زنان و اهداف تربیتى دوره‏هاى مختلف زندگى‏
قسمت چهارم‏
از تولد تا چهارده سالگى‏

مریم معین‏الاسلام‏

همان طور که تمام افراد در زندگى خود از دورانى به دوران دیگر مى‏رسند، نوزاد به کودک، کودک به نوجوان و نوجوان به انسانى بالغ مبدّل مى‏گردد؛ زنان هم در زندگى، داراى دوره‏هاى متفاوت هستند اگر چه هر مرحله‏اى بر مرحله پیش و تجربیات مقطع پیشین بنا مى‏شود، ولى به هر حال هر دوره داراى ویژگى‏ها و خصوصیات خود مى‏باشد. طبیعى است اهداف تربیت هم در هر دوره با توجه به مقتضیات آن دوره مشخص مى‏گردد. اگر چه غایت و نهایت تربیت یکى است، ولى برخى از اهداف واسطه‏اى تربیت زنان با توجه به دوره‏ها متفاوت مى‏گردد.

از تولد تا هفت سالگى‏

مرحله اوّل زندگى یک زن که از تولد تا هفت سالگى است، بسیار حساس و در زندگى تعیین‏کننده به حساب مى‏آید. عمده‏ترین مراحل رشدى هم از لحاظ جسمانى و هم از لحاظ شخصیتى دختر در این دوره پى‏ریزى مى‏شود. روانشناسان بر این باورند که اساس و شالوده شخصیت فرد تا سه سالگى ریخته مى‏شود. از این‏رو این دوره زندگى زن از اهمیت و جایگاه بالایى برخوردار است و دوره‏هاى دیگر زندگى تا حدود زیادى از این دوره تأثیر مى‏پذیرد. اهداف واسطه‏اى و زمینه‏ساز تربیتى براى دختران تازه متولد شده تا هفت سالگى با توجه به آموزه‏هاى دینى عبارتند از:

الف) رشد جسمانى‏

یکى از اهداف مهم تربیتى دختران در این دوره توجه والدین به رشد جسمانى آنان مى‏باشد. سفارش مؤکد اسلام به تغذیه نوزاد از شیر مادر و نقشى که تغذیه از شیر مادر در سلامت جسمانى کودک دارد، شایان توجه است. همچنین سفارش قرآن کریم بر تکمیل دوره شیردهى تا دو سال(1) و روایات متعدد دیگرى در این زمینه (که در این نوشتار مجال پرداختن به آن نمى‏باشد) مؤید این مطلب مهم مى‏باشد. تأکید روى این نکته ضرورى به نظر مى‏رسد دخترى که در دو سال نخست زندگى از تغذیه با شیر مادر محروم گردد، در دوره‏هاى دیگر زندگى دچار مشکلات جسمانى خواهد بود که به سبب محرومیت در این دوره مى‏باشد. از این‏رو باید والدین به نقش تغذیه و رشد جسمانى کودک در این دوره توجه جدى نمایند، چرا که سلامت جسمانى زن در طول زندگى تا حدود بسیارى بسته به همین مسئله است.
از سوى دیگر، با توجه به نقش مادرى که قرار است دختران در آینده به عهده گیرند و وجود مسائلى چون دوران باردارى، زایمان و شیردهى، توجه به سلامت جسمانى دختران را جدى‏تر مى‏نماید.

