلاف و شبکه‏هاى فساد مى‏شوند؛ کارهایى که قبل از خروج از خانه اصلاً هیچ اطلاعى در مورد آنها نداشتند.
قاچاق مواد مخدر و یا گرفتارى در دام اعتیاد نیز از جمله مشکلاتى است که گریبانگیر این دختران است. تجربیات نشان داده که این دختران پس از فرار نه تنها به آرزوها و رؤیاهاى خودشان در قبل از فرار نمى‏رسند، بلکه دچار مشکلات جدید بسیارى شده و آسیب مى‏بینند. اما از دگر سو، چون وضعیت خانه هم مساعد نیست و خانواده‏ها تعصب شدیدى روى دخترشان دارند، مى‏ترسند به خانه بازگردند و لذا مجبور مى‏شوند روز به روز مشکلات بیشترى را تجربه کنند. اگر دخترى حتى روز را هم بدون مشکل در خیابان‏ها سر کند، مطمئناً شب دچار ترس و دلهره مى‏شود و متأسفانه ولگردان هم زیاد هستند و این دختران را شکار مى‏کنند و مورد مقاصد شوم خود قرار مى‏دهند. در کشف باندهاى قاچاق و فساد معمولاً ملاحظه شده که اکثر آنها فرارى هستند و یا به دلیل ازدواج اجبارى از خانه شوهر فرار کرده‏اند و جذب باندهاى خلاف شده‏اند.

آقاى رضاخو، به نظر شما چه میزان از دختران به خاطر فقر مالى و رسیدن به شرایط اقتصادى بهتر از خانه مى‏گریزند؟

فرار، مختص قشر خاصى نیست. اما دختران خانواده‏هاى کم‏درآمد چون در محیط آسیب‏خیزترى هستند، مشکلات بیشترى دارند. البته این ملاک نمى‏شود که دختران خانواده‏هاى فقیر بیشتر از خانه فرار کنند. در خانواده‏هاى مرفه هم دختران به دلایل دیگرى جز رفاه فرار مى‏کنند.

چه مراکزى به طور رسمى در جهت حمایت و نگهدارى از دختران فرارى فعالیت مى‏کنند؟

دختران چون هرگز زندگى راحت و بى‏دردسرى در خیابان‏ها نخواهند داشت، طبیعتاً ناچارند که از راههاى فسادآمیز، خود را تأمین کنند؛ لذا با توجه به این قضیه، یک سرى مراکز جهت حمایت و نگهدارى از این دختران وجود دارد. مراکز مداخله در بحران‏هاى اجتماعى در کل استان‏هاى کشور و کلیه مراکز وابسته به بهزیستى مثل خانه سلامت و مراکز بازپرورى، از جمله مراکز نگهدارى این دختران هستند. این مراکز معمولاً حالت زندان و بازداشتگاه را ندارند و ضمن انجام حمایت‏هاى مختلف از این قشر آسیب‏دیده، آنها را جذب پناهگاههاى امن مى‏کنند چرا که کمتر دختر فرارى پیدا مى‏شود که جذب خانه‏هاى فساد شود.

شما به عنوان یک متخصص چه راهى را براى پیشگیرى از این معضل به خانواده‏ها توصیه مى‏کنید؟

خانواده، مهم‏ترین نقش را در این میان دارد. وقتى نوجوانى مرتکب اشتباهى مى‏شود باید به او فرصت داد تا دلیل کارش را توضیح دهد نه اینکه مدام او را سرزنش و تحقیر کرد و وادار به لجبازى کرد. والدین باید طورى با فرزندان‏شان رفتار کنند که بچه‏ها بتوانند به راحتى و آزادانه حرف‏هایشان را به خانواده‏شان بگویند. سخت‏گیرى‏هاى بى‏جا و آزادى‏هاى بیش از حد براى شکل گرفتن شخصیت فرزندان در مرحله هویت‏یابى، بسیار خطرناک است. اعتدال در آزادى‏هاى مشروع فرزندان و احترام به آنان باعث مى‏شود که فرزند احساس استقلال داشته باشد.

آقاى رضاخو، با توجه به اینکه بیشترین وقت شما صرف رسیدگى به مشکلات نوجوانان فرارى مى‏شود، به نظرتان اگر این افراد و یا خانواده‏هایشان قبل از فرار براى حل مشکلات‏شان با یک مشاور تماس مى‏گرفتند، تا چه حدى جلوى معضل فرار گرفته مى‏شد؟

مهم این است که خانواده‏ها قضیه مشاوره را جدى بگیرند. مراجعه به مشاور و مراکز مشاوره به صورت حضورى و یا حتى تلفنى، مى‏تواند مانع از وقوع بسیارى از مشکلات شود. ما الان مراکز درمان‏مان بسیار بیشتر از مراکز پیشگیرى است. علتش هم این است که فرهنگ مشاوره براى حل مشکلات کم است و تازه بعد از وقوع حادثه به دنبال راه علاج مى‏گردیم. به فرض تا یک زن برایش مشکلى پیش نیاید ضرورت اطلاع از قوانین حقوقى و مراجعه به وکیل و کارشناس را در آن زمینه احساس نمى‏کند، در صورتى که مشاوره قبل از ازدواج، مشاوره قبل از اشتغال و ... خیلى ضرورى هستند.
دختران باید با وجود وضعیت غیر قابل تحمل خانه، قبل از اینکه تصمیم به فرار بگیرند و گرفتار شدن در دام دلالان محبت را تجربه کنند، باید با یک مشاور مشورت کنند. در حال حاضر در استان قم شماره تلفن 148 به عنوان صداى مشاور با هدف پیشگیرى از آسیب‏هاى اجتماعى، پاسخگوى سؤالات افراد است.

قاچاق دختران فرارى‏

آمارها مى‏گویند استان‏هاى تهران، خراسان، فارس، اصفهان، گیلان، قم، مازندران و کردستان از جمله استان‏هایى هستند که بیشترین تعداد دختران فرارى را به خود اختصاص داده‏اند.
نتایج تحقیق یک کارشناس بر روى 120 دختر فرارى بین 13 تا 21 ساله در تهران نشان داده است که 66/51 درصد این دختران ترک تحصیل کرده‏اند. 84 درصد متولد تهران هستند. 95 درصد پدران و 92 درصد مادران‏شان در قید حیات هستند. 5/42 درصد به علت داشتن دوست پسر از خانه فرار کرده‏اند. 67/66 درصد بعد از فرار از خانه به خانه دوست پسر و یا مردى که بعداً با او آشنا شده‏اند، رفته‏اند و در همان هفته اول هتک حرمت شده‏اند و ... .
یکى از کارشناسان دفتر امور آسیب‏دیدگان اجتماعى سازمان بهزیستى اعلام کرده است پس از قاچاق اسلحه و مواد مخدر، قاچاق دختران، سودآورترین نوع تجارت در جهان است؛ به طورى که در حال حاضر 200 میلیون زن و دختر در اسارت شبکه‏هاى مافیایى جهان گرفتارند؛ که از طریق آنها 7 تا 13 میلیارد دلار سود نصیب سازمان‏هاى تبهکار مى‏شود.
دخترانى که به وعده‏هاى دروغین اعضاى شبکه قاچاق از خانه مى‏گریزند تا به عشق هنرپیشگى و خوانندگى به خارج از کشور بروند و یا اینکه با مردان ثروتمند ازدواج کنند، ولى در نهایت به مبلغ 30 میلیون تومان براى خوشگذرانى مردان به دلالان دبى فروخته مى‏شوند.
خوش‏باورى و عدم تربیت صحیح براى تحمل ناملایمات و مشکلات زندگى و فشارهاى روحى و ... همه و همه موجب مى‏شود که دختران بسیار زود حرف‏هاى دلالان را باور کنند و حتى گاه به خاطر امیدهاى واهى آنان به صورت دسته‏جمعى از مدرسه و یا خانه‏هایشان فرار کنند تا به امید زندگى راحت و بى‏دغدغه در آن سوى مرزها در منجلاب فساد غرق شوند.