ب) رشد هم‏احساسى و درک عاطفى‏

یکى از اهداف تربیتى مهم در تربیت دختران در این دوره، رشد هم‏احساسى و درک عاطفى است. بسیارى از اهداف تربیتى دختران با توجه به نقش بسیار محورى و اساسى که در آینده به عهده دارند (نقش همسرى و مادرى) با اهداف تربیتى پسران تفاوت‏هایى پیدا مى‏کند و بعضى از اهداف با توجه به نقش آینده آنها ضرورت جدى‏ترى پیدا مى‏نماید. از آنجا که قرار است دختران امروز، مادران موفق کارآمد آینده باشند، از سوى دیگر با توجه به اینکه مادر در کانون خانواده، محور عواطف و احساسات است، اگر مادر مهربان باشد و از هم‏احساسى و درک بالاى عاطفى برخوردار باشد، آن خانه سرشار از محبت و عطوفت و احساسات خواهد بود. بر عکس اگر مادرى از هر گونه احساس و عواطف عارى باشد، خانه به کانونى بدون روح و بدون محبت و عاطفه مبدّل خواهد شد. در این صورت اسم آن را باید سردخانه گذاشت!
بدین جهت توجه به رشد هم‏احساسى و درک عاطفى دختران، اهمیت و ضرورت بیشترى پیدا مى‏کند.
از این‏رو روانشناسان معتقدند اساس روابط همدلانه و هم‏احساسى و درک عاطفى در دوره طفولیت بنا نهاده مى‏شود. آنان بر این اعتقادند: اگر کودک به زمین بخورد و به گریه بیفتد و مادر با او احساس همدردى و همدلى نموده، وى را از زمین بلند کند و به نوازش و آرام کردنش بپردازد، این هم‏احساسى به کودک منتقل شده و این احساس در وى تقویت مى‏شود. اما اگر مادر او را سرزنش کند و وى را دست و پا چلفتى و بى‏عرضه بخواند و احساسات وى را نادیده انگارد، آنان در بزرگى فاقد هر گونه احساسى نسبت به دیگران هستند و دچار کمبودهاى عاطفى مى‏گردند. این دسته از کودکان فاقد ایفاى نقش همدلى و هم‏احساسى خواهند بود.(2)
پس باید به احساسات و عواطف دختران در این سن پاسخ داد و با آنان هم‏احساسى و همدلى نمود تا در آینده بتوانند با فرزندان خود تبادل عاطفى و احساسى داشته باشند. به همین جهت در آموزه‏هاى دینى این مسئله مورد تأکید قرار گرفته است که اگر دختر به زمین خورد، او را بلند کنید، لباسش را تکان دهید و او را نوازش نمایید؛ ولى اگر پسر به زمین خورد، بگذارید خودش بلند شود. تفاوت در شیوه برخورد به سبب توجه دادن به این مسئله مهم است که دختران چون در آینده باید بتوانند با فرزندان همدلى و هم‏احساسى نمایند، باید در دوران کودکى با آنان همدلى و هم‏احساسى نماییم.
روایات متعدد توجه والدین را به این مسئله جلب نموده که باید با دختران با عطوفت و مهربانى بیشترى برخورد شود تا آنجا که بابى در وسائل‏الشیعه تحت این عنوان گشوده شده است «باب استحباب زیادة الرّقة على الاناث؛(3) فصل استحباب نرم‏دلى و عواطف بیشتر نسبت به دختران».
امام رضا(ع) از قول پیامبر اکرم(ص) نقل مى‏فرماید: «اِنّ اللَّه تبارک و تعالى على الأناث أرقُّ منه على الذکور ...؛(4) خداوند متعال نسبت به دختران مهربان‏تر از پسران است».
پیامبر اکرم(ص) سفارش فرمود: «مَن دخل السوق فاشْترى‏ تحفة فحملها إلى عیاله ... فَلْیبدأْ بالأناث؛(5) آنکه بازار برود و ارمغانى بخرد و به خانه ببرد ... در تقسیم از دختران آغاز کند».

ج) رشد تفکر

بر اساس تحقیقات، گشت و گذار دختران کوچک در دنیاى تخیلات بیشتر از پسران است، به طورى که سنگ‏ها، اتومبیل‏ها، عروسک‏ها و حتى حیوانات عروسکى به صورت موجودات زنده براى آنان تلقى مى‏شوند. دختران در این دوره با عروسک‏هاى خود مثل یک موجود زنده رابطه تخیلى و رؤیایى برقرار مى‏نمایند و با آنان حرف مى‏زنند. ارتباط تخیلى احتمالاً ناشى از رشد زودرس نیم‏کره راست مغز است. «فروید» ادراکات مرتبط با نیم‏کره راست مغزى که رؤیاهاى کودکى را پایه گذارى مى‏کند، فرآیند نخستین مى‏نامد. بسیارى از نظریه‏پردازان شناختى غرب، فرآیند نخستین را به عنوان مرحله اولیه رشد پدیده تفکر تلقى نموده‏اند.
از آنجایى که دختران بیش از پسران به انجام بازى‏هاى تخیلى علاقه‏مندند، نیم‏کره راست آنها رشد بیشترى نموده و نهایتاً از توانایى گسترده‏ترى براى فهم عواطف افراد با مشاهده چهره‏هاى آنان و قدرت خودانطباقى برخوردار مى‏گردند.(6)
از این‏رو یکى از عوامل تأثیرگذار در تفکر منطقى دختران، ایجاد فضاى مناسب و امکانات و شرایط لازم براى انجام بازى‏هاى تخیلى و رؤیایى کودکانه، خاص دختران است. ایجاد زمینه براى بازى با عروسک براى دختران، یکى از عوامل مؤثر در رشد تفکر منطقى و در پى آن، رشد قدرت تکلم، همچنین رشد هم‏احساسى و درک عاطفى خواهد بود.
تفکر نادرست بعضى والدین که دختران خود را از بازى با عروسک محروم مى‏نمایند، مانعى براى رشد تفکر منطقى آنان ایجاد مى‏کند. روایات متعدد تأکید بر بازى کودکان در هفت سال اوّل عمر، مؤیدى بر این مطلب است.
بازى کودکان و بازى با کودکان، موجب اتلاف وقت و کارى بیهوده نیست بلکه عامل بسیار مهم براى رشد مهارت‏ها و استعداد فکرى و ذهنى کودک مى‏باشد.

نتیجه:

زیربناى زیستى، روانى و روحى دوره‏هاى زندگى یک زن در انتهاى دوران کودکى شکل مى‏گیرد. در این دوره است که از موهبت‏هاى هم‏احساسى، ایجاد روابط همدلانه و قدرت تفکر منطقى بهره‏مند مى‏گردد. این مواهب به رشد خود ادامه داده و در طول زندگى، همراه با تجربیات زندگى و تغییرات جسمانى، گسترش و توسعه مى‏یابد. پس باید توجه ویژه به دختران براى نیل به اهداف تربیتى این دوره صورت گیرد.