دختران، پناهگاهى جز پدر و مادر ندارند

پرستار مرکز مداخله در بحران، دختر هفده ساله‏اى را براى گفتگو معرفى مى‏کند که به همراه برادرش حاصل ازدواج موقت پدر و مادرش است. پدر وى در جوانى بدون اطلاع خانواده‏اش پنهانى به طور موقت ازدواج کرده و پس از جدایى از همسرش بچه‏ها را همراه مادرشان روانه یکى از روستاهاى اصفهان کرده است. خودِ دختر در ادامه صحبت‏هاى خانم «گائینى» اضافه مى‏کند:
بعد از اینکه ما در اصفهان به خانه دایى‏ام رفتیم، پدرم آمد قم و دوباره ازدواج کرد و به همسرش اصلاً نگفت که دو تا بچه هم دارد. بعدش مادر خودم چهار سال پیش مجدداً ازدواج کرد و وقتى پدرم فهمید، ما را از اصفهان به قم آورد و خانه کوچکى برایمان اجاره کرد. من و برادرم تنهاى تنها در آن خانه زندگى مى‏کردیم و از تنهایى مى‏ترسیدیم. در این چهار سال پدرم پول خیلى کمى به ما مى‏داد و ما به سختى در آن خانه زندگى مى‏کردیم. یکى از همسایه‏هایمان که ماجراى زندگى‏مان را فهمیده بود به زن پدرم تلفن زد و گفت شوهرت دو تا هم بچه دارد. اما آن زن قبول نکرد، هر چند ماجرا را به پدرم گفت و پدرم همان شب آمد و آنقدر ما را کتک زد تا بالاخره فهمید کار، کار همسایه بوده و آن وقت فقط یک معذرت‏خواهى کوتاه در مقابل آن همه فشار جسمى و روحى کرد و رفت.

همسر پدرت را تا به حال دیده‏اى؟

نه، اصلاً او از وجود ما خبر ندارد. فقط یک بار پدرم عکس او و پسرش را آورده بود که من آن عکس را دیدم. آن زن بیشتر از پدرم شهامت داشته و از همان اول گفته بود که قبلاً ازدواج کرده و یک پسر هم دارد و حتى پسرش نزد خودش زندگى مى‏کند ولى پدر من اصلاً نمى‏خواهد زنش به هیچ وجه بداند که او قبلاً ازدواج کرده است.

رفتار پدرت با شما چطور است؟

زندگى ما خشک و بى‏روح است. پدرم با وجودى که وضع مالى‏اش خوب بود، فقط به خاطر اینکه ما توى کوچه نمانیم قوت بخور و نمیرى به ما مى‏داد. اما به شدت ما را کنترل مى‏کرد. از لحاظ مهر و محبت و تفریح هم اصلاً خبرى نبود. تمام این کمبودهاى عاطفى شدید باعث شد با پسرى دوست بشوم و یک روز که او به خانه ما آمده بود پدرم سر رسید و حسابى کتکم زد. من هم که هنوز طعم تلخ کتک‏هاى پدرم را به یاد داشتم از ترس اینکه دوباره پدرم کتکم بزند پس از جستجوى بسیار اینجا را پیدا کردم و به مرکز قرنطینه آمدم.

حالا برادرت کجاست و چکار مى‏کند؟

چون چند ماهى اجاره خانه عقب افتاده بود، صاحبخانه جوابش کرده و برادرم به مرکز نگهدارى کودکان رفته است.

چقدر به رعایت اصول مذهبى پاى‏بند هستى؟

نماز مى‏خوانم ولى اعتقادى به نمازهایم ندارم، چون مى‏بینم مشکلات‏مان حل نمى‏شود. کمبود محبت مادر و نبود سایه پدر، نداشتن آرامش و آزادى، وضع مالى نامناسب، تنهایى و ترس، مدام موجب شده که فکر کنم چرا خدا مشکلات ما را حل نمى‏کند؟

با توجه به اینکه سختى‏هاى زیادى کشیده‏اى، نقش پدر و مادرها را در زندگى سالم بچه‏هایشان چقدر مى‏دانى؟