رشد احساسات مذهبى‏

علاوه بر اهدافى که ذکر شد و باید در دختران بیشتر مورد توجه قرار گیرد طبیعى است در این دوره به اهداف دیگرى مثل توجه به رشد احساسات مذهبى دختران توجه گردد، اگر چه این توجه در پسران هم باید وجود داشته باشد. امام باقر(ع) و امام صادق(ع) مى‏فرمایند:
«وقتى کودک به سه سالگى رسید او را یاد ده «لا اله الا اللَّه» گوید. پس از آن، وقتى سه سال و هفت ماه و بیست روزش شد، او را به گفتن «محمد رسول‏اللَّه» آموزش ده و سپس در چهار سالگى او را به گفتن صلوات فرا خوان. در پنج سالگى، اگر کودک قادر به تشخیص چپ و راست بود، او را برابر قبله قرار ده و سجده بیاموز. در شش سالگى، نماز، رکوع و سجود را به وى بیاموز. وقتى هفت سال او تمام شد، زمینه را براى یادگیرى وضو آماده کن و او را به نماز خواندن دعوت نما. در پایان نه سالگى وضوى صحیح را به او بیاموز و به نماز خواندن وادار کن».(7) این روایت، گویاى بسیارى از مسائل ظریف تربیتى است که از مهم‏ترین آنها این است که توجه به وضعیت بدنى، روانى و فکرى کودک در هر مرحله‏اى از رشد، «باید و شاید تربیتى» است.
اگر چه این روایت کلى است، ولى در تربیت دینى دختران هم باید این اصل مورد لحاظ قرار گیرد که به تدریج و به تناسب ظرفیت‏هاى فکرى و ذهنى و جسمى او مسائل دینى به وى آموزش داده شود. زیربناى تربیت دینى او را باید همان طور که در روایت آمده است از سه سالگى پى‏ریزى نماییم و به تدریج و پیوسته طى برنامه‏ریزى دقیق، حتى به ماه و روز و اینکه به طور مثال در سه سال و هفت ماه و بیست روزى باید «لا اله الا اللَّه» را به او یاد داد. بعد همان طور به صورت منظم و حساب‏شده، مسائل دیگر را به او آموخت. همچنین در این دوره ضرورت دارد به تدریج و خیلى آرام با روسرى، مقنعه و چادر آشنا شوند و به صورت دلخواه و در بازى‏هاى کودکانه از آن استفاده کنند.
دقت و ظرافت و برنامه‏ریزى دقیق و حساب‏شده براى رشد عقاید و کردار دینى دختران موجب مى‏شود زیربناى فکرى و اعتقادى آنان از استحکام بیشترى برخوردار باشد.
آنچه باید در دوره کودکى از نظر دور نداشت این است که، براى رسیدن به هدف رشد دینى کودک، طبق توصیه آموزگار شریعت که «او را فرصت بده و آزاد بگذار»، باید از هر گونه تحمیل و سختگیرى به شدت دورى نمود، چون در مرحله رشد عواطف و احساسات است. باید ضمن مراقبت و توجه از نهال نوشکفته، به نیازها و تمایلات او توجه شود و با آزادى کامل، زمینه شکفتن و رشد او را فراهم نمود.

اهداف تربیت از هفت تا چهارده سالگى‏

دومین دوره زندگى زن، از هفت تا چهارده سالگى است. این دوره به جهت تغییرات بیولوژیکى خاصى که در دختران ایجاد مى‏شود و منجر به اتفاق یک جریان اسرارآمیز و مهم به نام بلوغ مى‏گردد، از اهمیت و حساسیت خاصى برخوردار است؛ که بدون اغراق مى‏توان گفت یکى از مراحل تعیین‏کننده و مهم در زندگى زنان به حساب مى‏آید. چگونگى برخورد با مسئله بلوغ دختران، در زندگى آینده آنان بسیار تأثیرگذار است. پى‏ریزى و زیربناى بسیارى از جلوه‏هاى شخصیتى زندگى آنان بستگى دارد به نوع نگرش والدین و دختران به جریان بلوغ، میزان توجه به اهمیت این جریان، برخوردارى از بینش و درایت عمیق و لازم در اختلالات روانى که در پى تغییرات بیولوژیکى اتفاق مى‏افتد. همگان باید بدانند دوران بلوغ، یک گذرگاه در زندگى دختران است. اگر از این گذرگاه به سلامت عبور نمایند، به دوران بعدى زندگى، به خوبى وارد مى‏گردند و از مواهب آن برخوردار مى‏شوند. اگر نتوانند از این گذرگاه عبور نمایند و یا به سلامت عبور نکنند، ضمن اینکه از مواهب این دوره استفاده نمى‏کنند، ورود خوبى به دوره بعدى نخواهند داشت، که طبیعى است آثار و پیامدهاى منفى براى آنان خواهد داشت.
یکى از وظایف مهم تربیتى دختران در این دوره، آشنایى والدین و دست‏اندرکاران تعلیم و تربیت دختران، همچنین خود آنان با مسئله بلوغ است که در این قسمت به جهت اهمیت بحث، به این مسئله مى‏پردازیم.
شایان ذکر است یکى از اهداف دیگر تربیتى در این دوره آموزش مى‏باشد، چرا که هرگونه آموزش رسمى از هفت سالگى به بعد آغاز مى‏شود، از این‏رو باید زمینه براى آغاز آموزش رسمى کودکان در این دوره فراهم شود. با توجه به اینکه این مسئله در جامعه از طرف والدین و متصدیان امر آموزش و پرورش مورد توجه قرار مى‏گیرد، بیشتر به این مسئله نمى‏پردازیم.