والدین نقش مهمى در زندگى بچه‏ها دارند. محبت پدر و مادر مى‏تواند باعث پرورش بچه‏ها در یک محیط گرم و روشن بشود. کمبود محبت باعث متلاشى شدن زندگى بچه‏ها مى‏شود. دلم مى‏خواهد به پدر و مادرها بگویم قبل از اینکه بچه‏دار شوند، کمى فکر کنند و ببینند براى چه مى‏خواهند بچه‏دار شوند و هدف‏شان از این کار چیست؟ آیا مى‏خواهند بچه‏ها را به امان خدا رها کنند و بروند سراغ زندگى خودشان؟ تکلیف ما بچه‏هاى بدبخت در این میان چیست؟ چه کسى باید جواب «بابا» و «مامان» گفتن ما را بدهد. تو را به خدا به پدر و مادرها بگویید کمى فکر کنند ... .
دخترک ناگهان بغضش مى‏ترکد و شروع به گریه مى‏کند و نمى‏تواند جوابش را کامل کند. خانم «گائینى» در ادامه مى‏گوید: «پدر بچه‏ها آمده و گفته مى‏خواهد جاى دیگرى براى بچه‏هایش اجاره کند و آنها را به آنجا بفرستد.»
و ما مى‏اندیشیم ازدواج‏هاى موقت و پنهانى تا کى قربانى‏هاى خاموشى خواهد گرفت.
خانم پرستار خیلى زود دو خواهر سیزده و ده ساله را براى گفتگو معرفى مى‏کند. خواهر بزرگ‏تر مى‏گوید: «تا کلاس اول راهنمایى درس خوانده‏ام و به خاطر مشکلات بسیار از خانه فرارى شدم. خانه ما همیشه پر از سر و صدا بود و پر از اختلاف‏ها و کشمکش‏هاى پدر و مادرم. آنها با هم سازش نداشتند. پدرم خیلى بداخلاق، بد دل و دهن‏بین بود و مدام با مادرم به دادگاه مى‏رفت تا از هم جدا شوند که آخرش جدا شدند. یک سال است که من، خواهرم و برادرم با هم زندگى مى‏کنیم.
برادرم معتاد است و همیشه من و خواهرم را به بهانه‏هاى مختلف، وحشیانه کتک مى‏زد. خانه ما در محله‏اى واقع شده بود که به شرارت معروف است و برادرم تحت تأثیر همین هم‏محله‏اى‏ها بسیار شرور، بداخلاق و معتاد شده بود و بعد از جدایى پدر و مادرم من و خواهرم از دست برادرم امنیت نداشتیم. اما مى‏دانستیم که خدا همه چیز را مى‏بیند و بالاخره خودش به ما کمک خواهد کرد.

علت فرارتان از خانه چه بود؟

وضع مالى‏مان بسیار نامناسب بود و همین مشکلات‏مان را بدتر مى‏کرد. اعتیاد برادرم، بى‏توجهى پدر و مادرمان به ما، که حتى در زمانى که خانه بودند تنها چیزى که برایشان اهمیت نداشت، ما بچه‏ها بودیم. اما کتک‏هایى که برادرم به ما مى‏زد باعث شد ما دو خواهر از خانه بیرون بیاییم و واحد سیّار، ما را به اینجا آورد.

دوست دارى به پدر و مادرهایى که مى‏خواهند از هم طلاق بگیرند، چه بگویى؟

آنها باید بدانند دخترها همه تکیه‏گاهشان پدر و مادرهایشان هستند؛ اگر این تکیه‏گاه فرو بریزد آنها سرگردان خواهند شد. اگر پدر مادرى همیشه با هم دعوا بکنند و فحش‏هاى بد به هم بدهند آخرش پسران‏شان معتاد و دختران‏شان مثل ما سرگردان مى‏شوند.
جز این دو خواهر، دختران بسیار دیگرى در این مرکز قرنطینه هستند، دخترانى که سرگذشت هر کدام‏شان به طور خلاصه از زبان پرستارشان سرشار از رنج و اندوه است و همین اندوه آنها را به مرزهاى فراتر از خانه کشانده و به سوى غربت و آوارگى رهنمون کرده است.

بد را بدتر نکنیم‏

خانم «زهرا محمداسماعیلى»، کارشناس روانشناسى بالینى، چهار سال است که به عنوان مددکار اجتماعى در «مرکز مداخله در بحران»، فعالیت مى‏کند. وى با توجه به سوابقى که در مشاوره دارد، در مورد دختران فرارى مى‏گوید: «فرار از خانه یعنى ترک اعضاى خانواده بدون اجازه والدین و یا وصىّ قانونى خود؛ فرار در واقع نوعى واکنش نسبت به شرایطى است که غیر قابل تحمل و بعضاً تغییرناپذیر است.
البته این پدیده معمولاً به دنبال یک سرى عوامل و یک دوره تعارضات طولانى و شدید در خانواده رخ مى‏دهد؛ عواملى چون: خشونت و آزارهاى خانوادگى، تحقیر جوانان و احترام نگذاشتن به آنها، ندادن آزادى‏هاى مشروع و کافى به جوانان، کشمکش‏هاى منفى در خانواده، عدم اعتماد کافى به والدین به خاطر اعتیاد و یا انحرافات اخلاقى آنها، اشتغال و ازدواج اجبارى، طلاق، ازدواج مجدد، شکاف بین خانواده‏ها و نسل جدید به خاطر فقر فرهنگى و اطلاعاتى خانواده و ... محیط خانواده را براى فرزندان غیر قابل تحمل مى‏کند و آنها را به گریز از خانه وا مى‏دارد.
البته در کنار این عوامل، مسائل دیگرى هم مثل رسیدن به خواسته‏هاى شخصى، کسب آزادى‏هاى فردى و اجتماعى، لجاجت با خانواده و یا اعضاى خانواده، تأثیر گرفتن از دوستان و تحریک به وسیله آنها اختلالات روانى و رفتارى و ... باعث تشدید این پدیده مى‏شود. در ضمن، فقر باعث مى‏شود استرس و فشار بیشترى بر خانواده‏ها تحمیل شود و در نتیجه در صورت وجود فقر فرهنگى و معنوى، مشکل فرار در خانواده‏هاى بى‏بضاعت تشدید شود. البته خانواده‏هاى فقیرى هم هستند که به خاطر قانع بودن و برخوردارى از روحیه ایمان و توکل به خدا هرگز دچار چنین معضلاتى نمى‏شوند.

به نظر شما چرا دختران پس از فرار و اطلاع از مشکلات آن، به دامان خانواده برنمى‏گردند؟

چون اغلب دخترانى که از خانه فرار مى‏کنند بعد از فرار، فریب مى‏خورند و مورد سوء استفاده واقع مى‏شوند. سوء استفاده از این دختران جهت توزیع مواد مخدر، مشروبات الکلى و آلوده شدن به جرایمى چون سرقت، قتل و ... است. همه اینها باعث مى‏شود که متأسفانه برخى دختران وارد شبکه‏ها و باندهاى وسیع و گسترده فساد مى‏شوند و همین موارد باعث مى‏شود که حتى در صورت پشیمانى از فرار، دیگر دختران روى بازگشت به خانواده را نداشته باشند و به خاطر مشکل بودن رویارویى با خانواده، سخت‏ترین شرایط را در بیرون منزل تحمل کنند. البته در برخى موارد، دختر تمایل به بازگشت به منزل را دارد ولى خانواده پذیراى وى نیست.

به نظر شما فرار بیشتر یک معضل فردى است و یا اجتماعى؟

فرار دختران از خانه براى جامعه ایرانى به ظاهر یک مسئله فردى و در نهایت خانوادگى تلقى مى‏شود، در حالى که با توجه به پیامدهاى منفى نابهنجار و خطرناک فرار، بیشتر یک آسیب مهم اجتماعى محسوب مى‏شود. اکثر دختران پس از فرار در معرض خطرات بسیارى چون انحرافات جنسى، اعتیاد، فحشا، قاچاق، آلودگى به بیمارى‏هاى مقاربتى حاد و ایدز قرار دارند و این موارد تمامى افراد جامعه را به شدت تهدید مى‏کنند. پس باید گفت فرار نوجوانان از خانه باعث به وجود آمدن مسائل و مشکلات مهمى در جامعه مى‏شود.

دخترانى که به این مرکز ارجاع داده مى‏شوند، از اینجا به کجا مى‏روند؟

در ابتدا باید بگوییم که فرار از نظر مدت زمان به دو قسمت فرار کوتاه‏مدت و بلندمدت تقسیم مى‏شود. در فرار کوتاه‏مدت، فراریان بعد از مدتى به لحاظ پشیمانى از رسیدن به آرزوها و اهداف خویش و یا مهیا نشدن شرایط و امکانات مورد نیاز به نزد خانواده‏ها باز مى‏گردند. در فرار درازمدت اکثراً امکان بازگشت به خانواده بسیار کم است.
در ابتدا براى پذیرش این دختران بیشترین سعى ما بررسى عمیق و ریشه‏اى مشکلات آنهاست و بیشترین هدف‏مان رفع مشکلات آنها و بازگرداندن‏شان به کانون خانواده است البته در صورتى که خانواده‏ها صلاحیت نداشته باشند و با توجه به تشخیص تیم تخصصى، مشکلات دختران ظرف مدت کوتاهى حل نشود، آنها را به یکى از مراکز مربوطه ارجاع مى‏دهیم. مددجویان با توجه به سن و وضعیت جسمانى‏شان به خانه سلامت، مرکز بازپرورى و یا دیگر مراکز شبانه‏روزى فرستاده مى‏شوند. لازم به ذکر است در صورتى که این دختران از شهرهاى دیگرى به قم آمده باشند به مرکز مداخله در بحران استان خودشان ارجاع مى‏شوند تا مشکلات‏شان در آنجا پى‏گیرى شود.