ایجاد آمادگى براى رویارویى با بلوغ‏

یکى از پرحادثه‏ترین دوره‏هاى زندگى یک زن، دوران بلوغ اوست. در کتب لغت بیشتر واژه‏شناسان، بلوغ را به معنى ادراک و رسیدن دانسته‏اند.
مؤلف قاموس مى‏نویسد: «بلغ الغلام، أدرک»(8) و در لسان‏العرب مى‏خوانیم: «بلغ الغلام احْتلم، کأنّه بلغ وقت الکتاب علیه و التکلیف و لذلک بلغتْ الجاریة؛(9) پسر بالغ شد یعنى محتلم شد. گویا زمان تکلیف و نوشتن حسنات و سیئاتش فرا رسیده است. در دختر بچه به همین معنى است».
بنابراین بلوغ مرحله حساسى است که در آن پاره‏اى تغییرات جسمى همراه با رشد عقلى و فکرى صورت مى‏گیرد. با گذراندن این مرحله، انسان از «دوران طفولیت» گذشته، پا به مرحله بزرگسالى و کمال مى‏گذارد.
مى‏دانیم بلوغ در دختران زودتر از پسران است. مقدمات آن در دختران از حدود نُه و اوج رشد آن در هجده سالگى است. قاعدگى نوعاً از دوازده تا سیزده سالگى شروع مى‏شود و تا سنین 55 - 45 ادامه مى‏یابد،(10) البته شرایط روانى و اختلالات زندگى، در بیش و کم شدن زمان آن مؤثر است.
طبق بررسى‏هاى آمارى حدود 1% دختران در نُه، 2% در ده، حدود 11% در یازده و حدود 38% در دوازده سالگى به بلوغ طبیعى مى‏رسند. در سیزده سالگى حدود 72% و در چهارده سالگى حدود 82% دختران بالغند.(11)
بنابراین مى‏توان گفت: آغاز بلوغ در دخترها با کامل شدن نه سال است و علایم طبیعى، نشانه پیش‏رخداد بلوغ است، مگر در موارد اندکى که نشانه‏هاى بلوغ، نزدیک بلوغ سنى اتفاق بیفتد. پس در واقع نُه سالگى در بلوغ دختران، تعیین میانگین شروع سن بلوغ است.

وظیفه مادران‏

دنیاى پیچیده بلوغ باید به دختران معرفى گردد و اسرار آن کشف شود. بهترین کسى که در این باره مى‏تواند کار کند و مؤثر باشد مادر است. از این‏رو یکى از وظایف مادران در این دوره، به جاى ترساندن و ایجاد وحشت و یا بیمارى جلوه دادن این جریان، آن است که این مرحله را به صورتى درست براى دختران بیان نمایند، مثلاً اینکه این دوره، مرحله‏اى از زندگى دختران است که موجب تغییرات اساسى در آنان مى‏شود. مادران باید به دختران خود گوشزد نمایند که در حال گذر از دوران طفولیت و رسیدن به دوران زن شدن هستند. این مرحله آنان را به سوى کمال و بالندگى سیر مى‏دهد.

مقابله با خرافات‏

یکى دیگر از وظایف مادران و مربیان این است: القائات منفى که در اثر خرافات و جهل در بین افراد جریان پیدا نموده که قاعدگى را کیفرى براى زنان به سبب ارتکاب گناه مى‏دانند، یا آن را نتیجه وسوسه شدن حوّا مى‏دانند و یا اینکه معتقدند شیاطین را که از خون قاعدگى زنان به وجود آمده‏اند، باید از بین ببرند، به جاى این همه نگرش منفى و خرافى، به جریان درست و طبیعى تبدیل کنند و از اهمیت و آثار خوب این جریان در سلامت جسمى و عقلانى و عاطفى دختران سخن به میان آرند، تا این مسئله را به عنوان مجازات یا بدبختى و ظلم نسبت به زنان به حساب نیاورند. یکى از آثار مخرّب این خرافه، آسیب به باورهاى دینى آنان است، که تأثیر منفى بر رابطه دختران با خداوند خواهد داشت. اگر خانواده‏ها و وسایل ارتباط جمعى و مربیان از آگاهى لازم برخوردار باشند مى‏توانند از این مسئله به عنوان یکى از مصادیق عظمت آفرینش و نشانه‏اى از قدرت، تدبیر و حکمت الهى، جهت تقویت روحیه خداپرستى در نوجوانان بهره جویند.
در صورت آمادگى با این جریان، دختران مى‏توانند این دوره را به خوبى پشت سر گذارند و آن را یکى از مواهب الهى به حساب آورند. علاوه بر آن، تغییراتى را که از نظر اخلاقى مثل پرخاشگرى، عصبانیت و تغییرات جسمى از پیامدهاى این دوره مى‏دانند، با همه این دگرگونى‏ها به عنوان یک جریان کاملاً طبیعى و عادى برخورد کنند.
از این‏رو یکى از نکات اساسى تربیت دختران در این دوره آشنایى کامل آنها نسبت به قاعدگى و بلوغ و تغییراتى است که در آنان ایجاد مى‏شود. در صورت آگاهى، این دوره را به خوبى خواهند گذراند.

بروز بداخلاقى، کابوس و اضطراب‏

اگر والدین و دختران بدانند که بداخلاقى، کابوس‏هاى نگران‏کننده، افزایش استرس و اضطراب قبل از قاعدگى به جهت افزایش ترشح آدرنالین و کورتیزول در خون مى‏باشد، کاملاً طبیعى است والدین، آنان را دخترانى بداخلاق ندانند و خودِ دختران از اضطرابات و استرس‏ها احساس بدبختى نکنند.

اشتهاى سیرى‏ناپذیر و ایجاد تنبلى‏

اگر آنان بدانند که ترشح کورتیزول موجب مى‏شود اشتهاى سیرى‏ناپذیر و کاذب پیدا کنند و اشتها به غذاهاى قندى و نشاسته‏اى منجر به سستى و رخوت در آنان مى‏شود، دیگر احساس تنبلى نخواهند کرد و مادران مرتب به آنها غر و لند نخواهند زد. آگاهى بدین پیامدها از سرزنش والدین مى‏کاهد و دختران کمتر از این عوارض رنج خواهند برد.

بروز افکار منفى‏

والدین و دختران نوجوان باید بدانند یکى از عوارض قبل از قاعدگى، بروز افکار منفى است. گرایش به مسائل منفى در این دوره بیشتر مى‏شود، (زیرا نیم‏کره راست مغز در دوران پیش‏قاعدگى فعالیت بیشترى پیدا مى‏کند و فعالیت نیم‏کره چپ رو به نقصان مى‏رود).
این حالت فرصت مناسبى براى دختران ایجاد مى‏کند احساسات گزنده‏اى را که در طول ماه در آنان شکل گرفته و سعى در پنهان کردن آنها داشته‏اند، بیرون بریزند.(12) این مسئله علاوه بر اینکه براى دختران عیب نیست بلکه موجب خانه‏تکانى عاطفى مى‏گردد، نه بدخویى و بداخلاقى و غر و لند و شِکْوه. فعل و انفعالات طبیعى بدن، عامل مؤثرى براى کاهش استرس است. به همین جهت شاهد شادابى و سرحالى بعد از دوران قاعدگى هستیم، زیرا یکى از راههاى دسترسى به نشاط در زندگى، تخلیه احساسات منفى است.
یکى دیگر از آثار قاعدگى و پیش‏قاعدگى، ارتقاى سطح عقل و بینش است. در این دوره عقل و درایت ما شکوفا مى‏گردد و به نوعى بینش درونى مى‏رسیم. با توجه به این آثار ارزشمند نباید دوران بلوغ را بیمارى بینگاریم، بلکه عمل طبیعى است که موجب هماهنگى جسم و روح و تفکر و دسترسى به نیروى عقلانى گسترده‏اى است.
علاوه بر آن دختران بعد از این دوره قابلیت بیشترى در ارائه افکار خلاق و گسترش واکنش‏هاى عاطفى نشان مى‏دهند. ضمناً میل جنسى بعد از این دوره در زنان افزایش مى‏یابد. شاهد بر این مسئله آثار وخیم جسمى، روانى و عقلانى در زنانى است که به هر دلیل دچار قاعدگى نمى‏شوند.
آگاهى دختران نسبت به تمامى آثار و نتایج قاعدگى، در رویارویى با این مسئله بسیار مؤثر است. بر تمامى دست‏اندرکاران تربیتى دختران لازم است بینش و اطلاعات آنان را نسبت به این جریان اسرارآمیز و موهبت الهى افزایش دهند.
به گفته پیاژه «از حدود یازده سالگى به بعد که مقدمات بلوغ در دختران ظاهر مى‏شود، بحران‏هایى در زندگى آنها پدید مى‏آید که تربیت و آموزش درست مى‏تواند آن را کاهش دهد.»(13) بدین جهت مادران وقتى آثار و نشانه‏هاى بلوغ را در دختران خود ملاحظه کردند (که تقریباً به طور متوسط از نه سالگى به بعد مى‏باشد) باید دختران خود را نسبت به رویدادها و تحولات جسمى، روحى و روانى این دوران آشنا نمایند.
اطلاعات دختران در این باره مى‏تواند در پذیرش خوب و منطقى تحولات این دوره بسیار مؤثر باشد.