از دیدگاه شما چه راههایى در پیشگیرى از این معضل اجتماعى مؤثرتر است؟

نقش خانواده در تربیت و رشد فرزندان و کنترل آنها بسیار حساس و مهم است. در خانواده‏هاى متزلزل آفت‏هاى بسیارى رشد مى‏کنند؛ آفت‏هایى مثل حسادت، نفرت، دو رویى، دروغ، پرخاشگرى، انتقام و ... آفت‏هایى که هر کدام مى‏تواند عامل حوادث خطرناکى باشد. پس به جرئت مى‏توان گفت مهم‏ترین عامل پیشگیرى، در خانواده است و والدین باید براى رفع مشکلات فرزندان‏شان اقدام کنند. جلوگیرى از تشنجات خانوادگى، رسیدن به تقاضا و خواسته‏هاى کودکان و نوجوانان، برقرارى ارتباط سالم بین فرزندان و والدین، تعدیل انتقادات والدین از فرزندان، حمایت اجتماعى و عاطفى والدین از فرزندان بخصوص در مراحل بحران نوجوانى و بلوغ، از اقدامات مؤثرى است که خانواده‏ها مى‏توانند جهت حمایت از فرزندان‏شان جهت جلوگیرى از پدیده فرار انجام دهند.
از سویى دیگر، در هنگام بروز نشانه‏هاى مشکل، نقش مشاوره بسیار حائز اهمیت است و مى‏تواند جلوى بسیارى از آسیب‏ها را بگیرد. متأسفانه اکثر دختران ما هنگام ازدواج و تشکیل خانواده، بدون اطلاع از فلسفه ازدواج و مسائل مربوط به آن، ازدواج مى‏کنند. کارشناسان وقتى ریشه‏ها و عوامل فرار را بررسى مى‏کنند، به این نتیجه رسیده‏اند که بسیارى از ناهنجارى‏ها و کج‏روى‏ها به ازدواج ناموفق مربوط مى‏شود.
وقتى یک دختر از خانه فرار مى‏کند به خاطر این است که پدر و مادرش زندگى خوبى با هم ندارند و دلیل اینکه زندگى‏شان خوب نیست، این است که ازدواج موفقى نداشتند و احتمالاً از هم طلاق مى‏گیرند و دختر مجبور به زندگى با ناپدرى و نامادرى است. حتى اگر والدین دختر با هم متارکه نکنند، با ایجاد روابط سرد و اختلافات هر روزه، باعث ایجاد تشنج در خانه مى‏شوند.
این مسائل باعث مى‏شود که اهمیت مشاوره قبل از ازدواج و آگاهى‏هاى لازم در مورد آن، جدى گرفته شود. اگر ازدواج یک زوج موفق باشد و زیربناى اصولى داشته باشد، روابط صحیح و سالمى در آن خانه حکمفرما خواهد بود و فرزندان کمتر با مشکلى روبه‏رو خواهند شد تا بخواهند در جهت رفع آن به فرار از خانه اقدام کنند.
متأسفانه ما آموزش را همیشه بعد از وقوع مشکل شروع مى‏کنیم و تازه بعد از فرار دختر از خانه مى‏رویم سراغ اینکه چرا فرار کرد؟ ولى قبل از فرار به فکر حل مشکلات نیستیم تا فرارى رخ ندهد.
از طرفى هم، دختران باید بدانند که در مقابله با مشکلات درست تصمیم بگیرند. فرار از خانه نه تنها وضعیت آنها را بهتر نخواهد کرد بلکه شرایط بد آنها را بدتر خواهد کرد. در نتیجه در صورت تحمل شرایط موجود، لااقل در همان وضعیت «بد» مى‏مانند و دچار عوارض «بدتر» نمى‏شوند. حادثه همیشه بیرون از خانه در کمین دختران است. هیچ کوچه و خیابانى حتى از خانه غیر قابل تحمل، امن‏تر نیست.
ادامه دارد.