رشد اخلاقى‏

یکى دیگر از اهداف تربیتى دختران در این دوره، توجه به رشد اخلاقى است.
از آنجا که اخلاق، نقش تعیین‏کننده در رسیدن انسان به کمال نهایى دارد و یکى از عوامل مؤثر در تعیین ساختار شخصیتى فرد به شمار مى‏رود، از طرف دیگر پایه‏هاى اخلاق فرزندان از دوران طفولیت شکل مى‏گیرد، بدین جهت توجه به مراحل رشد اخلاقى در دوره‏هاى مختلف، یکى از بایدهاى تربیتى است و مى‏باید در زمان خود مورد توجه قرار گیرد.
بسیارى از نظریه‏پردازان رشد معتقدند که مراحل رشد اخلاقى هر فرد، براساس توانایى‏هاى ذهنى و شناختى او تعیین مى‏شود. همان گونه که در نظریه شناختى «پیاژه» پیشرفت منظمى در مراحل رشد وجود دارد و هر زمانى از رشد، مراحل قبلى را در بر مى‏گیرد. در نظریه «کلبرگ» نیز رشد اخلاقى، براساس مفاهیم اخلاقىِ مراحل پیشین بنیان گذاشته مى‏شود.
«کلبرگ» معتقد است که مراحل رشد اخلاقى در سه سطح اتفاق مى‏افتد که هر سطح داراى دو مرحله است. وى در مجموع مراحل شش گانه‏اى را براى رشد اخلاقى بیان مى‏کند:
1 - سطح اخلاق پیش‏قراردادى‏
2 - سطح اخلاق قراردادى‏
3 - سطح اخلاق فوق قراردادى‏
کودک در سطح اوّل، اغلب رفتار خوب دارد که در این سطح هنوز درونى نشده و بیشتر بر پایه تنبیه و اطاعت است و بیشتر به خاطر نیازها و منافعى که کارهاى خوب براى او دارد، به آنان مى‏پردازد.
سطح دوم که اخلاق قراردادى است، براى سازگارى و هماهنگى با نظم اجتماعى و تمایل براى حفظ و نگهدارى این نظم مى‏باشد. انگیزه و محرک اصلى براى این سازگارى و هماهنگى، همانندسازى با والدین است.
در سطح سوم، استدلال‏ها و قضاوت‏هاى افراد، درونى مى‏شود. اخلاق در این دوره برتر از قراردادهاى اجتماعى است و برخوردهاى اخلاقى بر اساس اصول اخلاقى خاص صورت مى‏گیرد.
بر اساس نظریه «کلبرگ» سطح اوّل اخلاق، مربوط به دوره اوّل زندگى فرد است، ولى سطح دوم، مربوط به دوره مورد بحث ما مى‏باشد، به این معنى که هفت تا چهارده سالگى از نظر اخلاقى، در مرحله‏اى قرار دارد که ملاک خوب یا بد بودن یک رفتار، تأیید و پذیرش والدین و گروه همسال است. به همین علت در این مرحله کودک به هماهنگى و سازگارى با معیارهاى اخلاقى دوستان و یا اعضاى خانواده توجه دارد. بیشترین سازگارى با گروه در این مرحله وجود دارد و فقط پذیرش یا عدم پذیرش آنان براى او مورد نظر است. به عبارت دیگر، کودک در این مرحله به جاى لذت مادى، لذت روانى (لذت از رضایت دیگران) را مى‏خواهد.(14)
بعد از ذکر این مقدمه، آنچه در راستاى اهداف تربیتى دختران در این دوره باید مورد توجه دست‏اندرکاران قرار گیرد این است که بر اساس نظریه «کلبرگ» کودکان در زمینه مسائل اخلاقى، بیشترین تأثیر را از گروه همسال مى‏گیرند. با توجه به اینکه قبلاً به طور مبسوط جامعه‏پذیرى دختران و برخوردارى آنان از روحیه بالاى ارتباطگرایى گفته شد، به جهت روحیه ارتباطگرایى و جامعه‏پذیرى، تأثیرپذیرى دختران از دوستان و گروه همسال، همچنین از خانواده در این دوره بیشتر از پسران خواهد بود. از این‏رو لازم است جهت پایه‏ریزى صحیح اصول اخلاقى در دوره‏هاى بعدى زندگى، در این دوره به رشد اخلاقى دختران توجه شود. همچنین دوستان و بافت فکرى و فرهنگى آنان در این دوره از مهم‏ترین عوامل رشد اخلاقى دختران خواهد بود که باید به آن توجه شود.
به بیان دیگر، دختران در این دوره نیاز به الگوى صحیح براى شکل‏دهى اخلاق خود دارند. دختر خود، اصول درست و صحیحى براى گزینش رفتارش در دست ندارد بلکه بیشتر در پى همانندسازى با دیگران است. پس باید الگوى صحیح رفتارى داشته باشد تا بتواند با پیروى از آن الگو بایدها و نبایدهاى اخلاقى خود را در آینده شکل دهد، در غیر این صورت دچار تعارض و ناهنجارى در رفتار خواهد شد و نهایتاً شکل‏گیرى صحیحى از نظر اخلاقى نخواهد داشت.
در مرحله دوم از سطح دوم، سطوح رشد اخلاقى، بر اساس نظریه «کلبرگ» در دختر رشد نمى‏نماید. چرا که نمى‏داند ملاک دختر خوب بودن چیست و چه کارى خوب است.

بیان صادقانه احساسات‏

در یک کنش رفتارى مثل بیان احساسات خود، به صورت صادقانه، گرچه به دیگران بربخورد، آن را به عنوان یک خصوصیت اخلاقى خاص این دوره مى‏پسندد و سعى مى‏نماید هر احساسى را نسبت به هر کس خیلى راحت بیان نماید. اما درمى‏یابد شنیدن واقعیات براى بسیارى از افراد ناگوار است و مادرِ او اغلب براى حفظ آرامش سعى مى‏کند از گفتن حقایق خوددارى نماید. نمى‏داند کار او صحیح است یا کار مادر؟ جدال سختى بین منطق عقلانى و درایت عاطفى وى در مى‏گیرد. چرا که الگوهاى رفتارى لازم را در دسترس نمى‏یابد. آنجاست که بدون اینکه اصول درستى را براى رفتار خود دریابد که در آینده با اساس این اصول صحیح به رفتار خود شکل دهد، بر اساس نظریات دوستان و یا اگر مادر را پذیرفته باشد، رفتارى را برمى‏گزیند. یا نمى‏داند بالاخره در آن جریان معروف که مردى همسرش بیمار مى‏شود و پول لازم جهت تهیه دارو را ندارد و دست به دزدى مى‏زند، نمى‏تواند رفتار مرد را تحلیل کند که این کار را باید انجام مى‏داد یا نه؛ اگر انجام نمى‏داد، همسر او مى‏مرد، در این صورت آیا مقصر بود یا نه؟ صدها سؤال و ابهام در ذهن دختر در این سن است که باید براى شکل‏گیرى اصل اخلاقى و رشد اخلاقى لازم از طریق الگوهاى قابل دسترس، پاسخ‏هاى خوبى براى ابهامات خود پیدا نماید.

آمادگى براى تکلیف‏پذیرى‏

بر حسب تعیین روان‏شناسى رشد و براساس آموزه‏هاى دین، یکى از ویژگیهاى این دوره تکلیف پذیرى است.
به همین جهت یکى از مسائل بسیار مهم براى دختران در این دوره مکلّف‏شدن است. در اواسط این دوره که نه سالگى است به شرافت ارزشمند تکلیف نائل مى‏گردد. از این‏رو یکى از اهداف تربیتى خاص این دوره ایجاد آمادگى براى تکلیف‏پذیرى است. این امر همان طور که در دوره قبلى اشاره شد، منظم و طبق برنامه، ولى به تدریج آغاز مى‏گردد تا وقتى کودک پا به این دوره مى‏گذارد، آمادگى براى پذیرش تکلیف را پیدا نماید. یکى از الزامات تربیتى و یا از اهداف مهم تربیتى در این دوره، همین مسئله است که اگر بموقع مورد توجه قرار نگیرد بعداً مشکل ایجاد مى‏نماید. چرا که اگر کودک بدون آمادگى براى تکلیف‏پذیرى، بخواهد در روز و زمان مقرر که مکلف مى‏شود، یک دفعه خود را مقید به انجام فرایض و ترک محرّمات نماید، این عمل مثل آن است که یک نفر را یک دفعه به حوضچه پر از آب سرد پرتاب نماییم. اگر آرام آرام، ابتدا دست خود را داخل آب نماید، بعد پاى خود را ... همین طور آرام آرام بدن خود را داخل آب نماید، مشکلى براى داخل شدن کامل در آب براى او پیش نخواهد آمد. فردى که قرار است مکلف شود اگر بنا باشد یک دفعه بدون آمادگى قبلى مکلف گردد، طبیعى است که مکلف خوبى نخواهد بود. حتى اگر مقید شود، میزان تکلیف‏پذیرى بسیار پایین خواهد داشت و تکالیف خود را کامل و بدون نقص و با انگیزه قوى انجام نخواهد داد. این مسئله در نهایت منجر به آسیب جدى در دیندارى او خواهد شد.
اگر قرار باشد دختر خانمى که از ابتدا از نظر پوشش، هیچ گونه حد و حدودى را رعایت نکرده و اغلب با مو و روى باز تا قبل از نه سالگى با نامحرمان برخورد داشته است و الان یک دفعه به او بگوییم از این روز و در این ساعت به تکلیف رسیده‏اى و باید به طور کامل حجاب را رعایت کنى، یا اصلاً با نماز و مسائل آن آشنایى نداشته و از او بخواهیم از همین روز هفده رکعت نماز در زمان معیّن بخواند، روزه بگیرد و ... در انجام تکالیف دچار وحشت مى‏شود و به طور کامل به همه آنها نمى‏تواند عمل نماید. بعداً هم، یک دیندار خوب نخواهد شد و همیشه احساس درماندگى در انجام تکالیف خواهد داشت. احساس درماندگى، شیرینى و نشاط انجام تکالیف الهى را از او مى‏گیرد. از این‏رو یکى از ضروریات تربیتى دختران در این دوره ایجاد آمادگى براى تکلیف‏پذیرى است.

جشن تکلیف‏

مسئله دیگر که در این باره باید مورد توجه قرار گیرد، برپایى جشن تکلیف است. براى اینکه به مرحله‏اى رسیده است که مى‏تواند مورد خطاب خداوند قرار گیرد، باید مراسم جشن و سرور برایش برپا نماییم. شایسته است این نقطه بسیار حساس و مهم را در زندگى‏اش پررنگ و ماندگار کرد، تا با یادآورى خاطرات شیرین جشن و هدایایى که دریافت نموده است، بتواند رابطه خوبى با خداوند برقرار نماید.

تأدیب‏

در آموزه‏هاى دینى، این دوره را دوره تأدیب نام نهاده‏اند. در روایتى از امام صادق(ع) آمده است: «فرزند خود را تا هفت سال رها کن تا بازى کند و هفت سال دوم به تأدیب او بپرداز ...». این روایت نشان مى‏دهد که یکى از اهداف تربیتى فرزندان در این دوره، ادب نمودن او است. این دوره زمانى است که بچه‏ها باید حسن معاشرت با دیگران داشته و رعایت حرمت اطرافیان را بنمایند. دوره‏اى است که مى‏توانند به آداب اجتماعى و الهى آراسته شوند. از این‏رو باید هر گونه اقدام تربیتى در زمینه مؤدب نمودن آنان به آداب گوناگون زندگى را از این دوره آغاز نمود.
به هر حال باید به گونه‏اى به بزرگداشت و تکریم این مسئله پرداخت که دختران تکلیف را براى خود، یکى از شرافت‏هاى الهى بدانند. آیت‏اللَّه جوادى آملى مى‏فرماید: اینکه زن شش سال قبل از اینکه مرد مکلف بشود، ذات اقدس الهى او را به حضور پذیرفته است، براى خود ارزش بداند. اینکه خداوند با او سخن مى‏گوید، روزه را بر او واجب مى‏کند، مناجات او را به عنوان دستور مستحب شرعى گوش مى‏دهد، براى خود افتخار بداند.
وقتى که مرد هنوز به عنوان یک جوان مشغول بازى است، زن مشغول راز و نیاز و نماز است. شش سال زمینه‏سازى کردن و از دوران کودکى، زن را تربیت کردن، و در دوران خردسالى او را به حضور پذیرفتن، نماز را که عمود دین است بر او واجب کردن، روزه را که سپر دین است و حج را که «وَفْد الى اللَّه» است، بر زن واجب کردن، اینها همه نشانه آن است که زن در دریافت فضایل، شایسته‏تر از مرد است.(15)
از این‏رو باید براى این موهبت الهى به زن، جشن گرفت و این شرافت را گرامى داشت. مى‏بایست به صورتى با مسئله تکلیف دختران برخورد شود که این مقطع در زندگى او، زیباترین، به یاد ماندنى‏ترین و شیرین‏ترین لحظات زندگى باشد.
این مسئله در صورتى میسر خواهد بود که پدر و مادر و اولیاى مدرسه از قبل، زمینه‏سازى لازم را براى ایجاد آمادگى و درک این دوره مهم توسط دختران بنمایند. به صورتى با این مسئله برخورد شود که به جاى اینکه دختران احساس تکلف و سختى بنمایند، احساس شیرینى و رضایت را براى تکلیف شدن داشته باشند، به خاطر شیرینى‏هایى که از لحظات حضور در محضر خداوند، حلاوت بندگى و عظمت تشرف به بارگاه الهى دارند، نیز به خاطر تجربه‏هاى خوبى که در این باره از بزرگان خود شنیده‏اند.
طبیعى است اگر از این منظر به ماجراى تکلیف نگاه کند، حتماً آمادگى براى پذیرش تکالیف و واجبات الهى را از روى شوق و میل و عشق خواهد داشت.
گفتیم یکى از ویژگى‏هاى این دوره تأدیب‏پذیرى است. همان طور که در بحث رشد اخلاقى گفته شد، در این مرحله است که کودک پایه‏هاى اخلاقى را درونى مى‏سازد، به همین دلیل، در موقع لزوم مى‏توان به تأدیب او همت گماشت. نکته‏اى را که در تأدیب کودکان باید مورد توجه قرار داد، رعایت اصل تغافل و چشم‏پوشى در برخورد با اشتباهات و خطاهاى آنان است.
امام سجاد(ع) مى‏فرماید: «حق الصغیر رحمته فى التعلیم و العفو عنه و الستر علیه و الرفق به و المعونة له؛ حق خردسال این است که در آموزش با او، به مهربانى رفتار شود و از اشتباهات و خطاهاى وى چشم‏پوشى گردد و بر اساس مدارا با او رفتار شده و به او مددرسانى شود.»(16)

1) والوالدات یرضعن اولادهنّ حولین کاملین» بقره، 233.
2) جلوه‏هاى زندگى یک زن، ص‏31.
3) وسائل‏الشیعه، ج 15، ص‏103.
4) همان، ص‏154.
5) همان، ص‏367.
6) جلوه‏هاى زندگى یک زن، ص‏47.
7) بحارالانوار، ج‏23، ص‏114 - 113.
8) القاموس المحیط، ج‏3، ص‏106.
9) لسان العرب، ج‏8، ص‏420.
10) روانشناسى تربیت، کوچکتف، ص‏209.
11) سازندگى و تربیت دختران، دکتر على قائمى، ص‏233.
12) بسیارى از افسردگى‏ها در زنان ناشى از پنهان کردن احساسات منفى است که نهایتاً منجر به بیمارى‏هاى روان‏تنى متعدد در زنان مى‏گردد.
13) زندگى و پرورش کودک، ص‏121.
14) روانشناسى رشد، جمعى از مؤلفان، ص‏119، انتشارات سمت 1370.
15) زن در آئینه جلال و جمال، ص‏352، با تلخیص.
16) مکارم الاخلاق.